دوشنبه 21 خرداد 1403 - 1 ذيحجه 1445 - 10 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 119
متن
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
درس خارج فقه، بحث حج 119
توسط استاد فاضل لنكرانى
تهيه شده در سال 1369 ه.ش،
درس شماره 119، استاد فاضل لنكرانى،
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
مسئله ما اين بود كه اگر نذر بكند، حجى را و مقيد بكند اين حج را، به غير حجة الاسلام، در حالى كه در حال نذر، مستطيع است و حجة الاسلام برايش واجب، و در نذر هم هيچ گونه تعليقى بر زوال استطاعت مطرح نيست، بلكه به طور مطلق و غير معلق نذر مىكند. اينجا عرض كرديم كه مرحوم سيد در كتاب عروه و همينطور صاحب جواهر، اينها قائل به بطلان اين نذر هستند، اما امام بزرگوارقدس سرهاين نذر را صحيح مىدانند، چه بعد از نذر استطاعت باقى بماند الى ايام الحج و الى آخر مناسك الحج و چه قبل الحج استطاعت زائل بشود. عرض كرديم كه در آن صورتى كه استطاعت زائل بشود مانعى ندارد كه ما اين نذر را تصحيحش بكنيم، براى اينكه با زوال استطاعت معلوم مىشود كه حجة الاسلام به حسب واقع در اين سال وجوب نداشته و اگر حجة الاسلام واجب نباشد، ديگر اشكالى براى تحقق حج نذرى، نه از نظر تمكن و نه از جهات ديگر هيچ گونه اشكالى وجود ندارد. منتها در حال نذر اين عالم به اين شرايط نبوده، اما بعد زوال الاستطاعه معلوم مىشود كه نذر همه شرائط را واجد بوده و هيچگونه اشكالى در آن وجود نداشته، اين صورتش جاى ترديد نيست، بايد حكم به صحت كرد.
انما الكلام در آنجايى كه استطاعت باقى بماند و وجوب حجة الاسلام در جاى خودش محفوظ باشد، آيا اينجا اين نذر منعقد است يا نه؟
ما ديروز بعضى از جهاتى را براى بطلان اين نذر و تقريب بطلان ذكر كرديم، لكن براى توجيه فتواى امام بزرگوار دو نكتهاى را بايد عرض بكنيم، كه يكىاش را قبلاً در آن آخرين مسئلهاى كه در قبل از اين فصلى كه ما درش وارد هستيم، آنجا بحث كرديم. يك نكته هم اينجا عرض مىكنيم، اين دو تا نكته كه به هم منضم بشود، مىتواند راه براى صحت انعقاد نذر حتى در اين صورت باشد، آن نكتهاى را كه آنجا ذكر كرديم، كه بعد من خودم باز مراجعه كردم، ما گفتيم كه درست است كه حجة الاسلام در وجوبش مسئله فوريت مطرح است، حجة الاسلام از همان زمانى كه وجوب پيدا مىكند، اين فوراً ففوراً است، در سال اول
حتماً بايد انجام بدهد، اگر نداد حتماً در سال دوم بايد انجام بدهد. فوريت در وجوب حجة الاسلام مطرح است، اما اين فوريت به معناى اين نيست كه آن زمانى كه بايد صرف حجة الاسلام بشود، اين زمان ظرفيت براى غير حجة الاسلام ندارد، به اين معنا نيست. به عبارت ديگر آنجا بحث كرديم، كه مسئله زمان براى حجة الاسلام فورى، غير از مسئله ماه رمضان براى صيام ماه رمضان مىباشد، در ماه رمضان مسئله دخالت زمان به اين صورت است كه ديروز هم اشاره كرديم، ماه رمضان يا بايد روزه ماه رمضان در آن واقع بشود و يا اينكه كسى افطار بكند، حالا يا مع جواز الافطار، يا مع حرمت الافطار، اما اينكه يك روزه ديگرى در ماه رمضان بخواهد مشروعيت داشته باشد، ولو فى حال السفر، ماه رمضان ظرف براى روزه غير ماه رمضان نيست، به هيچ وجه. آيا مسئله فوريت وجوب حجة الاسلام هم اين طورى است كه امسالى كه كسى مستطيع مىشود «و يجب عليه حجة الاسلام» معنايش اين است كه امسال ديگر صلاحيت و ظرفيت براى غير حجة الاسلام اصلاً در آن وجود ندارد، آنجا عرض كرديم نه!!! دليلى براى اين معنا قائل نشده و حتى آنجا ما عرض كرديم كه اگر كسى به جاى حجة الاسلام واجب، برود يك حج مستحبى انجام بده، يا نيابتاً عن الغير، حالا بحث اجارهاش يك بحث ديگرى است، يا نيابتاً عن الغير تبرعاً يك حجى انجام بدهد، به نظر ما اين حجش صحيح بود، ولو اينكه آنجا امام بزرگوار حكم به بطلان مىفرمودند «و لا يبقد البطلان» در آنجا ذكر كردند، حالا فعلاً ما كلام امام را در اينجا مىخواهيم توجيه بكنيم، ولو اينكه كلام اينجاى ايشان با كلام آنجا، در بعضى از جهات به نظر من متهافت است. لكن حالا فعلاً مسئله اينجا به اين صورت است كه اولاً فوريت حجة الاسلام، معنايش اين نيست كه اين زمان ظرفيت براى غير حجة الاسلام ندارد، فوريت نفى ظرفيت نمىكند، فوريت معنايش اين است كه حتماً بايد امسال حجة الاسلام واقع بشود، اما اين كه غير حجة الاسلام نمىتواند واقع بشود اين را ما از فوريت استفاده نمىكنيم، بله اين يك دليل خاصى لازم دارد.
جواب سؤال: خوب مفهوماً اين نيست؟ خيلى خوب، جواب شما: در باب ازاله، در ازالة النجاسة عن المسجد، آن هم واجب فورى است، آيا در باب وجوب ازاله مگر مسئله فوريت مطرح نيست، فوراً بايد انسان ازاله نجاست از مسجد بكند، اما معناى فوريتش چيست؟ اين است كه اين نيم ساعتى كه ربطى به ازاله دارد، غير از ازاله، چيزى نمىتواند در اين نيم ساعت واقع بشود. پس اينهايى كه حكم به صحت صلاة مىكنند، به جاى ازاله يعنى نماز در غير وقت صحيح است؟ نماز خارج از وقت صحيح است؟ فوريت وجوب ازاله، معنايش اين است كه اين واجب را بايد در اول ازمنه امكان انجام داد، اما معنايش اين باشد كه چيز ديگرى حق ندارد جاى اين واجب واقع بشود و اگر واقع بشود باطل است، اين را ما از
فوريت استفاده نمىكنيم، فوريت هم اين است كه بايد اين واجب در اول ازمنه امكان تحقق پيدا بكند، اما زمان را به صورت اثبات و نفى به خودش اختصاص نمىدهد كه بگويد: «هذا الزمان لى وليس لغيرى، بحيث اذا وقع الغير فيه فقد وقع فى غير ظرفه فقد وقع فى غير وقته». پس مسئله فوريت در وجوب حجة الاسلام، عرض كردم مثل همان فوريت در باب ازاله است كه نفى صلاحيت وقت را براى وقوع نماز نمىكند اصلاً، و الا بايد همه قائل به بطلان بشوند.
جواب سؤال: نه خير، ازاله وسعت ندارد، علت اينكه ازاله بر صلاة مقدم است، همين فوريتى است كه در مسئله وجوب ازاله مطرح است، علت اينكه مسئله ازاله، بهعنوان واجب اهم مطرح است، خوب شما هيچ فكرش را كردهايد كه ازاله از نماز بالاتر است؟ اين نماز با اين اهميت كه «ان ردت ردما سواها و ان قبلت قبل ما سواها»، اين چطور وقتى كه در مقابل وجوب ازاله واقع مىشود، اين قدر خوار و خفيف مىشود؟ اين براى اين است كه وجوب ازاله فوريت دارد، فوريت وجوب ازاله به ازاله اهميت مىدهد و به تكليف اهميت مىدهد، نماز چون واجب موسع است، خوب حالا دوى بعد از ظهر است، مىتوانى حالا نماز نخوانى، يك ساعت ديگر نماز بخوانى، اما در مسئله ازاله اين طور نيست، بايد حتماً الآن ازاله تحقق پيدا بكند، اين فوريت وجوب ازاله است، كه ازاله را اهم از نماز كرده، و الا نماز كجا، ازالة النجاسة عن المسجد كجا، اينها قابل مقايسه نيستند، اما فوريت به وجوب ازاله، لباس اهميت مىپوشاند و نماز بهعنوان واجب موسع، در مقابل ازاله بهعنوان مهم مطرح است. بالاخره فرق است بين اينكه زمان صلاحيت براى غير اين واجب نداشته باشد، و بين اينكه عمل به صورت فورى وجوب داشته باشد، اينها دو تا مطلب است. فوريت، نفى ظرفيت نمىكند، در ماه رمضان ما دليل داريم، شايد روايات متعددى هست كه در ماه رمضان غير صيام ماه رمضان، امكان ندارد چيزى واقع بشود. اما در باب حج كه روايتى نيامده بگويد: كه «اذا كان على الانسان حجة الاسلام» آن سال ديگر صلاحيت براى غير حجة الاسلام ندارد، فقط مائيم و مسئله وجوب فورى حجة الاسلام و فوريت هم يك همچين برداشتى و يك همچين لازمى برايش مترتب نمىشود. اين نكته را ما سابق بحث كرديم، لازم بود كه حالا هم به آن اشاره كرده باشيم، اين يك نكته.
نكته ديگر اين است كه ما در مسئله متزاحمين كه يك واجب اهم داريم و يك واجب مهم داريم، ما بايد دو تا دليل تكليف را ملاحظه بكنيم. اما اينكه اين تكليف از كجا آمده و منشأ اين تكليف چيست، ما به منشأ آن كارى نداريم، ما به موجبش كارى نداريم، چون مسئله مزاحمت بين التكليفين است، در مسئله صلاة و ازاله، ما مىگوئيم بين وجوب ازاله به نحو فوريت و وجوب صلاة، اين نمىشود اجتماع در آن واحد تحقق پيدا بكند، براى اينكه «مكلف لا يقدر على
امتثال التكليفين فى آن واحد»، پس مسئله و مناط در باب متزاحمين خود تكليفين را بايد ملاحظه كرد. وقتى كه اين طور شد، ما در مسئله نذر، آن حرفى كه ديروز زديم كه اين آدمى كه نذر كرده حجى را غير حجة الاسلام در همين سالى كه مستطيع هست و حجة الاسلام برايش واجب است انجام بدهد، ما گفتيم در صيغه نذر هيچ گونه ترتب و طوليتى مطرح نيست، صيغه نذر كه ندارد كه «للَّه علىَّ ان احج غير حجة الاسلام اذا تركت حجة الاسلام» اين اذا تركت حجة الاسلام در صيغه نذر وجود ندارد، مىگوئيم لازم نيست وجود داشته باشد، صيغه نذر، خودش تكليف نيست، صيغه نذرموجب تحقق تكليف است، صيغه نذر به وجود آورنده تكليف است، تكليف عبارت از وجوب وفاء به نذر است، وجوب وفاء به نذر، تكليف است، آن طرف هم تكليف وجوب و حجة الاسلام است، آن وقت اگر ما، بين اين دو تا مسئله مزاحمت را فرض كرديم كه حالا باز توضيحش را مىدهيم، مىگوييم همان كارى را كه شما با مسئله «اقيموا الصلاة و وجوب الازاله» به صورت ترتب يا به يك صورت ديگرى كه اسمش هم ترتب نيست و امام بزرگوار در مباحث اصوليه قائل هستند و يك مقدمات مفصلى در آن رابطه وجود دارد، بالاخره جمع بين «اقيموا الصلاة و وجوب الازاله» امكان دارد، قائلين به ترتب مسئله طوليت را مطرح مىكند، مسئله اوليت و ثانويت را مطرح مىكند، راه ديگرى را كه امام ذكر كردند، حتى ترتب هم وجود ندارد، بلكه فى عرض واحد من دون طولية و تفرع و ترتب، در عرض واحد كلا التكليفين ثابت است، منتها يكى از آنها اهم است و يكى از آنها مهم است، در درجه اول بايد اهم اتيان بشود و اگر اهم را ترك كرد و به جاى اهم، مهم را آورد، آن هم مطابق با امر خودش واقع شده و صحيحاً هم واقع مىشود. اينجا ما مسئله را به همين صورت مطرح مىكنيم، مىگوييم يك دليل مىگويد:«يجب عليه حجة الاسلام» دليل ديگر مىگويد كه وفاء به نذر واجب است. مىآييم سراغ شرايطى كه در مسئله انعقاد نذر معتبر است. يكى مسئله تمكن است، آيا اين آدم تمكن ندارد در آن سال غير حجة الاسلام را انجام بدهد، با حرفى كه زديم، چرا، تمكن دارد، براى اينكه اگر معناى فوريت حجة الاسلام، عدم قابليت آن سال براى غير حجة الاسلام باشد، اين معنايش عدم تمكن است، نسبت به روزه ماه رمضان قبول داريم، «اذا نذر ان يصوم فى رمضان غير صوم رمضان»، مىگوييم اين باطل است، چرا؟ «لانه لا يتمكن منه» كسى قدرت ندارد در ماه رمضان روزه غير ماه رمضان را انجام بدهد، روزه غير ماه رمضان لا يمكن ان يتحقق فى ماه رمضان، اما در باب حج كه مسئله اين طور نيست، يمكن كه غير حجة الاسلام، در همان سالى كه حجة الاسلام واجب است، تحقق پيدا بكند و زمان صلاحيت براى هر دو دارد، ولو اينكه حجة الاسلام وجوبش فورى باشد، پس اگر از نظر عدم تمكن، بخواهيم درباره نذز مناقشهاى داشته باشيم، نه، تمكن در جاى خودش محفوظ است. لكن از جهت
ديگر كه در كلام بعض الاعلام مطرح است، و بعد مراجعه كرديم و ديديم مسئله اين طور نيست، در كلام بعض الاعلام مطرح است كه يكى از خصوصياتى كه در صحت نذر معتبر است اين است كه مستلزم ترك واجب، يا فعل حرام نباشد. مىگوييم مقصود شما از اين عبارت چيست؟ اين كه شما مىگوييد مستلزم ترك واجب يا فعل حرام نباشد، اينجا بد نيست يك اشارهاى به يك حرفى كه در باب حج، مكرر ذكر مىكرديم يك اشارهاى بشود براى روشن شدن مطلب. شما نظرتان هست كه در مباحث مختلفى بين ما و مرحوم سيد و مرحوم آقاى حكيم هم تبع مرحوم سيد بودند، اينها مىفرمودند كه در استطاعت حج علاوه بر آن چهار استطاعت: مالى، بدنى، سربى، زمانى، علاوه بر اينها يك مطلب پنجمى معتبر است، و آن مطلب پنجم اين است كه بايد فعل حج مستلزم ترك واجب، يا فعل حرامى نباشد، اگر عمل حج مستلزم ترك واجب يا فعل حرامى باشد، «الحج ليس بواجب» كه ما عرض مىكرديم لازمه اين معنا، لازمه اين حرف اين بود كه در زمان طاغوت بر احدى حج واجب نباشد، براى اين كه رفتن به حج مستلزم اين بود كه آدم لا اقل چند هزار تومان به دستگاه طاغوت كمك بكند و اين كمك كردن به دستگاه طاغوت، حرام است و فعل حج مستلزم حرام است، لازمه اين حرف اين است. و حتى خود مرحوم آقاى حكيم يك جايى گير كرده بود، آنجا اين بود كه اگر كسى يقين داشته باشد كه اين سفر حجش يك تالى فاسد كوچك دارد و آن تالى فاسد كوچكاش اين است، لازمه حج اين است كه يك جا، براى يك بار، اين جواب سلام واجب ازش ترك مىشود كه اگر حج نرود، يك همچين مسئلهاى برايش پيش نمىآيد، اما اگر حج رفت يقين دارد يك جا، در يك مورد، جواب سلام واجب را اين ترك مىكند. خوب اينجا اينها گير كردند، آيا براى يك ترك جواب سلام واجب، ما مسئله حج را كنار بگذاريم و بگوييم: «الحج ليس بواجبٍ» چرا؟ «لانه مستلزم لترك الواجب» ترك واجب چيست؟ ترك ردّ سلام واجب است، اينجاها ديدند ديگر خيلى مسأله مشكل مىشود، گفتند حالا اينجاها را ما مىگوييم: نه، اما چرا؟ چراى آن را ديگر ندارند، اينجاها را نمىشود آدم عذر بياورد براى خاطر ترك حج، به اينكه ديدم اگر من مكه بروم، خلاصه مبتلاى به يك ترك جواب سلام واجب مىشوم، نمىشود همچنين عذرى آورد، خوب شما كه قاعده كلى مطرح مىكنيد، بعد در مصاديق آن گير مىكنيد، خوب از اول بگوييد: اين قاعده كليه درست نيست، نه اينكه قاعده را قبول بكنيد، بعد بياييد در مصاديق آن با مشكلات مواجه بشويد، آن وقت بمانيد در مصاديق و بگوييد: چه جورى؟ ما از يك طرف گفتيم: وجوب حج، در جايى است كه مستلزم ترك واجب نباشد، از يك جا مىگوييم اگر مستلزم ترك جواب سلام واجب شد، نمىتواند آن انسان، عذر بياورد و مسئله ترك الحج را مستند به اين معنا بكند. بالاخره اينها عقيدهشان اين است، حالا عرض كردم در بعضى مصاديقش هم گير
كردند، ولى عقيدهشان اين است كه عمل حج و حجة الاسلام، در آنجايى واجب است كه مستلزم ترك هيچ واجب و فعل هيچ حرامى نباشد. و الا اگر كسى بداند كه لازمه سفر حجش مثلا يك غيبت كردن است، اينجا لا يجب عليه الحج، بايد بگذرد از اين سفر. حالا اينها چنين عقيدهاى را دارند. آيا در باب نذر هم مسئله اينچنين است؟ در كلام بعض الاعلام ذكرى از اين معنا به ميان رفته كه «يعتبر فى متعلق النذر ان لا يكون مستلزما لترك واجب او فعل حرام» لكن اين حرف درست نيست اصلاً، وقتى كه به كتاب النذر انسان مراجعه مىكند، آنى كه در كتاب النذر مىگويند، دو مطلب است، يكى اينكه فعل منذور متمكن اليه باشد، يكى هم اينكه رجحان داشته باشد، همين مقدار. اما مستلزم ترك واجب و فعل حرام نباشد، آن ديگر در رابطه با صحت نذر مطرح نيست، آنى كه مطرح است اين است كه عمل متعلق نذر، رجحان شرعى درش وجود داشته باشد، آيا حج غير حجة الاسلام، رجحان شرعى ندارد؟ لا يكون راجحاً شرعاً؟ حج مطلقا رجحان دارد، حجة الاسلاماش واجب است، حج نيابى و حج استيجارى و اينها هم به مقتضاى وجوب وفاى به عقد اجاره الزامى در آنها هست. غيرش هم رجحان به طور كلى دارد، «رجحان فى مطلق الحج موجود سواء كان واجباً ام غير واجب»، حجة الاسلام باشد يا غير حجة الاسلام.
جواب سؤال: بله، خودش رجحان دارد مثل همان، صلاة و ازاله هم همينطور است، شما وقتى كه در باب صلاة مىآييد مسئله حتى امر را مطرح مىكنيد، منتها حالا يا به صورت ترتب يا به صورت مطلق، خوب صلاة مستلزم ترك ازاله است، اما اين استلزام نفى رجحان نمىكند، نمىگويد: حالا چون صلاة مستلزم ترك ازاله است «فالصلاة ليست براجحة» مرحوم آقاى آخوند كه به همين رجحان، در عباديتش اكتفاء مىكند، مىفرمايد: حتى امر لازم ندارد، همان محبوبت صلاة و معراجيت صلاة، همين كافى است. شما نمىتوانيد بگوييد: چون صلاة مستلزم ترك ازاله است، اين فاقد رجحان است، نه، صلاة رجحان دارد، يكجايى هم اگر مستلزم ترك ازاله باشد، استلزام كه حكم را از بين نمىبرد، استلزام كه نفى رجحان و نفى محبوبيت نمىكند، خوب آن ترك الواجب در جاى خودش، ذات الصلاة هم واجدة للرجحان، اين مراحلى را كه ما به اين صورت طى كرديم، اين مىتواند فتواى امام بزرگوار را در اينجا تصحيح بكند، بگويد: كه اگر نذر كرد، حج مقيد به غير حجة الاسلام را، در همين سالى كه حجة الاسلام برايش واجب است و فرض هم كنيم كه استطاعت، هيچگونه زوال و كمبودى برايش پيش نمىآيد و الى آخر باقى مىماند، مع ذلك شرايط صحت نذر وجود دارد، به دنبالش اوفوا بالنذر هست، در مقالبش هم دليل وجوب حجة الاسلام مطرح است، اين دو تا را بايد باهم مقايسه كنيم: يك دليل مىگويد: «يجب الوفاء بالنذر» يك دليل مىگويد: «تجب حجة الاسلام» ما چون اهميت حجة الاسلام را
در رابطه با وجوب نذر مىدانيم و مىدانيم كه حجة الاسلام، چه قدر در اسلام اهميت دارد، در مقام تزاحم بين اين دو تا وجوب، اهيت را براى حجة الاسلام قائليم، گوييم: يجب عليه با اينكه نذر كرده، با اينكه نذرش صحيح است، با اينكه يجب الوفاء بالنذر، لكن امسال بايد حجة الاسلام را انجام بدهد، ااگر حجة الاسلام را امسال انجام نداد، و غير حجة الاسلام را انجام داد، يعنى حج نذرى را، روى آن مبنايى كه ما در سابق ذكر كرديم، حج نذرىاش «يقع صحيحاً» هيچ مانعى براى صحت حج نذرى نيست. اما اگر ترك كرد هر دو را يعنى در امسال نه حجة الاسلام را انجام داد، نه حج نذرى را انجام داد، اين هردو اثر مىگذارد، اثر ترك حجة الاسلام اين است كه حج برايش استقرار پيدا مىكند، اين واجب اهم است و ترك كرده «يستقر عليه الحج» ولازمه استقرارش هم اين است كه بعدا با هر جان كندنى كه مانده ولو متسكعا، بايد حجة الاسلام را انجام بدهد و اثر ترك حج نذرى چيست؟ مسأله وجوب كفاره است كه امام مىفرمايد كه (لو تركهما) يعنى در عام استطاعت، اگر نه حجة الاسلام و نه حج نذرى را انجام داد، بعيد نيست كه كفاره مخالفت نذر هم بر عهده او بيايد، اما بخلاف اينكه اگر حجة الاسلام را انجام داد، چون خود شارع حكم كرده به اينكه حجة الاسلام مقدم است، نتيجه تقديم حجة الاسلام اين است كه ديگر مخالفت نذر موجب كفاره نخواهد شد، براى اينكه معنا ندارد كه شارع او را الزامش بكند به حجة الاسلام و به مقتضاى اهميت، حجة الاسلام تقدم داشته باشد و مع ذلك از آن طرف مسئله كفاره را بر عهدهاى او بگذارد، به عنوان مخالفت. اين ديگر بالاترين تو جيهى است كه ما براى فتواى امام بزرگوار در اينجا مىتوانيم بگوييم. لكن عرض كرديم كه يك تهافتى بين اين فتوا و آن فتواى در مسأله گذشته وجود دارد كه ان شاء اللَّه فردا اشاره مىكنيم.
پايان درس
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...