دوشنبه 21 خرداد 1403 - 1 ذيحجه 1445 - 10 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 404
متن
نام استاد آية الله لنكرانى
تاريخ درس 1371
موضوع خارج فقه حج
شماره درس 404
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
در مسأله نه، اينطور مىفرمايند: لاينعقد احرام عمرة التمتع، و حجه، و لا احرام حج الافراد، و لا احرام العمرة المفردة الا بالتلبية، و اما فى حج القرانفيتخير بينها، و بين الاشعار او التقليد، و الاشعار مختص بالبدُن يا بُدن، جمع بدن است، و التقليد مشترك بينها و بين غيرها، من انواع الهدى، و الاولى فى البدن الجمع بين الاشعار و التقليد، فينعقد احرام حج القرانباحد هذه الامور الثلاثة، لكن الاحوط مع الاختيار الاشعار و التقليد لكن الاحوط مع اختيار الاشعار و التقليد، ضم التلبية ايضاً، و الاحوط وجوب التلبية على القارن و ان يتوقف انعقاد احرامه عليها، فهى واجبة عليه فى نفسها على الاحوط، عرض مىشود كه در اين مسأله، يك بحث راجع به حج قراناست و خصوصياتى كه در رابطه با حج قراناز نظر انعقاد احرام، تحقق دارد، چون بحث اصلى ما مسائل مربوط به احرام است، حالا درباره حج قراناز نظر انعقاد احرام خصوصياتى است كه در غير حج قرانوجود ندارد، اين بحث را در ذيل ايشان ذكر فرمودهاند، اما در غير حج قراناين غير حج قرانچيزى است كه هم شامل حج تمتع است، هم شامل حج افراد است، هم شامل عمره تمتع است، و هم شامل عمره مفردة، حج قران را كه كنار بگذاريم، همه اينها داخل در اين بحث اول است، بحث اول اين است كه مىفرمايند احرام در غير حج قران راه انعقادش غير از مسأله نيت كه گذشت، منحصراً عبارت از تلبية است، در اين تقريباً دو مطلب را مىخواهند ذكر بكنند، يك مطلب اين است كه آن چيزى كه موجب تحقق احرام و به تعبير اينها انعقاد احرام است، او صرفاً عبارت از تلبية است، و چيزى در غير حج قرانجانشين تلبية نمىشود، مسأله اشعار و تقليد، كه در حج قرانبعداً ان شاء الله مطرح مىشود، اين منحصراً در مورد حج قراناست، اما حج قرانكه كنار رفت، همه امور چه عمرة باشد و چه حج باشد، تنها چيزى كه در انعقاد احرامش بعد از نيت نقش دارد، تلبيه است، ليس الا آن هم به همان صورتى كه تلبيه را ما ذكر كرديم، اين يك جهت است كه در اينجا
مىخواهم ذكر بكنم، جهت دوم كه شايد او مهمتر است، او عبارت از اين است كه تا زمانى كه تلبيه تحقق پيدا نكند، احرام منعقد نمىشود، يعنى احكام احرام و آثار مترتب بر احرام و مخصوصاً آن محرمات بيست و چندگانهاى كه براى محرم مطرح است، اينطور نيست كه به مجرد نيت آن محرمات پياده بشود، بلكه بايد به دنبال نيت تلبيه حالا بعد هم بحث مىكنيم، كه آيا فاصله بين نيت و تلبية درست است يا نه؟ آن يك بحث ديگرى هست، ولى اجمالاً به صرف نيت اينطور نيست كه يك احرام كامل منعقد بشود، و محرمات احرام از همان هنگام تحقق نيت مترتب بشود، بلكه شروع احكام احرام و آثار احرام اين بعد از تلبية خواهد بود، نيت و تلبية كه تحقق پيدا كرد، اين ديگر موضوع مىشود براى آثار محرم، و محرمات احرام تحقق پيدا مىكند، پس در حقيقت در اينجا دو جهت مورد بحث است، يعنى كسى هم حالا مخالفتى در اين جهت نكرده، تنها يك روايتى هست كه يك قدرى از آن مخالفت استفاده مىشود، آن دو جهت در اين حيث همين است، كه اولاً در غير حج قرانجزء مسأله تلبية، چيزى جانشين تلبية و جايگزين تلبية نيست، تلبية تعين دارد، و ثانياً تا تلبية تحقق پيدا نكند، محرمات و آثار احرام بار نمىشود، و همانطورى كه در اول بحث احرام اگر نظرتان باشد، يك كلامى را صاحب جواهر از يكى از بزرگان نقل كردند، و لو اين كه مناقشاتى در آن كلام داشتند، و بلكه به طور اهانتآميز،
با آن كلام برخورد كردند، لكن همانطورى كه ملاحظه فرموديد، بسيار كلام محققانه و كلام جالبى بود كه مسأله احرام حج را تشبيه به احرام در باب نماز كه از تكبيره او تعبير به تكبيرة الاحرام مىشود، همان طورى كه تعبير به تكبيرة الافتتاح است، تعبير به تكبيرة الاحرام هم مىشود، خوب آنجا هم مسأله همينطور است، اگر كسى نيت نماز كرد لكن هنوز تكبيرة الاحرام نگفته، اين وارد احرام صلاتى كه احرام صلاتى هم خودش محرماتى دارد، كسى كه وارد نماز بشود، صحبت كردن بر او حرام است، قهه قهه و ضحك و بكاء و حدث و امثال ذلك اينها همه برايش حرمت دارد، احرام صلاتى هم اين آثار بر او بار مىشود، اما چه موقع بار مىشود، بعد از آنى كه تكبيرةالاحرام گفته بشود، و الا در فاصله بين نيت و تكبيرة الاحرام اينطور نيست كه محرمات احرام صلاتى مترتب بشود، در باب احرام حج غير از حج قرانهمه احرامها همين حكم را دارد، نية الحج او العمرة هست و به دنبال او حالا عرض كردم اينجا بحثى هست كه بعداً ذكر مىكنيم كه بين نيت و تلبية فاصله جايز است يا جايز نيست، اين يكى از مباحث تلبية است كه بعداً ذكر مىشود، ولى تا زمانى كه به دنبال نيت تلبية تحقق پيدا نكند، اين احرام حج يا احرام عمرة شروع نمىشود، و آثار و محرمات احرام ترتب پيدا نمىكند، و اين مسأله علاوه بر اين كه جمع كثيرى از فقهاء متقدم، مثل سيد مرتضى مثل صاحب جواهر آن جواهر عرض
مىشود قديمى، نه جواهر ما، و همينطور علامة در بعضى از كتابهايشان، صريحاً ادعاى اجماع روى اين مسأله كردند، علاوه بر فتاوا، رواياتى هم در اين باب وارد است كه به بعضى از مناسبات در همان بحث احرام بعضى از رواياتش را ما ذكر كرديم، لكن اينجا چون محل بحث اين مسأله است، بايد اين روايات اشاره بشود، و آن روايتى هم كه احتمالاً مخالف با اين روايات است، ببينيم با آن روايت چه معاملهاى بايد بشود، (سوال... و پاسخ استاد) بله، جواهر يك كتاب قديمى است، اسمش جواهر است جواهر قاضى، جواهر الفقه است يك جلد هم بيشتر نيست آن، عرض مىشود كه و اما رواياتى كه راجع به اين جهت بحث است، در جلد نهم در ابواب احرام، باب چهاردهم اين روايات ذكر شده، روايت اول باب چهاردهم صحيحه معاوية بن عمار است عن ابى عبدالله عليه السلام، قال لابأس ان يصلى الرجل فى مسجد الشجرة، كسى در مسجد شجرة نماز بخواند، چون مستحب است كه احرام عقيب يك نمازى واقع بشود، مخصوصاً نماز فريضه، اين يكى از مستحبات است كه احرام عقيب صلاة فريضة واقع بشود، حالا مىفرمايد لابأس ان يصلى الرجل فى مسجد الشجرة، و يقول الذى يريد ان يقوله، آنى را كه اراده دارد و نيت دارد او را بگويد، چون باز يكى از مستحبات در باب حج كه گفتيم اين خصوصاً در باب حج مستحب است، تلفظ به نيت است، اين تلفظ تنها در باب حج است كه استحباب دارد، آن وقت و يقول الذى يريد ان يقول، يعنى آنى را مىخواهد عرض مىشود نيت كرده او را بگويد، كه حالا تعبيرات خاصهاى هم در روايات هست، اللهم انى اريد التمتع بالعمرة الى الحج، يك دعاهايى هم در كار است كه مستحب است، و لايلبى، اما تلبية را نگويد، نيت را به لفظ آورده، اما تلبية نگفته هنوز، قبل از آنى كه تلبية بگويد، ثم يخرج، از مسجد خارج بشود، فيصيب من الصيد و غيره، بعد محرمات احرام را كه عبارت از صيد و محرمات ديگر است، آنها را مرتكب بشود، فليس عليه فيه شىءٌ، براى اين كه هنوز تلبية تحقق پيدا نكرده، از اين معلوم مىشود كه قبل التلبية لاينعقد احرامى كه يترتب عليه آثار الاحرام و محرمات الاحرام، اين يك روايت، باز روايت دوم اين هم روايت صحيحه است، عبدالرحمن بن الحجاج عن ابى عبدالله عليه السلام، حالا اين روايت اول كه خوانديم، لابأس ان يصلى الرجل، فى مسجد الشجرة، اين تمام مدعاى ما را دلالت نمىكند، براى اين كه ما بعضى از اعمالمان، احرامش بايد از خود مكه شروع بشود، اين منطبق بر تمام مدعاى ما نيست، چون مدعاى ما غير حج قرانسواء كان حج تمتع، عمره تمتع، حج افراد، عمره مفردة، همه اينها داخل در مدعاى ما هستند، اين روايتى كه عنوان مسجد شجرة در او ذكر شده، خوب اين شامل حج تمتع نمىشود، شامل عمره مفردهاى كه از تنعيم و امثال تنعيم شروع
بشود، شامل آنها نمىشود، اما اين روايت دوم ديگر همه موارد ادعا را شامل مىشود، روايت دوم، صحيحه عبدالرحمن بن الحجاج عن ابى عبدالله عليه السلام فى الرجل يقع على اهله، عرض مىشود كه با همسر خودش مواقعه مىكند، اما كى؟ بعد ما يعقد الاحرام و لم يلب، بعد از آنى كه عقد احرام بسته، اما هنوز تلبية نگفته، يعنى در فاصله بين نيت و تلبية يقع على اهله، قال ليس عليه شىءٌ، هيچ در حالى كه مواقعه يك از خصوصياتش اين است كه اصلاً باطل مىكند حج عمرة را، به خلاف ساير محرمات احرام، كه فقط حرام است و بعضى از آنها هم كفارة دارد، اما روى عمل از نظر بطلان اثرى نمىگذارد، اما مواقعه و شايد استمناء هم اينطور باشد، اين اصلاً عمل را باطل مىكند، در عين حال مىگويد كه در فاصله بين نيت و تلبيه ليس عليه شىءٌ، يعنى نه حرامى مرتكب شده، نه كفارهاى بر او هست، نه عملش باطل شده، هيچ چيزى در اينجا تحقق پيدا نكرده، و چون عنوانش بعد ما يعقد الاحرام، و لم يلب دارد، اين ديگر همه را شامل مىشود، احرام حج عمرة تمتع، مفردة افراد، منتها عرض مىشود بعداً ما مىآييم در باب حج قراناشعار و تقليد هم بمنزلة التلبية، او مثل يك دليل حاكمى هست كه در حج قرانيك توسعهاى مىدهد، و يك چيزى را، يعنى دو چيز را به نام اشعار يا تقليد جانشين تلبية قرار مىدهد، و حتى در دو سه تا روايتش كلمه بمنزلة التلبية در او ذكر شده، كه عنوان حكومت را كاملاً مشخص مىكند، اين روايت هم سندش صحيح است، و هم دلالتش، (سوال... و پاسخ استاد) چى، عمداً نگفته، خوب سهواً كه، سهو ندارد، لازم نبوده، لم يلبّ، مىگويد ليس عليه شىء، عرض مىشود اين روايت بسيار روايت خوبى است عرض كردم از دو جهت خوبى دارد يكى اين كه بعد ما يعقد الاحرام، اما نمىگويد احرام براى چى؟ اين اطلاقش همه را شامل مىشود، و علاوه مسألهاى در اين روايت ذكر شده، به نام مواقعة، كه آن در بين محرمات احرام خصوصيت دارد، يعنى حج را اصلاً باطل مىكند، عمرة را باطل مىكند، به خلاف زيادى از محرمات احرام، كه اگر كسى عمداً هم مرتكب شد، بعضى هايش كه كفارهاى هم ندارد، بعضى هايش يك استغفارى به عنوان كفارة برايش مطرح است، بعضيها هم كفارهاش عبارت از يك گوسفند است، اين هم يك روايت، روايت ديگر حديث نهم اين باب است، عرض مىشود كه خوب اين مرسله است، لكن مرسلش جميل ابن دراج است، حالا به عنوان تأييد، جميل بن دراج، نقل مىكند عن بعضى اصحابنا، عن احدهما عليهما السلام، فى رجلٍ صلى الظهر، فى مسجد الشجرة، نماز واجب ظهرش را خواند، و عقد الاحرام، احرام بست براى حج يا عمرة، ثم مسّ غيباً او صاد صيداً، او واقع اهله، بعد از طيب استفاده كرد، يا صيدى را صيد كرد، يا مواقعه كرد با اهل خودش، اين حكمش چيست؟ قال ليس عليه شىٌ ما
لم يلب، تا زمانى كه تلبيه نگفته باشد، هيچ مشكلى براى او نيست، خوب معنايش اين است بعد التلبية اين مشكلات شروع مىشود، يكى هم حديث سيزدهم اين باب است كه اين را صدوق نقل كرده، به اسناده عن حفص البخترى، عن ابى عبدالله عليه السلام فى من عقد الاحرام فى مسجد الشجرة ثم وقع على اهله قبل ان يلبى، قبل از آنى كه تلبية بگويد وقع على اهله، قال ليس عليه شىٌ، پس روى هم رفته از اين روايات كه خوب جمعى از اينها در رابطه با مسجد شجرة بود، و بعضىهايشان هم اطلاق داشت، همه احرامها را شامل مىشد، استفاده مىشود كه اين تلبيه عرض كرديم مثل تكبيرة الافتتاح و تكبيرة الاحرام در باب نماز است كه هر چه هم انسان آماده براى نماز شده باشد، نيت هم كرده باشد، لكن تا زمانى كه تكبيرة الاحرام نگويد، اين وارد احرام صلاتى نمىشود، اين تلبيه هم به منزله همين تكبيرة الاحرام در باب نماز است، لذا نص و فتوا در اين جهت متطابقند، لكن يك روايتى در اينجا هست كه اصلاً روايت بودنش هم محل اشكال است، يعنى معلوم نيست كه روايت باشد، چون از امامى نقل نكرده اين معنا را، و علاوه اشكال ديگر هم به آن وارد است، او روايت چهاردهم اين باب است، محمد بن الحسن شيخ طوسى نقل مىكند باسناده عن محمد بن احمد بن يحيى عن محمد بن عيسى عن احمد بن محمد، قال سمعت أبى، خوب أبش كه امام معصوم نبوده، يقول، پدرم مىگفت فى رجلٍ يلبس ثيابه، كسى اگر لباسهاى احرامش را بپوشد، و يتهياء للاحرام، مهياى براى احرام بشود، ثم يواقع اهله، بعد با اهل خودش مواقعة كند قبل ان يهل باهاى هوز، قبل ان يهل بالاحرام قال عليه دمٌ، فرمود بر حسب يعنى اين پدر احمد بن محمد گفته عليه دمٌ، خوب اولاً اين روايت از امام نيست، مطلبى را از معصوم نقل نكرده، فوقش اين است كه يكى از اصحاب ائمه چنين چيزى را گفته، بالاتر اين كه اجتهاد خودش مؤدى به اين معنا شده، لكن اجتهاد آنها براى ما حجيت ندارد، روايتشان براى ما حجيت دارد، نه اجتهاد و استنباطشان، اين يك اشكال، اشكال دومى كه به اين روايت هست، اين است كه ظاهر اين روايت اين است كه حتى هنوز نيت هم تحقق پيدا نكرده، فقط تهياء للاحرام بوده، تهيأ للاحرام معنايش اين است كه هنوز عقد احرام كه در روايات ديگر از نيت تعبير به عقد احرام مىكرد، هنوز نيت احرام هم نكرده، فقط لباسها را پوشيده، آماده شده، براى اين كه محرم بشود، خوب اينجا اگر كسى بگويد عليه دمٌ، اين ديگر خلاف ضرورى خواهد بود، براى اين كه هيچ كسى نمىتواند اين حرف را بزند كه كسى هنوز نيت احرام نكرده، فقط لباسها را پوشيده، آماده شده براى اين كه محرم بشود، آيا صرف آمادگى انسان را در تنگنا مىگذارد و محرمات احرام را براى انسان حرام مىكند، لذا مورد اين روايت اگر روايت باشد، آنجايى نيست كه عقد احرام
بسته و تلبية نگفته، بلكه ظاهرش اين است كه هنوز عقد احرام نبسته و صرفاً يك تهيأئى براى احرام پيدا كرده، لذا اين روايت يك مسألهاى است كه مقطوع البطلان است، و موردش با آن روايات قبلى فرق مىكند، و احدى احتمال نداده، كه در اين صورت مسأله دم در كار باشد، اين، اين روايت، (سوال... و پاسخ استاد) چى، فرق نمىكند، اصلاً احرامى نبوده، تهيأ للاحرام بوده، لذا مىگويد و يتهيأ قبل ان يحل بالاحرام، اصلاً شروع نكرده احرام را، شروع احرام با نيت است و عقدش يعنى تماميتش با تلبية است، اين هنوز شروع نكرده، احرام را، فقط لباسها را پوشيده، آماده شده براى احرام، اين، اين مسأله كه بحث ندارد چندان، و اما مسأله دوم يك جهتش اين است كه در حج قراناين خصوصيت وجود دارد كه علاوه بر اين كه به تلبية احرام او منعقد مىشود، يكى دو چيز ديگر هم جانشين تلبية و به منزله تلبية خواهد بود، كه از يكى تعبير و اشعار مىكنند، و از ديگرى تعبير به تقليد مىكنند، اشعار تنها در موردى است كه آن هديى را كه اين حاجى به حج قرانهمراه خودش مىبرد، عبارت از شتر باشد، چون مخير در همين حج تمتع هم اينطور نيست كه انسان گوسفند برايش تعين داشته باشد، اگر كسى به جاى گوسفند بخواهد شتر ذبح بكند، چه بهتر و چه بالاتر، حالا در حج قراندر آن روايت هم ملاحظه كرديد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در حجة الوداع حجشان را به صورت حج قرانشروع كردند، و صد شتر بر حسب روايات صحيحه همراه خودشان آوردند، حالا در باب حج قراناگر آن حيوانى كه همراه مىآورد عبارت از شتر باشد، چيزى كه جانشين تلبية مىشود عبارت از اشعار آن شتر است، اشعار اين است كه كوهان اين شتر را از طرف راست عرض مىشود كه پاره كنند، و بعد صفحه عرض مىشود بدن او را يعنى همان كوهان او را با همان خون آن شتر متلتخ بكنند، و آغشته بكنند به آن خون، كه اين يك علامتى است براى اين كه اين شتر، شترى است كه مربوط به حج است، و بايد در منى در روز عيد قربان ذبح بشود، اما اگر آن حيوان مثلاً گوسفند باشد، در باب گوسفند چيز ديگرى مطرح است، به نام تقليد، همين تقليدى كه ما هم به كار مىبريم، تقليد حالا بر حسب روايتش و لو اين كه بعضى از خصوصياتى كه در روايتش ذكر شده، شايد مورد فتوا نباشد، تقليد معنايش اين است يك كفش كهنهاى را كه مصلى يعنى اين حاجى درش نماز خوانده، اين كفش را به گردن آن گوسفند، آويزان بكنند، مثل قلاده مانند تقليد اصلاً به معناى جعل الشىء على عنق الغير است، حالا و لو اين كه اين تشبيه هم به لحاظ مورد حالا خيلى جالب نيست، ولى در رابطه با اصل تقليد اينى هم كه ما كلمه تقليد را به كار مىبريم، اين براى اين است كه مقلد تمام احكام و مسائلش را مىاندازد گردن مجتهد، مىگويد تو گفتى نماز جمعه، من خواندم، تو گفتى مثلاً يك بار تسبيحات اربعة، من
خواندم، اين جعل المسئولية در رابطه با اعمال خودش به گردن مرجع تقليد، روى اين جهت است كه عنوان تقليد در اينجا به كار مىرود، حالا بالاخرة در حج قرانمشهور بين فقهاء، مشهور گفتهاند كه لازم نيست كه با تلبية شروع بشود، بلكه اشعار يا تقليد حالا تقليد در باب شتر هم جريان دارد، اما اشعار درباره گوسفند و اينها جريان ندارد، كه ذكر مىكنيم ان شاء الله، بلكه با اشعار يا تقليد هم اين احرام منقعد مىشود و آثار احرام ترتب پيدا مىكند، لكن در مقابل مشهور دو قول وجود دارد، يك قول مربوط به سيد مرتضى و ابن ادريس عليهما الرحمة است، كه آنها به كلى منكر شدند، گفتهاند حج قرانبا ساير حج عمرهها هيچ فرق ندارد، در تمامى اينها آنى كه حاكم است، التلبية است، ليست الا، چيزى به نام اشعار و تقليد كه جانشين تلبية باشد و مجزى از تلبية باشد، اينها گفتهاند ما نداريم، خوب حالا روى مبناى خودشان كه اينها خبر واحد را و لو صحيح هم باشد، معتبر نمىدانند، ديگر خيلى بحثى با اينها نيست، چون مسأله، مسأله مبنائى است، اما قول دومى كه در اين رابطه هست كه اين را شيخ طوسى و ابن عرض مىشود حمزة و ابن براج اختيار كردند، اينها مسأله طوليت را قائل شدند، گفتند اشعار و تقليد جانشين تلبية هست، براى كسى كه آشناى با تلبية نباشد، و براى كسى كه تمكن از تلبية نداشته باشد، اما اگر كسى متمكن از تلبية باشد، اين نوبت به اشعار و تقليد نمىرسد، پس در حقيقت اينها اشعار و تقليد را در رتبه متأخره از تلبية قرار دادهاند، حالا ما بايست روايات مربوط به اين باب را، روى مبناى خودمان كه ما خبر واحد نه تنها صحيح بلكه موثق را هم حجت مىدانيم، اين رواياتش را ملاحظه بكنيد، كه هم در مقابل سيد مرتضى و ابن ادريس و هم ببينيم آيا از اين روايات مسأله طوليت استفاده مىشود يا اين كه نه اشعار و تقليد در عرض تلبية است تا بعد ان شاء الله .
و الحمد لله رب العالمين
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...