• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • يكصد و چهارمين درس خارج فقه، بحث حج، توسط استاد فاضل لنكرانى. 1369
    «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»
    «بسم الله الرحمن الرحيم»
    در مسئله 3، فروع زيادى را متعرضند. اين دو سه فرع اول مى‏فرمايند «لو نظر الحج من مكان المعين فحج من غيره لم تبرء ضمته و لو اينه فى سنةٍ و حج فيها من غير ما اين وجبت عليه كفاره و لو نظر ان يحج حجة الاسلام من بلد كذا فحج من غيره صحّ و وجبت الكفاره».
    در فرع اول اين طور مى‏فرمايند كه اگر كسى ابتداءً بدون اين كه حجة الاسلامى بر او واجب باشد، مستطيع نباشد فرضاً، لكن نذر كرد كه اگر مثلاً خداوند فلان عنايت را در باره او عنايت بكند شكراً له تعالى يك حجى انجام بدهد و مقيد كرد اين حج را به يك مكان معينى كه شروع اين حج مثلاً از شهر خودش باشد. يا مثلاً از يك نقطه خيلى دورتر باشد. اگر كسى يك همچين نذرى كرد، لكن در مقام عمل بعد از آنى كه آن معلق عليه حاصل شد، و آن حاجتى كه داشت تحقق پيدا كرد و در نتيجه وجوب وفاى به نذر گريبان اين را گرفت، اين آمد در مقام عمل حج را انجام داد لكن نه از آن جايى كه معين كرده بود، نه از مكانى كه تعيين كرده بود، از غير آن جا حج را انجام داد. اين جا خب آنى كه در عبارت متعرضند تقريباً مرحله دوم بحث را متعرضند. لكن قبل از مرحله دوم در مرحله اولا يك مطلبى حداقل لازم التذكر است. و آن اين است كه اگر انسان نذر كرد كه حجى را مثلاً از بلد خودش انجام بدهد، با توجه به اين كه در متعلق نذر رجحان اعتبار دارد. نذر با يمين اين فرق بيشان وجود دارد كه متعلق نذر بايد رجحان داشته باشد. حالا آيا مقصود از رجحان، رجحان شرعى است كه استحباب بايد داشته باشد، يا حداقل اگر استحباب شرعى هم نداشته باشد اين اضافه به خداوند تبارك و تعالى از نظر حسن عمل بتواند داشته باشد. اما در باب يمين اين خصوصيت معتبر نيست. به فعل مباح هم مى‏تواند يمين متعلق بشود. خب حالا كه در مسئله نذر در متعلقش رجحان دخالت دارد، خب اين نذر كرد حج از بلد خودش را. خب اين بلد خودش چه رجحانى دارد؟ اين كه شروع حج من بلده باشد، يا از مثلاً اصفهان باشد، اين رجحانى در آن وجود ندارد. پس انعقاد نذر به چه صورت اين جا حاصل مى‏شود با اين كه در متعلق نذر رجحان معتبر است؟ اين شبهه ابتداءً در ذهن مى‏آيد و در بعضى از فروع آينده هم اتفاقاً روى اين تكيه مى‏شود. اما در اين فرعى كه ما حالا داريم روى آن بحث مى‏كنيم، اين شبهه جوابش روشن است. براى اين كه متعلق نذر آن خصوصيت نيست كه شما بگوييد خصوصيت رجحان ندارد. متعلق نذر حج من البلد است. حج من البلد را در مقابل حج من غير البلد نبايد حساب كرد. حج من البلد را در مقابل عدم الحج من البلد بايد حساب كرد. به عبارت ديگر يك وقت نذر به خصوصيت و تشخص متعلق مى‏شود. يك وقت نذر به مقيد تعلق مى‏گيرد. در مقيد بايد اين مقيد رجحان داشته باشد. در مقابل نبودش، نه اين كه قيدش هم رجحان داشته باشد. مثلاً اگر كسى نذر كرد كه در منزلش نماز شب را بخواند، نذر كرد ان يصلى صلات الليل فى منزله. خب شما نمى‏توانيد مناغشه بكنيد كه صلات ليل در منزل اگر مقايسه بشود با صلات اليل فى المسجد، خب چه بسا فاقد رجحان است. براى اين كه مسجد كجا و منزل كجا؟ اما جواب اين حرف اين است كه ما صلات الليل را فى المنزل مقايسه نمى‏كنيم با صلات الليل فى المسجد. مقايسه مى‏كنيم با عدم الصلات الليل فى المنزل. خب صلات الليل فى المنزل در مقايسه عدم صلات الليل فى المنزل اين رجحان دارد.
    لذا در اين مرحله اولى اين شبهه كسى در ذهنش نيايد كه اين نذر چگونه انعقاد پيدا مى‏كند با اين كه در متعلق نذر رجحان اعتبار دارد؟ مى‏گوييم اين جا هم رجحان است لكن رجحان در رابطه با عدم الحج است نه در رابطه با حج من غير البلد. اين در مرحله اولى كه اصلاً در عبارت هم نه ايشان و نه مرحوم سيد اصلاً اين شبه را متعرض نشده‏اند چون جوابش در
    حقيقت روشن بوده متعرض نشده‏اند. اما در عين حال تذكرش لازم بود. مرحله دومى كه هر دو بزرگوار (قدس سرهما) متعرض شده‏اند اين است كه خب، اين نذر كرد كه از محل خودش و بلد خودش حج را انجام بدهد. نه حجة الاسلام را، نه يك حج نذرى. همينى را كه دارد الان نذر مى‏كند مقيدش كرد كه من منزله انجام بدهد. لكن در مقام وفاى به نذر رفت از يك شهر ديگرى شروع كرد. شروع حج را من مكان الاخر عرض مى‏شود انجام داد. نتيجه چى مى‏شود؟ نتيجه اين مى‏شود كه اين آدم وفاى به نذر نكرده. چرا؟ براى خاطر اين كه حج را كه مقيد به زمان خاصى نكرده بود. نذر كرده بود حجى را كه از نظر زمان اطلاق داشت. از نظر مكان مقيد بود، آن مقيد را انجام نداد. حيث اين كه آن مقيد را انجام نداد. اين نتيجتاً وفاى به نذر حاصل نشده. مثل اين اگر كسى نذر بكند صد تومان صدقه بدهد به فقيرى مثلاً عادل باشد. خب اين اگر در مقام وفاء صد تومان را به فقير غير عادل عرض ميشود داد، اين جا ضمه‏اش در رابطه با وجوب وفاى به نذر برى نشده براى اين كه متعلق نذر او اعطاى صد تومان به فقير عادل بود. و اين لم يأت صد تومان به فقير عادل ولو اين كه به فقير غير عادل هم بپردازد اين نقشى ندارد در اين كه وفاى به نذر حاصل شده باشد.
    پس مرحله دومى كه متعرضند اين لم تبرء ضمته است. به واسطه حج از غير آن مكانى كه متعلق نذر است اين نمى‏تواند وفاى به نذر حاصل بشود و در نتيجه ضمه‏اش اشتغال به وفاى به نذر دارد. و بايد حتماً مجدداً حجى را از هما مكانى كه تعيين شده در صيغه نذر بايد انجام بدهد.
    (سؤال از استاد:... و جواب آن) خب اين هم همين است. حج من مكان معين را نذر كرده نه حج را. (سؤال از استاد:... و جواب آن) گوش نمى‏دهيد شما. مى‏گوييم متعلق نذر مقيد است. حج من مكان معين. شما كه مى‏فرماييد اعمال حج را درست انجام داده، خب مى‏دانيم درست انجام داده، آنى هم كه (اجازه بفرماييد) آنى هم كه صد تومان به فقير غير عادل ميدهد، خيال (توجه بفرماييد) خيال نكنيد كه از نظر صدقه بودن اشكال دارد، صدقه است اما چه ربطى به وفاى به نذر دارد. نذر اين بوده كه صد تومان به فقير عادل صدقه بدهد. عنوان، وقتى كه كلى شد، در مقام تطبيق امكان ندارد بر غير مصادق خودش تطبيق بكند. اگر مولا گفت، اكرم رجلاً عالما، شما ديگر نمى‏توانيد در مقام موافقت امر مولا رجل غير عالم را اكرام بكنيد. بگوييد خب اكرام مى‏خواست كه ما انجام داديم. رجل هم كه بود حالا عالم نبود. اين تقييدات در كليات تضيق ايجاد مى‏كند و معناى تضيق اين است كه بر غير مصداق مضيق خودش منطبق نمى‏شود. اين نظر ان يحج من بلدت قم. در مقام عمل چه كرد؟ حج من غير بلدت قم. خب، اين نمى‏تواند وفاى به نذر باشد. عنوان وفاى به نذر الحج من بلدت قم است. اين در خارج تحقق پيدا نكرده، اين واقع نشده، البته حج واقع شده. حج به تنهايى كه متعلق به نذر بوده. بله، اگر حجش از نظر مكان مطلق بود، خب البته به واسطه هر نوع حجى انجام بدهد من اى مكانٍ ضمه‏اش برى ميشد. اما اين در اين رابطه اين طور نيست. يك كسى نذر بكند كه اگر خداوند مثلاً كسالتش را مرتفع بكند، صد تا سيد اهل علم را به آنها سور بدهد. اين آمد در مقام عمل غير سيدها را دعوت كرد و به آنها سور داد. پيداست كه اين وفاى به نذر حاصل نشده. متعلق به نذر در خارج عنوان پيدا نكرده. اين بحثى ندارد خيلى. به مسائل واضحه كه مى‏رسيم سير اشكالات شروع مى‏شود. اين اشكال ندارد.
    فرع دومش اين استكه ضمن اين كه مكانى را معين مى‏كند. زمان را هم معين بكند. بگويد لله علىّ ان احج من بلدت قم فى هذا السنه. در همين امسال همين ذيحجه‏اى كه در پيش است، لله علىّ ان احج من بلدت قم كه هم مكان معينى در نظر گرفته شده، و هم زمان معينى مشخص شده در متعلق نذر. خب حالا، ذيحجه نزديك شد، اين رفت حج را در امسال انجام داد اما من غير آن مكانى كه خودش مقيد كرده بود حج را به آن مكان. در حقيقت قيد زمانى را رعايت كرد، اما قيد مكان را رعايت نكرد. اين تكليفش چيه؟ اين جا مى‏فرمايند كه اين آدم كفاره مخالفت نذر بر او واجب مى‏شود. يعنى اين ديگر مثل فرض اول نيست كه بگوييم خب سال ديگر برود من بلدت قم حج را انجام بدهد. نه، چون زمانش هم زمان مشخصى بوده، و
    فرض اين است كه در همين زمان مشخص حج را انجام داده اما رعايت مكان را نكرده و هيچ هم مسئله عدم تمكن و عدم قدرت هم مطرح نبوده، نه، ميتوانسته همانطورى كه زمان معين را رعايت كرد، مكان معين را هم مى‏توانست رعايت بكند. لكن رعايت نكرد. خب رفت امسال حج را انجام داد اما من غير بلدت قم. اين نتيجه چه مى‏شود؟ نتيجه‏اش اين ميشود كه اين كارى كرده كه آن كار وفاى به نذر نبوده و علاوه ديگر امكان وفاى به نذر هم نيست. ديگر امكان ندارد برايش وفاى به نذر. براى اين كه سال ديگر اگر بخواهد من بلدت قم حج را انجام بدهد، فرض اين استكه از نظر زمان مقيد به سال اول بوده. پس در حقيقت نه وفاى به نذر حاصل شده كه در اين جهتش با فرض اول مشترك است. فرض اول هم رعايت مكان نشده بود، فرض دوم هم رعايت مكان نشده. از نظر اين كه وفاى به نذر تحقق پيدا نكرده با فرض اول مشترك است. لكن فرقشان در اين جهت است كه در فرض اول امكان وفاى به نذر باقى بود و در نتيجه ما مى‏گفتيم ضمه‏اش برى نيست در سال دوم برود از آن مكان معين حج بكند. در سال سوم برود از آن مكان معين حج را انجام بدهد. اما در اين فرع چون از نظر زمان هم خصوصيت دارد، علاوه بر اين كه وفاى به نذر حاصل نشده، علاوه ديگر امكان وفاى به نذر هم از كفا او بيرون رفته. هم عمل به نذر نكرده و هم لا يمكن له الوفاءُ بالنذر الى اخر العمر ابدا. لذا متمهز در اين معنا مى‏شود كه اين مخالفت نذر كرده، عمداً مخالفت كرده يجب عليه كفارة النذر. و ديگر معنا هم ندارد كه حجى تكرار بشود. پس اين فرض دوم با فرض اول در عدم تحقق وفا مشترك است منتها فرقشان اين استكه در فرض اول امكان الوفا باقى بود لذا كفاره لازم نبود در آينده بايد وفاى به نذر بكند. اما دراين فرض دوم چون امكان وفاء را هم از دست داده، يجب عليه الكفاره.
    عرض مى‏شود كه در فرض سوم كه اين را خوب بايد دقت بكنيد، فرض سوم در، (سؤال از استاد:... و جواب آن) بله؟ (سؤال از استاد:... و جواب آن) حجش صحيح است. يعنى يك جهتى دارد كه در فرض سوم بحثش مى‏كنيم. در فرض سوم مرحوم سيد در عروه يك فرضى را فرض كرده و بعد آن فرض را تشبيه كرده به اين فرضى كه در كلام امام بزرگوار (قدس سره) ذكر شده، اما امام بزرگوار آن فرض اولى در كلام سيد را ذكر نكرده‏اند. همين فرض مشبه به را در كلام آورده‏اند. اما خب ما هر دويش را ذكر مى‏كنيم.
    مرحوم سيد فرع را اين جورى عنوان مى‏كند. ميگويد كه اگر كسى اول نذر كرد يك حجى را به نحو اطلاق. بدون اين كه مقيد به مكان خاصى باشد و مبدأش عبارت از محل معين. گفت لله على ان احج. بدون تقييد به مكان خاص. بعد به دنبال اين نذر يك نذر دومى ايقاء كرد و ان نذر دومش اين جورى بود. گفت لله على كه آن حجى را كه در نذر اول من به عهده گرفتم آن حج را من بلدت قم انجام بدهم كه در حقيقت نذر اول متعلقش مطلق عمل الحج و انجام حج است. بدون اين كه تقيد به مكان معين داشته باشد. نذر دوم با توجه به نذر اول مى‏گويد لله على كه آن حجى را كه در نذر اول به عهده گرفتم اين از مكان معين واقع بشود. من بلدت قم واقع بشود. اين فرض در كلام سيد ابتداءً مطرح شده و بعد تشبيه كرده ايشان اين فرض را به اين فرضى كه در كلام امام است. و آن اين است كه اگر كسى حجة الاسلامى به عهده او است. خداوند تبارك وتعالى به واسطه آيه لله على الناس حج البيت حجى را بر او واجب كرده كه شرايط وجوب حج در او تحقق دارد. آن وقت مى‏آيد نذر مى‏كند كه اين حجة الاسلامى كه به شرع و من قبل الشرع بر عهده او است، او را من بلدت قم انجام بدهد. آن وقت در مقام عمل هم در فرض سيد و هم در اين فرض امام آمد و رفت حج را انجام داد لكن از غير آن محلى كه معين كرده بود. از غير آن محلى كه در نذر دوم بر عهده گرفته بود. اصل الحج را انجام داد اما رعايت آن قيد مكانى كه در نذر و در نذر دوم در مثال سيد مطرح بود رعايت آن قيد مكانى را نكرد. اين جا ولو اين كه باز دركلام اين دو بزرگوار مرحله اول بحث مطرح نشده، فقط مرحله دوم مطرح شده، مى‏فرمايند اين حجش صحيح است لكن بايد كفاره بدهد كه علتش با بعد ان شاء الله عرض مى‏كنيم. لكن قبل از آنى كه ما به مرحله دوم برسيم در همان مرحله اول كه در فرض اول بحث كرديم اين جا قابل بحث است. در فرع اول اين آدم نذر مى‏كرد يك چيز را. حج من بلدت قم را و ما ميگفتيم حج من بلدت قم رجحان‏
    دارد. نه در مقابل حج من غير بلدت قم. در مقابل عدم الحج من بلدت قم. صلات الليل فى المنزل را در مقابل صلات الليل فى المسجد حساب نمى‏كرديم. صلات الليل فى المنزل در مقابل ترك صلات الليل حساب مى‏كرديم و مى‏گفتيم اين رجحان دارد و براى خاطر رجحان نذرش منعقد است. اما اين جا اينطور نيست. اين جا در مثال سيد، و همينطور در همين فرعى كه امام ذكر فرمودند و مشبه به در كلام مرحوم سيد است، اين جا دو تا مطلب است. اول يك نذرى متعلق به حج شده، خب نذر متعلق به حج رجحان دارد. هيچ اشكالى هم در آن وجود ندارد. اما وقتى كه مى‏آييم سراغ نذر دوم، نذر دوم مستقيماً به قيد ارتباط دارد. به حج ارتباط ندارد كه شما حج را بخواهيد در مقابل ترك الحج به حساب بياوريد. نه، اصل الحج كه بواسطه نذر، نذر اول گريبان من را گرفته. نذر دوم ايقاء الحج الواجب بالنذر اول من بلدت قم. اين بايد رجحان داشته باشد. اين جا ديگر ما حج را در مقابل ترك الحج نمى‏توانيم به حساب بياوريم. براى اين كه در نذر دوم كه مسئله ترك الحج مطرح نيست. نذر دوم با توجه به نذر اول تشكيل شده. مى‏گويد آن حج واجب به نذر اول لله على ان اوقعه من بلدت قم. اين ايقاء من بلدت قم بايد رجحان داشته باشد. در مقابل ايقاء من غير بلدت قم. يا مثلاً در مثال حجة الاسلامى كه امام بزرگوار فرمودند خب، اصل الحج به عنوان واجب الهى گريبان اين را گرفته. لله على اصل الحج را به دوش اين گذاشته. حالا اين آمده روى حجة الاسلام يك نذرى منعقد كرده. و آن اين است گفته لله على اين كه حجة الاسلامم را من بلدت قم انجام بدهم. ما بايد اين جا حساب بكنيم ببنيم ايقاء حجة الاسلام من بلدت قم در مقابل ايقاء حجة الاسلام من غير بلدت قم رجحان دارد يا ندارد. هيچ رجحانى در آن نيست. حجة الاسلام من بلدت قم واقع بشود. من بلدت اصفهان واقع بشود، چه فرقى در آن وجود دارد؟ لذا اين جا ما يك قدرى دستمان بسته مى‏شود. يعنى بايد مثال را يك مثالى بزنيم كه در نفس آن خصوصيت يك رجحانى تحقق داشته باشد. بهترين مثالى كه به ذهن من آمد اين استكه كسى كه حجة الاسلام به عهده او است بيايد اين جورى نذر بكند. بگويد لله على ان احج حجة الاسلام از مسجد شجره. براى اين كه مسجد شجره بهترين مواقيت است و ثواب احرام از مسجد شجره از ثواب احرام از ساير مواقيت بيشتر است. اگر اين جورى نذر كرد، گفت لله على اين كه حجة الاسلامم را از ميقات مسجد شجره من انجام بدهم. در حالى كه مى‏توانست اين حجة الاسلام را از ساير مواقيت انجام بدهد. از ميقات‏هاى ديگر انجام بدهد. بايد ما يك همچين فرضى در مسئله بياوريم. و الا صرف اين كه بگويد لله على من احج حجة الاسلام من بلدت قم مگر ايقاء حجة الاسلام من بلدت قم رجحانى در آن است در مقابل ايقائش از غير بلدت قم.
    پس در حقيقت، (سؤال از استاد:... و جواب آن) نه ديگر. رجحانى ندارد. مسجد مال نماز است. نه مال حج است. مسجد مال نماز است كه رجحان دارد. و الا، (سؤال از استاد:... و جواب آن) دورتر هم. على ايحال يك همچين مثالهايى بايد ما پيدا بكنيم كه حساب اين فرع را از حساب فرع اول جدا بكنيم. در حساب فرع اول ما تا متعلق نذر حج من بلدت قم بود. حج من بلدت قم مقابلش ترك الحج من بلدت قم بود. اما اين جا مقابلش يك امر عدمى نيست. اين جا چون اصل وجوب الحج به واسطه نذر اول تحقق پيدا كرده، و يا به واسطه حجة الاسلام تحقق پيدا كرده. اما نذر تنها به خصوصيت متعلق شده. مثل اين كه كسى نذر بكند در مثال اول ما مثال مى‏زديم كه كسى نذر بكند كه نماز شبش را در منزل بخواند. در مثال دوم اگر كسى نذر بكند كه نمازهاى يوميه‏اش را در منزل بخواند. اين نذر منعقد نمى‏شود. چون نمازهاى يوميه در منزل رجحان ندارد. اگر نذر روى نمازهاى يوميه آمد، چون اصل الوجوب يك پشتوانه غير نذرى دارد، در متعلق نذر بايد رجحان باشد. و آن اين است بايد نذر بكند كه نمازهاى يوميه‏اش را در مسجد بخواند. اين نذرش منعقد است. اما اگر كسى نذر كه نمازهاى يوميه را در منزل يا بدتر در حمام بخواند كه عبادات مكروه است به آن معنايى كه در عبادات مكروه مطرح است اين نذرش منعقد نمى‏شود.
    پس در اين مرحله فرعى كه الان در آن هستيم، با فرع اول فرق مى‏كند. در فرع اول من اى مكانٍ و من اى بلدٍ نذر حج بكند
    مانعى ندارد اما اين جاييكه پاى دو نذر در كار است يا قبلاً به عنوان حجة الاسلام وجوبى تحقق داشته و حالا نذر مى‏خواهد يك امر اضافه‏اى را پيش بياورد، اضافه بايد رجحان داشته باشد. آن خصوصيت بايد رجحان داشتهباشد. اين يك مرحله كه متأسفانه اين مرحله در كلام اينها ذكر نشده و حق اين بود كه اين جا تذكرى در رابطه با اين خصوصيت مى‏فرمودند. آن وقت مرحله دومش اين است كه خب، حالاييكه نذر كرد كه مثلاً حجة الاسلام را از مسجد شجره انجام بدهد، آمد و مخافت كرد. رفت از يك ميقات ديگرى حجة الاسلام را انجام داد. اولاً ببينم اين حجش صحيح است يا نه؟ و ثانياً ببينم كفاره مخالفت با نذر دارد يا نه؟ اين را دقت بفرماييد تا ان شاء الله.

    «و الحمد لله رب العالمين»