• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • نام استاد آية الله لنكرانى
    تاريخ درس 1371
    موضوع خارج فقه حج
    شماره درس 389
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
    در مسأله سه مى‏فرمايند لايعتبر فى الاحرام قصد ترك المحرمات لا تفصيلاً و لا اجمالاً، بل لو عزم على ارتكاب بعض المحرمات لم يضر باحرامه، نعم لو قصد ارتكاب مايبطل الحج من المحرمات لايجتمع مع قصد الحج.
    عرض مى‏شود كه مرحوم سيد قدس سره در كتاب عروة اين مسأله را اينطور مطرح مى‏كند، مى‏فرمايد كه در باب احرام، لازم نيست كه نيت بر ترك محرمات استمرار داشته باشد، اگر كسى محرم شد، و صار محرماً اين معتبر نيست كه بقائاً و استمراراً عازم بر ترك محرمات احرام باشد به خلاف مسأله صوم كه در مسأله صوم در هر آنى انسان بايد نيت داشته باشد على الامساك، و على ترك المفطر، و در حقيقت استمرار نيت در صوم معتبر است، به طورى كه اگر كسى نيت بكند قطع را يا قاطع را، چه بسا روزه او باطل مى‏شود و لو اين كه عملاً هم مفطرى را انجام ندهد، اما در باب احرام بعد از آن كه احرام تحقق پيدا كرد اگر كسى نيت بكند كه بعضى از محرمات احرام را انجام بدهد و يا نيت بر ترك نداشته باشد بقائاً اين هيچ ضربه‏اى به احرام او نمى‏زند، براى اين كه اتيان كثيرى از محرمات احرام خود اتيانش هم ضربه‏اى به احرام نمى‏زند، بلكه يك عمل محرمى است كه يصدر من المحرم، بعضى‏هايش كفارة دارد، و بعضى‏ها هم بلاكفارة فقط صرفاً حرام است كه از محرم فى حال الاحرام تحقق پيدا بكند، لذا تقريباً روى اين مطلبى كه ايشان ذكر مى‏كنند هيچ ضرورتى ندارد بقائاً انسان عازم و نيت بر ترك محرمات احرام داشته باشد، انما الكلام فى اصل نية الاحرام، آيا در حال نيت كه ايشان نيت را هم به خود احرام برمى‏گرداند، براى اين كه وقتى كه واجبات احرام را ايشان مى‏فرمايد اولى آن عبارت از نيت است نيت را معنا مى‏كند بمعنى القصد اليه، يعنى همان احرام متعلق نيت واقع مى‏شود، همان عنوان احرام مقصود واقع مى‏شود با اين كه ايشان نيت را متعلق به احرام مى‏داند و با اين كه در ذيل كلامش ايشان تصريح مى‏فرمايد كه اين احكامى كه بر محرم بار شده، اينها يك واجبات‏
    تكليفية است، يعنى ضربه‏اى نمى‏زند مخالفت اين احكام به تحقق اصل احرام، حالا ايشان تعبير به واجبات تكليفية مى‏كند، يا ما تعبير كنيم به محرمات تكليفية، اگر ما واجب را عبارت از ترك هذه الامور بدانيم، عنوانش عنوان وجوب است، و اگر فعل هذه الامور بدانيم عنوانش عنوان محرم است فرقى هم نمى‏كند در مسأله، با اين كه ايشان مى‏فرمايد اين احكامى كه گريبان محرم را گرفته، اينها يك واجبات تكليفية است و ضربه‏اى نمى‏زند مخالفت اين احكام به اصل احرام و به تحقق احرام، مثل يك زوجى كه قيام نكند به وظائف زوجيت، انفاق نكند وظائف شرعيه خودش را انجام ندهد، اين سبب نمى‏شود كه اصل زوجيت خدشه دار بشود، زوجيت به قوت خودش باقى است، چه زوج و زوجة به وظائف شرعيه مربوط به خودشان عمل بكنند، و چه مخالفت بكنند، با اين كه مرحوم سيد اين فرمايشان را دارد كه از طرفى نيت را متعلق به احرام مى‏داند و از طرف ديگر احرام و محرم را موضوع براى اين تكاليف وجوبية يا تحرمية قرار مى‏دهد كه اينها را وقتى كه ما روى هم رفته حساب بكنيم، برگشتش به اين است كه احرام يك امرى است غير هذه التكاليف، غير هذه الوجوبات و التحريمات، مع ذلك مرحوم سيد مى‏فرمايد كه در حال حدوث احرام و شروع احرام اين محرم بايد عازم باشد على ترك جميع محرمات الاحرام، در حال حدوث اين معنا لازم است، لكن بعد از آن كه محرم شد، اذا بدا له غير ذلك، اين ضربه‏اى نمى‏زند به بقاء احرام، اما در حدوثش نمى‏شود كسى نيت احرام داشته باشد و مع ذلك تصميم نداشته باشد بر اين كه بعضى از محرمات احرام را ترك بكند، مثل يك آدمى كه روى همان برنامه مثلاً منزل خودش، اين عادت كرده كه هر روز صبح بايد به آئيينه يك سرى بزند، و خودش را در آئيينه ببيند و مثلاً اگر مسأله‏اى هست رفع بكند، نه مى‏گويد در حال احرام هم ما بناء نداريم كه نظر در آئيينه نداشته باشيم، اگر در حال احرام عازم بر ترك همه محرمات احرام نباشد، اين نمى‏گذارد كه احرام انعقاد پيدا بكند و احرام حادث بشود، ايشان يك چنين فرمايشى دارند، در حالى كه هم واقعيت مسأله اين است و هم لازمه فرمايش خودشان اين است، كه خوب اگر كسى فرض كنيم در اول ازدواج در همان حالى كه عقد زوجيت برقرار مى‏شود تصميم ندارد بر اين كه به اين زوجة نفقه بدهد، بلكه چه بسا تصميم بر ترك انفاق اين زوجة را دارد آيا اين تصميم بر ترك اين مانع از تحقق زوجيت است، بايد كأن يكى از سؤالاتى كه از زن و شوهر در هنگام اجراى عقد نكاح لازم است بشود اين معنا است كه آيا شما متعهد هستيد عازم هستى به اين كه همه وظائف زوجيت را انجام بدهى، اگر اين تعهد و التزام را ابراز كرد ما بگوييم نكاحشان صحيح است اما اگر چنين تعهد و التزامى را زير بار نرفت، بگوييم نه ديگر نمى‏شود بين شما زوجيت تحقق پيدا بكند، لازمه بيان‏
    ايشان حالا درست است كه ما يك اختلافى داريم در اين كه آن نيتى كه محقق احرام است، ايشان مى‏گويد همان نية الاحرام است، و ما حالا يا تبعاً لامام بزرگوار قدس سره الشريف بگوييم اين معنا غير معقول است، يا همانطورى كه به ذهن قاصر مى‏رسيد غير معقوليتش براى ما روشن نيست اما در عين اين كه معقول است، ادله بر خلاف اين معنا دلالت مى‏كند، آنى كه ادله بر او دلالت مى‏كند اين است كه آن نيتى كه محقِّق احرام است نية الحج او نية العمرة،
    حالا به تنهائى او بضميمة التلبية، با آن احتمالى كه آن روز ما در باب تلبية از نظر روايات عرض كرديم كه حالا او نقشى در اين مسأله ندارد، خوب در حقيقت كأن اختلاف بين ما و مرحوم سيد به اين برمى‏گردد كه آن چيزى كه محقق احرام است آيا نية الاحرام است يا نية الحج او العمرة است كه مؤثر در احرام است، اما خود احرام چيست احرام يك امر اعتبارى است كه بعد از اين نيت يا بضميمة التلبية، شارع مقدس اعتبار مى‏كند، يكى از امور اعتباريه‏اى كه اختصاص به شارع دارد و عقلاء هيچ ذهنشان به اين معنا نمى‏رسد، و چنين اعتبارى وجود ندارد در بين عقلاء، او عبارت از مسأله احرام است، احرام ديگر در بين عقلاء به عنوان يك امر اعتبارى مطرح نيست به خلاف زوجيت و ملكيت و امثال ذلك، اما احرام تنها يك اعتبار شرعى است در حقيقت مرحوم سيد هم همين معنا را مى‏خواهند ذكر كنند و مى‏فرمايند اين اعتبار شرعى موضوع براى احكام وجوبية و يا احكام تحريمية است، نه اين كه اين احكام در ماهيت احرام دخالت داشته باشد، نه اين كه اين تروك در ماهيت احرام نقش داشته باشد، خوب روى اين معنا چه دليلى دلالت مى‏كند بر اين كه در حال احرام لازم است كه انسان عازم باشد على ترك محرمات الاحرام، نه اولاً لازم نيست كه محرمات احرام را بداند، كما اين كه در زوجيت اصلاً لازم نيست كه زن و مرد بدانند كه چند تا حكم وجوبى گريبان زوج را مى‏گيرد چند تا حكم وجوبى گريبان زوجة را مى‏گيرد، اينها در مراحل بعدى قرار گرفته‏اند، آن كه اينجا مطرح است مسأله زوجيت است، در باب احرام هم مسأله محرميت، حالا چه چيز محقق اين احرام است روى فرمايش ايشان نية الاحرام، روى بيان ما نية الحج او العمرة، پس روى حساب اولا لازم نيست كه محرمات احرام را بداند لاتفصيلاً و لا اجمالاً كما اين كه نوع اينهائى كه سفر اول حج عمره اشان هست در حالى كه در مسجد شجرة يا جحفة محرم مى‏شوند نمى‏دانند محرمات احرام چيست. اينها را تدريجاً اين روحانيون محترم كاروانهابرايشان توضيح مى‏دهند و تدريجاً در جريان محرمات احرام واقع مى‏شوند، و الا در حال انشاء احرام و ايجاد احرام كثيرى از اين محرمات را اصلاً نمى‏دانند لا تفصيلاً و لا اجمالاً و بالاتر اگر كسى در حال احرام عازم باشد بر اين كه بعضى از محرمات احرام را انجام بدهد باز هم لطمه‏اى به احرام‏
    نمى‏خورد، و لو اين كه اين عزم فى حال حدوث الاحرام است، از همان اول تصميم دارد كه از چهار پنج تا از محرمات اجتناب نكند، از بقيه‏اش مثلاً اجتناب بكند، اين غير از مسأله صوم است كه مسأله صوم اينقدر دقيق است كه اگر كسى در اول طلوع فجر نيت بكند كه در يك لحظة از بعضى از مفطرات صوم امساك نكند، اين لايتحقق منه نية الصوم، و در حقيقت لايتحقق منهم الصوم اصلاً حدوثاً و بقائاً بايد نيت داشته باشد، نسبت به ترك مفطرات فى باب الصوم، اما ما در احرام عكسش را مى‏خواهيم بگوييم، بگوييم همانطورى كه بقائاً نيت ترك محرمات لازم نيست حدوثاً هم لازم نيست، بلكه در بين محرمات احرام يكى دو تا كه حالا قدر مسلمش مسأله جماع است حالا استمناء هم شايد همين حكم را داشته باشد كه بعداً ان شاء الله اينها را بايد بحث بكنيم، بعضى از محرمات احرام اثرش اين است كه حج را باطل مى‏كند عمرة را باطل مى‏كند، عمل را باطل مى‏كند، حالا اگر اين در حال احرام نسبت به چنين محرمى عازم بر انجامش بود، يا نيت بر ترك نداشت، ما مى‏گوييم كه اين مضر است، اما مضر بودنش به طور مستقيم نيست، به طور غير مستقيم مضر است، چطور؟ براى اين كه اگر اين آدم نيت فرض كنيد عازم بر اين است كه فى حال الاحرام جماع را انجام بدهد، ما مى‏گوييم اين مضر است، چرا؟ مگر مسأله ترك جماع جزء محرمات احرام نيست، مگر در رتبه متأخرة نيست، پس چرا نيت اين ضربه به احرام مى‏زند، مى‏گوييم براى خاطر اين كه اگر كسى تصميم بر اين گرفت معنايش اين است كه اين تصميم بر مبطل حج دارد، و كسى كه تصميم بر مبطل حج داشته باشد، معنايش اين است كه اين تصميم بر حج ندارد، و كسى كه تصميم بر حج نداشته باشد نية الحج مؤثر در احرام است، آن كه احرام را به وجود مى‏آورد، خود نية الحج است، آن وقت بين اين دو تا جمع نمى‏شود، كه هم نية الحج داشته باشد، و هم عزم على ما يبطل الحج، در آن واحد، هم مى‏خواهد حج انجام بدهد، هم مى‏خواهد مايبطل الحج را انجام بدهد، لايجتمع ذلك مع قصد الحج، و ما قصد الحج را محقق احرام و موضوع براى اعتبار احرام قرار داديم، لذا اين نيت به طور غير مستقيم نمى‏گذارد كه احرام تحقق پيدا بكند، لانه لم يقصد الحج، و اذا لم يقصد الحج، لم يتحقق الاحرام، براى اين كه احرام عقيب قصد حج تحقق پيدا مى‏كند، پس در نتيجه در محرمات احرام به استثناى يكى دو محرمى كه رابطه مستقيم با بطلان حج دارد بقيه محرمات احرام را اگر در حال احرام هم تصميم بر اتيان آنها داشته باشد روى مبناى ما و به عقيده ما روى مبناى مرحوم سيد هم مانعى ندارد، و لو اين كه مرحوم سيد بر خلاف مبناى خودشان يك چنين فرمايشى را ذكر كرده‏اند، و اما (سوال... و پاسخ استاد) لازم ماهيت نيست، لازم ماهيت به حسب اصطلاح يعنى آن كه جداى از ماهيت نيست، يعنى‏
    تفكيك بين او و بين ماهيت امكان ندارد، اينجا امكان دارد، عملاً هيچ مانعى ندارد، خود مرحوم سيد هم مى‏گويد مى‏گويد بقائاً اگر بعضى از محرمات احرام را انجام داد هيچ ضربه‏اى به بقاء احرام نمى‏خورد، ما مى‏گوييم همانطورى كه شما در بقائش اين معنا را مى‏پذيريد خوب در حدوثش هم همينطور است، در حدوثش هم اگر عازم بر اتيان بعضى از محرمات احرام باشد، چه منافاتى با احرام دارد، همانطورى كه در باب زوجيت من تشبيه كردم، بله، آنهائى كه در باب احرام و ماهيت احرام يك مبانى ديگرى دارند كه خوب مبانى مختلفى در رابطه با ماهيت احرام ملاحظه فرموديد، يك مبنا همين بود كه در اواخر از مرحوم كاشف اللثام ما نقل كرديم، ايشان مى‏گفت اصلاً احرام يعنى ترك المحرمات، باز نه نية ترك المحرمات، نفس ترك المحرمات، حتى مى‏فرمود اگر اجماعى بر اعتبار نيت قائم نشده بود، ما اصلاً مى‏گفتيم نيت هم اعتبار ندارد، منتها چون اجماع بر اعتبار نيت قائم شده، مى‏گوييم يك لحظه مانده به آخر هم اگر نيت بكند، براى خاطر اين كه با اين اجماع مخالفت نشده باشد، كفايت مى‏كند و در باب صوم هم ايشان مى‏فرمود روايت جلوى ما را گرفته، و الا صوم هم واقعش همان ترك مفطرات است، نيت هم نمى‏خواهد، منتها چون روايت نبوية لاصيام لمن لم يبيت الصيام من الليل وارد شده، گفته بايد اين تروك همراه با نيت باشد، خوب اگر كسى احرام را عبارت از تروك گرفت، خوب اين ديگر اصلاً نمى‏شود ديگر احرام عبارت از ترك باشد مع ذلك كسى تصميم بر ترك نداشته باشد، بگويد ما هم محرم هستيم، و هم بناء داريم كه بعضى از محرمات احرام را انجام بدهيم، اينها با هم جمع نمى‏شوند، و روى بيان ايشان كه عرض كرديم كه خيلى عجيب است كه احرام را به تمام معنا تشبيه به صوم كرده، بايد كوچكترين محرم احرام را اگر كسى انجام بدهد، احرامش منتفى بشود، در حالى كه پيداست ايشان نمى‏تواند به اين معنا ملتزم بشود، و شاهدش هم مسأله كفارة است، اين كفاره‏اى كه در بعضى از محرمات احرام مطرح است آيا به معناى اين است كه ديگر احرام به هم خورد، و كفارة در كار است، يا معنايش اين است كه احرام محفوظ است لكن در حال احرام چون اين محرم را مرتكب شده، بايد كفارة بدهد، پيداست كه نمى‏تواند به اين معنا ايشان ملتزم بشود، و همينطور اگر كسى احرام را عبارت از نيت گرفت لكن متعلق نيت را ترك المحرمات قرار داد، گفت الاحرام عبارة عن نية ترك المحرمات، اين ديگر جمع نمى‏شود با اين كه در حال احرام تصميم داشته باشد بر اين كه بعضى از محرمات را انجام بدهد، نية ترك المحرمات جمع نمى‏شود با تصميم بر اتيان بعضى از محرمات، و حتى با احتمال اتيان به بعضى از محرمات، يعنى عدم تصميم بر ترك، نية الترك معنايش عزم بر ترك است و عزم بر ترك نمى‏سازد نه با عزم بر اتيان به بعضى‏
    از محرمات، و نه با عدم العزم على ترك بعض المحرمات، و اما آنهائى كه مثل مرحوم آقاى حكيم تبعاً لشيخ الانصارى ايشان هم تبعاً لشهيد الاول و لعل به مشهور هم اين معنا نسبت داده شده، كه ماهيت احرام را عبارت از آن التزام نفسانى و به تعبير شهيد توطين نفس على ترك المحرمات، منتها مرحوم آقاى حكيم اضافه مى‏كردند كه اين توطين و التزام جنبه سببى دارد و احرام يك امرى است كه يحصل من هذا التوطين، و يتحقق من هذا التوطين، ما مى‏گفتيم يتحقق بنية الحج او العمرة، او بضميمة التلبية، مرحوم سيد يتحقق بنية الاحرام، ايشان عبارت مى‏گرفتند از عرض مى‏شود امر متحقق از توطين نفس و التزام نفسانى به ترك محرمات، حالا فرقى نمى‏كند كه آن امر مسببى عبارة أخراى از احرام باشد يا خود توطين كه ظاهر عبارت شهيد و مرحوم شيخ انصارى قدس سرهما است كه نفس همان توطين نفس و التزام نفسانى را عبارت از احرام مى‏گيرند، روى اين معنا هم نمى‏شود انسان در حال احرام از يك طرف التزام نفسانى به ترك محرمات داشته باشد و از يك طرف هم عازم بر اتيان بعضى از محرمات باشد، يا بگويد ببينيم چه پيش مى‏آيد، اگر زمينه مساعد شد، ما اين محرم را انجام مى‏دهيم، در حقيقت التزام نفسانى به ترك محرمات فى حال الاحرام ندارد، يعنى در حقيقت اين فرمايش مرحوم سيد روى اين قول خيلى حرف خوبى است كه ما ماهيت احرام را عبارت از توطين و التزام نفسانى بدانيم، اين ديگر جمع نمى‏شود با اين كه در حال احرام عازم بر ترك همه محرمات نباشد، اما با بقائش منافات ندارد، در حال احرام التزام نفسانى به اين معنا پيدا كرد، اما بعداً هم خوب گفت درست است حالا ما التزام پيدا كرديم اما حالا نمى‏شود از اين محرم احرام صرفنظر كرد در بقاء احرام، پس در نتيجه اين مسأله روى مبانى مختلف در ماهيت احرام فرق مى‏كند روى آن مبنايى كه اختيار شد همين است كه امام بزرگوار فرمودند كه تصميم بر اتيان محرمات هيچ ضربه‏اى به ماهيت احرام نمى‏زند، مگر آن محرمى كه اثر روى بطلان حج دارد آن هم ضربه‏اش ضربه غير مستقيم است نه اين كه مستقيماً با ماهيت احرام سر و كار داشته باشد، اين يك مسأله، مسأله ديگر را مطرح مى‏كنيم كه يك قدرى رويش فكر بفرمائيد براى اين كه كلمات و اينها خيلى مختلف در اينجا.
    مسأله چهار، لو نسى ما عينه من حجٍ او عمرة فان اختصت الصحة واقعاً باحدهما تجدد النية لما يصح فيقع صحيحاً، و لو جاز العدول من احدهما الى الآخر يعدل فيصح و لو صحّ كلاهما و لايجوز العدول يعمل على قواعد العلم الاجمالى مع الامكان و عدم الحرج و الا فبحسب امكانه بلاحرجٍ، اين اصل مسأله اين است ما اگر نظرتان باشد در مسأله دوم يعنى قبل از مسأله سوم كه امروز خوانديم، گفتيم كه در باب نيت مربوط به احرام معتبر است كه همه‏
    خصوصيات ذكر بشود، آيا اين براى حج دارد محرم مى‏شود براى عمرة دارد محرم مى‏شود، عمره‏اش عمره تمتع است، عمره مفردة است حجش حج تمتع است، حج قران‏است حج افراد است اين خصوصيات در باب نيت لازم است كه در ذهن انسان مشخص باشد، حالا اگر كسى اين خصوصيات را مشخص كرده در حال احرام، مقدارى هم حالا از احرامش هم گذشته، اما حالا فراموش كرده كه آن خصوصياتى كه در احرام مشخص كرد عبارت از چيست، مثلاً اصلاً نمى‏داند كه اين براى حج نيت كرده يا براى عمرة نيت كرده، يا اگر مثلاً عمرة را مى‏داند نمى‏داند براى عمره مفردة نيت كرده، يا براى عمره تمتع نيت كرده، اما مشخص شده در حال احرام، آن مشخص شده، حالا مورد نسيان واقع شده، نمى‏داند او عبارت از چيست. در كلمات مثل تعبير صاحب شرايع مرحوم محقق و همينطور علامة كه از ايشان تعبير به فاضلان در كلمات فقهاء مى‏شود اينها تعبيرشان اين است، در كلام مرحوم محقق اينجورى است لو نسى انه بماذا أحرم من حجٍ او عمرة، فراموش كرد كه به چى محرم شده، مى‏داند واقعاً مشخص بوده، اما حالا يادش رفته كه بماذا احرم، من حجٍ او عمرة، در كلام علامة شبيه عبارت امام بزرگوار و مرحوم سيد قدس سرهما است، كه دارد لو نسى ما عينه من حجٍ او عمرة، كه اين ظاهر اين تعبير اين است كه يك طرف احتمال مسأله حج است يك طرف احتمال مسأله عمرة است ما عينه من حجٍ او عمرة، حالا منسى واقع شد، يا در تعبير محقق لو نسى بماذا احرم من حجٍ او عمرة، معنايش اين است كه طرف احتمال يكى عبارت از حج است يكى عبارت از عمرة است، در حالى كه همانطورى كه اشارة شد اصلاً موضوع اين مسأله يك موضوع وسيعترى است نبايد منحصر بكنيم به آنجايى كه يك طرف عبارت از حج باشد، يك طرف عبارت از عمرة، نه در خصوص عمرة هم مى‏داند كه براى عمرة نيت كرده، اما نمى‏داند كه براى عمره مفردة است يا براى عمره تمتع، اما از محدوده عمرة هم خارج نيست عمره مفردة يك خصوصياتى دارد عمره تمتع خصوصيات ديگر، يا مثلاً در باب حج مى‏داند كه براى حج محرم شده، اما نمى‏داند براى حج قران است يا براى حج افراد است، در حج قران‏مسأله هدى مطرح است اما در حج افراد ديگر مسأله هدى مطرح نيست و من الممكن در بعضى از احكام ديگر هم بينشان اختلاف باشد، غرض اين كه صورت مسأله اينطورى كه ظاهر اين تعبيرات نشان مى‏دهد كه طرفين احتمال يكى از آنها عبارت از حج است يكى عبارت از عمرة، نه منحصر به اين نيست، اين صور مختلفى دارد هم در عمرة هم در حج، هم يك طرف حج و يك طرف عمرة، پس صورت آنجايى است كه در حال احرام مسأله مشخص بوده، لكن بعد يادش رفته كه آنى را كه نيت كرده عبارت از چيست، آيا حكم در اين مسأله چيست؟ ملاحظه بفرماييد تا فردا ان‏
    شاء الله .
    و الحمد لله رب العالمين