دوشنبه 21 خرداد 1403 - 1 ذيحجه 1445 - 10 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 412
متن
نام استاد آية الله لنكرانى
تاريخ درس 1371
موضوع خارج فقه حج
شماره درس 412
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
آن مسأله يكى دو روايت ديگر داشت كه مهم نبود آن روايات، اما مسأله دوازده، در كلام امام بزرگوار، مىفرمايند المعتمر عمرة التمتع، يقطع تلبيته، عند مشاهدة بيوت مكه، و الاحوط قطعها، عند مشاهدة بيوتها، فى الزمن الذى يعتمر فيه، ان وسع البلد، تا دنبالهاش، اين مسأله، تقريباً به دنبال آن مسأله گذشته است، كه در آن مسأله رواياتى وارد شده بود، كه دلالت مىكرد بر اين كه يستحب تكرار التلبية، و ادامه تلبية ما استطاع، منتها در يك زمانهاى مخصوص، و يك شرائط مخصوصى آن استحباب تأكد پيدا مىكرد، و الا اصل مستحب، اين است كه هر مقدارى كه قدرت دارد، و استطاعت دارد، تلبية را تكرار بكند، كه حالا بعداً هم در مسائل بعدى ذكر مىشود كه اين تكرار تلبية، لازم نيست كه به آن صورت لازمه در تلبية باشد، مشتمل بر چهار لبيك به آن خصوصيتى كه ذكر كرديم، در تكرار، لازم نيست به آن خصوصيت باشد، كه اين را در مسائل بعدى ان شاء الله مطرح مىفرمايند، پس آنى كه اين مسأله ارتباط به او دارد، اصل تكرار و اكثار از تلبية است، به اندازهاى كه استطاعت دارد، و مىتواند تلبية بگويد، حالا بحث اين است كه آيا اين استحباب تا چه زمانى ادامه دارد، و به عبارت ديگر در كجا اين تلبية قطع مىشود، حالا قطع شدنش هم به نحو وجوب است، كه ظاهر روايات و كلمات است كه به جايى كه رسيد ديگر واجب است تلبية را قطع بكند، و ديگر تلبيهاى در كار نباشد، يا به نحو مستحب است، يا به نحو احتياط وجوبى كه همه اينها احتمال داده شده، در اين مسأله هم باز در سه مورد بحث مىشود، يكى راجع به كسى كه عمره تمتع را انجام مىدهد، و محرم شده به احرام عمره تمتع، اين يك بحث مستقل دارد، دوم كسى كه محرم شده، به احرام عمره مفردة، آن هم روايات و بحث مستقل دارد، سوم آن كسى كه محرم شده، به احرام حج، حالا حج تمتع باشد يا حج قرانو افراد باشد، آن هم يك بحث جداگانه، فعلاً بحث اول ما متمركز و متمحض در كسى است كه عمره تمتع را شروع كرده، خوب ملاحظه فرموديد
كه ميقات عمره تمتع حتماً و منحصراً همين مواقيت معروف است كه يا خودشان و يا محاذات اين مواقيت معروفة است، عمره تمتع اين خصوصيت را دارد كه حتماً بايد از اين مواقيت معروفة احرامش شروع بشود، يا محاذى اين مواقيت معروفة، خوب حالا اگر كسى فرضاً از مسجد شجرة محرم شد، حالا از بيداء هم به آن معنايى كه ما ذكر كرديم، يا ديگران تلبية را شروع كرد، خوب اين تلبية را ادامه مىدهد، در مسير راه همه اين هفتاد هشتاد فرسخ مستحب است كه به اندازه استطاعتش هى تلبية را تكرار بكند، اما كجا قطع مىكند اين تلبية را، امام بزرگوار و همينطور در ظاهر كلمات اصحاب اين است عند مشاهدة بيوت مكه، كه دو نكتة در اين عبارت هست، عند مشاهدة بيوت مكه، مشاهده پيداست كه غير از مسأله دخول در بيت است، انسان از فاصله چه بسا يك كيلومترى يا بيشتر وقتى كه مىخواهد وارد يك شهرى بشود، يا يك روستائى بشود، انسان خانههاى آن شهر يا خانههاى آن روستا را مى بيند، و مشاهدة مىكند، تعبير فقهاء مشاهدة است و در كثيرى از روايات تعبير به نظر كرده، وقتى كه ببيند بيوت مكه را، اين يك خصوصيت است، خصوصيت دوم اين است كه آيا مقصود از بيوت مكه، عبارت از مطلق بيوت مكه است، و لو در اين زمانها، كه مكه وسعت بسيار زيادى پيدا كرده، يا مقصود از بيوت مكه حتى از بعضى از روايات استفاده مىشود همان بيوت در زمان رسول خدا صلوات الله و سلامه عليه كه حتى در زمان ائمه هم عليهم السلام، بعضى از روايات مىگويد كه مردم توسعه دادهاند مكه را، يعنى در زمان امام صادق صلوات الله عليه، مكه توسعه پيدا كرده نسبت به زمان رسول خدا، لذا حدى برايش معين كردهاند، و ملاك را همان بيوت مكه در زمان رسول خدا صلوات الله عليه، مشخص شده، منتها اشكال اين است كه با اين كه در يك روايتى تقريباً به صراحت اين معنا را بيان مىكند و برايش حد معين مىكند، اما در كلام مثل محقق صاحب شرايع كه صاحب جواهر هم مىفرمايد همه همينجور تعبير كردند، و تصريح اصحاب به همين كيفيت است، تعبير اذا شاهد بيوت مكه در عبارات تعبير شده، و در عبارت امام بزرگوار هم تعبير همين اذا شاهد بيوت مكه است، منتها بعدش يك جملهاى را ذكر مىفرمايند كه قرينه مىشود بر اين كه مقصود از اين بيوت، همان بيوت در زمانهاى اولية و زمان رسول خدا صلوات الله و سلامه عليه بوده، اما در كلمات فقهاء، مثل محقق صاحب شرايع يك چنين مسألهاى ذكر نشده، و لعل همين سبب شده، كه امام بزرگوار مىفرمايند احتياط اين است كه در اين زمانهايى كه مكه توسعه پيدا كرده، همين بيوت فعلى همين بيوتى كه الان وجود دارد به مجردى كه اين بيوت را اين شخصى كه عمره تمتع را درش وارد است مشاهدة كرد، احتياط اين است كه تلبية را مشاهده همين بيوت قطع بكند، و ديگر ادامه ندهد تلبية
را، حالا روايات اين مسأله را بايد ما ملاحظه بكنيم، ببينيم روى هم رفته از اين روايات چه استفاده مىشود، اين روايات را ما براى دو سه جهت ملاحظه مىكنيم، يكى براى اين جهت كه آيا اين بيوتى كه مشاهده آنها موجب قطع تلبية است مقصود مطلق بيوت است، يا آن بيوت اوليه شهر مكه است، و ديگر اين كه آيا اين روايات مىگويد كه عند مشاهده بيوت قطع التلبية واجب است، يا اين كه لعل بخواهد بگويد كه ديگر مستحق است كه تلبية قطع بشود، يعنى همين تلبيهاى كه تا به حال استحباب وجود داشت، حالا عدمش استحباب پيدا مىكند، قطعش استحباب پيدا مىكند، آيا از روايات وجوب قطع تلبية استفاده مىشود، يا اين كه استفاده نمىشود، و ضمناً يك تعارضى هم بين روايات وجود دارد، از نظر اين كه بعضى از روايات به جاى مشاهدة عنوان دخول در بيوت مكه را ملاك قرار داده، مىبينيم رفع معارضة به چه كيفيتى مىشود، و ضمناً در ذيل اين مسأله كه نخوانديم براى اين كه نظر امام روشن باشد، آخر مىفرمايند و الاحوط ان القطع على سبيل الوجوب، يعنى يك احتياط وجوبى ايشان راجع به قطع دارند، نه اين كه فتواى رسمى به وجوب قطع بدهند، بلكه به طور احتياط مىفرمايند و الاحوط ان القطع على سبيل الوجوب، در تمام صور ثلاثه مسأله، چه عمره تمتع چه عمره مفردة، و چه مسأله حج، لكن فعلاً بحث ما متمركز در عمره تمتع است، روايات اين باب در ابواب احرام، باب چهل و سوم روايت اول كه اين از آن رواياتى است كه تقريباً خيلى روشن آن بيوت اولية را ملاك قرار مىدهد، روايت اول صحيحه معاوية بن عمار است، قال قال ابوعبدالله عليه السلام اذا دخلتَ مكة و انت متمتعٌ» وقتى كه وارد مكه شدى در حالى كه عمره تمتع را شروع كردى و به اين عنوان وارد شدى، فنظرت الى بيوت مكة فقطع التلبية، و بعد مشاهده كردى بيوت مكه را، اين مشاهده سبب مىشود، فقطع التلبية، كه خوب اين ظهور دارد در وجوب قطع تلبية، البته يك احتمال هم هست، و آن اين است كه همانطورى كه ما در اصول مىخوانيم، اگر يك امرى در مقام توهم حذر يا عقيب حذر واقع شده باشد، اين وقوعش عقيب الحذر او فى مقام توهم الحذر، اين چه بسا قرينيت پيدا مىكند بر اين كه اين امر براى اين است كه دلالت بر جواز آن شىء بكند، مىخواهد بگويد اين توهم حذر، بيجا است، يا آن حذر سابق برداشته شده، به جاى آن ممنوعيت سابق جواز آمده، اما ديگر ظهورى در وجوب ندارد، همانطورى كه آنجا اين مسأله مطرح است، اينجا ممكن است ما نظيرش را اينطور بگوييم، بگوييم اگر يك امرى را مستحب كردند، گفتند كه اين مستحب ادامه دارد، تا اينجا، وقتى كه اينجا رسيدى اين تلبيه مستحب را قطع كن، بگوييم اين وقوع امر به قطع عقيب استحباب تلبيهاى كه قبلاً بوده، اين بيشتر از اين دلالت ندارد، كه اين تلبية ديگر استحباب ندارد، ديگر استحباب
ندارد اين تلبية، حد استحبابش تا اينجا بود، حالا يك قدم هم بالاتر برويم بگوييم عدمش استحباب دارد، اما اين كه ديگر وجوب هم داشته باشد، قطع التلبية، لقائلٍ ان يقول كه نه، درست است كه هيئت افعل دليل بر وجوب است، اما خوب با توجه به اين كه تلبيه يك امر مستحبى بوده، و شايد اين كسى كه احرام عمره تمتع را شروع كرده، تا اينجا صد هزار بار تلبية گفته باشد، حالا كه به او مىگويند به اينجا كه رسيدى قطع بكن، تلبية را، چه بسا عرف مىفهمد، يعنى ديگر تلبية گفتنش استحباب ندارد، و چه بسا عدمش استحباب دارد، اما اين كه قطعش وجوب داشته باشد، لقائلٍ ان يقول كه نه عرف ديگر چنين چيزى را استفاده نمىكند، لكن اين به نظر من مجرد يك احتمالى بيشتر نيست، و اين هيچ قرينيت هم نمىتواند بر اين معنا پيدا بكند، خوب ما چه مىدانيم كه مسأله چه جورى است ما مىبينيم همين نمازى كه اين همه فضيلت دارد و در رأس عبادات قرار گرفته، همين نماز بر زن حائض حرام است، همين نماز با همين خصوصيات، با همين تشريفات و تشكليلات، اين براى زن حائض تتصف بالحرمة، خوب ما چه مىدانيم تلبية تا اينجا استحباب دارد، از اينجا به بعد لازم است كه تلبية قطع بشود، كما اين كه شايد بعضى روايات يك تعبيراتى درشان هست كه امام صادق صلوات الله عليه يا امام باقر راوى مىگويد من در خدمتشان بودم در مسجد الحرام، يك جماعتى در همان كنار خانه كعبة مشغول تلبية بودند، در حالى كه چه در عمره مفردة چه در تمتع چه در حج، داريم كه وقتى كه خانه كعبة را ديگر ملاحظه كردند اصلاً جاى تلبية نيست، اما خوب يك جماعتى پيداست كه از پيروان اهلبيت عليهم السلام نبودند، اينها مشغول تلبية بودند، امام باقر يا امام صادق صلوات الله عليهما خلاصه با يك عبارتى بيان كردند كه نمىدانى اين صوتى كه تقريباً به ظاهر صوت عبادت است نمىدانى كه چقدر پيش خداوند مبغوضيت دارد اين صوت، با اين كه تلبية است با اين كه كنار خانه كعبه و در مسجد الحرام است، لذا ما از ظهور اين فاقطع التلبية نمىتوانيم رفع يد كنيم، ظاهرش اين است كه وقتى كه بيوت مكه را ملاحظه و مشاهدة كرد، يجب عليه قطع التلبية، پس عبارت اين بود اذا دخلت مكه و انت متمتعٌ فنظرت الى بيوت مكة فاقطع التلبية، بعد مىفرمايد و حد بيوت مكة التى كانت قبل اليوم، حد خانههاى كعبة، آن خانههاى كه در سابق بوده، و قبل از اين زمان بوده، حدش عقبة المدنيين يا مدينيين، حدش آن گردنهاى است كه مربوط به مدينه و به عنوان مدينه مربوط است، بعد مىفرمايد فان الناس قد أحدثوا بمكة ما لم يكن، مردم اضافه كردند به مكه يك خيابانها، كوچهها، خانه هايى كه قبلاً وجود نداشته، و مكه فعلى غير از آن مكه قبل اليوم و در زمان مثلاً رسول خدا صلوات الله و سلامه عليه است، بعد مىفرمايد فقطع التلبية، تلبية را با مشاهده بيوت مكه
قطع كن، و عليك بالتكبير و التحميد و التحليل و الثناء على الله عزو جل، ما استطعت، بجاى تلبية تحميد و تكبير و لااله الا الله و امثال ذلك به اندازهاى كه قدرت دارى عند مشاهدة بيوت مكه ذكر بكن، عرض مىشود كه اين روايت خوب وقتى كه انسان، با نظر عرفى بهش نگاه مىكند، همين معناى ظاهر همين است، آيا يك شبههاى نمىشود در اين روايت كرد؟ اول كه امام مىفرمايد اذا دخلت مكه و انت متمتع فنظرت الى بيوت مكه، آنجا ذكر نمىكند التى كانت قبل اليوم، آنجا اشارهاى به اين معنا ندارد، فنظرت الى بيوتَ مكة فاقطع التلبية، اين در بيان حكم اشارهاى نشده به اين كه مقصود از بيوت مكه التى كانت قبل اليوم است، بعد دنبالش ايشان مىفرمايد و حد بيوت مكة التى كانت قبل اليوم»
آيا اين قرينيت پيدا مىكند بر اين كه در موضوع حكم يك قيدى به وجود بيايد، يا اين كه فرضا ممكن است كسى احتمال بدهد، كه حكم اطلاق داشته باشد، نظرتَ الى بيوت مكة و لو بيوت فعلى، اما خوب ضمناً امام بيان مىكند كه بيوت مكه قبلاً چه بود، مردم هم چه مقدار توسعه دادند و احداث كردند، به عبارت ديگر اگر اين خصوصيت التى كانت قبل اليوم دخالت در حكم داشت،
اين مناسب اين بود كه در اصل حكم اين معنا ذكر بشود، در حالى كه در اصل حكم دارد فنظرت الى بيوتِ مكة و هيچ قيد التى كانت قبل اليوم درش ذكر نشده، آيا اين يك شبههاى نيست كه بگوييم اين روايت همچين ظهور كاملى ندارد، در اين فتوايى كه مرحوم سيد قرص بيان مىكند كه مقصود از بيوت مكة بيوت مكه در زمانهاى اوليه و در زمانهاى قديم است، خوب چرا اين قيد را امام در متن حكم بيان نكردند، قاعدة اين بود كه اول در متن حكم بيان بشود، بعد به عنوان توضيح بفرمايند كه بيوت مكة على قسمين، بعضيها كانت قبل قبل هذا اليوم و بعضيها فى هذا اليوم، به واسطه توسعه و احداث مردم اين توسعه پيدا شده، يك قدرى همچين اين ظهور روايت را ضعيف مىكند، براى اين كه تعبير اين است فنظرت الى بيوت مكة، ديگر هيچ قيدى نمىآورد التى كانت قبل اليوم، بعدش هم تقريباً يك موضوعى را ايشان بيان مىكند، حد بيوت مكه التى كانت قبل اليوم، آن گردنه مدنيين است، اين حد اوليهاش است، بعد هم مردم اضافه كردند آيا اين ذيل يك قرينه روشنى مىشود بر اين كه آن فنظرت الى بيوت مكة قيد التى كانت قبل اليوم دخالت در او دارد، يا اين كه نه لقائلٍ ان يقول معلوم نيست اين قرينيت بر او پيدا بكند، عرض كردم به حسب نظر يك خورده سطحى كه انسان ملاحظه مىكند و شايد نوع نظر عرفى همين باشد كه تعرض براى اين حد به عنوان اين است كه مدخليت در حكم دارد، آن وقت جاى اين سؤال است، كه چرا در اصل حكم و در نفس قانون اين مسأله ذكر نشد، كه فنظرت الى بيوت مكة، يعنى التى كانت قبل اليوم، خوب بود كه اول آنجا ذكر بشود، بعد آن وقت امام حد و مرزش را مشخص بكنند، لذا يك
همچو مناقشهاى در ظهور اين روايت مطرح است، (سوال... و پاسخ استاد) حرف كه لغو نيست كه، و امام يك چيزى را بيان كردند، خوب مىدانم، آنى كه در حكم دخالت دارد بايد اول او را بگويند بعد در مقام توضيحش بربيايند، اول بگويند فنظرت الى بيوت مكة التى كانت قبل اليوم، بعد هم بيايند حدش را مشخص بكنند، بگويند و حد بيوت مكة التى كانت قبل اليوم، گردنه مدنيين است، مردم هم بعد اضافه كردند، اما حكم را به نحو اطلاق بيان كردن بعد هم به عنوان بيان يك موضوع خارجى كأن مكه قديم با مكه جديد فرق دارد، خوب از اول بگوييد كه مكه قديم ملاك است بعد بياييد بگوييد مكه قديم با مكه جديد فرق مىكند، اما حكم را مطلق بيان كردن، ثم در مقام فرق بين مكه قديم و جديد بر آمدن، اين خيلى روشن نمىكند، كه آن مكه قديم دخالت در اين مسأله داشته، من مىخواهم يك راهى براى اين احتياط مطلقى كه امام ذكر كردند، چون اول ايشان مسأله را روى بيوت مكه آوردند بدون قيد، بعد هم فرمودند احوط اين است كه در زمانهاى ما همين بيوت فعلية، وقتى كه مشاهده مىشود تلبية را قطع بكنند، يعنى بيوت مكه اطلاق دارد، اختصاص به بيوت قديمة ندارد، حتى بيوت جديدة را هم شامل مىشود، لابد در دلالت اين روايت و ظهور اين روايت يك مناقشه اينطورى به نظر ايشان بوده و الا اگر ما بگوييم اين روايت دلالت ظاهرة دارد، ديگر چه احتياطى اقتضاء مىكند كه در زمان امام صادق آن بيوتى كه اضافه شده بوده، نسبت به زمان ما، شايد يك صدم هم نبوده، آن وقت امام صادق مىفرمايد نه اين بيوتى كه مردم اضافة كردند، ملاك نيست، همان بيوتى كه كانت قبل هذا اليوم وجود داشته، آنها ملاكند، اگر روايت يك همچو دلالت ظاهرهاى مىداشت، جائى براى اين احتياط نبود، و علاوه عرض كردم در كلام مثل مرحوم محقق كه صاحب جواهر مىفرمايد ديگران هم يك چنين عبارتى بكار بردند، در كلام اينها اين است، عند مشاهدة بيوت مكة، بدون اين كه هيچ قيد مكه قديم و بيوتى كه كانت قبل هذا اليوم در اين متن محكم فقهى هيچ اشارهاى به اين معنا نشده، (سوال... و پاسخ استاد) بله، نه قرينيتش محل بحث است، اگر قرينه باشد مسلم، يك حرفى، ولى آيا اين ظهور در قرينيت دارد، و تازه اين قرينه منفصلة نيست كه، اين دنباله همان كلام است، كلام جدائى كه نيست، معناى قرينه منفصلة اين است كه امروز يك حرفى بزند، پنج روز يك قرينهاى برايش ذكر بكند، و الا پشت سر هم در يك كلام اگر قرينهاى وجود داشته باشد، اين همان قرينه متصلة است نه منفصلة، چى فرموديد؟ خوب خوب، كجا هر وقت، هر وقت كه نگاهش افتاد به خانههاى مكه، هشتاد فرسخ اين راه آمده، از مسجد شجرة آمده، از جحفة آمده، هر وقت كه ديد خانههاى مكة به چشم مىخورد، همانجا قطع بكند، اين كه ديگر مسأله چيزى نيست، مبهمى نيست، آن وقت
يك روايت ديگر، حالا ببينيم تا مجموعه روايات چه مىشود، (سوال... و پاسخ استاد) باشد، نه اين فقطع التلبية، مقدمه و عليك بالتكبير و التحميد است، يعنى كأن يك دفع توهمى، اين كه در ذهن انسان مىرود كه خوب وقتى كه انسان خانههاى مكه را ديد، خوب اين تلبية كه يك لبيك و اجابت دعوت الهى است، انسان اين را ترك بكند، پس مهر سكوت بر لب بزند، نه اين مقدمه اين است كه تلبيه را ترك مىكنى بجاى تلبية مسأله تحميد و تحليل و ثناء بر خداوند تبارك و تعالى است، اگر اين فقطع التلبية دنبالش اين و عليك بالتكبير و التحميد نبود، كه بعضيها روايت را اين ذيلش را نقل نكردند، و به نظر من اين از اشتباهات است، همين جا يكى اينجاست، اگر دنبال اين فقطع التلبية، اين و عليك بالتكبير را نقل نكنى، همين شبههاى كه در ذهن ايشان رفته، همين شبهه مىآيد، يعنى مىخواهد بگويد كه فاقطع التلبية عند مشاهدة بيوت مكة التى كانت قبل اليوم، اما اين «فاقطع التلبية» مقدمه «و عليك بالتكبير و التحميد و التحليل» است، اين ديگر كارى ندارد به اين كه اين قطع التلبية دنباله حد بيوت مكه است، اگر روايت همين جا تمام مىشد، اين يك احتمال قوى بود كه فاقطع التلبية، مبين اين است كه اين حد بيوت مكة كاملاً ارتباط با قطع تلبية دارد، اما اين دنبالة دليل بر اين است كه مىگويد اين قطع تلبية مقدمه اين و عليك بالتكبير و التحليل، يعنى خيال نكن ما مىگوييم همين تلبية را كنار بگذار، و همينطور زبانت را ببند، ديگر هيچ ارتباط زبانى با خداوند تبارك و تعالى نداشته باش.
روايت دوم، اين هم صحيحه حلبى است، عن ابى عبدالله عليه السلام قال المتمتع اذا نظر الى بيوت مكة قطع التلبية» متمتع وقتى كه نظر كرد و مشاهدة كرد بيوت مكه را قطع التلبية، اين قطع هم و لو اين كه جمله خبرية است ولى جمله خبريهاى است كه دلالت بر وجوب مىكند و ظاهرش وجوب قطع تلبية است، روايت چهارم اين باب، روايت چهارم صحيحه احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى است عن ابى الحسن الرضا عليه السلام، انه سئل عن المتمتع متى يقطع التلبية» متمتع چه زمان تلبية را قطع مىكند؟ كه ظاهر اين است كه مفروغ عنه عند السائل همان لزوم قطع تلبية بوده، و اين كه در يك نقطهاى كه انسان مىرسد، حتماً بايد تلبية را قطع بكند، حالا از آن نقطه سؤال مىكند كه كجاست؟ قال اذا نظر الى عراش مكة، وقتى كه مشاهدة مىكند عراش يا در بعضى از روايات عروش مكة دارد، عراش و عروش به معناى همين بيوت است، منتها اينطورى كه مىگويند، چون خانههاى مكه معمولا به لحاظ آن كه آنجا سرماى مهمى وجود نداشت و مسأله گرما تنها مطرح بوده، اينها معمولاً از چوب و امثال ذلك مىساختند، شبيه خيمه خانهها تشكيل داده مىشد، و ترتيب داده مىشد، لذا روى آن جهت كلمه عراش و عروش و امثال ذلك در
بيوت مكة به كار گرفته شده، اذا نظر الى عراش مكة، عرض كردم بعضى روايات هم عروش مكه دارد، آن وقت اذا نظر الى عراش مكة عراش مكه كجاست؟ به صورت عطف بيانى و عطف تفسيرى عقبة ذى طواع، عقبه ذى طواع، قلت، ابن ابى نصر بزنطى مىگويد كه من به حضرت رضا عرض كردم مقصود شما از عراش مكه و عقبه ذى طواع بيوت مكه است، قلت بيوت مكة، قال نعم، فرمودند بله مقصود من بيوت مكه است، حالا اينجا يك مسألهاى هست و آن اين است كه آنجا عقبه مدنيين را ذكر مىكرد، اينجا عقبه ذى طواع ذكر شده، آيا اين عقبه مدنيين كه در روايت اول ذكر شده بود، با اين عقبه ذى طواع اينها هر دو اسم براى يك جا هستند، يا اين كه نه، خوب اينهائى كه وارد مكه مىشوند، اينطور نيست كه راه ورودى به مكه براى همه كسانى كه از هر نقطهاى مىخواهند وارد مكه بشوند، تنها يك راه ورودى مكه داشته باشد، عقبه مدنيين، مربوط به آنهائى است كه از طريق مدينه وارد مكه مىشوند، عقبه ذى طواع مربوط به آنهائى است كه به قول بعضيها كه حالا نقل مىكنم عباراتشان را، از طريق عراق مثلاً وارد مكه مىشوند، بالاخرة مكه راههاى ورودى متعدد دارد، فرض كنيد مثل قم ما، كه اگر كسى از تهران بخواهد وارد بشود، از يك طريق است، از كاشان بخواهد وارد بشود، من طريق آخر، خوب مكه هم همينطور است، راههاى مختلف ورودى دارد، حالا اين راجع به اين عقبه ذى طواع و عقبه مدنيين يك قدرى مطالعه كنيد، صاحب جواهر بهتر از همه اين را بيان كرده، تا فردا ان شاء الله .
والحمد لله رب العالمين
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...