• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • نام استاد آية الله لنكرانى
    تاريخ درس 1371
    موضوع خارج فقه حج
    شماره درس 382
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم
    عرض كرديم كه كلمات اصحاب و عبارات فقهاء رضوان الله عليهم اجمعين در رابطه با حقيقت احرام و ماهيت احرام، مختلف است، از شيخ انصارى قدس سره نقل شده، كه ايشان مطلبى را شبيه آنچه كه شهيد اول ذكر كردند فرمودند، كه احرام عبارت از اين است كه انسان تصميم بگيرد و عزم پيدا بكند بر اين كه اين محرماتى كه معهود است در باب احرام، اين محرمات را ترك بكند، اين تصميم و عزم بر ترك محرمات، اين را عبارت از احرام گرفته‏اند، و يك ثمره‏اى هم برش مترتب كرده‏اند، و آن اين است كه اگر كسى نسبت به يكى از اين محرمات، بيست و چند گانه، تصميم به ترك نداشته باشد، حتى و لو يكى از اين بيست و چند تا، اگر تصميم به ترك نداشته باشد، اين احرام ازش تحقق پيدا نمى‏كند، معنى احرام عزم و توطين نفس بر ترك جميع اين محرمات در باب احرام است، پس اگر يك تصميمى نداشت فرضاً مثل كسى كه در باب صوم مثلاً قصد امساك از همه مفطرات را داشته باشد، الا مفطراً واحداً، چطور او ازش صوم تحقق پيدا نمى‏كند، در باب احرام هم همينطور، لكن همانطورى كه ديروز من عرض كردم، اينجا يك خلطى شده، بين ماهيت احرام و بين آن چيزى كه احرام به وسيله او تحقق پيدا مى‏كند، و آن سببى كه موجب تحقق احرام مى‏شود، اينها دو مطلب است، يك مطلب اين كه احرام، عبارت از چيست؟ مطلب ديگر اين كه با چه چيز حاصل مى‏شود؟ همان تشبيهى كه ديروز من عرض كردم، در باب وضوء بنابراين كه وضوء سببيت داشته باشد، براى يك طهارت معنويه‏اى كه از ناحيه وضوء حاصل مى‏شود كما اين كه شايد تعبير به اين كه وضوء نور است يا الوضوء على الوضوء نورٌ على نور، شايد مثلاً سنخيتى با اين معنا داشته باشد، خوب آنجا يك سبب محصل دارد، به نام وضوء، كه اين وضوء در لحظاتى تحقق پيدا مى‏كند، ظرف زمانى وضوء بيش از چند دقيقه نخواهد بود، اما آن امرى كه تحصل پيدا مى‏كند از اين وضوء، آن امر ادامه پيدا مى‏كند الى ان يحصل احد نواقض الوضوء، و اگر در يك موردى نواقض وضوء تحقق پيدا نكند، ممكن‏
    است روزها، اين وضوء و اين طهارت حاصله عن الوضوء، باقى بماند، حقيقتاً هم باقى است و همانطورى كه اشاره شد هيچ حالت شدت و ضعف هم در او وجود ندارد، در آن آنِ اول طهارت حاصلة با آنِ آخر كه هنوز ناقضى تحقق پيدا نكرده و لحظه بعد مى‏خواهد ناقض تحقق پيدا بكند، از نظر آن حالت طهارت هيچ فرقى وجود ندارد قوت و ضعف و كمال و نقصى در او مطرح نيست، آنچه كه انسان با توجه به روايات و با دقت در خود مسأله حج و حتى فتاواى محققين از فقهاء انسان به دست مى‏آورد، ظاهرش اين است كه احرام يك چنين معنايى هست، يك چنين حالت مسببى در او تحقق دارد، كه به واسطه يك اسبابى كه حالا آن اسباب چيست و مختلف فيه، عرض مى‏كنيم اين حالت پيدا مى‏شود، آن وقت خود اين حالت البته حالت تكوينية نيست، مثل همان طهارتى كه براى انسان عقيب وضوء حاصل مى‏شود يك امر تكوينى نيست، يك امر اعتبارى است، اما يك امر اعتبارى است كه منشاء براى آثارى واقع شده، كسى كه واجد طهارت باشد، يجوز له الدخول فى الصلاة، كسى كه طهارت داشته باشد، يجوز له الطواف، يجوز له مسح المصحف، و جميع الاحكام المشروطة بالطهارة، به نظر مى‏رسد كه در باب احرام هم يك حالت مسببى اعتبارى است كه با تحقق سببش با اين كه سبب در يك دقيقه و چند دقيقه بيشتر از نظر ظرفيت زمانى نياز ندارد اما سبب كه حاصل شد، به دنبال حصول سبب مسبب تحقق پيدا مى‏كند، و اين مسبب ادامه پيدا مى‏كند الى ان يأتى بالمناسك چه در باب حج، چه در باب عمرة و محلل يعنى محلى چيزى كه سبب بشود اين را از احرام بيرون بياورد كه عبارت از حلق يا تقصير است و در بعضى از محرماتش هم طواف نساء و امثال ذلك است، اينها سبب مى‏شود كه آن حالت تبديل به حالت احلال در مقابل احرام بشود، يك چنين حالت معنوية و حالت مسببية است، و اين عرض كردم رواياتش را هم يك قسمت مى‏خوانيم كه اصلاً در روايات يعنى خيلى جالب است تعبير مى‏كند كه مى‏خوانيم روايتش را، مى‏گويد كه الذى يوجب الاحرام مثلاً التلبية، نمى‏گويد تلبية احرام است نمى‏گويد چيز ديگرى احرام است، مى‏گويد تلبية يوجب الاحرام، يؤثر فى الاحرام، يكون سبباً للاحرام، پس معلوم مى‏شود كه احرام يك حالت مسببى دارد، و اينجا عرض مى‏شود يك تشبيهى شده، به مسأله نماز و اين تشبيه را هم صاحب جواهر قدس سره در همين مسأله وقتى كه وارد مى‏شود مى‏فرمايد بعضى از افاضل يك مقدمه‏اى را در رابطه با حقيقت احرام ذكر كرده، كه تقريباً حدود يك صفحه و نيم يا دو صفحه كلام اين بعض أفاضل را نقل مى‏فرمايد البته مصحح همين چاپ اخير جواهر اشتباهى كرده، در وسط كلمات خيال كرده كه كلام بعض افاضل تمام شده، در حالى كه نه ادامه دارد، خود صاحب جواهر هى ذكر مى‏كند ذكر مى‏كند بعد مى‏فرمايد الى آخر
    ما أطنب كلامه، آنجا آخر كلام اين بعض افاضل است، و جداً اين تحقيق جالبى در اين رابطه دارد، و لو اين كه صاحب جواهر خيلى به حرفهاى ايشان اعتنا نكرده، بعضى از گوشه هايش را هم مورد اشكال قرار داده، آن هم اشكالات ضعيف، آخرش هم فرموده، اين حرف، حرف بى فائدة و بى ثمره عملية است، خوب اگر بى فائدة است چرا شما دو صفحه جواهر را اختصاص داديد به اين حرف بى فائدة، ولى حرف بسيار دقيق و منطقى اين بعض أفاضل بحث كرده، و لو اين كه بعضى جاهايش يك اشكالات ديگرى به آن وارد است، ايشان، اين حرف را من توصية مى‏كنم اين كلام بعض أفاضل را از اول تا آخرش با كمال دقت مطالعه كنيد براى اين كه دقيقترين تحقيقى كه در باب احرام ذكر شده، و هر جمله‏اش اشاره به يك مطلب خاصى هست عبارت از اين كلام بعض الافاضل است، در همين بحثى كه ما در آن وارد هستيم، ايشان تشبيه مى‏كند، مى‏فرمايد كه مسأله احرام در باب حج، مثل مسأله احرام در باب نماز است، در باب نماز اين اولين تكبيرة دو تا عنوان دارد، گاهى از او تعبير مى‏شود به تكبيرة الافتتاح، و گاهى از او تعبير مى‏شود به تكبيرة الاحرام، اين احرامى كه در نماز تحقق دارد، و به تعبير مرحوم آقاى بروجردى قدس سره مى‏فرمود احرام در نماز را بايد از آن تعبير به احرام صغير بكنيم، در مقابل احرام حج، اين احرام چند دقيقه‏اى است، به همان مقدارى كه انسان در نماز هست، آن حالت احرام تحقق دارد، لذا از او تعبير به احرام صغير مى‏كردند، خوب اين تكبيرة در باب نماز، از آن تعبير مى‏شود به تكبيرة الاحرام، يعنى تكبيره‏اى كه انسان را وارد مى‏كند در احرام صلاتى، مگر صلاة هم احرام دارد، بلكه احرام صلاتى هم آثار برش مترتب است، آن هم احكام بر او مترتب است، كسى كه وارد نماز شد، حق ندارد صحبت بكند، حق ندارد خنده عرض مى‏شود شديد بكاء شديد، آن قواطعى كه در باب نماز مطرح است اين در رابطه با همين احرام صلاتى است كه به سبب تكبيرة الاحرام تحقق پيدا مى‏كند تا انسان تكبيرة الاحرام نگفته، وارد اين احرام صلاتى نمى‏شود، به مجردى كه تكبيرة الاحرام را گفت اين حالت محرم به احرام صلاتى براى اين شخص پيدا مى‏شود، لكن در همين باب صلاة يك نكته‏اى هست، و آن اين است كه قبل از تكبيرة الاحرام ما يك مطلبى را لازم داريم به عنوان نيت، مقصود ما از نيت، نه آن مسأله قصد قربت است كه در باب عبادات معتبر است، آن حالا در جاى خودش محفوظ است، مقصود اين است كه انسان اول نيت مى‏كند چه را نيت مى‏كند، اين را دقت كنيد كه همين جا را مى‏خواهيم در باب حج هم از اين استفاده بكنيم، انسان وقتى كه مى‏ايستد و آماده مى‏شود براى صلاة، نيت مى‏كند صلاة را، حالا عناوين ظهريت و عصريت و امثال ذلك هم در جاى خودش محفوظ است، باز به آنها هم كارى نداريم، اما اول كه مى‏ايستد ينوى‏
    أن يصلى، يعنى مجموع عمل متعلق نيت اين واقع مى‏شود، ينوى الصلاة، صلاة را كه نيت كرد، ثم يكبر تكبيرة الاحرام، اين تكبيره احرام كه ما مى‏گوييم به سبب او احرام حاصل مى‏شود، نه معنايش اين است كه آن نيت قبلى كه ضرورت دارد او هيچ گونه نقشى در تحقق اين احرام صغير صلاتى ندارد، نه اين به لحاظ اين كه كأن، دو تا جزء است سبب ما، سبب ما دو تا جزء است، جزء اول عبارت از نيت، جزء دوم عبارت از تكبيرة الاحرام و چون تكبيرة الاحرام، جزء دوم و مكمل سبب است لذا او را اضافه به احرام كردند، يعنى چون احرام عقيب جزء دوم سبب تحقق پيدا مى‏كند، لذا آن تكبيرة را از او تعبير كردند به تكبيرة الاحرام، و الا معنايش اين نيست كه اگر كسى تكبيرة الاحرام گفت و لو اين كه نيت صلاة را هم نكرده بود، باز هم وارد در احرام صلاتى بشود، و باز مقصود از نيت نيت خود تكبيرة الاحرام نيست، آن هم در جاى خودش محفوظ است وقتى كه انسان الله اكبر مى‏گويد، ممكن است يك كسى الله اكبر را نه به عنوان تكبيره افتتاحييه نماز و تكبيرة الاحرام بگويد پيداست همه اجزاء صلاة مثل خود صلاة احتياج به نيت دارد، همانطورى كه يك روزى هم عرض كردم انسان وقتى كه در نماز انحناء پيدا مى‏كند خوب در همين نماز دو جور ممكن است انحناء پيدا بشود، يك وقت يك عقربى است مثلاً جلوى انسان و مانعى هم ندارد كه در حال نماز انسان منحنى بشود و آن عقربى كه خطرناك است او را بكشد و به قتل برساند، خوب اينجا هم انحناء پيدا كرده، اما اين انحناء جزئيت براى نماز پيدا نمى‏كند، انحناء ركوعى در صورتى اتصاف پيدا مى‏كند به عنوان جزئيت للصلاة كه به قصد جزء نماز و مرتبط به نماز انجام بشود، همه افعال و اقوالى كه در نماز واقع مى‏شود بايد توأم با قصد جزئيت باشد، حالا يا جزء واجب، يا اجزاء مستحبه‏اى كه در رابطه با مستحبات مطرح است، پس در حقيقت در باب نماز آن چيزى كه انسان را وارد احرام صلاتى مى‏كند و احرام صلاتى منشاء آثار و احكامى هست، عبارت از تكبيرة الاحرام مقارن و مسبوق به نيت متعلقه به مجموع نماز است، ينوى الصلاة ثم يكبر تكبيرة الاحرام، با اين نيت و با اين تكبير يتحقق احرام صلاتى، و احرام صلاتى هم منشاء آثار و منشاء عرض مى‏شود احكامى خواهد بود، در باب حج هم مسأله همينطور است فقط يك فرق دارد كه عرض مى‏كنيم فرقش را ان شاء الله، در باب احرام حج يا عمره هم همينطور است مسأله، كسى كه وارد مسجد شجرة شد، اين ينوى، چه چيز را نيت مى‏كند؟ نه احرام را، احرام به نيت حاصل مى‏شود، سبب احرام عبارت از نيت است، معنا ندارد ديگر خود احرام متعلق نيت واقع بشود، ينوى چه را؟ عمرة التمتع، يا كسى كه روز تروية در مكه مى‏خواهد محرم بشود براى احرام حج تمتع، اين ينوى ان يأتى بحج التمتع، و به دنبال اين نيت، يلبى تلبية مى‏گويد، روايات‏
    مى‏گويد كه همين، همين كافى است براى تحقق احرام، به مجردى كه نيت كرد، عمل حج يا عمرة را انجام بدهد، و به دنبال او تلبية تحقق پيدا كرد، يتحقق و يتحصل حالة الاحرام، و اين حالت احرامى خودش موضوع براى احكامى است يكى از احكام مهمش، همين محرمات بيست و چندگانه است، اما معنايش اين نيست كه خود ترك اين محرمات عبارت از احرام است، نيت ترك اين محرمات همانطورى كه شهيد و شيخ انصارى فرموده‏اند عبارت از احرام است نه ساير امور اعتبارية چه جورى است، وقتى كه يك زن و شوهر بينشان عقد ازدواجى تحقق پيدا مى‏كند آن كه اين عقد به عنوان يك سبب در او نقش دارد، او زوجيت است، خودش، زوجيت خودش يك امر اعتبارى است مورد اعتبار شرع و مورد اعتبار عقلاء است، لكل قومٍ نكاح حتى آنهائى كه كمونيست هم هستند و اصلاً مبدائى را قائل نيستند، باز مسأله اعتبار زوجيت بينشان مطرح است، آنها هم زوجيت را پذيرفتند، اما اين كه ما مى‏گوييم عقد ازدواج سببيت دارد براى حصول زوجيت، اين معنايش اين است كه عقد ازدواج زوجيت فقط درست مى‏كند، آن وقت اين زوجيت موضوع براى آثار زوجيت موضوع براى جواز استمتاع است، زوجيت موضوع براى وجوب انفاق است، زوجيت موضوع براى همه آثارى است كه در باب زوجيت مطرح است، اگر ما ديديم كه زوجيت موضوع براى آن آثار است آيا صحيح است كه بياييم بگوييم زوجيت يعنى جواز الوطى، زوجيت يعنى وجوب الانفاق، زوجيت يعنى فلان شى‏ء جايز و فلان شى‏ء محرم، زوجيت كه عبارت از آن احكام و آثار نيست، زوجيت عبارت از يك امر اعتبارى مستقل فى نفسه است منتها اين امر اعتبارى منشاء براى آثار است، لذا مى‏گويند كه وقتى شما در ادله هم نگاه مى‏كنيد، مى‏گويد يجوز لزوج الاستمتاع من الزوجة، پس اول زوج و زوجه‏اش را درست بكنيد، عنوان زوجيت را مفروغ عنه قرار بدهيد، بعد بگوييم يجوز للزوج الاستمتاع من الزوجة، خود همين عبارات دليل بر اين است كه زوجيت مقدمه و موضوع براى اين آثار است نه اين كه زوجيت عبارت أخراى از نفس همين آثار و نفس همين احكام باشد، و هكذا در مسأله ملكيت حريت رقيت و امثال ذلك، احرام هم يك چنين مسأله‏اى است، يك حكم اعتبارى وضعى مسببى است كه اين يتحقق و يتحصل من الشيئين، يك شى‏ءاش عبارت از نية اصل العمل من الحج او العمرة، يك شى‏ءاش هم عبارت از تلبية است، لذا اين كه بعض الاعلام فرمودند يك قسمت مطلبشان درست است اما يك قسمت را ايشان به آن توجه نفرمودند، ايشان مى‏فرمايد مستفاد از روايات اين است كه آن چيزى كه سبب براى حصول احرام است، عبارة عن نفس التلبية، آن وقت رواياتى را ذكر مى‏كنند كه اتفاقا بعضى از رواياتش همين حرف ما از او استفاده مى‏شود، خوب از ايشان سؤال مى‏شود
    شما نفس تلبية را مؤثر در احرام مى‏دانيد، و لو كسى نيت حج يا عمرة را نداشته باشد، اگر كسى وارد مسجد شجرة شد، بدون اين كه نيت حج يا عمرة را داشته باشد، صد هزار بار هم اين الفاظ تلبية را تكرار بكند، آيا اين تلبية حالت احرامى در او به وجود مى‏آورد، آيا اين تلبيه به تنهايى بدون نيت عمره تمتع يا عمره مفردة يا حج تمتع يا حج قران‏و افراد اگر تلبية مقارن يا مسبوق به اين نيت نباشد، آيا مى‏تواند نقش در حصول حالت احرامى داشته باشد، پيداست اين يك مطلب واضحى است، كسى نمى‏تواند در اين معنا ترديد داشته باشد، كه نفس التلبية به تنهائى نمى‏تواند يك انسان را حالت احرامى در او به وجود بياورد، اين حتماً بايد مسبوق يا مقارن با نية الحج يا نية العمرة باشد، با نيت عمره تمتع، در مسجد شجرة، اذا لبّى يصير محرماً، و اين احرام آن وقت آثار و احكامى بر او بار است و چه بسا يك نكته دقيقى كه اينجا، در مقابل شيخ انصارى انسان مى‏تواند ذكر بكند، اين است چه بسا اينهائى كه محرم مى‏شوند اصلاً نمى‏دانند محرمات احرام عبارت از چيست، اصلاً در حالى كه محرم شده محرمات احرام را نمى‏داند چيست، آيا شما مرحوم شيخ بزرگوار انصارى مى‏گوييد اين آدمى كه نمى‏داند محرمات احرام چيست، و حداقل انسان خودش هم حتى اين روحانيين محترم كاروانهاهم با اين كه مكرر محرمات احرام را در جلساتشان مطرح كردند، لكن به واسطه كثرت محرمات، چه بسا بعضى از محرمات احرام در ذهنشان نباشد، مردم ديگر به طريق اولى، آن وقت آيا اين كسى كه محرمات احرام را نمى‏داند چيست، آيا شما مى‏گوييد كه لايتحقق منه الاحرام، خوب اين چطور مى‏تواند يك چنين معنايى ازش تحقق پيدا بكند، اصلاً محرم عرض كرديم يك حالتى است يك حالت اعتباريه خاصى است منتها آثارى بر او بار مى‏شود، مثل ساير امور اعتباريه وضعيه‏اى كه منشاء براى آثار و احكامى است چه فرموديد،(سوال... و پاسخ استاد) بله، بعض الاعلام، نه اصلاً مى‏گويند سببش تلبية است، مى‏دانم سببش تلبية است، نيت احرام، نيت احرام را كرده؟ خوب عبارتش را بخوانيد، دقت كنيد، ايشان مى‏فرمايد كه سبب الاحرام عبارة عن التلبية، و اول هم اتفاقاً اشكال به همان حرف اول اولشان است، كه ايشان مى‏فرمايد كه ما وقتى كه واقعيات را اينجا ملاحظه مى‏كنيم مى‏بينيم يك عرض مى‏شود يك تلبيه‏اى وجود دارد يك محرمات احرام وجود دارد، يك عزم بر ترك محرمات احرام وجود دارد، و غير از اينها هيچ چيز نيست، آنى كه اساس است نيست اينجا، آيا اصل نية الحج او العمرة اينجا وجود ندارد، كه اولين اشكال به ايشان در اصل كلامشان است، مى‏فرمايند ما وقتى كه مثلاً وارد مسجد شجرة مى‏شويم، حالا مى‏خواهيم همه مسائل را بررسى كنيم، ببينيم كدامش نقش در احرام دارد، يا خود احرام است، سه تا مطلب است، يكى محرمات احرام است، يكى تلبية
    است يكى عزم بر ترك محرمات احرام است، خوب آن كه از همه اينها بالاتر است و اساس مسأله آن است او را چرا شما به عنوان اولين واقعيت در مسجد شجرة مطرح نمى‏كنيد، او اين است كه كسى كه وارد مسجد شجرة مى‏شود از او مى‏پرسند آقا اينجا براى تماشاى مسجد شجرة آمدى؟ مى‏گويد نه مى‏خواهم عمرة بجا بياورم، عمره مفردة يا عمره تمتع مى‏خواهم به جا بياورم، هدف من عمره تمتع يا عمره مفردة است، مهمترين واقعيتى كه در اينجا وجود دارد عبارت از اين معنا است عرض كردم كه در باب نمازش هم آن بعض الافاضلى كه ذكر كرد صاحب جواهر، ايشان هم ذكر مى‏كند اين معنا را، من نمى‏دانم اين بعض الافاضل چه كسى بوده، كتابهاى قبلى مثل جامع المقاصد و كشف اللثام و امثال اينها را نشد مراجعه بكنم، ولى هر كه بوده، بسيار مرد دقيق و مرد محققى بوده، لذا پس اين تكه‏اى كه ايشان مى‏فرمايد التلبية سببٌ للاحرام، كما ان تكبيرة الاحرام سبب للاحرام الصلاتى، بعض الاعلام مى‏فرمايند اينطور نيست، نه در نماز تكبيرة الاحرام به تنهائى نقش دارد در احرام صلاتى، نه در باب حج تلبيه به تنهائى نقش دارد در احرام حج يا عمرة، النية اما نه نية الاحرام، احرام به نيت حاصل مى‏شود، نيت سببٌ للاحرام، نيت متعلق به عمره تمتع وقتى كه بعد از او تلبية تحقق پيدا كرد، با تلبيه و نيت يصير محرماً، احرام امرٌ مسببى، چه مى‏فرماييد شما؟ (سوال... و پاسخ استاد) يعنى تمام السبب است؟ خوب مى‏دانم يعنى روايت مى‏گويد كه كسى هم كه رفت مسجد شجرة گردش بكند نيت حج و عمرة هم ندارد، اگر تلبية گفت يصير محرماً، بحث در واجب كردنش كه نيست، بحث در اين است كه آن كه احرام درست كند چيست؟ مؤثر در احرام چيست؟ مؤثر در احرام امران النية اما لا نية الاحرام، بل نية العمرة، نية الحج، ثم التلبية، و عرض كردم بعضى رواياتش اتفاقاً اشاره به اين معنا هم در او وجود دارد، حالا آن نكته‏اى را هم كه عرض كرديم بين ما نحن فيه و بين صلاة يك مقدار فرق وجود دارد، اين را هم عرض بكنيم، تا بعضى از رواياتش را فردا ان شاء الله مى‏خوانيم، آن نكته اين است كه اين در كلام، آن بعض الافاضل هم نيست تنبه به اين نكته هم ايشان پيدا نكرده، و آن اين است در باب نماز آن كه جزء براى نماز است، او تكبيرة الاحرام است، احرام صلاتى به عنوان احرام صلاتى اين جزئيت براى نماز ندارد، به عبارت روشنتر، در باب نماز آن كه به عنوان جزئيت مطرح است نيت و تكبيرة الاحرام است، غير از ساير اجزاء، لذا اولين جزء نماز شما، از نظر شى‏ء مشاهد و محسوس، عبارت از تكبيرة الاحرام است، اما در باب عمره و حج اينطور نيست، در باب عمرة و حج اولين عمل نيت و تلبية نيست، لبس ثوبين نيست، اولين عمل احرام است، يعنى آن حالت مسببى جزئيت براى عمرة و براى حج دارد، در نماز آن سبب جزئيت براى صلاة دارد، در باب حج و عمرة مسبب‏
    جزئيت براى حج و عمرة دارد، لذا وقتى كه از شما بپرسند آقا اعمال عمرة را براى ما شرح بده، شما مى‏آييد مى‏گوييد اولين عمل احرام است، احرام جزئيت براى عمرة و حج دارد، يعنى مسبب، اما در باب نماز كه مى‏رسى، شما نمى‏آييد بگوييد اولين جزء براى نماز حالت احرام است كه به واسطه نيت و تكبيرة الاحرام حاصل مى‏شود، تنها فرقى كه بين باب صلاة و بين باب حج وجود دارد در همين جهت است كه در باب نماز آن سبب جزئيت براى نماز دارد منتها آن سبب تأثير در حصول مسبب دارد، احكامى هم بر آن مسبب بار مى‏شود اما در باب حج و عمرة، آن كه به عنوان جزئيت للحج و العمرة مطرح شده، خود همان احرام است كه عبارت از حالت مسببى هست، همين مقدار بين اين دو تا فرق وجود دارد، آن وقت اين بيانى كه ما عرض كرديم بعضى ثمرات ديگر هم بر او بار مى‏شود و بعضى روايات هم فردا ان شاء الله عرض مى‏كنيم .
    و الحمد لله رب العالمين