• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • نام استاد آية الله لنكرانى
    تاريخ درس 1371
    موضوع خارج فقه حج
    شماره درس 410
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
    بحث در اين دو طائفه از رواياتى بود كه يك طائفة دلالت مى‏كرد بر اين كه تلبية، در مسجد شجرة مى‏تواند گفته بشود، و يك طائفه كثيره‏اى نهى مى‏كرد، از تلبيه در مسجد شجرة، و مى‏گفت لاتلبى حتى تأتى البيداء، كه بيداء يك ميل با مسجد شجرة در جاده مدينه به مكه فاصله دارد، جمع بين اينها به چه نحو است، عرض كرديم كه كثيرى كه منهم مرحوم آقاى حكيم قدس سره، اينها فرموده‏اند كه اين رواياتى كه تلبية را شروعش را از بيداء مى‏گويد، مقصود تلبيه مستحبة است، به لحاظ اين كه ما گفتيم يستحب تكرار التلبية، و الاكثار بها ما استطاع، اين روايات ناظر به شروع تلبيه‏هاى مستحبة است، اما تلبيه واجبة، در خود همان مسجد شجرة نه تنها جايز است، بلكه ضرورت دارد در مسجد شجرة، گفته بشود، بعضيها هم كه از كلام جواهر تمايل به اين معنا استفاده مى‏شود، اينها مسأله تأخير تلبية را حمل كرده‏اند بر اجهار به تلبية، و مرحوم سيد هم در عروة همين معنا از آنها استفاده مى‏شود، در حقيقت مى‏گويند آن تلبيه‏اى كه دخالت در احرام دارد، او سراً در خود مسجد شجرة گفته مى‏شود، اما اجهار به تلبية، اين از بيداء خواهد بود، اين را هم كه ما عرض كرديم رواياتى هيچ دلالتى بر اين معنا نمى‏كند، كه يك جمعى بعض الاعلام قدس سره، ذكر كرده‏اند، ايشان مى‏فرمايند كه ادله‏اى كه در باب مواقيت وارد شده بود، كه مفاد آن ادله اين بود، كه كسى حق ندارد از اين مواقيت بدون احرام عبور بكند، و بايد محرماً از اين مواقيت عبور كرد، ايشان مى‏فرمايد اين ادله، اطلاق دارد، در ناحيه نفى‏اش، يعنى اينطور مى‏گويد مى‏گويد كسى اگر بخواهد از اين مواقيت بدون احرام عبور بكند، و لتالى غير محرم باشد، جايز نيست، كسى بخواهد از اين مواقيت عبور بكند، و يك كيلومتر بعد محرم بشود، جايز نيست، در حقيقت اطلاق دارد، ادله مواقيت در رابطه با نهى از تجاوز از ميقات به غير احرامٍ، خوب اگر اطلاق داشت، چه مانعى دارد كه ما به وسيله همين رواياتى كه مى‏گويد تلبية را تا بيداء تأخير بيانداز، ما تقييد بكنيم،
    اطلاق ادله مواقيت را، و بياييم اينطورى بگوييم، بگوييم اگر كسى از ميقات مى‏خواهد عبور بكند، و همينطور سرش را زير بياندازد و بدون احرام برود و وارد حرم و مكه بشود، ادله مواقيت جلوى اين را مى‏گيرد، و مى‏گويد تجاوز از ميقات بغير احرام جايز نيست، اما اگر كسى از مسجد شجرة مى‏خواهد عبور بكند و در فاصله يك ميلى كه عبارت از بيداء است، آنجا محرم بشود، درست است كه اگر اين روايات در ما نحن فيه را نمى‏داشتيم، مقتضاى اطلاق ادله مواقيت عدم جواز چنين وضعى بود، اما با وجود اين روايات كه آن هم اكثراً روايات صحيحة و معتبرة هستند، چه مانعى دارد كه ما در اطلاق ادله مواقيت به وسيله اين روايات يك تقييدى ايجاد بكنيم، و بگوييم عبور از مسجد شجرة له صورتان، اگر كسى بخواهد عبور بكند و بعد از او هم محرم نشود، لايجوز التجاوز عن مسجد الشجرة، بلا احرامٍ، اما اگر مى‏خواهد عبور بكند، اما در فاصله يك ميلى به نام بيداء محرم بشود، اين روايات مى‏گويد كه هيچ مانعى ندارد، هيچ اشكالى در اين مسأله وجود ندارد، اين جورى جمع بكنيم، بين اين دو طائفه از روايات و ادله مواقيت هم كه مطابق با يك طرف از اين روايات است، آيا اين جمعى كه ايشان كردند، اين جمعى است كه انسان مى‏تواند اين را بپذيرد، دو تا اشكال مهم به اين جمع هست، يك اشكال اين است، اين روايات نمى‏گويد احرام را از مسجد شجرة تأخير بينداز، مى‏گويد تلبية را از مسجد شجرة تأخير بينداز، و در بعضى از رواياتش، به صراحت يا به ظهور مى‏گويد عقد احرام در مسجد شجرة مى‏شود، لكن تلبية در بيداء گفته مى‏شود، مثل اين كه اينجورى تعبير مى‏كرد، اذا عقد الاحرام، فى مسجد الشجرة، فلا تلبى، حتى تأتى البيداء، تفكيك مى‏كند اين روايات، بين عقد احرام و بين تلبية، اگر اين روايات مى‏گفت احرام را تأخير بينداز، الى مسجد الشجرة، كه ملاحظه كرديد، يك روايت تنها در اين باب بود، شايد يك روايت ديگرى هم باشد، ولى آن مورد بحث نيست اصلاً، آن مسلم بر خلاف ضرورت فقه است، آنى كه براى ما مشكلة ايجاد كرده، لحنى است كه در خود اين روايات وجود دارد، كه بين نيت و عقد احرام و تلبية تفكيك قائل مى‏شود، مى‏گويد نيت و عقد احرام در مسجد شجرة واقع مى‏شود، اما تلبية تأخير به بيداء مى‏افتد، پس اين چطور كه ما بياييم اطلاق ادله مواقيت را تقييد كنيم، خوب اگر اطلاق ادله مواقيت را شما مى‏خواهيد تقييد كنيد، و عقد احرام هم در مسجد شجرة هيچ ضرورتى ندارد، همه كارها را شما در بيداء شروع بكنيد، شما كه مى‏گوييد ادله تجاوز از ميقات اين صورتى را كه در يك ميلى به جاى مسجد شجرة مى‏خواهد محرم بشود، مقتضاى اطلاقش عدم جواز، لكن اين روايات در مقابل اطلاق مى‏ايستد، و مى‏گويد هيچ مانعى ندارد، كأن يجوز التجاوز عن الميقات، به شرط اين كه انسان از بيداء محرم بشود، خوب پس‏
    همه احرام را شما بايد از بيداء شروع كنيد، عقد احرام هم آنجا باشد، نيت احرام هم آنجا باشد، لبس ثوبين هم آنجا باشد، تلبية هم آنجا باشد، اگر يك چنين تقييدى در اطلاق ادله مواقيت شما مى‏خواهيد قائل بشويد، بايد ملتزم به اين معنا بشويد، آيا ملتزم مى‏شويد به اين كه كسى از مسجد شجرة عبور بكند، مسجد شجرة را كالحجر فى جنب الانسان فرض بكند، برود بالاى بلندى بيداء، بلندى بيداء، بلندى بيداء بشود مسجد شجرة، هم نيت هم لبس ثوبين، هم تلبية، همه اينها در آنجا واقع بشود، پس ما معنا اين كه مسجد شجرة را رسول خدا ميقات قرار داده، و ما يترتب على ميقاتية مسجد شجرة، من الاثر، پس بفرماييد بيداء ميقات است نه مسجد شجرة، پس اشكال اولى كه به كلام ايشان وارد است، اين است كه لازمه بيان شما، تأخير الاحرام الى البيداء است، تقييد اطلاق ادله مواقيت و عدم تجاوز از آنها بغير احرامٍ، يك چنين معنايى را اقتضاء مى‏كند، در حالى كه نمى‏توانيد شما ملتزم به اين معنا بشويد، و خود رواياتش خلاف اين معنا را مى‏گويد، مى‏گويد كه عقد احرام در خود مسجد شجرة است، لكن تلبية عرض مى‏شود در بيداء واقع شده، شما اين مشكلة را چه جورى حل مى‏كنيد، قبلاً كه ما راجع به ماهيت احرام ايشان فرمايش داشتند، و مى‏فرمودند كه ماهيت احرام عبارت از تلبية است، ما آنجا گفتيم مقصود ايشان نفس التلبية به تنهائى نيست، كسى نمى‏تواند بگويد الاحرام عبارة عن التلبية، مسأله نيت يك امر مفروغ عنه‏اى است، حالا نية الاحرام باشد، نية الحج باشد، نية العمرة باشد، تلبيه‏اى كه مقارن يا مسبوق به نيت احرام يا نيت حج يا نيت عمرة نباشد، اين معقول نيست كه كسى اين تلبية را عبارت از احرام بداند، لذا مى‏گفتيم اين جهت و لو اين كه در ابتداى كلام ايشان ذكر نشده بود، و به نظرم در آخر كلامشان ذكر كرده بودند، گفتيم نيازى به ذكر نيست، براى اين كه ضرورت دارد مسأله مدخليت نيت در احرام، حالا منويش هر چه باشد، نية الاحرام معقول است يا معقول نيست، بالاخرة يك نيتى در اينجا بلااشكال بايد تحقق داشته باشد، خوب اين روايات آمده بين نيت و تلبية تفكيك انداخته، نمى‏گويد شما احرامتان را تأخير بياندازيد، الى الميقات، پس در حقيقت به اين نحو ما بخواهيم، جمع بكنيم بين اين دو طائفه، و بين ادله مواقيت هم كه مؤيد يكى از اين دو طائفه است، به نظر من اين جمع، جمع غير صحيحى است، (سوال... و پاسخ استاد) خوب، مى‏دانم، ضرورت هم دارد نيت بكند يا نه؟ ضرورت دارد آنجا نيت بكند يا نه؟ مى‏دانم دارد يا نه، من از شما مى‏پرسم، معنايش اين است ندارد، براى اين كه وقتى شما در ادله مواقيت داريد تقييد قائل مى‏شويد، مى‏گوييد از مسجد شجرة دو جور مى‏شود عبور كرد، براى آن كسى كه همانجا نمى‏خواهد همه كارهايش را انجام بدهد، يك جور اين كه آدم سرش را زير بيندازد، بدون احرام تا مكه و حرم برود، يك‏
    جور هم اين كه نه سرش را زير بيندازد اما به بيداء كه رسيد محرم بشود، شما مى‏گوييد اگر ما بوديم و اطلاق ادله مواقيت، مى‏گفتيم هيچ كدامش جايز نيست، اما اين روايات آمد يك طرفش را خارج كرد، گفت نه اين صورتش مانعى ندارد، خوب اگر اين صورت مانعى ندارد، پس معنايش اين است كه مسجد شجرة ديگر هيچ نقشى ندارد، حتى نيت هم لازم نيست آنجا بشود، لبس ثوبين هم لازم نيست آنجا بشود، شما بايد بيداء را مسجد شجرة فرض بكنيد، آيا شما ملتزم به اين معنا مى‏شويد، تازه اگر بشويد ما نمى‏پذيريم، براى اين كه اين رواياتى كه به جنگ ادله مواقيت فرستادى اين رواياتى را كه مقيد اطلاق ادله مواقيت قرار دادى، خود اين روايت مى‏گويد كه عقد احرام مى‏گويد نماز واجبت را در مسجد شجرة بخوان، دنبال نماز، قل ما يقوله المحرم، يا اعقد الاحرام، لكن تلبية را تأخير بينداز، الى البيداء، و الا اصل انشاء احرام و نيت حالا منويش احرام باشد، يا حج يا عمرة باشد، اين جايش مسجد شجرة است، و عرض كردم طبع قصة هم اين معنا را اقتضاء مى‏كند، و الا لازم مى‏آيد كه ميقاتيت مسجد شجرة لغو باشد، چه فايده‏اى بر ميقاتيت مسجد شجرة مترتب است، اگر شما همه كارها را بالاى گردنه بيداء انجام مى‏دهيد، من النية و لبس الثوبين، و التلبية، پس مسجد شجرة چه كاره است؟ فقط فضيلتش اين است رسول خدا درش نماز خواندند، خوب است جايى كه رسول خدا نماز خواندند، آدم يك نمازى هم آنجا بخواند، حالا مكتوبةً كان يا نافلة، شما اينجورى بايد ملتزم بشوى، در حالى كه نمى‏تواند كسى ملتزم به اين معنا بشود، و با روايات باب خودمان هم هيچگونه سنخيت و تناسبى ندارد، (سوال... و پاسخ استاد) مثل اين كه ما نشستيم ببينيم كه عمل خارجى چى است، مى‏خواهيم ببينيم ادله چه مى‏گويد، از ايشان مى‏پرسيم سؤال ما اين است، كه آيا ضرورت دارد كه نيت در مسجد شجرة باشد يا نه؟ مى‏دانم، بله، ضرورت دارد؟ مى‏گويند ندارد، براى اين كه تقييد اطلاق ادله مواقيت معنايش اين است، خوب من ديدم دارم مى‏گويم، عرض مى‏شود كه، اين حرف بدون هيچ ترديد حرف باطل و غيرصحيحى است، و نمى‏توانيم ما به آن ملتزم بشويم، حرفهاى ديگرى هم در اين باب زده شده، كه آنها هم قانع كننده نيست، و بعضى‏هايش صحيح هم نيست، بعضى‏ها مثل مرحوم صاحب جامع المدارك، كه جامع المدارك غير از مدارك معروف است، مال همين اواخر است، كتاب بسيار موجز، ولى در عين حال پر محتوا و بسيار دقيق است، ايشان همين بود، روى هم رفته‏اش همين بود، ايشان اينجورى مى‏فرمايند، خلاصه رسيده‏اند به اين روايات، روايات هم نقل نمى‏كنند، همين مى‏فرمايند كه در جمعى از روايات وارد شده، كه حالا تعبير ايشان هم اين است، كه انسان احرام را به بيداء تأخير بيندازد، بعد ايشان مى‏گويند كه ما اين روايات را بايد
    دور بياندازيم، كنار بگذاريم، چرا؟ مى‏فرمايد براى اين كه اگر مقصود از احرام، تلبية باشد، كسى حق ندارد تلبية را از مسجد شجرة تأخير بيندازد، مسجد شجرة ميقات است، و لايجوز تأخير التلبية، عن مسجد الشجرة، و اگر مقصود از احرام نيت است، كه اصلاً نيت قبل از مسجد شجرة هم وجود دارد، مگر آن كسى كه از مدينه حركت مى‏كند به جانب مسجد شجرة، اين نيت حج ندارد، مگر نيت عمرة ندارد، اين نيتش قبل از مسجد شجرة تحقق پيدا كرده، در حالى كه در روايات مواقيت ما خوانديم خودمان كه كسى اگر در يك روايتى هست كه كسى در مدينه آمد خدمت امام صادق صلوات الله عليه، خوانديم خود ما هم، اين روايت را، امام صادق ديدند كه اين لباس احرام پوشيده، پرسيدند از او، به چه مناسبت در مدينه، تو در لباس احرام و با حالت احرام هستى، گفت من از چند فرسخى مانده به مدينة محرم شدم، امام صادق فرمودند، بيخود محرم شدى، احرام قبل الميقات مثل صلاة قبل الوقت است، همانطورى كه صلاة قبل الوقت لايعبأ بها، و لايترتب عليها اثرٌ اصلاً، احرام قبل الميقات هم همينطور است، آن وقت اين صاحب جامع المدارك مى‏فرمايد اين رواياتى كه مى‏گويد احرام را تأخير بينداز الى البيداء، مقصودشان از احرام چيست؟ اگر احرام مقصودش تلبية است، تلبية را جايز نيست كه از مسجد شجرة كسى تأخير بيندازد، و اگر مقصودشان از احرام نيت است، نيت قبل از مسجد شجرة وجود داشته، كسى هنوز در مدينه هست و مسجد شجرة نرفته، اگر از او بپرسند تو چى را قصد دارى؟ چكار مى‏خواهى بكنى؟ مى‏گويد من مى‏خواهم حج انجام بدهم، مى‏خواهم عمرة انجام بدهم، لذا ايشان مى‏فرمايد كه اين روايات را بايد كنار گذاشت، اين روايات را كأن ما نمى‏فهميم، همانطورى كه بعضى از شراح ديگر عروة هم كه الان حيات دارند، ايشان هم گفته اولى رد علمها الى اهلها، بهتر اين است كه بگوييم ما اين روايات را نمى‏فهميم، خود ائمة هم فرمودند كه هر چيزى كه از ما به شما رسيد و نتوانستيد درك بكنيد، ردوه علمه الينا، خودتان نمى‏خواهد درباره‏اش بحث كنيد، لكن اين حرف صاحب جامع المدارك اشكالش اين است كه روايات نمى‏گويد احرام را تأخير بينداز الى البيداء، روايات مى‏گويد تلبية را تأخير بينداز الى البيداء، بين تأخير تلبية و بين تأخير احرام اينجا خلط شده، او نمى‏گويد احرام را تأخير بينداز، او مى‏گويد در مسجد شجرة نماز بخوان، عقد احرام بكن، و لاتلبى حتى تأتى البيداء، تأخير را تنها در رابطه با تلبية مطرح كرده، اين اولاً، ثانياً اگر مقصود از احرام نيت فقط باشد، و تلبية خارج از دائره احرام باشد، كدام نيتى محقق احرام است، درست است كه ما در نيت وقتى كه بحث مى‏كرديم، گفتيم اخطار به بال لازم نيست، نيت اخطارية لزوم ندارد، همين كه از انسان بپرسند شما چكار مى‏خواهيد بكنيد، انسان بگويد من نماز
    مى‏خواهم بخوانم، همين مقدار، اما نيت به حسب ظرف منويش فرق مى‏كند، خوب من و شما الان كه اينجا نشستيم، مگر نيت نداريم كه موقعى كه ظهر شد نماز بخوانيم، الحمد لله همه نيت داريم، اما اين نيت به درد نماز نمى‏خورد، آن نيتى به درد نماز مى‏خورد كه مقارن با شروع نماز باشد، و الا من الان نيت دارم اول ظهر نماز بخوانم، نيت هم كه اخطارية ضرورت ندارد كه اخطار به بال باشد، اما اين نيت به درد نمى‏خورد، آن نيتى كه مقارن با شروع عمل است، آن نيت به درد مى‏خورد، پس اين چه اشكالى است كه ايشان به اين روايات مى‏كنند كه اگر مقصود از احرام نيت باشد، نيت قبل از مسجد شجرة وجود دارد، نيت قبل از مسجد شجرة به عمرة و حج ارتباط ندارد، آن نيتى ارتباطى به عمرة و حج پيدا مى‏كند كه مقارن با شروع عمل باشد، و شروع عمل در مسجد شجرة خواهد بود، پس نمى‏توانيم بگوييم كه اگر مقصود از احرام نيت است، نيت كه قبل از مسجد شجرة وجود دارد، نيت قبل از مسجد شجرة چه نقشى در مسأله حج و عمرة مى‏تواند داشته باشد، پس در كلام ايشان اين دو اشكال وجود دارد، آنى كه بعد از تأمل زياد در اين مسأله و دقت كامل در اين مسأله به نظر راجح مى‏آيد همان مطلبى است كه روز اولى هم كه ما روايات را در باب احرام و ماهيت احرام مى‏خوانديم، به صورت احتمال من ذكر كردم، بعد هم در كلام مرحوم سيد يك جايى ديدم اين حرف را تقويت مى‏كند، اما خود مرحوم سيد هم اينجا كه رسيده، توجه‏اى به اين مسأله پيدا نكردند، از وادى منحرف شدند، رفتند سراغ حرف صاحب جواهر، آن حرف اين است، كه ما در باب احرام، گفتيم دو مرحله وجود دارد، يك مرحله اصل انعقاد الاحرام و عقد الاحرام است، كه تشبيه مى‏كرديم به يك عقد جائز، يك بيع جائز، در بيع جائز، در بيع خيارى، بيع منعقد شده، نمى‏دانيم در اصل انعقاد بيع ترديد داشته باشيم، اما اذا افترقا وجب البيع، وقتى كه افتراق از مجلس معاملة حاصل شد، آن وقت بيع گريبان انسان را مى‏گيرد، بر حسب فتاوا و روايات در مسجد شجرة، و بر حسب ادله مواقيت احرام بايد در مسجد شجرة باشد، جاى هيچ ترديدى نيست، احرام عبارت از نيت است، نية الحج او العمرة، آنهائى هم كه معتقدند كه نيت به خود احرام مى‏شود فرضاً متعلق بشود، مانعى ندارد همان نية الاحرام را بگويد، احرام جايش مسجد شجرة است، ليس الا، لكن اين احرام بعد از تحققش، ضرورت براى انسان ايجاب نمى‏كند و ايجاد نمى‏كند، لذا گفتيم در فاصله بين احرام و تلبية محرمات احرام مانعى ندارد، منتها محرمات احرام دو جور است، اگر محرمات احرام، از آنهائى است كه ضربه‏اى به اصل احرام نمى‏زند، اتيان آن محرم جايز است كفارة هم ندارد، احرام را هم باطل نمى‏كند، در بعضى از روايات دارد كه امام صادق صلوات الله عليه در مسجد شجرة محرم شدند، بعد از اين كه محرم شدند، يك غذائى و معجونى‏
    براى ايشان آوردند كه در روايت ازش تعبير به خبيص با صاد خبيص اينطورى كه لغت معنا مى‏كند، يك معجون مركب از خرما و كشمش و روغن و زعفران است، گاهى زعفران همراهش است، مى‏گويد يك خبيصى را بعد الاحرام با اين كه زعفران دارد و زعفران جزء محرمات احرام است، مع ذلك امام صادق از غذاى اين چنينى تناول كردند و اين كاشف از اين است كه قبل از تلبية و بعد از شروع احرام محرمات احرام حرام نيست، كفارة هم برش مترتب نيست، بله اگر محرم احرام جورى باشد كه احرام را باطل مى‏كند، باز هم ارتكابش مانعى ندارد، منتها بايد برود مجدداً عقد احرام بكند، مثل همين كه در بعضى از روايات بود كه كسى در مسجد شجرة محرم مى‏شود، ثم يواقع اهله، خوب مواقعة از آن چيزهايى است كه ابطال مى‏كند حج و عمرة و همه اينها را، اينجا بگوييم با اين مواقعة نقض مى‏شود آن احرامش، نقضش هم مانعى ندارد، مثل كسى كه در بيع قبل الافتراق معاملة را به هم بزند، پس عقد الاحرام هيچ نمى‏شود درش ترديد كرد، كه بايد در مسجد شجرة واقع بشود، منتها تلبية نقشش اين است كه احرام منعقد شده را لازم مى‏كند، يعنى به دنبال تلبية محرمات احرام، ديگر ارتكابش جايز نيست، و ضمن اين كه حرام است، آنهائى هم كه كفارة دارد بايد كفارة به دنبال او پيش بيايد، و اگر مثل مواقعة باشد، حج را فاسد مى‏كند، بايد سال آينده هم يك حج را انجام بدهد، نقش تلبية نقش الزام احرام است، نه اين كه دخالتى در ماهيت احرام داشته باشد، آن وقت اگر ما اين معنا را ملتزم بشويم، كه روايات گذشته هم كلمه يوجب، و امسال ذلك اين معنا را تأييد مى‏كرد، و آن نكته‏اى هم، دو نكته‏اى هم كه قبل از شروع بحث من ذكر كردم، يكى اين بود كه مقارنه بين تلبية و بين نيت ضرورت ندارد، حتى در خود مسجد شجرة، ممكن است صبح نيت بكند، لباس هم بپوشد، اما تا ظهر در مسجد شجرة بماند، ظهر كه مى‏خواهد بيايد بيرون، تلبية بگويد، هيچ مانعى ندارد، نكته دوم اين بود كه اشعار و تقليد در مسأله حج قران‏اين جانشين تلبية است، در حالى كه اشعار و تقليد معنا ندارد در مسجد واقع بشود، اشعار و تقليد جايش بيرون مسجد است، خود اين هم كاشف از اين است كه تلبية در اصل ماهيت احرام نقش ندارد، براى اين كه چطور مى‏شود در ماهيت احرام نقش داشته باشد، در حالى كه جانشين تلبية به نام اشعار و تقليد اصلاً امكان ندارد كه در مسجد شجرة واقع بشود، با توجه به اين خصوصيات آنى كه به نظر مى‏رسد بعد از دقت بسيار زياد در اين مسأله اين است كه اين رواياتى كه مى‏گويد كه وقتى كه عقد احرام در مسجد شجرة كردى، لاتلبى حتى تأتى البيداء، اين يك نهى ارشادى است، يعنى مى‏گويد ضرورت ندارد فورى خودت را ببرى در دائره محرمات احرام، چه ضرورتى دارد، شما درست است در مسجد شجرة محرم شدى، درست عقد احرام‏
    تحقق پيدا كرده، اما چون تا تلبية نگفتى، محرمات احرام گريبان تو را نمى‏گيرد، شرعاً مانعى ندارد كه اين تلبية را تا بيداء تأخير بيندازى، لذا ارشادت مى‏كند، مى‏گويد چه داعى دارى خودت را به زحمت بيندازى، قبل از آنى كه به بيداء برسى، غل احرام را به گردن خودت بيندازى، و همه محرمات احرام را بر خودت حرام بكنى، نه مى‏توانى تو تأخير بيندازى به بيداء، بيداء هم ظاهراً يك گردنه‏اى هست از آن گردنه كه انسان سرازير شد، ديگر مسجد شجرة و مدينه و اين مسائل كأن فراموش مى‏شود، آنجا ديگر خودت را وارد در ميدان محرمات احرام بكن، و تلبية بگو، در حقيقت روايات يك جنبه ارشادى دارد، نهى نمى‏خواهد بكند كه كسى حق ندارد در مسجد شجرة تلبية بگويد، نهى ارشادى است براى اين كه واقعاً محرم بودن انسان را در مضيقة قرار مى‏دهد، بيست و پنج چيز آن هم چيزهايى كه انسان عادت دارد كه با آنها سر و كار داشته باشد، لذا خيلى از اوقات هم آدم بدون توجه بعضى از محرمات احرام را مثل نگاه در آيينه يا مثلاً استفاده از صابونى كه مثلاً در او بوى خوش باشد، چه بسا گاهى انسان اشتباهاً اين معانى را مرتكب مى‏شود، آنى كه به نظر مى‏رسد با توجه به خصوصيات، و با توجه به اين كه، ببينيد در بعضى از روايات كه حالا فردا هم مى‏خوانيم، مى‏گويد وقتى كه سوار شترت شدى، تلبية بگو، اين چه خصوصيتى دارد، سوار شتر شدن، اين براى اين است كه وقتى انسان سوار شتر شد، ديگر آماده حركت است، ديگر مسائلش تمام شده، مى‏گويد وقتى آماده حركت شدى، ديگر مسأله خوردنى و خبيصى كه در آن روايت براى امام صادق آوردند مطرح نيست، آئينه مطرح نيست، زن مطرح نيست، چى مطرح نيست، فقط راه مطرح است، آن وقت تلبية بگو و غل اين محرمات احرام را به گردن خودت بينداز، در حقيقت يك تسهيلى است و ارشادى است از شارع در رابطه با خصوص تلبية، بعد از آنى كه ضرورت دارد كه عقد احرام در خود مسجد شجرة واقع بشود، اما تلبية و ما يقوم مقامها ضرورت ندارد، لذا شارع ارشاد مى‏كند، مى‏گويد تا بيداء براى تو مكان و وقت باقى است، چه داعى دارى اين وقت را خودت را در مضيقه محرمات احرام قرار مى‏دهى، تلبيه ات را تأخير بينداز الى البيداء، آنجائى كه ديگر مبداء حركت است و همه چيز را پشت سر گذاشتى، آنجا تلبية بگو و داخل در دائره محرمات احرام بشو، اين آن چيزى است كه، حالا نظر قاصر اين معنا را اقتضاء مى‏كند و با تعبير همه روايات هم اين معنا ملائم و مناسب است.
    و الحمد لله رب العالمين