يکشنبه 13 خرداد 1403 - 23 ذيقعده 1445 - 2 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 384
متن
نام استاد آية الله لنكرانى
تاريخ درس 1371
موضوع خارج فقه حج
شماره درس 384
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
عرض مىشود كه بحث در ماهيت احرام و حقيقت احرام بود، اينجا بعضى از شراح عروة مرحوم آقاى حكيم قدس سره، ايشان بعد از آنكه كلمات فقهاء را درباره احرام و تعريف احرام بيان كردند، كه تقريباً همان كلماتى بود كه ما نقل كرديم، كه از بعضى از كلمات، استفاده مىشد كه احرام، مجرد نيت است، و بعضى نيت و تلبية، و بعضى نيت و تلبية و لبس ثوبين، و شهيد اول هم مىفرمايد كه من در رسالهاى ذكر كردم، كه حقيقت احرام همان توطين نفس بر ترك منهيات و محرمات احرام است، بعد از آنكه ايشان اين كلمات را نقل مىكنند، مىفرمايند كه كأن ترديدى نيست در اين كه احرام يك امرى است كه هم مىتواند مع النية واقع بشود، و هم مىتواند بدون نيت تحقق پيدا بكند، و به اين دليل است كه فقهاء در صحت احرام مسأله نيت را معتبر كردهاند، گفتهاند كه اگر احرام بدون نيت واقع بشود، اين ليس بصحيحٍ، نه ليس بأحرامٍ، در صحت احرام مسأله نيت را، معتبر كردند، و از اين كشف مىشود، كه احرام بدون نيت هم مىتواند واقع بشود، لكن صحيحاً واقع نمىشود، بلكه فاسداً، آن وقت مىفرمايند از اينجا كشف مىكنيم كه اين اقوال ثلاثه اول كه در يك معنا مشترك بودند، و آن اين كه نيت را در ماهيت احرام دخيل مىدانستند، منتهى بعضى هايشان احرام را عبارت از خصوص نيت مىدانستند، بعضيىها نيت را مع التلبية بعضىها نيت را مع التلبية و لبس الثوبين ايشان مىفرمايد بايد كلمات اينها را ما حمل بر مسامحة و تجوز بكنيم، چرا؟ براى اين كه اگر ماهيت احرام عبارت از نيت شد يا نيت در آن دخالت داشت به صورت جزئيت، پس ديگر نيت نمىتواند به احرام متعلق بشود، براى اين كه نيت كه نمىتواند نيت به او تعلق بگيرد، نية النية اين يك امر غير معقولى است، همينطور كه امام بزرگوار قدس سره هم در متن تحرير الوسيله در عبارتى كه خوانديم اين بيان را ذكر فرمودند، و در حاشيه عروة هم اين معنا را ذكر مىفرمايند كه اگر نيت در ماهيت احرام مدخليت داشته باشد، حالا يا تمام المدخلية، يا بعض المدخلية، ديگر معنا ندارد كه نيت به احرام متعلق بشود، و
منوى عبارت از احرام باشد، براى اين كه اگر در خود احرام نيت شد، معنايش اين است كه نيت به نيت تعلق بگيرد، و اين غير معقول است، كه منوى عبارت از خود نيت باشد، لذا ايشان مىفرمايد اين اقوال ثلاثه اول را ما بايد حمل بر مسامحة بكنيم، و اما توطين النفسى را كه شهيد اول در رسالهاى ذكر كردند، ايشان مىفرمايد دو تا احتمال در آن جريان دارد، اگر مقصود شهيد اول هم از توطين همين نيت باشد، اشكالى كه به ديگران وارد است به ايشان هم وارد خواهد بود، براى اين كه نيت نمىشود به نيت متعلق بشود، لكن احتمال دارد، كه مقصود شهيد اول از توطين نفس نيت نباشد، بلكه آن التزام نفسانى و آن بناء نفسانى بر ترك محرمات احرام و ترك منهيات در حال احرام، و اگر اين باشد، ايشان مىفرمايد ما مىپذيريم اين حرف را، و اصولاً ماهيت احرام را هم همين معنا مىدانيم همين بناء نفسانى و التزام نفسانى و تشبيه مىكنند به معاملات و موافقت التزاميه كه در اصول از آن بحث مىشود در رديف موافقت عملية، بعد هم مىفرمايند در اسلام هم حقيقت اسلام هم همين التزام نفسانى به مقررات اسلام و عقائد اسلام است و در ذيل مىفرمايند كه درست است ما صحبت از التزام نفسانى كرديم، لكن آيا اين التزام نفسانى حقيقت احرام است يا اين كه نه اين التزام نفسانى سببٌ للاحرام، آن مسبب كه سببش عبارت از التزام نفسانى است مىفرمايد دو تا احتمال دارد، و ما ترجيح مىدهيم كه همين سببيت و مسببيت در كار باشد، لكن سبب عبارت از التزام نفسانى و بناء نفسانى است و مسبب هم آن امرى كه حاصل مىشود از اين التزام، آن حالت و امر اعتبارى كه به دنبال اين التزام تحقق پيدا مىكند، آن را ما عبارت از احرام مىدانيم، پس در حقيقت فتوا و نظر ايشان با مرحوم شيخ انصارى در اين جهت به حسب ظاهر بينشان فرق مىكند، كه از كلام شيخ انصارى استفاده مىشد كه اين بناء و التزام نفسانى بر ترك محرمات اين مساوى با احرام است نه اين كه ديگر سبب و مسببى در كار باشد، لكن ايشان ترجيح مىدهند، كه اين التزام به عنوان سبب مؤثر در احرام نقش دارد، و مسبب همان امر اعتبارى حاصل از اين سبب است كه ما او را از آن تعبير به احرام مىكنيم، اينجا چند تا مطلب هم با ايشان هست، و بعضى از اين مطالب هم با همه آنهائى است كه التزام نفسانى را مطرح كردند، چون بعضى از شراح ديگر عروة هم مرحوم آقاى شاهرودى قدس سره، ايشان هم از روى هم رفته كلمات مفصلشان در اين باب، استفاده مىشود كه همين التزام نفسانى را عبارت از احرام مىدانند، منتها يك احتمال هم مىدهند كه تلبية آن هم دخالت دارد، حالا يا به صورت جزئيت دخالت دارد، يا اين كه نه تلبية مثل عامل مؤثر در لزوم احرام است، يعنى قبل التلبية احرام محقق مىشود، اما در عين حال گريبانگير انسان نيست مثل بيعى كه واقع شده تا زمانى كه خيار مجلس هست و مجلس معاملة منقضى نشده، بيع تحقق پيدا
كرده، لكن در عين حال بايع و مشترى مىتوانند اين معاملة را به هم بزنند، اما بعد از آنكه تفرع حاصل شد، اذا افترقا وجب البيع، بگوييم كه تلبية چنين نقشى را در رابطه با احرام دارد، اصل احرام به همان التزام نفسانى تحقق پيدا مىكند، لكن در عين حال انسان هنوز آزاد است مىتواند اين احرام را به هم بزند، اما بعد از آنكه تلبية تحقق پيدا كرد، ديگر اين احرام لازم مىشود و قابل به هم زدن نيست، الى آخر اعمال العمرة، و يا اعمال الحج، و بعضى از تعبيرات در رواياتى هم كه خوانديم، يك قدرى همين معنا را به حسب ظاهر تأييد مىكرد، كلمه ينقض و يُنقض و امثال ذلك بود كه كسى عقد احرام كرده، آيا مىتواند قبل از تلبية احرامش را نقض كند، در روايات مىفرمود مانعى ندارد حتى يجوز له مواقعة النساء قبل تحقق التلبية، لكن عمده بحثى كه ما هم مرحوم آقاى حكيم و هم با ايشان داريم مخصوصاً با مرحوم آقاى حكيم جهاتى از بحث وجود دارد اولاً اين كه خوب دقت بفرمائيد اين كه ايشان در ابتداى كلامشان اين مطلب را به صورت مسلم گرفتهاند، كه احرام يك امرى است كه هم بدون نيت امكان تحقق دارد هم مع النية امكان تحقق دارد، و لذاست كه فقهاء در صحت احرام مسأله نيت را شرط مىدانند، اين حرف از كجا آمده، به كدام دليل احرام يك امرى است كه يمكن ان يتحقق مع النية و يمكن ان يتحقق بلانيةٍ، اين يمكن ان يتحقق بلانيةٍ اين حرف را ايشان از كجا آوردهاند، چه دليلى دلالت بر اين معنا مىكند، كه مىشود احرام تحقق پيدا بكند، بدون نيت، لكن اتصاف به صحت ندارد، اما اصل ماهيتش و اصل حقيقتش اين امكان تحقق دارد، و اين كه ايشان مىفرمايد دليل بر اين مطلب اين است كه فقهاء در صحت احرام نيت را شرط كردند، اتفاقاً فقهاء در صحت نيت را شرط نكردند، وقتى مىخواستند كيفيت احرام را بيان بكنند گفتند كه براى كيفيت احرام واجباته ثلاثة، يكى نيت است يكى تلبية است يكى لبس ثوبين است، اما اين كه اينها شرط صحت احرام است و بدون اين شرط امكان دارد كه احرام تحقق پيدا بكند، آن هم مخصوصاً با اين كه نكته مهمش اين است كه كلام علامة كلام ابن ادريس كلام شيخ در مبسوط و بعضى از كتابهاى ديگر، كه اينها صريح در اين كه نيت در ماهيت احرام نقش دارد ما بياييم تمامى اين كلمات را بگوييم اين مسامحة است اين تجوز است اين غير معقول است فقط بچسبيم به اين كه چون فقهاء گفتند در صحت احرام نيت اعتبار دارد، معلوم مىشود كه احرام بدون نيت هم امكان دارد، اين يك حرف كه اين مطلب را ايشان به صورت يك اصل مسلم گرفته، اين از كجا آمده، اين حرف، (سوال... و پاسخ استاد) منافات ندارد، نه، خوب مىدانم، شما دليل بر اين كه دليل بر آن كسى كه در بحث صحيحى و اعمى قائل به اعمى هم هست، نمىگويد روزه هم به او نماز گفته مىشود بايد ماهيتش تحقق داشته باشد،
خوب شما از كجا آورديد كه در ماهيت احرام يك خصوصيتى هست كه بدون نيت هم امكان دارد، اين از كجا آمد، مىگويند، چه كسى مىگويد محرم شده، ما داريم همين را مىخوانيم، اصلاً بحث ما در همين است، بحث ما در همين است، مسأله مسأله حقيقت شرعية يعنى يك معناى مخترع شرعى است، حالا صحيحى باشيد يا اعمى باشيد آن يك بحث ديگرى است، مىخواهيم ببينيم آن كه كلمه احرام از نظر شارع دلالت بر او مىكند حالا يا به صورت حقيقت شرعية يا به هر صورتى كه در نماز و روزه و امثال ذلك مىگوييد آن چيست؟ شما اين را مسلم گرفتيد كه اين يك امرى است كه بدون نيت هم امكان دارد، از كجا؟ دليل شما بر اين مطلب چيست؟ اين فقهاء هستند كه عده زيادى از آنها مىگويند در ماهيت احرام نيت معتبر است، خود شما هم كه مىگوييد تعلق النية بالنية محالٌ، ما بياييم اين كلمات را توجيه بكنيم، حمل بر مسامحة و تجوز كنيم، به اعتبار اين كه احرام بدون نيت هم امكان دارد واقع بشود، خوب چه دليلى دلالت كرده بر اين كه احرام بدون نيت امكان دارد واقع بشود، كه به استناد آن دليل بيايم كلمات اينها را توجيه بكنيم، اين يك مطلب، حالا اين مهم نيست خيلى، مهمتر اين كه، شما كه در صدر كلامتان مسلم مىگيريد كه احرام امرى است كه گاهى بدون نيت واقع مىشود و گاهى مع النية تحقق پيدا مىكند، اين چطور مىسازد با اين كه شما حقيقت احرام را عبارت از بناء نفسانى و التزام نفسانى قرار بدهيد، آيا التزام نفسانى مىشود بدون نيت واقع بشود، كه انسان التزام نفسانى پيدا بكند، و توطين نفس بكند، بدون نيت، و اين كه ايشان، عجيت است خيلى من واقعاً تعجب مىكنم از ايشان در اين بحث، و اين كه ايشان مسأله را در باب معاملات مىبرد و تشبيه مىكند ما نحن فيه را به باب معاملات، در باب معاملات آنجاهايى از آن كه يك معاملة اختيارى نيست مثل آنجايى كه معاملة، معامله اكراهى است و باز روشنتر معامله غير اختيارى دو جور است، يك وقت اضطرار است، نه آن اضطرارى كه ما حكم مىكنيم به اين كه معاملة با وجود او صحيح است، آخر اضطرار گاهى اينجورى است، يك كسى خداى ناكرده، مريضى پيدا كرده، اين سر سوزنى هم ميل ندارد اين خانه مسكونى محقرش را بفروشد اما بيچاره شده، براى خاطر معالجه اين مريض مجبور است برود خانهاش را بفروشد پول بگيرد و خرج اين مريضش بكند، اين اضطرار نه، آن اضطرارى كه نظيرش در باب محرمات تحقق پيدا مىكند، مثل اين كه يك كسى را مىخوابانند و خداى ناكرده خمر به حلقش وارد مىكنند، بدون اين كه اختيار و اراده خودش كمترين نقشى در اين معنا داشته باشد، اضطرار يك وقت اينجورى است، يك وقت هم مسأله اكراه است، يك كسى را مكره مىكنند بر فروش خانهاش و اين روى مسأله اكراه مىآيد خانهاش را مىفروشد، اگر به صورت اضطرار باشد كه اصلاً اراده ندارد
اختيارى در كار نيست، و اگر به صورت اكراه شد، كه عمده اينجا است، در مورد اكراه اراده است طيب نفس تحقق ندارد، مسأله طيب نفس را نبايد با مسأله اراده عرض مىشود مخلوط كرد، آنجا بيع واقع عن اكراهٍ بيع صادرٌ عن ارادةٍ و اختيارٍ لكنه خالٍ عن طيب النفس و لاجل خلوه عن طيب النفس يكون باطلاً بيع باطل» اما در آنجايى كه اضطرار در كار است يك كسى مثل همان اضطرارى كه در شرب خمر هست، آيا اگر يك چنين اضطرارى در باب بيع تحقق پيدا بكند، مىتوانيم بگوييم التزام نفسانى تحقق دارد، مىتوانيم بگوييم بناء نفسانى در اينجا وجود دارد، پس در باب معاملات، بعضى از اقسامش اصلاً بناء نفسانى تحقق ندارد، بعضى جاها مسأله بطلانش براى خاطر يك جهت ديگر است و الا اراده هست آنجا كسى را كه اكراه مىكنند اگر خانه ات را نفروشى خلاصه در معرض خطر قرار مىگيرى، اين مىآيد عن ارادةٍ خانهاش را مىفروشد، منتها طيب نفس ندارد، رضايت ندارد، نه اين كه اراده نداشته باشد، اراده تحقق دارد، لكنه خالٍ عن طيب النفس، در ما نحن فيه آن كه مطرح است اين است، آيا آن كسى كه احرام را عبارت از بناء نفسانى مىداند حالا يا بناء نفسانى عبارة أخراى از احرام است يا سبقٌ للاحرام، لكن سبق اين بناء نفسانى است بناء نفسانى چطور مىشود بدون نيت تحقق پيدا بكند، بدون نيت مثل آن آدم مضطر، مثل آن آدمى كه خواباندند و شرب خمر و خمر را بدون اين كه هيچ گونه بتواند در مقابل مقاومتى داشته باشد، آيا در بناء نفسانى مىشود بدون نيت تحقق پيدا بكند، پس اين چطور مىشود كه شما در صدر كلامتان به صورت يك اصل مسلم احرام را مىگوييد امرٌ قد يتحقق مع النية و قد يتحقق لا مع النية، و اين همه كلمات بزرگانى مثل علامة و شيخ و ابن ادريس را حمل بر تسامح مىكنيد، بعد خودتان مىآييد اختيار مىفرماييد كه نيت يعنى احرام عبارت از التزام نفسانى يا امرٌ مسبب از التزام نفسانى و التزام نفسانى يك مطلبى است كه ما هر چه فكر مىكنيم نمىتواند انسان بدون نيت التزام نفسانى داشته باشد، چطور مىتواند انسان تعهد نفسانى داشته باشد مع ذلك بدون نيت اين تعهد نفسانى تحقق پيدا بكند، لذا اين تهافت روشن بين صدر و ذيل كلام اينها وجود دارد، (سوال... و پاسخ استاد) چى؟ نه، موافقت التزامية را لازم نمىدانيم، آن مربوط به عملش است، در عبادات دو تا موافقت مطرح است شما گوش بدهيد، آن نيتى كه مربوط است مربوط به موافقت عملية است يعنى نماز كه مىخواهيد بخوانيد بايد مع القربة باشد، و بالاتر مىگوييم مع قصد الصلاة باشد، اصلاً صلاة يكى از عناوين قصدية است، اين مربوط به موافقت عملية است، اما موافقت التزامية ربطى به موافقت عملية ندارد، اين همان چيزى است كه در كتاب القطع اصول مىخوانيد كه آيا به دنبال قطع به تكليف دو نوع موافقت لازم است يكى موافقت عملية يكى موافقت
التزامية، موافقت التزامية معنايش اين است كه نفس شما ملتزم بشود، به اين كه نماز واجب است، همين، ديگر اين تمام الموافقة للالتزامية است ديگر چيز ديگرى دنبالش نيست، همين ملتزم شدن نفس شما به اين كه صلاة واجب است، خوب همان جا اين سوال مطرح است آيا مىشود اين التزام بدون نيت تحقق پيدا بكند، كه انسان نفساً ملتزم بشود، بان الصلاة واجبة، اما اين التزام هم بدون نيت واقع بشود، اين كه امكان ندارد، چيزهايى كه مربوط به نفس انسان است مربوط به تعهد نفس و بناء نفس و التزام نفس است اين اصلاً معنا ندارد بدون نيت تحقق پيدا بكند، اين مثل يك عمل خارجى نيست كه دست انسان را بگيرد يك آدمى قوييى و بزند به سر يك بچه يتيم، كه شما هيچ اراده نكرديد هيچ نيت نكرديد يك قوه قاهرهاى آمده دست شما را گرفته بدون اراده شما روى سر يك بچه يتيمى اين دست را فرود آورده، مسأله نفس و التزام نفسانى امكان ندارد بدون نيت و بدون اراده تحقق پيدا بكند، لذا چطور مىشود كه ما از يك طرف ملتزم بشويم بأن الاحرام، التزام نفسانى و بناء نفسى، يا سببه التزام نفسانى، و مع ذلك بگوييم اين احرام يمكن ان يقع مع النية و يمكن ان يقع لا مع النية، بدون نيت همين جورى يك التزام نفسانى براى انسان تحقق پيدا بكند، و اما اين كه اصلاً ريشه اين حرف از كجا آمده، ريشه اين حرف كه اصلاً احرام را ما يك التزام نفسانى بدانيم، اين از كجا اين حرف پيدا شده، يكى دو تا روايت است كه من يكى را عبارتش را مختصرى براى شما مىخوانم، اين يكى دو روايت يك قدرى موهم اين معنا هست حالا آن فقرهاش كه مهم است عرض مىكنم، در باب هفدهم در جلد نهم وسائل باب هفدهم از ابواب احرام عرض مىشود كه، باب شانزدهم، باب شانزدهم يك روايت مفصلهاى هست صحيحة هم هست روايت اول صدوق نقل مىكند باسناده عن معاوية بن عمار عن ابى عبدالله عليه السلام قال لايكون الاحرام الا فى دبر صلاةٍ مكتوبةٍ او نافلة» مىفرمايد احرام خوب است كه به دنبال نماز باشد حالا يا نماز واجب يا نماز نافلة، بعد توضيح مىدهد بعد از آن كه نماز خوانده شد، فأحمد الله و أثن عليه، و صلى على النبى صلى الله عليه و آله، و تقول اللهم انى أسئلك أن تجعلنى ممن استجاب لك، همينطور عرض مىشود كه دنبال مىكند تا به اينجا مىرسد، كه اين عبارت را به كار ببرد، اين عبارت اين است، احرم لك شعرى و بشرى و لحمى و دمى و عظامى و مخى و عصبى من النساء و الثياب و الطيب أبتغى بذلك وجهك و الدار الآخرة، اين تعبير اين كه أحرم لك شعرى و همه اعضاء بدن انسان اعضاء خارجية و داخلية چه آنهائى كه روح نباتى در آنها هست چه آنهائى كه نيست، أحرم اينها من النساء و الثياب و الطيب، كه اينها از عمده محرمات احرام است آن وقت اينجورى گفته شده، كه اين خوب ظاهر اوليش را بخواهيد همان نيت ترك اين محرمات را دلالت مىكند، اما خوب
حالا نيت را به آن صورت كه نمىشود گفت پس بايد بگوييم تعهد به اين معنا و التزام نفسانى به اين كه من از نساء و طيب و عرض مىشود صيد و امثال ذلك من محرم مىشوم يعنى ترك مىكنم، و متهد مىشوم كه اينها را انجام ندهم، خوب از اين و باز يك روايت ديگرى شبيه اين آن هم تقريباً همين عبارت در او به كار رفته، خوب آيا از كجاى اين استفاده مىكنيم تصادفاً اين روايت خوشبختانه از همان رواياتى است كه نيت به آن معنايى را كه ما ذكر مىكرديم كه مدخليت در تحقق احرام دارد، قبل از اين عبارت درش ذكر شده، و آن اين است قبل از اين عبارت دارد اللهم انى خرجت من شقةٍ بعيدة و انفقت مالى ابتغاء مرضاتك اللهم فتمم لى حَجتى و عمرتى اللهم انى اريد التمتع بالعمرة الى الحج، انى اريد التمتع بالعمرة الى الحج، يعنى در آينده، يا همين حالا، اريد التمتع بالعمرة الى الحج، آنى كه ما مىگفتيم كه نيتى كه در رابطه با احرام مدخليت دارد نيت عبارت از مجموعه عمرة است و يا مجموعه حج است اين را اينجا قبل از او ذكر كرده، اريد التمتع بالعمرة الى الحج، در همين قبل از اين عبارت، على كتابك و سنة نبيك صلى الله عليه و آله، فان، باز مؤيدش، فان عرض لى عارضٌ يحبسنى اگر يك حادثهاى براى من پيش آمد كه نگذاشت من اين عمل را به اتمام برسانم، فخلنى حيث حبستنى، يا فحلنى حيث حبستنى، كه اين ديگر ناظر به مسأله مسدود و عرض مىشود محصور و امثال ذلك است كه در همان نيت احرام هم اشاره به اين معنا مىشود يعنى در همان حال احرام، لذا اين تعبير كه احرم لك شعرى مخصوصاً با توجه به اين كه بعضى از اينها اصلاً با محرمات احرام تناسب ندارد، خوب مثلاً مسأله طيب با مثلاً با عظام چه تناسبى دارد كه بگويد احرم لك عظامى من الطيب، اين يك عرض مىشود كه يك تعبيرى است كه انسان مىخواهد در مقابل خداوند بگويد خدايا من خلاصه همينطورى كه خودتان و خودمان بالاى منبر مىگوييم انسانى كه روزه مىگيرد خوب است كه به جميع اعضائه و جوارحه روزه باشد، نه تنها در رابطه با اين مفطرات و مفطرات روزه، اين هم تقريباً شبيه اين مسأله است و الا بين خيلى از اين چيزهايى كه فاعل احرم قرار داده، با محرمات احرام اصلاً تناسب و سنخيت نيست، اين كنايه از اين معنا است، كه خدايا حالا كه من شروع كردم به احرام تمام ابعاد وجودى من حالت احرامى دارد، و من به تمام ابعاد وجودى خودم در حال عبادت تو هستم و در راه طاعت تو قرار گرفتهام، لذا اين عبارت هيچ دلالت ندارد بر اين كه ماهيت احرام يا سبب احرام عبارت از يك التزام نفسانى است و عرض مىشود ما اين حرف را بخواهيم به استناد اين روايت و امثال اين روايت مطرح كنيم درست نيست، بلكه همين روايت هم از مؤيدات ما است، كه قبلش اللهم انى اريد التمتع بالعمرة الى الحج دارد، و بالنتيجة اينهائى كه مسأله التزام نفسانى را ذكر
كردند، اين مسأله مسأله ناتمامى هست بلكه آن كه اينجا مطرح است، همان نية العمرة است، نية الحج بضميمة التلبية، منتها امام بزرگوار قدس سره، با اين كه احرام را يك امر مسببى دانستهاند و با اين كه نيت را عبارت از نيت مجموع حج و مجموع عمرة كه بعض الاعلام هم در ذيل كلامشان همين معنا را تقويت مىكنند كه عرض كرديم، آن وقت يك شبههاى در ذهن من با توجه به اين بيان، امام پيدا شده، كه اگر ما احرام را اينجورى معنا بكنيم، آيا تعلق نيت به احرام يك امرى است كه دليل بر او قائم نشده، يا يك امر غير معقولى است، ايشان تعبير مىفرمايند به اين كه غير معقول است، لكن در غير معقول بودنش يك شبههاى هست كه اين را فردا ان شاء الله عرض مىكنيم .
و الحمد لله رب العالمين
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...