دوشنبه 21 خرداد 1403 - 1 ذيحجه 1445 - 10 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 413
متن
نام استاد آية الله لنكرانى
تاريخ درس 1371
موضوع خارج فقه حج
شماره درس 413
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
عرض كرديم كه در اين روايت صحيحه احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى ملاك را و حد را، عقبه ذى طواع قرار داده، حالا در خود عبارت روايت هم يك مقدار اضطرابى از يك نظر هست، سؤال اينجورى بود، سئل عن المتمتع متى يقطع التلبية، قال اذا نظر الى عراش مكة، آن وقت عقبة ذى طواع، ظاهر اين است كه عرض مىشود عقبه ذى طواع توضيح براى همان، عراش مكة است، آن وقت سائل هم كه سؤال مىكند، قلت بيوت مكة، قال نعم، آيا اين چيزى را كه به عنوان حد قرار داده شده، و حد بيوت مكه در آن روايت اول عقبة المدنيين كه غلط نوشته در عبارت، عقبة المدنيين، اين گردنه مدنيين، اين حد بيوت مكه است، اين معنايش اين است كه يعنى به مجردى كه اين گردنه را مشاهده كرد، يقطع التلبية، يا معنايش اين است كه وقتى كه وارد اين گردنه شد يشاهد بيوت مكه، اين كه حد بيوت مكه عقبة المدنيين، آيا خود عقبة اگر مشاهدة شد، و مورد نظر واقع شد، اين معنايش اين است كه بيوت مكه مشاهدة شده، يا اين كه نه بايد وارد عقبه مدنيين بشود، آن وقت بيوت مكه مشاهدة مىشود، در اين روايت ابن ابى نصر بزنطى هم كه مىفرمايد اذا نظر الى عراش مكة، عقبة ذى طواع آيا اين عقبه ذى طواع تفسير عراش است يعنى اذا نظر الى عقبة ذى طواع، به مجردى كه عقبه ذى طواع مشاهدة شد همين كفايت مىكند، در لزوم قطع تلبية، آيا اين مراد است، يا مراد اين است كه مشاهده عراش مكه، عند عقبه ذى طواع تحقق پيدا مىكند، يعنى وقتى كه به گردنه ذى طواع رسيد، تا به آن گردنه رسيد آن وقت يشاهد بيوت مكه، كه اين عقبه ذى طواع تفسير عراش است، يا اين كه بيان اذا نظر الى عراش مكه است، يعنى جاى مشاهده عراش مكه را مشخص مىكند، كجاست كه عراش مكه مشاهدة مىشود، عند عقبه ذى طواع، آيا اين است مراد، يا عقبه ذى طواع بيان خود عراش مكه است، يعنى وقتى كه به خود اين عقبه نظر كرد و مشاهَد واقع شد، اين ديگر يشاهد بيوت مكة، چون اين حد براى بيوت مكه است، ظاهر
تعبير روايت همين دومى بايد باشد، كه عقبه ذى طواع همانطور كه ديروز هم عرض كرديم، بيان عراش مكه است، نه جاى مشاهده عراش مكه، و سائل هم بعد كه سؤال مىكند كه آيا مقصود شما از عراش مكه و عقبه ذى طواع همان بيوت مكه است، امام هم در جواب مىفرمايد نعم، لذا در اين روايت و در روايت اول كه عقبه مدنيين را مطرح مىكند، معنايش رسيدن به عقبه مدنيين نيست، بلكه همان ملاحظه و مشاهده عقبه مدنيين معنايش مشاهده بيوت مكه است، اين يك جهت بود، جهتى كه ديروز عرض كرديم، اين جهت است كه آيا عقبه مدنيين و عقبه ذى طواع كه در دو روايت صحيحة مطرح شده، آيا اينها يك معنا دارد، و يك مكان است، منتها داراى دو اسم است، هم به نام عقبه ذى طواع ازش تعبير مىشود، هم به نام عقبه مدنيين ازش تعبير مىشود، آيا اينطور است، يا اين كه نه؟ جمعى بلكه كثيرى از فقهاء از عباراتشان استفاده مىشود كه اينها دو موضع هستند، و دو جا هستند، اين طور نيست كه يك جاى واحد و داراى دو نام باشد، و اينطورى كه صاحب جواهر عليه الرحمة نقل مىفرمايد اختلاف بين اين دو تا اين هم به طور مختلف ذكر شده، شهيدين شهيد اول در كتاب دروس، و همينطور در متن لمعة و شهيد ثانى در شرح لمعة اينها اينجورى فرمودند، كه عقبه مدنيين آن راه ورودى مكه است، از بالاى مكه، و عقبه ذى طواع راه ورودى مكه است از قسمت پايين مكه، به لحاظ اين كه عرض كرديم خوب راههاى ورودى متعددى وجود دارد، و عمره تمتع هم كه راهش منحصر به مسجد شجرة نيست، يكى از مواقيت عمره تمتع مسجد شجرة است، و الا همه مواقيت عمره تمتع از او جايز است، و افرادى مثل ايرانيين اصلاً مخير هستند ممكن است يك ايرانى برود يمن و از طريق يمن از ميقات اهل يمن محرم بشود، خوب آن هم بايد محرم بشود، به احرام عمره تمتع، اينطور نيست كه منحصر به طريق مدينه باشد، اين دو بزرگوار اختلاف را اينطورى ذكر كردند، از قدماء مرحوم سيد و شيخ طوسى و سلار ديلمى، و ابن ادريس صاحب سرائر، اينها در فرق اينجورى فرق قائل شدند، گفتهاند كه عقبه مدنيين، من أتى على طريق المدينة، آنى كه از راه مدينه وارد مكه مىشود، اين برخورد به عقبه مدنيين مىكند، اما ذى طواع من أتى على طريق العراق، آن كسى كه از ميقات عراق و از راه عراق وارد مكه مىشود، او از عقبه ذى طواع وارد مكه مىشود، كه البته اين منافاتى با حرف شهيدين به حسب واقع شايد نداشته باشد، عبارتشان فرق مىكند، براى اين كه آن كسى كه از طريق مدينه وارد مىشود ممكن است از قسمت اعلاى مكه وارد مىشود، و آن كسى كه از طريق عراق وارد مىشود، از قسمت اسفل مكه وارد مكه مىشود، لذا بين اين دو تا معلوم نيست مغايرتى وجود داشته باشد، و لو اين كه عبارت مختلف است، صدوقين پدر و پسر و مفيد اينها عقبه مدنيين را معنا نكردند، ولى در
نقطه مقابل سيد و شيخ و آن دو بزرگوار ديگر، آمدند اينجورى گفتند، گفتند عقبه ذى طواع، مربوط به آن كسى است كه أتى على طريق المدينة، در حالى كه آنها مىفرمودند عقبه ذى طواع مال كسى است كه أتى على طريق العراق، اما اين دو بزرگوار بدون اين كه تعرضى نسبت به عقبه مدنيين كرده باشند، فقط عقبه ذى طواع را مطرح كردند، و فرمودند كه عقبه ذى طواع مربوط به آنى كسى است كه از راه مدينه وارد مكه مىشود كه درست در اين جهت مخالفت با مرحوم سيد و شيخ است، ابن ابى عقيل ايشان اينجورى گفته، گفته و حد بيوت مكه عقبة المدنيين و الابطه، در حالى در بعضى از روايات صريحاً اين ابطه نفى شده، ابطه همان بود كه در مسأله گذشته ما از مرحوم سيد در عروة آن مسأله را نقل كرديم، خود مرحوم سيد در ذيل آن مسأله، عرض مىشود كه ابطه را معنا كرده بود، ابطه را ايشان اينجورى معنا كردند، در آن مسأله، مىفرمودند و الابطه مسيل وادى مكة، محل سيل بيابان مكه است، و هو مسيلٌ واسع، يك رودخانه خيلى بزرگى هست منتها در مواقعى كه سيل مىآيد، فيه دقائق الحصا، درش سنگ ريزهها و سنگهاى ريز فراوان وجود دارد، كه ما ازش تعبير به شن و ماسه و امثال ذلك مىكنيم، اوله اين ابطه عند منقطع الشعب، بين وادى منى، اول اين ابطه موقعى است كه شعب بين وادى منى، شعب به معناى درة است، مثل همان شعب ابى طالب، كه چند سال رسول خدا و يارانشان در آن شعب زندگى مشقت بارى را داشتند، اوله عند منقطع الشعب، موقعى كه درة تمام مىشود، بين وادى منى، اين اول ابطه است، و آخره متصلٌ بالمقبرة التى تسمى بالمعلى، عند اهل مكة، يك مقبرهاى است بيرون شهر مكة كه اهالى مكه ازش تعبير به معلى مىكنند، اين اول و آخر ابطه است، حالا اين ابن ابى عقيل مسأله ابطه را مطرح كرده، در حالى كه در روايات ما اصلاً مسأله ابطه در اين باره و در اين مسأله نفى شده، و شايد هدف صاحب جواهر از نقل اين فتواى ابن ابى عقيل در اينجا شايد هدف ايشان اين بوده، كه شايد مراد ابن ابى عقيل از عقبه ذى طواع همينى است كه ازش تعبير به ابطه مىشود، يعنى ابن ابى عقيل عقبه ذى طواع را به عنوان ابطه تفسير كرده، و تعبير كرده، اين هم يك قول .
يك قول از غنية و مهذب نقل مىكنند، مىفرمايد حد بيوت مكه من عقبة المدنيين الى عقبة ذى طواع، حد بيوت مكة يك طرفش عقبه مدنيين است، يك طرفش هم عقبه ذى طواع است، كه اين كاملاً دلالت بر مغايرت بين اين دو عنوان مىكند، كه يك عنوان را به حساب مبداء بيوت مكه و يك عنوان را به حساب منتهاى بيوت مكه قرار مىدهد، يك مطلبى هم از دو تا كتاب لغت صاحب جواهر نقل مىكند، يكى مصباح المنير است، يكى هم يك كتابى است به نام تهذيب الاسماء كه يك جلد كتاب جالبى هم هست، مصباح المنير
اينجورى گفته، گفته ذو طواع وادٍ بقرب مكة على نحو فرسخٍ فى طريق التنعيم، يك بيابانى است نزديكى مكه، آن هم در راهى كه منتهى به تنعيم مىشود، چون در آن زمان، بين تنعيم و بين مكه فاصله زياد بوده، بر خلاف هذا اليوم، كه تنعيم تقريباً در داخل مكه قرار گرفته، حالا اينجا دو بحث هست، يك وقت اين است كه ما از اين كلمات كه علامة در مختلف كتاب مختلف الشيعه علامة كه مسائل اختلافيه بين خصوص فقهاء شيعه را ايشان طرح كرده، علامة در كتاب مختلف بعد از آنى كه اينها را نقل مىكند، مىفرمايد همه اينها حرفهاى بدون دليل است، ما هيچ دليلى بر هيچ كدام از اينها پيدا نكرديم، حالا با توجه به اين حرف علامة، اينجا دو تا احتمال هست، يك وقت اين است كه انسان فكر مىكند كه عقبه ذى طواع و عقبه مدنيين يك مكان واحد است منتها مسماى به دو اسم و به دو عنوان، خوب اگر اينطور شد، بين روايات هيچگونه منافاتى نيست، روايت اول كه حد را عقبه مدنيين قرار مىدهد و روايت بزنطى حد را عقبه ذى طواع قرار مىدهد، بين اينها منافاتى نيست، اما اگر ما گفتيم نه، اين ظاهر اين است كه اينها دو مكان هستند، و دو جا هستند، اگر دو جا بودند، اينجا دو تا راه براى جمع بين اين دو روايت هست، يكى اين است كه بگوييم خوب راههاى ورودى به مكه مختلف بوده، از طريق عراق غير از آن راهى است كه از طريق مدينه كسى مىخواهد وارد بشود، كما اين كه در همين زمان هم همينطور است، آنهائى كه با ماشين من يادم است در چند سال قبل حتى معمول بود از طريق عراق مىرفتند به مكه، آنها از يك جاده تبوك و آنها عبور مىكردند، و از بالاى مكه وارد مكه مىشدند، خيلى هم متداول بود، حتى اهل علم هم از اين موقعيت يادم است در آن زمان خيلى استفاده كردند، با يك هزينه بسيار كمى از خود نجف ماشينها حركت مىكرد به طرف مكه با ماشين مىرفتند و برمىگشتند، آنها معمولاً از جاده تبوك و از بالاى مكه وارد مكه مىشدند، اما عرض مىشود كه اين يك احتمال است كه بگوييم خوب به اختلاف راهها فرق مىكند، يك احتمال ديگر اين است كه بگوييم به اختلاف زمانها فرق مىكرده، و لو در همان طريق مدينه، طريق مدينه اينطور نيست كه از صدر اسلام تا حالا يك طريق واحد بوده، نه ممكن است راههاى متعددى پيدا شده، آن وقت اختلاف روايات را به اعتبار اختلاف ازمنة، و لو در رابطه با همين راه مدينه انسان ممكن است فرض بكند، اجمالاً بين روايات از اين نظر نمىتواند كسى بگويد معارضة و منافات وجود دارد، اين قابل توجيه است روى هر احتمالى كه شما در اينجا فكر بكنيد، جمع بين اين دو روايت امكانپذير است، حالا در مقاب اين رواياتى كه خوانديم دو جور روايت معارض و مخالف داريم، يك نوع معارض يك روايتى است كه ملاك را مشاهده بيوت مكه قرار نداده، بلكه نفس ورود به مكه و دخول مكه او را ملاك
قرار داده، يك نوع معارض داريم كه اصلاً براى مكه حساب باز نكرده، بلكه حساب براى حرم باز كرده و عنوان عبارت از حرم قرار داده، حالا با اين دو معارض، بايد براى اينها فكرى بكنيم، اما معارض در رابطه با جهت اول كه ملاك را به جاى نظر و به جاى مشاهدة، نفس دخول مكه قرار داده، اين روايت هفتم همين باب چهل و سوم است، اين روايت هم روايت صحيحة است، زرارة نقل مىكند عن ابى عبدالله عليه السلام قال سألته أين يمسك المتمتع عن التلبية، كجاست كه متمتع بايد امساك بكند از تلبية، و قطع بكند تلبية را، فقال امام صادق صلوات عليه طبق اين روايت فرمودند: اذا دخل البيوت بيوتَ مكة، نفرمودند اذا شاهد البيوت، اذا نظر الى البيوت، همانطورى كه ديروز عرض كردم من خوب نظر و مشاهدة از يك فاصلهاى تحقق پيدا مىكند، از يك كيلومتر مانده به يك شهر يا يك روستا خانههاى آن شهر و روستا مشاهد و منظور انسان قرار مىگيرد، اما اين روايت مىگويد، اذا دخل البيوت، دخل البيوت، وارد بشود، به بيوت، و بيوت را هم خود روايت معنا مىكند، يعنى بيوت مكه لابيوت الابطه، عرض كردم در بعضى از روايات ما بيوت ابطه نفى شده، همين روايت است، كه تصريح مىكند به اين كه ملاك بيوت مكه است و بيوت ابطه خارج از اين بحث و از دائره قطع تلبية است، خوب حالا با اين روايت چه معاملهاى مىتوان كرد، بعضيها گفتند اين روايت را بايد به عنوان اين كه اصحاب ازش اعراض كردند، و محجور عند الاصحاب است، روى اعراض اصحاب اين روايت با اين كه صحيحة هم هست، بايد كنار گذاشته بشود، براى اين كه همه روايات روى نظر و مشاهدة تكيه كردهاند، اين روايت تنها روايتى است كه در رابطه با عمره تمتع و بيوت مكه، كلمه دخول را مطرح كرده، كه به معناى وارد شدن در خانههاى مكه است، لذا روايت معرض عنه است، كنار گذاشته شده، بعضيها كه اين اعراض را برايش حسابى باز نكردند، آمدند ديگر به زحمت يك جمعى كردند بين اين روايت و روايات گذشته، گفتند اينجورى جمع مىكنيم، مىگوييم اذا دخل البيوت يعنى اين بيوتى كه بعداً حادث شده، اين بيوتى كه بعداً ساخته شده، آن وقت كسى كه وارد بشود در اين بيوتى كه بعداً ساخته شده، تبعاً آن بيوت قديمى كه قبل هذا اليوم وجود داشته، اين مورد مشاهدة و مورد نظر او خواهد بود، كه در حقيقت لازم نيست به آن بيوت قديمة وارد بشود، همين كه وارد شد در خانههاى تازه ساخته مكه،
ديگر آن خانههاى قديمى مورد مشاهدة و مورد نظر مىتواند واقع بشود، آيا ما مىتوانيم اينجورى روايت را معنا بكنيم، اذا دخل البيوت خودش هم معنا مىكند، بيوت مكه، كه نمىتوانيم بين اين البيوت و بيوت مكه ما تفكيك قائل بشويم، ما مجبوريم كه اين بيوت مكه را تفسير البيوت قرار بدهيم، آن وقت اين روايت بايد بيوت مكه را منحصر كند به آن بيوت حادثه، به آن بيوت
جديدة، در حالى كه ما مىخواهيم به زحمت اين بيوت حادثة را جزء بيوت مكه قرار بدهيم، اما اين مىخواهد اصلاً تفسير بيوت را به همين بيوت حادثه مكه به اينصورت انجام بگيرد، اين به نظر مشكل مىآيد، همان حرف اول، كه بين اين روايت و آن روايات اگر بخواهيم به عنوان محجوريت هم ازش تعبير نكنيم، اينجورى تعبير مىكنيم كه اين روايت معارض با آن روايات است، و آن روايات مورد فتوى است، شهرت فتوائيه بر طبق آن روايات است، و شهرت فتوائيه هم اولين مرجح در باب مرجحات در باب متعارضين است، بر حسب آنچه كه از مقبوله ابن حنظلة استفاده مىشود، شهرت فتوائى به عنوان اولين مرجح مطرح است، چه مانعى دارد كه بگوييم اين روايت معارض با آن روايات است، و آن روايات علاوه بر كثرتى كه دارد، شهرت فتوائيه هم مطابق با آن روايات است، (سوال... و پاسخ استاد) كسى همچو حرفى نزده، خوب نمىتوانيم بگوييم، اين حرف را كسى نزده، آن كه معنا كرديم، آن قرينه بعدش اين بود كه يعنى اردتَ الدخول بمكة، آن مقصودش اينجورى بود، آن مقصود اين بود، جمع بين دو تا تعبيرش اينجورى كرديم، كه مقصود از اذا دخلتَ مكة، فنظرتَ الى بيوت مكة در حالى كه نظر به بيوت قبل از دخول به مكة حاصل مىشود، اين طور نيست كه اول دخول باشد، ثم النظر الى بيوت مكه، لذا معنا كرديم كه اذا دخلت، يعنى موقعى كه مشرف شدى بر دخول به مكه، و ديگر حالا اراده كردى كه وارد مكه بشوى، با قول مرحوم سيد، خوب مىدانم، خوب، كدام روايت، اين روايت اينجا را، يا آن روايت را، خوب اين كه ديگر نظرتَ داخلش نيست، خوب دخول كدام، كدام بيوت؟ آن دخول لازم ندارد او، آن نظر كافى است، اين درست، شما يك چيزى ادعا مىكنيد، دليل آن وقت عكس مدعاى شماست، اگر بخواهيم جمع بكنيم همانطورى كه بعض الاعلام جمع كردند، بايد بگوييم داخل در بيوت حادثه بشود، كه دخول در بيوت حادثه، موجب مشاهده بيوت قديمة است، اينجورى بايد ترتيب كار باشد، و الا در آن روايت اول دخول را گفته، بعد فنظرت الى بيوت مكة، اين به عنوان معارضة و ترجيح آن روايت به عنوان شهرت فتوائيه، بهتر از اين است كه اينطورى ما توجيه بكنيم، يا روايت را به عنوان مهجوريت باهاى هوز كنار بگذاريم.
دو تا روايت حالا داريم، اصلاً مكه را از دائره خارج كرده، عنوان را عنوان حرم قرار داده، يكى روايت نهم همين باب است، كه اين روايت زيد شحام است كه راوى از زيد شحام ابى جميلة المفضل بن صالح است، كه اين كاملاً تضعيف شده و به عنوان كذب در حديث معروف است، ايشان نقل مىكند عن زيد شحام، عن ابى عبدالله عليه السلام قال سألته عن تلبية المتعة متى تقطع؟ كسى كه عمره تمتع را انجام مىدهد، و مىخواهد وارد حرم و مكه بشود، كجا
تلبية را قطع مىكند؟ قال حين يدخل الحرم، اين وقتى كه وارد حرم مىشود، در حالى كه حرم از جوانب مختلف مكه فرق مىكند، حالا شايد از بعضى از جهاتش وقتى كه انسان وارد حرم بشود، مشاهدة بكند بيوت مكه را، اما بعضى از مواردش، مثل جئرانه، جئرّانه، فاصله دارد كاملاً با مكه، اينطور نيست كه انسان وقتى داخل حرم شد، بتواند خانههاى مكه را مشاهدة بكند، لكن خوب حالا اين روايت اولاً ضعيف است براى ما توليد اشكال نمىكند، ثانياً مرحوم شيخ طوسى يك محملى هم براى اين روايت درست كردند، و آن اين است كه گفتند در همين قطع تلبية هم ممكن است دو مرحله وجود داشته باشد، وقتى كه انسان وارد حرم شد، ديگر آن استحباب تلبية و عرض مىشود يستحب الاكثار بالتلبية كنار مىرود، اما جوازش هم باقى مىماند، اما وقتى كه مشاهدة كرد خانههاى مكه را، علاوه بر اين كه استحباب كنار مىرود، جواز هم كنار مىرود، ديگر يجب قطع التلبية كه اين روايت كه مىگويد حين يدخل الحرم، اين معنايش اين است وقتى داخل حرم شد، ديگر فكر نكند، آن استحباب قبلى به قوت خودش باقى است، نه آن استحباب از بين رفت، اما وجوب قطع هم جاى اين استحباب نمىآيد، وجوب قطع در صورتى جاى اين استحباب را پر مىكند، كه مشاهدة كند بيوت مكه را، يك همچو حملى هم مرحوم شيخ نسبت به اين روايت دارند، در باب چهل و پنجم عرض مىشود كه يكى دو تا روايت هم آنجا وجود دارد، يكى روايت اول كه روايت معاوية بن عمار است، سندش هم خوب است، عن ابى عبدالله عليه السلام فى حديثٍ قال و ان كنتَ معتمراً فاقطع التلبية اذا دخلت الحرم، ان كنت معتمراً فاقطع التلبية اذا دخلت الحرم، خصوصيتى كه اين روايت دارد اين هست كه تصريح به عمره تمتع نشده، آن روايت قبلى با اين كه روايت ضعيفهاى بود، اما موردش تمتع بود، براى اين كه مىگفت سألته عن تلبية المتعة، اما اينجا مىگويد و ان كنتَ معتمراً، اين بايد به اطلاقش ما عمره تمتع را عرض مىشود بهش استدلال بكنيم، خوب اگر پاى اطلاق در كار آمد، اين رواياتى كه ما خوانديم تقييد مىكند اين اطلاق را، ان كنت معتمراً اى بغير عمرة التمتع، عمره تمتع اذا شاهد بيوت مكة است، بايد به اطلاق اين روايت عمره تمتع را بگيرد، و آن روايات صلاحيت دارد كه اين اطلاق را تقييد بكند، يكى هم روايت پنجم كه اين هم زرارة نقل مىكند عن ابى جعفر عليه السلام آن هم شبيه اين است قال يقطع تلبية المعتمر اذا دخل الحرم، ديگر ذكرى از خصوص عمره تمتع در اين روايت نشده، اين هم اطلاقش است و روايات گذشته اين اطلاق را تقييد مىكند، لذا در مقابل اين دو تا روايت ما مشكلهاى نداريم، براى خاطر همين تقييد اطلاق، تا نتيجه اين بحث را فردا ان شاء الله عرض مىكنيم .
و الحمد لله رب العالمين
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...