• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • نام استاد آية الله لنكرانى
    تاريخ درس 1371
    موضوع خارج فقه حج
    شماره درس 387
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
    اين معنايى را كه كاشف اللثام در توجيه كلام شيخ در مبسوط بيان فرمودند، و خودشان هم اختيار كردند اين معنا را و آن اين است كه احرام عبارت است از نفس اين تروك خارجية، همين كه عملاً محرمات احرام ترك بشود، نفس ترك اين محرمات احرام اين حقيقت احرام است، و مى‏فرمودند اگر اجماع بر اعتبار نيت نبود، ما اصلاً نيت را هم معتبر نمى‏كرديم، لكن چون اجماع قائم شده، نيت را معتبر مى‏كنيم، اما قدر متيقن اين است كه يك لحظه اين تروك با نيت باشد، اما مجموع زمان تروك از ابتداء شروع نيت لازم است، اين ديگر از اجماع استفاده نمى‏شود، اجماع دليل لبى است و بايد اكتفاى بر قدر متيقن بشود، و بعد مسأله را به صوم تشبيه مى‏كردند، مى‏فرمودند در باب صوم هم ماهيت صوم عبارت از همان ترك مفطرات است، منتها يك روايتى قائم شده، بر اين كه نيت صوم از هنگام شروع صوم بايد باشد، و آن روايت نبويه معروف است، اين حرف در باب احرام يك حرف غير صحيحى است، كه ايشان ذكر كرده‏اند، و تشبيه احرام به صوم يك تشبيه غير تامى هست، حالا چرا در باب احرام فى نفسه اين حرف باطل است، براى آن نكته‏اى كه عرض كرديم مكرراً، كه وقتى كه انسان محرمات احرام را ملاحظه مى‏كند، تعبير اين است كه يحرم على المحرم كذا و كذا، عنوان محرم به عنوان موضوع اول فرض شده، و بعد اين احكام و محرمات بر او ترتب پيدا كرده، مثل همان مسأله زوجيت و آثار زوجيت است، ما نمى‏توانيم بگوييم به اين كه زوجيت يعنى جواز الاستمتاع، زوجيت يعنى وجوب الانفاق على الزوجة، زوجيت يعنى وجوب تمكين الزوجة من الزوج، زوجيت عبارت از اين احكام نيست، بلكه زوجيت موضوع براى اين احكام است، اول بايد زوجيت، عنوان زوج و عنوان زوجة تحقق پيدا بكند، بعد از آنكه اين عنوان محقق شد، آن وقت وظائفى براى زوج مقرر شده، و وظائفى براى زوجة مقرر شده، يجوز للزوج كذا، يجب على الزوج كذا، يجب على الزوجة كذا، عرض مى‏شود كه اين آثار مثل آثار زوجيت عرض كرديم معنايش اين است كه اول موضوع تحقق پيدا مى‏كند و بعد اين‏
    آثار مترتب مى‏شود، و معناى اين، اين است كه ما نمى‏توانيم زوجيت را عبارت از نفس همين آثار معنا بكنيم، كه اگر كسى بپرسد ما حقيقة الزوجية، بياييم در تفسير ماهيت زوجيت اين آثار را ما ذكر بكنيم، البته مى‏توانيم بگوييم كه زوجيت چيزى است كه داراى اين آثار است، و موضوع براى اين آثار است، اما زوجيت نفس اين آثار باشد، حالا اگر ما عدم معقوليتش را هم قائل نباشيم، حداقل اين خلاف ظاهر ادلة و ظاهر تعبيرات روايات است در باب محرم هم همينطور است، ما كه ان شاء الله به بحث تروك احرام مى‏رسيم مى‏بينيم در موضوع اين تروك عنوان محرم ذكر شده، يحرم للمحرم مثلاً الاجماع، يحرم على المحرم الاستمناء، يحرم على المحرم الطيب، و هكذا ساير محرمات، و علاوه هيچ دليلى نيامده در اين همه رواياتى كه شما ملاحظه كرديد هيچ دليلى نيامده بود تروك را عبارة أخراى عن الاحرام بداند، علاوه يك مسأله ديگرى اينجا هست، كه اين به نظر من مسأله مهمى است، اين تروكى را كه شما عبارة اخراى عن الاحرام مى‏دانيد، اين تروك فى آنٍ واحد است يا اين كه نه از مسجد شجرة تا زمانى كه در مثلاً مسعى روى كوه مروة انسان تقصير مى‏كند كه معمولاً آنجا تقصير واقع مى‏شود، و لو اين كه لازم نيست ولى براى اين كه زودتر انسان از احرام بيرون بيايد، به مجردى كه سعى بين صفا و مروة تمام مى‏شود آنجا يك مقدار انسان از موى خودش كوتاه مى‏كند، و مى‏گيرد يا يك ناخن مى‏گيرد، تقصير حاصل مى‏شود، سؤال اين است، اين تروكى كه شما عبارت از احرام مى‏دانيد آيا تروك در يك روز است تروك در دو روز است، يا اين كه اين از مسجد شجرة تا زمان تقصير اين مجموع اين تروك كه تحقق پيدا كرد تازه احرام تحقق پيدا مى‏كند كما اين كه از تشبيه شما به صوم هم همين معنا استفاده مى‏شود، صوم در چه زمانى تحقق پيدا مى‏كند اگر انسان يك ساعت مفطرات را ترك بكند، يك نصف روز مفطرات را ترك بكند، اين محقق صيام نيست، اين مجموعه بين طلوع فجر و غروب شمس، اين ظرف لتحقق الصيام، يعنى وقتى در اين مجموعه، ترك مفطرات تحقق پيدا كرد، تازه يتحقق الصيام، يتحقق الصيام، اگر شما در باب احرام، احرام را عبارت از تروك بگيريد، و ظرف زمانى اين تروك را عبارت از مسجد شجرة يعنى آن آنى كه شما وارد مسجد شجرة مى‏شويد تا زمانى كه تقصير در مسعى تحقق پيدا مى‏كند تازه بايد بگوييد آنجا احرام تحقق پيدا كرد، در حالى كه آن كه پيش متشرعة مرتكز است و فقهاء هم قائل هستند، آن عبارت از اين است كه انسان وقتى وارد مسجد شجرة شد محرماً بيرون مى‏آيد، و اين احرام استمرار پيدا مى‏كند، و ادامه پيدا مى‏كند، نه اين كه مثل يك آدمى كه دارد روزه گرفته، كه اگر از او بپرسيم آيا شما امروز عنوان صائم برايتان منطبق است يا نه، مى‏گويد نه، بايد صبر كنيم ببينيم تا غروب چه‏
    مسأله‏اى پيش مى‏آيد، ممكن است من قبل از غروب بميرم، يا زن ممكن است قبل الغروب حائض بشود، اگر قبل الغروب حائض شد يا آدم روزه دارى مريض شد به مرض سخت كه مجبور شد افطار بكند، اين ليس بصائمٍ، اين اصلا صائم نبوده امروز، آيا در باب احرام ما مى‏توانيم يك چنين حرفى بزنيم، اگر احرام عبارت از تروك باشد، تروك در يك زمان كه اثرى ندارد، بايد تروك در اين مجموعه زمان احرام باشد، آن وقت اين تروك در اين مجموعه، وقتى كه تحقق پيدا كرد، تازه احرام تحقق پيدا مى‏كند، آيا كسى مى‏شود در باب احرام يك چنين حرفى بزند، يا اين كه آن چيزى كه مرتكز است و مفتى به است اين است كه انسان با ورود در مسجد شجرة، با نيت و تلبية يك حالتى برايش پيدا مى‏شود يك اعتبار شرعى و يك وصف شرعى براى او پيدا مى‏شود به نام محرم، و اين ادامه دارد و استمرار پيدا مى‏كند، حتى در خواب هم محرم است، وقتى كه در بين راه شب فرا مى‏رسد، و مى‏خوابد در همان حالت خواب هم اين عنوان محرم بر او منطبق است، تا زمانى كه در مسعى به واسطه تقصير برايش تحلل پيدا بشود، لذا ما نمى‏توانيم احرام را عبارت از نفس اين تروك بدانيم، و علاوه اين تشبيهى كه ايشان به صوم كردند، بين ما نحن فيه و صوم خيلى مغايرت وجود دارد، در باب صوم اگر كسى عمداً يكى از مفطرات را انجام بدهد، و لو اين كه قطره آبى بياشامد، اين روزه‏اش باطل است، اما در باب احرام كما اين كه بعداً هم در بعضى از اين مسائلى كه نزديك است ان شاء الله متعرض مى‏شويم، در باب احرام اينطور نيست، اگر كسى محرمات احرام را انجام بدهد، اين يك عمل حرامى مرتكب شده، و در بعضى از آنها هم كفارة ثابت است، اما همان هم كه در او كفارة ثابت است احرام را به هم نمى‏زند، اين سبب نمى‏شود كه عنوان محرميت به هم بخورد، احرام سر جاى خودش محفوظ است، بلكه بالاتر اگر كسى در همان حالى كه دارد محرم مى‏شود اراده و قصدش اين باشد كه محرمات احرام را انجام بدهد، مى‏گويد نه من نمى‏توانم از طيب و از نساء از آئينه و امثال ذلك من نمى‏توانم اجتناب بكنم، با اين كه تصميم بر انجام محرمات احرام را دارد، مع ذلك اين ضربه‏اى به محرميتش نمى‏زند، مگر يكى دو تا چيز كه آنها موجب بطلان حج و عمرة است كه او عبارت از جماع و لعل استمناع هم مثل جماع باشد، اما غير از اينها اگر كسى معتاد است به اين كه مثلاً طيب استفاده بكند، در حال احرام هم تصميم دارد كه اين طيب را ادامه بدهد، اين هيچ ضربه‏اى به محرميتش نمى‏زند، اما در باب روزه چطور؟ اگر كسى گفت ما از خوردنى پرهيز مى‏كنيم،
    اما از آشاميدنى تصميم نداريم به اين كه امساك بكنيم باز هم روزه تحقق پيدا مى‏كند، نمى‏شود و همينطور فرقهاى زيادى بين مسأله احرام و مسأله صيام وجود دارد مثلاً در باب صيام نية القطع، اين جزء مفطرات است، نية القاطع‏
    محل بحث و ترديد است، در باب احرام اگر كسى امروز محرم شد، فردا گفت من نمى‏خواهم محرم باشم، مى‏گوييم دست تو نيست، تو كه محرم شدى ديگر بايد راه را طى بكنى، اعمال عمرة يا حج را انجام بدهى و به آن طريقى كه شارع فرموده تحلل از احرام براى تو پيدا مى‏شود، اين تحت اراده و اختيار تو نيست، كه اگر ديروز محرم شدى، و هنوز طواف و سعى و اينها را انجام ندادى، بخواهى بگوئى كه من نه ديگر من نمى‏خواهم محرم باشم، اين نخواستن شما هيچ نقشى در مسأله ندارد و حتماً بايد راه طى بشود، تا به وسيله تقصير يا حلق عرض مى‏شود كه انسان از احرام بيرون بيايد، پس نتيجه اينطور شد در رابطه با فرع ديروز تصوير آن فرع روى مبناى كاشف اللثام صحيح است، كه متأسفانه اين مبنا هم غلط است، و روى مبناى غير كاشف اللثام هر مبنايى در باب احرام ما قائل بشويم، و لو اين كه در باب احرام به جاى اين كه احرام عبارت از تروك است احرام را عبارت از نيت ترك محرمات قرار بدهيم، بگوييم نفس هذه النية عبارة عن الاحرام، يا امرى كه متحصل از اين نيت يكون عبارةً عن الاحرام، اين مسأله ديروز به نظر من قابل تصوير نيست، موضوعاً، موضوعاً قابل تصوير نيست، تا چه برسد به اين كه ما بنشينيم در حكمش بحث بكنيم، (سوال... و پاسخ استاد) خيلى خوب، بله، آن وقت اين با توجيه شهيد اول در دروس مى‏سازد، اولين توجيهى كه شهيد اول كرده بود، اين با توجه به اين مبناى شيخ است كه مقصود الافضل ان تكون مقارنةً، يادتان هست كه شهيد اول در توجيه اولش چه فرموده بود،فرموده بود كه نه اين كه اين نيت احرام نداشته، نيت احرام مقارن بود، اما احرام براى چى، اين براى چى را معين نكرده، و حالا يك مسأله‏اى هست كه اتفاقاً در همين مسأله دو، اين را بحث مى‏كنيم، كه بعضيها نه تنها شيخ حتى علامة در تذكرة روى اين مسأله پافشارى دارند، كه انسان مى‏تواند در حال احرام فقط نيت احرام بكند، از او بپرسند كه آخر شما براى چه دارى محرم مى‏شوى، مى‏گوئى فعلاً حالا تصميم براى چى پيدا نكردم، بعد حالا تصميم مى‏گيرم براى عمره تمتع، عمره مفردة، حج قران‏حج افراد اينها را بعد تصميم مى‏گيرم، اما آنى كه هست فعلاً ما محرم شديم و تشبيه هم كردند به مسأله وضوء و غسل كه كسى كه محدث باشد، مى‏تواند برود وضوء بگيرد، لازم نيست حالا در حال وضوء گرفتن يك غايت معينه‏اى را در نظر داشته باشد، كه به دنبال اين وضوء مى‏خواهد نماز بخواند مى‏خواهد طواف بكند، مى‏خواهد مس كتابت مصحف را بكند، علامة و اينها مخصوصاً علامة در تذكرة خيلى قرص روى اين مسأله ايستاده كه انسان در حال نيت احرام، بيشتر از اين لازم نيست كه اصل احرام را نيت بكند، اما لچى اين احرام را مى‏خواهد در حال احرام ممكن است هيچ هدف مشخصى نداشته باشد، بعد مشخص مى‏شود، بعد كه وارد مكه شد همانطورى‏
    كه ديروز عرض كرديم، حال خودش را مى‏بيند، اگر ديد حال ندارد مى‏گويد خوب ما يك عمره مفرده‏اى انجام مى‏دهيم ديگر حوصله رفتن به عرفات و مشعر و منى را نداريم، اگر حال پيدا كرديم عمره تمتعش قرار مى‏دهيم و به دنبال او يك حج تمتعى را انجام مى‏دهيم، در مسأله دو كه اتفاقاً به همين بحث برمى‏گردد، عبارت اين است مى‏فرمايند كه يعتبر فى النية تعيين المنوى من الحج و العمرة، و ان الحج تمتع او قران‏او افراد و انه لنفسه او غيره و انه حجة الاسلام او الحج النذرى او الندبى، بايد تعيين بشود، فلو نوى من غير تعيينٍ و أوكله الى ما بعد ذلك بطل، و اما نية الوجه فغير واجبة الا اذا توقف التعيين عليها و لايعتبر التلفظ بالنية و لا الاخطار بالبال، مى‏فرمايند كه در نيت معتبر است كه همه خصوصياتى كه در كار هست، و موجب افتراق اين اعمال از يكديگر است، اينها بايد نيت بشود، اولين آيا حج مى‏خواهد انجام بدهد، يا عمرة، مثل يك مدنى يك مدنى كه فرض كنيم حجة الاسلامش عبارت از تمتع است، انجام داده، حالا سال ديگر مى‏خواهد باز حج انجام بدهد، اگر حج تمتع بخواهد انجام بدهد، بايد نيت كند احرام براى عمره تمتع را، اما اگر ديد كه نه حج تمتع نياز به هدى و قربانى دارد، و مستلزم پول گزافى هست، گفت يك حج افراد انجام مى‏دهيم مستحباً، بايد نيت حج بكند، كه اين احرام را براى حج انجام مى‏دهد، مقصود من از اين مثال اين است كه موارد زيادى پيش مى‏آيد كه انسان در همان ابتداء كار امرش مردد بين عمرة است و بين حج، يا در باب حج، از آنجايى كه مى‏خواهد محرم بشود به احرام حج، آيا حج تمتع مى‏خواهد انجام بدهد، حج قران‏مى‏خواهد انجام بدهد، حج افراد مى‏خواهد انجام بدهد، اگر حج تمتع بخواهد انجام بدهد بايد نيت كند احرام براى عمره تمتع را، اما اگر ديد كه نه، حج تمتع نياز به هدى و قربانى دارد و مستلزم پول گزافى هست، گفت يك حج افراد انجام مى‏دهيم مستحباً، بايد نيت حج بكند، كه اين احرام را براى حج انجام مى‏دهد، مقصود من از اين مثال اين است كه موارد زيادى پيش مى‏آيد كه انسان در همان ابتداء كار امرش مردد بين عمرة است و بين حج، يا در باب حج از آنجايى كه مى‏خواهد محرم بشود، به احرام حج، آيا حج تمتع مى‏خواهد انجام بدهد، حج قران‏مى‏خواهد انجام ب