به نظر می‌رسد که در مجموعه فکری هنرمندان موسیقی ایرانی در نگاه کلی و در میان هنرمندان مرتبط با بخش آواز ایرانی در نگاه خاص‌تر، این برداشت  که یک نوع ارجحیت و برتری در میان خوانندگان درمقایسه با سایر عوامل تولید و خلق و اجرای یک اثر هنری مرتبط با موسیقی فعالیت می‌کنند، وجود ندارد.


فضای کلی جامعه هنری و مردم علاقه مند به این رشته نگاه  و عقیده‌شان کاملا متفاوت است با اصل موضوع که جامعه خوانندگانند. در چند مورد انگشت‌شمار است که این نگاه صادق است و شاید هم طبیعی!


آمار موجود در نهادهای رسمی و غیررسمی کاملا نشان دهنده تعداد بالای هنرجویان و فعالین عرصه آواز ایرانی است، کانون خوانندگان ایرانی «خانه‌موسیقی» اعضای زیادی را در خود جای داده است،‌ از خوانندگان رده بالا و مشهورترین آن تا سطوح دیگر و بدیهی است که عمده اعضای این کانون خوانندگان علاقه‌مند، خوش‌صدا و بدیهی‌تر اینکه نیازمند حضور بیشتر در عرصه تجربه و اجتماع هستند.


شرایطی که بایستی به همت و کوشش خود آن را آغاز و سپس به کمک و مساعدت دیگر بخش‌ها به گسترش و افزایش کیفیت آن بپردازند. از عمده مراکزی که به راحتی و تنها با طراحی و برنامه‌ریزی می‌توانند به این قشر از جامعه هنری ما یاری رسانند...خانه موسیقی –مرکز موسیقی صداوسیما- دفتر شعر و موسیقی و فرهنگسراهای متعددی‌ هستند که با بودجه‌های فرهنگی مشغول فعالیت‌های روزمره‌اند، به نظر نگارنده که  طی چند دوره درمرکز فعالیت‌های خانه موسیقی بوده و هست، کلیدکار می‌تواند از نهادمدنی چون خانه موسیقی آغاز و با اجرایی شدن در سایر بخش‌ها به نتایج نسبتاً مطلوبی منجر شود.


چنانچه قادر شویم هنرمندان رشته آواز را مورد ارزیابی جدی قرار داده و با بررسی مرحله‌ای  فهرستی از آثارشان تهیه شود و به مرور آنانی را که قابلیت فراوان‌تری جهت اجرای صحنه‌ای و استودیویی دارند به مراکز تولید آثار چون مرکز موسیقی صدا وسیما هدایت و در خصوص اجراهای صحنه‌ای به مراکزی چون دفتر شعر و موسیقی و فرهنگسراها معرفی کنیم و همزمان پشتیبانی اداری لازم را به عمل آوریم، کاری صورت گرفته است کارستان.بارها اشاره شده است که به مصداق «آنچه یافت می نشود آنم آرزوست» هر چه تلاش‌های هنرمندان و مدیران اجرایی برنامه‌ها بر استفاده از تعدادی انگشت‌شمار خوانندگان ارجمند موسیقی متمرکز شود مثبت است، اما به شرطی که در سطوح دیگر و  البته همزمان فکری اساسی برای طراحی و برنامه‌ریزی و اجرای گروه‌های جدید با خوانندگان خوش‌صدا اما گمنام این سرزمین هم صورت پذیرد.


قرار نیست که همه کشور تهران باشد و همه تهران وزارت کشور و تالار وحدت و همه خوانندگان هم تنها چند نفر.  این کشور با جمعیت زیاد و پراکندگی فراوان و سالن‌های متوسط و کوچک موجود در مراکز و فرهنگسراهای مختلف می‌تواند پذیرای هنرمندان جوانتر و با استعداد باشد، مدیران مراکزی فرهنگی و حتی فعالین بخش خصوصی می‌توانند با رهنمودهایی که از مراکزی چون «خانه موسیقی » و سایر نهادهای غیردولتی کسب می نمایند زمینه این امر را فراهم کرده و به عنوان یک امر کاملاً غیر انتفاعی و فرهنگی  و تنها با کسب درآمدی آن‌هم به منظور تخصیص به «هنرمندان گروه» و به منظور اشتغال فرهنگی، اقدام لازم را مبذول کنند؟!!

                                                                                       منبع : همشهری

دسته ها : مقالات موسیقی
شنبه بیست و نهم 4 1387

قانون طلایی چهارم:


بر روی صحنه باشید و نه در جایگاه شنوندگان
در حال تبادل اطلاعات باشید و نه دریافت انها.در موسیقی باشید .در لحظه.این ها کم و بیش سه روش بیان یک چیز هستند.شما نمیتوانید همزمان هم اجرا کننده باشید و هم شنونده. پاسخ را به شنونده واگذار کنید. وظیفه شما  برقراری ارتباط با شنونده در زمینه ای که تمرین کرده اید ،فکر و احساس کرده اید، میباشد. موثر ترین راه انجام این کار ،حاضر بودن در لحظه است. و نه دوئل کردن در لحظه ای که گذشته و یا هوز نیامده است.یک مثال خوب از این موضوع آن است که وقتی شما قطعه ای از موسیقی را که برایتان آشنا است و چشمانتان نت ها را به صورت طبیعی دنبال میکند. خواندن آسان است و ساخت موسیقی برای شما دقیق و توام با آرامش است.
این نوعی از اجرای پیش رونده است که در اجرا مطلوب و مورد نظر است.


قانون طلایی پنج :


جنبه ای از اجرای خود را که بیشترین اولویت را در میان چیز هایی که بایستی در این مرحله به شما یاد آوری گردد،انتخاب کنید.در باره این موضوع فکر کنید.نه در زمان اجرا بلکه قبل از اینکه روی صحنه بروید.یعنی وقتی در مورد 5 قانون طلایی دیگر فکر میکنید . برای مثال  بعضی ها تمایل دارند روی رفتار تاکید کنند. بعضی شاید بخواهند با فشار کمتری اجرا کنند. تنوع در موضوعاتی که در نظر گرفته میشود  نامحدود است.از آنجایی که ویژگی هر شخصی ممکن است با زمان تکامل یابد ،بسته به بالاترین اولویت در آن لحظه .انتخاب بیش از یک موضوع ،توانایی های شما را برای تمرکز کاهش میدهد. بنابر این به دقت انتخاب کنید.


قانون طلایی ششم:


لذت ببرید. فراموش نکنید که اجرای شما ،مدت زمانی است که شما میتوانید آنچه را که در اتاق تمرینتان کار کرده اید،با شنوندگان خود سهیم باشید.
این زمان تفریح و لذت است و نه زمانی برای اصلاح اشتباهات یا سایر خطا ها .نوازندگان میخواهند که در اجرای خود منتقد باشند.اتاق تمرین مکانی برای این کار است. سالن کنسرت  مکانی برای جشن موسیقی است. اجازه دهید احساسات شما برای موسیقی حاضر باشد .اجازه ندهید جزئیات فرعی احساسات شما را درباره موسیقی محو نماید.اجازه دهید هیجانات شما برای موسیقی نمایان شود. اجازه دهید تا آدرنالین و صداقت درونی شما در تمام طول اجرای موسیقی به طور زنده بر انگیخته شود.


مروری قبل از اجرا  :


این ها شش قانون طلایی من است  . من توصیه میکنم که 10 دقیقه قبل از  اینکه روی صحنه بروید ، به انهانگاهی بیاندازید. درباره معنی هریک از انها به عنوان یک چیز جداگانه فکر کنید .برای مثال وقتی شما به قانون سوم فکر میکنید ،ممکن است درباره اشخاص خاصی که در میان شنوندگان هستند فکر کنید و یکی یکی به شما یاد آوری میکند که شما قصد ندارید عقایدشان را درباره اجرای خودتان حدس بزنید.این مراقبه کوچک را انجام دهید و سپس برای گرم کردن خود و تمرینات کششی برگردید.و هر کار دیگری که دوست دارید قبل از اجرا انجام دهید. خود را اماده کنید و به سمت بهترین اجرای زندگیتان بروید.


خلاصه ای از شش قانون طلایی:



1-شما با بهترین توانایی خود تمرین کرده اید . به خلبان اتوماتیکی که بیشترین کار شما را انجام میدهد اعتماد کنید.
2-در  مورد آنچه اتفاق افتاده یا اتفاق خواهد افتاد ،قضاوت نکنید.چون فقط انجام دهید و مشاهده کنید.
3-هیچ گونه عکس العمل شنوندگان را در مورد اجرای خود حدس نزنید.چون استنباط شما غیر دقیق است.لطفا فقط  خودتان باشید.
4-در موسیقی باشید .در لحظه. در صحنه باشید و نه در جایگاه شنوندگان .
5-یک بخش از اجرای خود را که بالاترین اولویت را در میان چیز هایی  که در آن لحظه بایستی به یاد آورید ،دارد ،بیاد اورید
6-لذت ببرید .بگذارید احساسات شما برای موسیقی ابراز شود.اجازه دهید هیجانات شما برای موسیقی حاضر باشد .

                                                                              منبع : سایت هنر و موسیقی

دسته ها : مقالات موسیقی
شنبه بیست و نهم 4 1387

اگرچه اطلاعی از کم و کیف سخنان و اهداف نشست‌هایی ندارم که به شکل خاص برای رسیدن به سند راهبردی موسیقی که با همت آقای پیریایی و دیگر همکاران ایشان صوت می‌گیرد.


و نمی‌دانم که چنین جلساتی تا چه حد می‌تواند برای موسیقی ما کارگشا باشد اما به‌هرحال این نکته مسلم است که در این جلسه بسیاری از مدیران ودست‌اندرکاران فرهنگی و به شکل خاص کسانی که در مورد موسیقی مسئولیت دارند شرکت کرده و این امر می‌تواند خود دورنمای خوبی برای موسیقی کشورمان نوید دهد.


امیدوارم که آنها بتوانند به اتفاق نظری برسند و این اجماع را به مراجع ذی‌صلاح منتقل کنند تا پس از تایید و تصویب آنها طرحی ارائه شود که قدرت اجرایی داشته باشدتا به این ترتیب پس از سال‌ها شاهد تبلور موسیقی کشورمان باشیم. واقعاً حیف است که وضعیت موسیقی تا این حد متزلزل و نابسامان باشد.


متأسفانه هیچ توجه درستی به موسیقی اصیل ایرانی نمی‌شود و درحال حاضر بیشتر به سمت موسیقی‌های تقلیدی غرب حرکت می‌کنیم، اگرچه هیچ سازماندهی و برنامه ریزی درستی هم در رابطه با این نوع موسیقی انجام نشده است.


به‌نظر من موسیقی در گذر انقلاب و دوران دفاع مقدس و صحنه‌های حساس انقلاب اسلامی همچون انتخابات و اتفاق‌های دیگر، بیش از همه هنرها دینش را به انقلاب ادا کرده و در جریان و افکار و فضای عمومی کشور تاثیر‌گذار بوده است ؛ بی‌انصافی است که با این پدیده برخورد بد و ناشایستی بشود.


به‌هر حال هر پدیده‌ای بردارهای منفی نیز دارد ولی اینکه ما فقط موسیقی را با بردار‌های منفی آن ببینیم تفکر درستی نیست؛ فعلا احساس می‌شود که به موسیقی کمی کم لطفی می‌شود ولی امیدوارم مسئولان و دست‌اندرکاران موسیقی در این شورا بکوشند تا از نظر کارشناسان و صاحب‌نظران دیگر هم استفاده کنند تا ان‌شاء‌الله بتوانند تصمیمی درست و عاجل در مورد موسیقی کشور بگیرند تا در سال شکوفایی و نوآوری به شکوفایی در موسیقی کشور برسیم.


امید می‌رود کسانی که در این جلسه شرکت می‌کنند، از جلسات مشابه و ناکارآمد قبلی درس بگیرند وآن را پشتوانه تصمیم‌های خودشان قرار دهند تا بنایی استوارتر و سازنده‌تر از قبل بگذارند زیرا اگر قرار باشد که این جلسه هم تکرار مکررات باشد و دید گاه‌ها و نظرات سلیقه‌ای انجام گیرد، راه به خطا می‌رود و هیچ نفعی هم از آن عاید موسیقی ما نخواهد شد و به موسیقی متفاوت و فاخر نخواهیم رسید.


موسیقی فاخر به زعم من موسیقی‌ای است که در آن پیام، در مخاطب خودش تاثیر بگذارد. البته این پیام قرار نیست صرفاً با کلام همراه باشد ؛ نمی‌شود گفت فلان موسیقی باکلامی که مضمونی اخلاقی و اجتماعی را مطرح می‌کند، اثر فاخری است؛ بلکه یک اثر هنری بدون استفاده از کلام و شعر هم می‌تواند یک موسیقی فاخر باشد و انسان را به تفکر و اندیشیدن وادارد و او را به تعالی روحی و معنوی رهنمون کند.


اگر ابزار هنر در راستای فطرت و سرشت پاک انسانی به‌کار گرفته شود، خواهد توانست مانند علمی که در راه خدمت به بشر به‌کار گرفته می‌شود، برای تعالی انسان نقش بسزایی ایفا کند. اگرتمام اشکال هنر به‌خصوص موسیقی بتواند این تاثیر، شرایط و فضا را ایجاد کند، قطعا به‌عنوان یک اثر فاخر مورد توجه قرار می‌گیرد.


آنچه  وزیر محترم فرهنگ وارشاد اسلامی هم به آن اشاره داشته‌اند بیشتر به چنین نگرشی از موسیقی معطوف است. در چند سال اخیر هنرمندان موسیقی این موضوع را سرلوحه کار خودشان قرار داده‌اند و به همین خاطر شاهد اتفاق‌های خوبی در این عرصه بوده‌ایم.


اتفاق‌هایی که با مضامین اخلاقی جامعه ما بیشتر عجین بود و همین برنامه اخیر ارکستر ملی ایران هم یکی از آن موارد است که از زمره همین موسیقی فاخر محسوب می‌شود.


 بهتر است این حرکت‌ها شتابان‌تر از قبل صورت گیرد تا بیشتر به سمت بیان مضامین اصیل اسلامی، اعتقادی و انسانی حرکت کنیم.

 

                                                                                         منبع : همشهری

دسته ها : مقالات موسیقی
شنبه بیست و نهم 4 1387

اظطراب  در کنسرت  بی ضرر نیست. نخست شما یک شخص را که  در جلو  نشسته در نظر بگیرید که در حال ضربه زدن با پاهایش است . شما به فکر فرو میروید که آیا باید به این ضربات توجه کنید یا نه؟


سپس شخص دیگری به شخص کناری خود حرف هایی میزند و شما نگران میشوید که شاید مو های شما به هم ریخته و یا ژولیده است و یا کروات شما کج شده است  و یا شاید  یک فکر مسخره به ذهنتان برسد  .بدتر از ان هم هست . شاید انها درباره اجرای عجیب شما صحبت میکنند  و یا در باره اینکه چگونه نت ها از دست شما در میرود صحبت میکنند. وای ................ معلم شما میخواهد سر شما فریاد بزند. و دوستان شما نا امید میشوند. دانشجویان شما نمیدانند که  باید چه چیزی به شما بگویند  .چون خیلی بد است . دستان شما سرد شده و می لرزد....................


این مسائل آشنا به نظر میرسد؟


 من را باور کنید . شما تنها نیستید . اضطراب های اجرا همه را تحت تاثیر قرار میدهد. از مبتدی تا پیشرفته ترین نوازندگان. در حقیقت این قابل بیان است . هنر ما در کنسرت های ما نمایان میشوند. این ها همه زمانی اتفاق می افتد که فکر شما پراکنده باشد . بعضی از آشفتگی ها که معمولا  کم است ،اتفاق می افتد . و ما نمیتوانیم تمرکز کنیم.. و نتیجه آن نگرانی،خطای فکر ، اشتباه های تکنیکی و نگرانی های عمومی و در نهایت ترس از اجرا است. تمام این نگرانی ها ،اظطراب  ها و به همریختگی های اغلب میتوانند  به سادگی با در نظر گرفتن چند اصول قبل از رفتن روی سن برطرف شوند.


چند سال پیش بعد از تجربه یک اجرای نا موفق در اثر عواملی که ذکر کردیم ،من تحقیقات و جست و جو های زیادی کردم تا ببینم که چه تفکرات و احساساتی باعث به هم ریختن من در اجرا میشوند.و من چه پیشنهاد هایی باید به خودم بدهم که انها را برطرف کنم. نتیجه 6 قانون طلایی بود که باعث تمرکز بیشتر برای اجرایی موفقتر بود.
من قبل از رفتن روی سن بر روی این 6 اصل تمرکز میکنم . با این کار من خیلی کم دچار استرس و خطای فکر در کنسرت میشوم. به علاوه تمام دانشجویان من و کسانی که من این اصل ها را با انها در میان گذاشته ام  ،تجربه یکسانی داشته اند  و متعجب هستند که چگونه این نگرانی ها برطرف شده است.


قانون طلایی اول


 قبل از اجرا باید به یاد بیاورید  که شما برای بهترین توانایی خود تمرین کرده اید . شما از موثرترین راه هایی که میشناختید  برای مهارت تمرین خود استفاده کرده اید.
 


در حقیقت نواختن شما بهتر میشود و شما بایید تلاش کنید تا بهترین را انجام دهید.
اکنون زمان تمرین گذشته است . بهتر است که شما از خلبان خود کار خود استفاده کنید  که آن را در طول تمرین خود آماده کرده اید. برای مثال وقتی شما نحوه انگشت گذاری را  برای یک قطعه یاد میگیرید . وقتی شما برای تقویت قطعه تمرین میکنید نیازی نیست که به خود فشار بیاورید تا انگشت گذاری را به یاد بیاورید و در واقع خلبان خود کار ،این کار را انجام میدهد.
بنابر این وقتی زمان اجرای شما فرا میرسد، تمام آنچه که شما نیاز دارید اعتماد به خلبان خود کار شما است .تا کار خودش را انجام دهد. هیچ چیز نیاز نیست تا تمام انچه که تمرین کرده اید باز گردد.


قانون طلایی دوم


قضاوت نکنید که چه چیزی اتفاق افتاده است  و اتفاق خواهد افتاد.قضاوت هایی که خود شما در طول اجرا دارید بیهوده است  چون این قضاوت ها شما را از زمان حال بیرون میبرد و به گذشته یا آینده میرساند و روند طبیعی فکر و عمل فیزیکی شما را تخریب میکند.
فرقی نمیکند که قضاوت مثبت باشد یا منفی . قضاوت را برای بعد از اجرا بگذارید .  به خصوص بعد از شنیدن و دیدن عکس العمل های مردم.
 به جای قضاوت ،به نواختن  خود فکر کنید و  تخیلات خود را تحریک کنید .


قانون طلایی سوم


هیچ حدسی درباره  عکس العمل های شنوندگان نزنید. در طول اجرا بیشتر ما فکر میکنیم که مسئولیتی در اجرای خود نسبت به دانشجویان ،معلمان ،همکلاسی ها و دوستانمان و حتی منتقدین و موسیقیدان ها داریم. این تفکر ما را از زمان حال و موسیقی باز میدارد و در واقع  نوعی احساس عجیب به ما میدهد.
یک مثال:  من یک کنسرت غیر رسمی در منزل داشتم  که حدود 15 نفر  شنونده داشت . به محض اینکه من آماده اجرا شدم ،در میان حضار شخصی به نظرم آشنا آمد اما نتوانستم او را بشناسم. این مسئله بر روی من تاثیر گذاشت  و در قطعه اول حواسم بر روی موسیقی نبود.و بیشتر حواسم بر روی آن شخص بود. در نهایت من فهمیدم  که او یک خواننده محترم است  و من یک بار با او یک ملاقات کوتاه داشتم . او بدون شک آمده بود تا به تنظیم قطعه schubeit که  در برنامه من بود ،گوش دهد. نه تنها در طول قطعه Schubeit بلکه در تمام طول کنسرت من خودم را با این فکر آزار دادم. تمام این تجربه برای من ناخوشایند بود . بعد ها که او برای صحبت با من امد ،چیزی جز ستایش از کنسرت من نکرد.
 


من فهمیدم که چه اتلاف انرژی کردم. چقدر قابل ملاحظه است  که منابع وسیع از تخیلات یک شخص میتواند صرف چیزهای بیهوده ،مخرب شود. حتما شما تجربه شبیه به این را داشته اید. تلاش کنید تا تصور کنید که یک شنونده چگونه درباره نواختن بدون ایراد شما فکر میکند.


 


ادامه دارد ......................



منبع : سایت هنر و موسیقی
دسته ها : مقالات موسیقی
شنبه بیست و نهم 4 1387
استاد بزرگ لشکری موسیقیدان و آهنگساز بزرگ ایرانی درباره ویژگی های اکبر گلپایگانی می گویند: سال ها پیش در نزدیکی پل رومی رادیو را روشن کردم. صدای عجیبی شنیدم که با سبکی تازه آواز می خواند. این صدا مرا به طوری مجذوب کرد که اتومبیل را متوقف کردم تا ان صدای جالب را به دقت گوش کنم. در کار این آوازه خوان چیز تازه ای یافتم که تا ان زمان نشنیده بودم. تحریرها و حالات ویژه ای در این اواز وجود داشت که هر شندنده ای را جذب می کرد. در این روزگار خواننده ها از استادان خود تقلید می کردند و هیچکس کار تازه ای نیاورده بود و تازگی و شور و شوریدگی گلپا به همین دلیل بسیار چشمگیر بود. جذابیت کار گلپا به قدری بود که من به محض رسیدن به منزل جویای نام او شدم و چندی بعد با هم آشنا شدیم و سابقه این آشنائی سر به چهل سال زده است. در طول این سال ها همکاری هائی هم با یکدیگر داشته ایم از جمله آهنگی از من با شعر شادروان رضا جنتی عطائی (خدایا خدایا چرا از من او را گرفتی که ماتم بگیرم) اجرا کرده اند که در زمان خود بسیار موفق بوده است.

 

 

در زمانی که گلپا شروع به خواندن کرد آهنگها ریتمیک و ضربی نبودند و شنیدن تصانیف و آوازهای سنگین که همه با صدای خوانندگان درجه اول اجرا می شد مردم را از موسیقی سنگین ایرانی دور کرده بود و بیشتر جوانان حاضر نبودند سراغ اواز ایرانی بروند یا حتی به آن گوش کنند. با سبک گلپا سنگینی فضای موسیقی اصیل در هم شکست و با استقبال شدید مردم مواجه شد و به این ترنیب آواز روی صحنه ها رفت و چون مردم تا آن زمان ان نوع آواز را اصلا نشنیده بودند موفقیت زیادی پیدا کرد. گلپا نه تنها با برنامه گل ها همکاری داشت با ارکسترهای دیگر هم کار می کرد و پیشرفت و محبوبیتش به حدی رسیده بود که در خارج از ایران هم مردم مشتاق و شیفته صدای او بودند. در این رابطه اشاره به خاطره ای را بی مناسبت نمی بینم: زمانی سرپرست گروهی بودم و معمولا در ایان عید از طریق رادیو و تلویزیون برای ایرانیان مقیم خارج از کشور برنامه هایی را داشتیم. در یکی از سفرها که با گروه به امریکا رفته بودیم گلپا هم آنجا کنسرت داشت و با این که عضو گروه ما نبود به ما ملحق شد و روزی برای دیدن یکی از دوستانش به شیکاگو رفت و دو سه روز بعد برگشت. با توجه به این که گلپا اصلا در کادر ما نبود و از روی لطف به ما پیوسته بود نباید مشکلی از نظر نبود ایشان داشته باشیم. اما به خاطر نبودن ایشان در کنسرت آن شب با مشکل مواجه شدیم به این معنا که مردم او را می خواستند تا حدی که روی سن رفتند و شلوغ کردند و نام گلپا از زبانشان نمی افتاد و وضعی پیش اوردند که وقتی گلپا برگشت گفتم: دیگر تا تهران از ما جدا نشود چون مردم به شدت مریدت هستند.

 

 

اما در مورد دیگر ویژگی های گلپا به موارد زیر اشاره می کنم: صدای گلپا صدائی رسا و زیبا و پرتحریر و بی نظیر است. در انتخاب شعر سلیقه خاصی دارد و نیز در ادای واژه های شعری و تلفیق شعر و موسیقی تبحر دارد. شعر شناسی فوق العاده گلپا از ویژگی های برجسته اوست. گلپا مخاطبان خود را دقیق می شناسد و تشخیص می دهد که در هر جمعی چه نوع شعرهایی را باید بخواند. گلپا انسانی خوب و وارسته و مردم دار و دوستدار جوانان به ویژه علاقه مندان به موسیقی است و مردم نیز متقابلا او را دوست دارند و با نامه و تلفن محبت خود را به او ابراز می دارند.

 

 

به نظر من اقای گلپایگانی هنوز باید بخوانند چون می توانند الگوی خوبی برای جوانان علاقه مند به موسیقی ایرانی باشند. هنرمند مال مردم است و باید تا زنده است برای مردم و به خاطر آنان کار کند.
وبلاگ گلپا

دسته ها : مقالات موسیقی
جمعه بیست و هشتم 4 1387
رضا اشکوری

استاد حبیب الله بدیعی موسیقیدان برجسته ایرانی, آهنگساز و ویلونیست, فرزند على محمد, به تاریخ 4 فروردین 1312 در سرزمین اسپهبدان, استان هنرپرور مازندران در شهر سوادکوه در خانواده ای هنر دوست به دنیا آمد . پدر وی از خرده مالکان منطقه بوده و دوتار می نواخت. دوساله بود که خانواده اش به ساری نقل مکان کرد. کشش و علاقه وی به موسیقی از دوران خردسالی همگان را شگفت زده کرده بود. (حتی شمالیها را که موسیقی بخشی از زندگی روزمره شان را تشکیل داده و شاید در هیچ جای ایران به اندازه شمال, موسیقی اینقدر با کار و زندگی مردم (به ویژه در روستاها) اجین نشده باشد.


گاه موسیقی به عنوان یک ابزار برای تسهیل کارهای سخت به کار گرفته می شود, مگر میشود هنگام نشای برنج و چیدن برگ چای آواز نخواند, گاه طبیعت موسیقیایی شده و آدمیان را به خود می کشد, مانند زمانی که از کوبش دانه های باران بر سقفهای حلبی سمفونی باران خلق می شود . چگونه می توان آواز نخواند در آن هنگام که فضا مملو از رایحه بهار نارنج می گردد و...). بدیعى در گفتگو با شاپور بهروزى در مرداد 1366 می گوید : " شش ساله بودم.یک گرامافون کوک قدیمى در طبقه ى بالاى منزل داشتیم. تعداد زیادى از صفحات قمر و بدیع زاده و تاج اصفهانى و ویلون صبا از جمله قطعه ى زنگ شتر استاد در میان این صفحات بود.بیشتر اوقات پنهانى به طبقه ى فوقانى مى رفتم و دور از چشم اغیار به این صفحات گوش مى دادم و شیدا و مسعور نواهاى سحر انگیز آن مى شدم. البته دلباختگى این نوع موسیقى نسبتا سنگین با سن کمى که داشتم هیچگونه تناسبى نداشت." برادر بزرگ حبیب براى خود ویلنى تهیه کرده و نزد یک نوازنده ى ارمنى به فراگرفتن ویلن مشغول مى شود ولى بعد از دو سال خسته شده و نواختن ویلن را ترک مى کند. حبیب گهگاهى بدون اجازه و دور از چشم برادر مشتاقانه دستى به آرشه ى ویلن برده و نغمات دلنشینى به گوش مى رساند.این عمل از دید برادر مکتوم نماند و وقتى علاقه ى شدید او را نسبت به موسیقى مى بیند ویلن را به او هدیه مى کند.



بدیعى دو سال اول ابتدایى را در سارى گذراند ، و پس از آن به تهران رفته و در مدرسه پانزده بهمن تحصیلات خود را پى گیرى کرد. پس از پایان تحصیلات متوسطه, در رشته زمین شناسی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داده و موفق به اخذ لیسانس میگردد. از سال 1326 نزد دکتر لطف الله مفخم پایان ( به مدت سه سال ) و استاد صبا (به مدت دو سال) آموزش و یلون می بیند و یک سال هم نزد چینگوزیان از ارامنه قفقاز به آموزش موسیقی کلاسیک می پردازد. دکتر عزیزالله بیات به یاد مى آورد که در مصاحبه اى تلویزیونى از استاد صبا پرسیدند قوى ترین شاگردتان کیست؟ و استاد در نهایت حیا و فروتنى گفتند که مردم باید بهترین را تشخیص دهند. بیات از پاسخ استاد قانع نشد و در جلسه اى خصوصى همین سؤال را از او مى پرسد و استاد صبا مى گوید: حبیب الله بدیعى . بعداز فوت صبا رادیو تصمم گرفت برای بزرگداشت استاد, اثر معروف وی "زنگ شتر" را پخش کند, اما نسخه ضبط شده ای از قطعه ای در دست نبود. تصمیم گرفته شد چند نفر از شاگردان مرحوم استاد این قطعه ى “زنگ شتر” را بنوازند, و قطعه یى که پذیرفته شد و حتى به نام استاد صبا از رادیو پخش شد قطعه یى بود که حبیب اله بدیعى نواخته بود.



حبیب الله بدیعى در نواختن دستگاه ها و گوشه هاى آواز ، قدرت و توانایى قابل ملاحظه اى داشته و در آهنگسازى ونوازندگى داراى سبک خاصى بود. که هر یک از آثار وی از شیوایى و لطافت کم نظیرى برخوردار است. وقتى احساس مى کرد تکرار نغمات و گوشه ها ممکن است براى شنونده کسالت آور باشد ، به قطعه اى ضربى روى مى آورد که موجب تنوع و مبین قدرت نوازندگى اش گردد ، به طورى که بسیارى از اهل فن معتقدند سلوى مشهور او که در دستگاه شور نواخته شده به ملاحت و عظمت تمامى دریاى مازندران ، زادگاهش مى باشد و شنونده را در الهام و رؤیاهاى دور و دراز فرو مى برد.



بدیعی از سال 1329به عنوان تکنواز با بر نامه موسیقى ارتش همکارى کرد.و سال بعد بود که که رسما وارد ارکستر ابراهیم منصورى شد. وى در سال 1331 در فیلم "ولگرد" صداى قوامى و شمس را با ویولن همراهى کرد. در جریان ساختن فیلم ولگرد بود که با هنرمند پرآوازه گیلانی (خواننده نرگس شیراز و کاکوله و...) بانو شمس آشنا گشته و پس از مدتی با هم ازدواج میکنند. سال 1333 ارکستر شماره شش رادیو را بنیان گذاشت که شمس در آن هنرنمایی میکرد. این ارکستربه رهبری وی تا سال 1336 شب های جمعه در رادیو برنامه داشت. سال ۱۳۳۷ بنا به دعوت داود پیرنیا سرپرست برنامه ى گلها, کار خود را در این برنامه با خوانندگانى چون : بنان, حسین قوامى , گلپایگانى محمودى خوانسارى, مر ضیه, الهه, پوران, دلکش, رویا, و شجریان آغاز کرد. سال 1343 به عضویت شورای موسیقی رادیو انتخاب شد, از سال 1346 تا 1351 ریاست اداره موسیقی رادیو را به عهده داشت. سال 1458 به عضویت شورای واحد موسیقی درآمد که به غیر از او مرتضى حنانه ، على تجویدى و حسینعلى ملاح هم در آن عضو بودند. بدیعی رهبری ارکسترهای 2, 4 و 6 و ارکستر باربد و نکیسا را هم به عهده داشت



حبیب الله بدیعی در سال های آخر زندگی به علت بیماری نمیتوانست از آرشه جادویی خود استفاده کند و به قول استاد ضرب و تنبک جهانگیر ملک که بدیعی را بهترین دوست خود میدانست با غروب زندگی این استاد بزرگ موسیقی ایران، حیات هنریش و دیگر دوستان او نیز به زوال کشیده شد. بدیعی در سال 1371 بر اثر بیماری قلبی درگذشت و در جوار امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد. اما نامش براى همیشه در عرصه هنر زنده خواهد ماند. از وی بیش از دویست قطعه در دستگاههای مختلف موسیقی سنتی به جای مانده است



منبع : سایت شمالی ها
دسته ها : مقالات موسیقی
جمعه بیست و هشتم 4 1387
علیرضا ایرانی‌نژاد

برخلاف تصور عموم که آغاز موسیقی الکترونیک را به دهه‌های 30 و 40 میلادی به ویژه دوران پس از جنگ جهانی دوم نسبت می‌دهند، این موسیقی مربوط به اواخر قرن نوزدهم است.


عده‌ای نیز اشخاصی چون ژان میشل‌ژار و یا کارل‌هاینس اشتوکهاوزن را بنیانگذاران این نوع موسیقی می‌دانند در صورتی که اولین کنسرت موسیقی الکترونیک جهان سالها قبل از تولد این افراد و در سال 1877 میلادی توسط الیشاگری (Elisha gray) مخترع معروف اجرا شده است.


اولین ساز الکترونیک جهان نیز برخلاف تصور عموم توسط خود الیشاگری ساخته شده و نام آن را مخترع دستگاه «تلگراف‌ هارمونیک» گذاشته است. (شهرت اشخاصی چون ژان میشل ژار و اشتوکهاوزن نه به خاطر کشف این موسیقی که به خاطر نوآوری‌هایی است که در این موسیقی ایجاد کردند)


الیشاگری 2 سال قبل از ساخت این دستگاه کشف کرده بود اگر یک لوله باریک فولادی مرتعش را در مداری متشکل از آهن‌ربای الکتریکی و کلید تلگراف قرار دهد، با بستن مدار توسط کلید آوایی موسیقی مانند از آهن‌ربا شنیده خواهد شد.


به‌طور تصادفی این دستگاه به مثابه یک اسباب‌بازی توسط خواهرزاده ‌گری برای متعجب ساختن دوستان خود به کار گرفته شد. این کودک دریافته بود اگر یکی از دو سر سیم پیچ ثانویه لای درز وان حمام قرار دهد و انتهای آن را در دست بگیرد، هنگامی که دست دیگر را به بدنه وان حمام بکشد، صدایی شبیه صدای شیهه اسب از وان حمام شنیده خواهد شد.


این پدیده کودکان را کاملاً هیجان‌زده کرده و آنها را وادار به فریاد کشیدن می‌کرد. گری با شنیدن صدای کودکان جریان را متوجه شد. شخصاً دستگاه را امتحان کرد و دریافت که اگر محکم‌تر و یا با فشار بیشتری به وان حمام دست بکشد صدا بلندتر می‌شود. گری با تغییر فرکانس انتشار لوله و یا کم و زیاد کردن آن، صداهای متغیر دیگری را شنید.


 اختراع خود را ارتقاء داد و به جای وان حمام از یک ویلن استفاده کرد. این کشف جالب توجه نهایتاً به ساخت اولین تلگراف موزیکال انجامید. گری توانست با بهره‌گیری از تعدادی نوسان ساز گستره صوتی 2 اکتاوی را از محل اولیه انتقال دهد.


 اما به همین مقدار راضی نشده به فکر انتقال یک رکورد و یا تعداد زیادی نت افتاد.اولین ساز الکترونیک جهان با تکمیل این دستگاه یعنی 8نوسان ساز که با یک ردیف کلید پیانو کنترل می‌شد، به سرانجام رسید.


گری این اختراع را تکمیل کرد و همین دستگاه را به صورت ردیف‌های کلید پیانو با 2 اکتاو مجزا و با نام تلگراف‌ هارمونیک روانه بازار کرد و نهایتاً در سال 1877 اولین کنسرت موسیقی الکترونیک را با همین دستگاه (که به شدت مورد توجه عموم قرار گرفته بود) اجرا کرد.


در اوایل قرن بیستم موسیقی نو با پشتوانه تجربیات گسترده در زمینه موسیقی پا به عرصه حیات گذاشت. از خصوصیات این موسیقی دور شدن از ریتم و فرم و شکستن قواعد رنگ‌بندی موسیقی بود.


بعد از جنگ جهانی دوم و پیدایش مدل‌های تکمیل شده و بالغ شده اختراع‌گری دستگاه‌های مولد صدای عصر مدرن ساخته شدند و موسیقی الکترونیک هویتی جدی‌تر و علمی‌تر یافت. گرایش خاص عموم به موسیقی تک‌رنگ (آتونال) معطوف شد و با تلاش افرادی چون کارل هاینس اشتوکهاوزن، موسیقی الکترونیک در قالب یک مکتب بنیانگذاری شد.


موسیقی الکترونیک از لحاظ فرم تک موومانی است و برخلاف عادت معمول اجرا کننده یا نوازنده‌ای ندارد. بلکه آهنگساز موسیقی الکترونیک با ادوات صداسازی (Voice)، (noise) و (Soand) و تغییرات الکترونیکی موزیک خود را به ثمر می‌رساند. تولید نوارهای مغناطیسی، ساخت دستگاه سیتی سایزر از تحولات عظیم این دوران بود.


جان کیج از هنرمندان پیشتاز این موسیقی است. در سال‌های اخیر کامپیوتر نیز به این جمع اضافه شده و کمک به نرم‌افزارهای استودیویی کار را به جایی رساند که حتی در یک اتاق می‌توان یک استودیوی کامل را ایجاد و بهره‌برداری کرد.نیاز به شنیدن اصوات جدید در اکثر زمینه‌های هنر موسیقی به خصوص در سینما روز به روز دستگاه‌‌ها و امکانات تکمیل شده‌تری را روانه بازار می‌کند.


 از دهه 80 با توجه به  پیشرفت تکنولوژی و ساخت دستگاه‌های الکترونیک هوشمند و ایجاد امکان برقراری گفت‌وگو بین آلات و ادوات موسیقی و دستگاه‌های الکترونیک دوران شکوفایی، بالندگی و اوج موسیقی الکترونیک آغاز شد.


دی‌جی‌ها و دستگاه‌های مربوط به آنها نیز از تأثیرات این آلات و ادوات و نیاز به تجربیات جدید در موسیقی است. موسیقی الکترونیک نیز مثل تمام پدیده‌ها و مکاتب جدید همواره با مخالفت‌ها و انتقادهای فراوانی در دنیا و حتی ایران دست به گریبان بوده است.اما آهنگسازان و هنرمندان بسیاری نیز با تلفیق آلات موسیقی الکترونیک با سایر ادوات و تلفیق سبک‌های مختلف، سبک‌های نوین و جدیدی را معرفی کرده‌اند.


از معروف‌ترین این افراد می‌توان به: ژان میشل ژار (که در ایران با آلبوم اکسیژن بین عموم معروفیت یافت)، کتیارو (که اکثر ایرانیان او را با ساخت آهنگ مجموعه راه ابریشم می‌شناسند)، ونجلیز (آهنگساز فیلم کریستف کلمب)، یانی (همکاری او با شهرداد روحانی در کنسرت اکروپولیس او را به محبوبیت بالایی در ایران رساند) تنها مثال‌هایی از افراد بی‌شماری هستند که در این وادی شهرت و محبوبیتی خاص یافته‌اند.


سال‌ها قبل در دهه 60 شمسی در ایران شرکت بانگ آلبومی به نام موسیقی به روایت کامپیوتر را منتشر ساخت که می‌توان گفت اولین آلبوم موسیقی الکترونیک بود که به شکل رسمی در ایران مجوز نشر گرفته و روانه بازار شد.به‌رغم مخالفت‌ها و انتقادات این موسیقی در حال حاضر در ایران نیز پیروان خاص و پرشماری پیدا کرده است.


مشهورترین آهنگساز ایرانی که آثار بسیار زیبا و ماندگاری با بهره‌گیری از امکانات الکترونیک در سبک‌هایی چون کلاسیک و حتی پاپ به ساخت موسیقی فیلم پرداخته، مجید انتظامی است که موسیقی فیلم‌هایی چون ترن، از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف و موسیقی سریال‌هایی مانند سریال گرگ‌ها را ساخته است



منبع : همشهری
دسته ها : مقالات موسیقی
جمعه بیست و هشتم 4 1387

وقتی صحبت از انقلاب مشروطه و تاثیرات آن بر موسیقی ایران می شود, همه متفق القولند , که این تاثیرات از موسیقی غرب نشات می گیرند, ولی در مورد چگونگی این تاثیر پذیری کمتر سخن گفته اند. منظور از موسیقی غرب , موسیقی کلاسیک اروپاست که برای سهولت بیان استفاده می شود.


 اولین حضور موسیقی غرب در ایران به قبل از انقلاب مشروطه , سال 1249ش. بر می گردد . در این سال با تاسیس شعبه موزیک نظام در مدرسه دارالفنون برای اولین بار مفاهیم موسیقی غربی در ایران مطرح شد. حضور موسیقی غرب در این سالها موجب ایجاد تحولی سیستمیک در موسیقی ایران نشد چرا که هنوز زمینه های بروز چنین تحولی وجود نداشتند. در این سالها حوزه فعالیت موسیقیدانان آشنا با مفاهیم موسیقی غرب و موسیقیدانانی که در حوزه موسیقی ایرانی فعالیت می کردند کاملا جدا از هم بود. البته این جدایی به معنای آن نیست که موسیقیدانان آشنا با موسیقی غرب هیچ گونه ارتباطی با موسیقی ایرانی نداشتند. بعد از انقلاب مشروطه هم(1285ش.) تا سال 1302ش. که علینقی وزیری اقدام به تاسیس مدرسه عالی موسیقی کرد , حوزه موسیقی غرب در بستر تحولات ناشی از انقلاب مشروطه موجب تغییر سیستمیک موسیقی ایران نشد. در واقع سال 1302ش. را باید دروه ای جدید از تاثیر گذاری غرب بر موسیقی ایران بدانیم که موجب تغییر سیستمیک در موسیقی ایران شد. بنابراین اگر ما اتفاقاتی مانند شکل گیری مدارس موسیقی را نتیجه انقلاب مشروطه بدانیم به نظر اشتباه است چراکه قبل از انقلاب مشروطه نیز مدرسه موسیقی تاسیس شد . انقلاب مشروطه موجب گسترش و تحولات محتوایی مدرسه های موسیقی شد.


با این مقدمه تاثیرات انقلاب مشروطه برموسیقی ایران را می توان به دو دسته تقسیم کرد:




  1. تاثیرات درکوتاه مدت


  2. تاثیرات در دراز مدت

منظور از تاثیرات در کوتاه مدت تاثیراتی است که در فاصله سالهای 1288 تا1302 ش. بر موسیقی ایران عارض شد و تاثیرات دراز مدت آن دسته اند که از سال 1302ش. به بعد با آنها روبرو می شویم . در این مقاله به بررسی تاثیرات انقلاب مشروطه در کوتاه مدت می پردازیم. آنچه می تواند معیار کار ما برای بررسی این دوره باشد، رخداد های جدیدی است که پس از این واقعه سیاسی ، اجتماعی در این موسیقی اتفاق افتاد. یکی از مهمترین این رخدادها ظهور عارف قزوینی است. با بررسی موسیقی عارف متوجه می شویم که تغییرات حاصل از انقلاب مشروطه بر موسیقی ایران تغییراتی محتوایی بود. عارف از تصنیف که پیش از این نیز در موسیقی ایران رایج بود برای عرضه محتوایی جدید استفاده نمود. بنابراین به واسطه ظهور عارف قزوینی در همان سالهای نخستین انقلاب مشروطه , یکی از جنبه های تاثیرات این انقلاب در کوتاه مدت را , تاثیرات محتوایی می نامیم. آنچه مسلم است در هر دو دوره شاهد تاثیر غرب برموسیقی هستیم. در دوره اول مفاهیم جدیدی که عارف در تصنیف هایش بیان می کرد ، مانند مفهوم وطن و ... مفاهیمی غربی بودند و در دوره دوم سیستمی که وزیری از آن صحبت می کرد سیستمی مبتنی بر تئوری موسیقی غرب بود ولی نتیجه تاثیرغرب بر موسیقی ایران در دو دوره مورد بحث متفاوت بود. در این مقاله به دنبال بررسی نحوه تاثیر پذیری موسیقی ایران از غرب در دوره اول ، به واسطه ظهور عارف هستیم و به جریانات دیگر موسیقایی در این دوره نمی پردازیم.


 این نکته نیز قابل ذکر است که در فاصله سالهای 1288 تا 1302ش به واسطه تغییرات سیاسی اجتماعی اقتصادی و همچنین وقوع جنگ اول جهانی, ایران شرایطی بحرانی را می گذراند در نتیجه در چنین شرایط نا آرامی تحولات بنیادین موسیقایی نمی تواند رخ دهد. روشی که در این مقاله مورد استفاده قرار می گیرد رسیدن به دلایل تغییرات موسیقایی از بستر تفکرات و اندیشه های جدیدی است که پس از انقلاب مشروطه رواج پیدا کردند. به همین جهت ناگزیریم که در مورد شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوره نیز صحبت کنیم. از آنجا که شاخص کار ما عارف است باید بررسی کنیم که عارف تحت تاثیر چه جریان فکری قرار گرفت تا از این طریق به نحوه ی تاثیر پذیری موسیقی ایران پی ببریم. در روند شکل گیری و پیروزی انقلاب مشروطه منطقه قفقاز روسیه وبه ویژه باکو تاثیر گذار بودند, این موضوع دلایلی دارد که به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد. در میان جریانات فکری که در ابتدای قرن بیستم در باکو رایج بودند تفکر سوسیال دموکراسی در ایران گسترش زیادی یافت . این اندیشه سیاسی در جریان انقلاب مشروطه بسیار تاثیر گذار بود و غالب نسل اول روشنفکران ایرانی پس از انقلاب مشروطه تحت تاثیر این جریان قرار گرفتند. از آنجا که شواهدی مبنی بر ارتباط عارف با سوسیال دموکراتها وجود دارد سعی می کنیم از طریق بررسی نحوه شکل گیری سوسیال دموکراسی در ایران و آشنایی عارف با آن از سویی و شناخت تاثیرات عارف بر موسیقی ایران به تحولات موسیقی ایران در این دوره پی ببریم.



منبع : سایت طرب افزا
دسته ها : مقالات موسیقی
جمعه بیست و هشتم 4 1387
معین شالی بیک

حبیب الله بدیعی در سال 1312 در سرزمین همیشه بهار هنرپرور و مردخیز مازندران در شهر "سواد کوه" در کانونی گرم و با محبت و در آغوش پدر و مادری که برای هنر و هنرمند احترامی خاص قائل بودند تولد و پرورش یافت.
دو ساله بود که پدرش "سواد کوه" را ترک و در شهر ساری اقامت گزید و به کار فلاحت و تجارت پرداخت.هنوز هشت بهار از سن حبیب نگذشته بود که همراه خانواده ی خود به تهران آمد و مقیم این شهر شد.
در ساری برادر بزرگ حبیب برای خود ویلنی تهیه کرده و نزد یک نوازنده ی ارمنی به فراگرفتن ویلن مشغول می شود ولی بعد از دو سال از ادامه ی کار خسته شده و نواختن ویلن را ترک می کند.در این زمان حبیب گهگاهی بدون اجازه و دور از چشم برادر مشتاقانه دستی به آرشه ی ویلن برده و نغمات دلنشینی به گوش می رساند.این عمل از دید برادر مکتوم نماند و وقتی علاقه ی شدید او را نسبت به موسیقی می بیند ویلن را به او هدیه می کند.
پدر و مادرش که به تعلیم و تربیت وی مانند سایر اولادان خود بی نهایت علاقمند بودند بر تحصیلات او نظارت دقیق داشتند و او تا اخذ لیسانس از دانشکده ی علوم تمام مراحل تحصیلی را با موفقیت به پایان رسانید.


 

سال 1326 بود که حبیب نوجوان پس از مدتی تمرین نزد خود به کلاس آقای "مفخم پایان" می رود و از ایشان کسب فیض می کند.دکتر لطف اله مفخم پایان یکی از شاگردان خوب و باوفای استاد ابوالحسن صبا بود چنانکه اغلب ردیفهای استاد به خط و اهتمام این هنرمند نوشته و چاپ شده است.وی مدت سه سال حبیب اله بدیعی را در فراگیری ردیفهای صبا تعلیم می دهد.بدیعی رفته رفته چنان پیشرفتی در کار موسیقی حاصل می کند که در سال 1329 یعنی پس از چهار سال نوازندگی به عنوان سولیست در برنامه ی رادیو ارتش به نواختن ویلن مشغول می شود.بعد از دو سال در واقع در سال 1331 به کلاس استاد ابوالحسن صبا می رود و مدت دو سال از محضر او کسب فیض کرده و دوره ی تکمیلی آوازها را نزد او به پایان می رساند.در همین زمان که نزد استاد صبا به فراگیری مشغول بود مدت دو سال نیز نزد یکی از اساتید موسیقی کلاسیک خارجی به نام "جینگوزیان" که از ارامنه ی قفقاز بود دوره می بیند.
بدیعی علاقه ی وافری به موسیقی اصیل و سنتی ایران دارد و اعتقاد او بر این است که موسیقی ملی هر کشور نماینده ی اعتلاء روح آن ملت است و اگر بخواهند استقلال و همبستگی ملتی را از او بگیرند اول موسیقی و فرهنگ و ادبیات آن کشور را تسخیر می کنند بعد به سراغ سایر نشانه های ملی آن کشور می روند اما فرهنگ و ادبیات و موسیقی ملی ایران همانگونه که ناملایمات تاریخی و حملات وحشیانه ی مغول و بعضی از اقوام دیگر را پشت سر گذاشته در برابر این تهاجمات مردانه ایستادگی کرده و از این پس نیز به اتکاء فرهنگ پر بار خود راه آینده را در نوردیده و میراث های فرهنگی خویش را پشتوانه ی همت خود قرار می دهد.


 

حبیب اله بدیعی در نواختن دستگاهها و گوشه های آواز قدرت و توانایی قابل ملاحظه یی دارد.در آهنگسازی و نوازندگی دارای سبک خاصی است که هر یک از آثار او از شیوایی و لطافت کم نظیری برخوردار است.او همین که می بیند تکرار نغمات و گوشه ها ممکن است برای شنونده کسالت آور باشد به قطعه یی ضربی روی می آورد که موجب تنوع و مبین قدرت نوازندگیش می گردد به طوری که بسیاری از اهل فن معتقدند سلوی مشهور او که در دستگاه "شور" نواخته شده به ملاحت و عظمت تمامی دریای مازندران زادگاهش می باشد و شنونده را در الهام و رؤیاهای دور و دراز فرو می برد.
حبیب اله بدیعی ابتدا در سال 1333 ارکستر کوچکی را رهبری می کرد که بعدها بنا به تجدید نظر تشکیلات ارکسترهای رادیو ارکستر شماره ی 6 نام گذاری گردید.وی در سال 1337 بنا به دعوت داود پیرنیا سرپرست برنامه ی گلها کار خود را در این برنامه با خوانندگانی چون:غلامحسین بنان حسین قوامی اکبر گلپایگانی محمودی خوانساری محمد رضا شجریان و غیره آغاز کرد.
وی در سال 1343 عضو شورای موسیقی رادیو در سال 1345 معاون اداره ی رادیو تهران و سپس معاون اداره ی موسیقی سال 1346 تا سال 1351 رئیس اداره ی موسیقی رادیو و از سال 1351 تا سال 1358 عضو شورای واحد موسیقی که اعضاء آن متشکل از آقایان:مرتضی حنانه علی تجویدی و حسینعلی ملاح بود منتصب می گردد و ضمن رهبری ارکسترهای شماره ی 2 و 4 و 6 سپس مدت 6 سال رهبری ارکستر "باربد" را به عهده داشت.


 

فریدون ناصری آهنگساز خوب و هنرمند در یکی از برنامه های رادیویی می گوید:" حبیب اله بدیعی یکی از آهنگسازان و نوازندگانی است که در این رده می شناسیم.او یکی از زبردست ترین بداهه نوازان یا بداهه سرایانی است که ما طی سال های اخیر در سرزمینمان دیده ایم.
حبیب اله بدیعی نه فقط استعدادی باورنکردنی در بداهه سرایی و ردیف شناسی دارد بلکه اگر لازم باشد بالاترین درجه ی قدرت تقلید را هم از هنرمندان گذشته دارد.او این کار را زمانی انجام می دهد که از هر جهت لزوم این عمل ثابت شده باشد کما این که بعد از فوت استاد بزرگ ابوالحسن خان صبا نواری از قطعه ی معروف "زنگ شتر" او در دست نبود و یا حداقل رادیو چنین نواری نداشت حال این که لازم بود به خاطر بزرگداشت استاد از دست رفته این شاهکار همیشه جاویدان او پخش می شد از سوی دیگر استاد فقید شاگردان زیادی داشت منجمله حبیب اله بدیعی هم شاگرد او بود.باری بنا به صلاحدید مدیر آن روز رادیو چند نفر از شاگردان مرحوم استاد این قطعه ی "زنگ شتر" را نواختند و قطعه یی که بنا به نظر بسیاری پذیرفته شد و حتی به نام مرحوم استاد پخش شد قطعه یی بود که حبیب اله بدیعی نواخته بود.یکبار دیگر باید بگویم که در همان زمان صریحا به تصدیق همگان آنچه که حبیب اله بدیعی نواخته بود صد در صد با نحوه ی نوازندگی استاد ابوالحسن خان صبا برابری می کرد.

استاد حبیب الله بدیعی در تاریخ 29/7/71 به رحمت ایزدی پیوست ، جسد وی را در جوار امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند.


منبع : وبلاگ استاد حبیب اله بدیعی

 

دسته ها : مقالات موسیقی
جمعه بیست و هشتم 4 1387
سپیده شمس

بی گمان اگر چهل سال پیش از این علی اصغر بهاری ساز کمانچه را با جدیت و عشق به عرصه نمی آورد و نوایی آنچنان زیبا از دل آن بیرون نمی کشید، حالا کمانچه نیز مثل بسیاری سازهای قدیمی دیگر به خاطره ها پیوسته و تنها یادی و یادگاری از آن باقی مانده بود. نواهای کهن اش در گذشت زمان رنگ باخته بودند و دیگر نشانی از کمانچه نوازان در ترکیب ارکسترها نبود.

بهاری سال ها پیش گفته بود؛ «کمانچه سابق بر این سه سیم داشت و حالا چهار سیم. کارهایی روی این ساز کرده ام که با نوازندگی امروز بخواند. چهل سال پیش از این همه ویولن می زدند و اصلاً کسی کمانچه نمی زد اما از چهل سال پیش به این طرف اگر 10 تا کمانچه نواز داشتیم، حالا شده اند هزار تا.»

استادعلی اصغر بهاری نوازنده چیره دست کمانچه، حالا درست 12 سال است که از دنیا رخت بربسته است. جمعه شب گذشته دوازدهمین سالگرد درگذشت این هنرمند بود و برای یادمان او مراسمی با حضور بسیاری از استادان موسیقی و کمانچه نوازان در تالار وحدت برگزار شد.

داریوش پیرنیاکان در یادبود او گفت؛ «استاد بهاری یکی از باتقواترین و مهربان ترین استادان موسیقی ماست. اگر زندگی استادان موسیقی را ورق بزنیم، می بینیم که تمامی کارهای ارزنده ای که در زمینه موسیقی انجام داده اند، همواره با تقوا همراه بوده است.»

آریان بهاری نوه بهاری که از هشت سالگی آموزش کمانچه را نزد استاد شکارچی آغاز کرده است، اولین نوازنده مهمان مراسم بود که پیش درآمد اصفهان و درآمد اصفهان را به روایت استاد بهاری نواخت. علی اصغر بهاری نیز ساز کمانچه را نزد پدربزرگش آموخت و همو بود که تشویق اش کرد کمانچه را ساز خود بداند و این ساز را از فراموشی نجات دهد.سپس رضا رحیمی پیرمردی کهنسال که از اولین شاگردان علی اصغر بهاری بود، با دستانی لرزان همراه تنبک مهدی طالقانی، نغمه ای از آواز افشاری را به روایت استاد بهاری نواخت.

هادی منتظری هنرمند کرمانشاهی از شاگردان بهاری که لهجه سازش بسیار به لهجه ساز استاد نزدیک است، نوازنده بعدی مراسم بود که با قطعه ای در مایه افشاری، فضای کمانچه نوازی استاد بهاری را زنده کرد.

علی اکبر شکارچی که از شاگردان نزدیک استاد بهاری بوده است، با درگذشت ظوقانیان نوازنده چیره دست بختیاری را به اهالی موسیقی تسلیت گفت.

شکارچی به اینکه تا به حال مجلسی برای کمانچه برگزار نشده است، اشاره کرد و در ادامه مسیر کمانچه نوازی بهاری را در چهار مقطع مهم تاریخی تشریح کرد و پس از آن از کیوان کلهر دعوت کرد تا بر روی صحنه بیاید.

کلهر نوازنده چیره دست کمانچه گفت؛ «من از وقتی که خیلی کوچک بودم، استاد بهاری را در تلویزیون می دیدم که کمانچه می نواخت اما هیچ وقت فرصت دست نداد که از محضرش درس بگیرم. ولی بعدها به حضورش رسیدم و او را دیدم. استاد بهاری باعث شد که من از صدای کمانچه خوشم بیاید. همچنین دینی که به ایشان داریم و به خاطر آن، همیشه وامدار او هستیم این است که در شرایطی که کمانچه مهجور مانده بود او ساز را زمین نگذاشت.»

محمد مقدسی، از شاگردان نسل اول استاد بهاری، آخرین نوازنده این مراسم بود.

منبع : شرق

دسته ها : مقالات موسیقی
جمعه بیست و هشتم 4 1387

 برتر از هر هنری موسیقی است/ که فرید است و ندارد همتا نگذارد به دلی بار غمی / سبک و نرم بود همچو هوا هر سیستم موسیقی به منظور افزایش گنجینه فرهنگی خود می تواند با اتکا به ریشه ها و ارزش های خود و متناسب با نیازهای زمان، رشد و تکامل یابد. این تکامل باتوجه به نقشی که موسیقی به عهده دارد شامل ارزش هایی مانند نیازهای روحی، مذهبی، اخلاقی، ذهنی، روان تنی، عاشقانه، تفریحی، آئینی، فنی، حرفه ای، دفاعی و غیره است. به عنوان مثال نقش مذهبی موسیقی مانند نوحه خوانی، مرثیه خوانی، مداحی، تعزیه و قرائت قرآن کریم و سایر موارد مانند سماع و بزم درویشان، اصوات روحانی، با ریتم های مناسب وسیله باارزشی است که مجریان و شنوندگان را بیش از بیش به تعمق و تمرکز واداشته و آنها را به فضایی روحانی نزدیک می سازد، گوئی موسیقی غذائی است که هنرهای دیگر مانند ادبیات، سینما، نقاشی وغیره به منظور توان بخشی و توان یابی به آن نیاز دارند تا پیامشان گویاتر و نافذ تر شود . استفاده از موسیقی به هنگام کار، از زمان های قدیم یکی از ابتکارات بشر بمنظور جلوگیری از خستگی و بالا بردن میزان بازدهی بیشتر و همچنین ایجاد هماهنگی در تسریع آن بوده است. بهترین نمونه کشتی های رم قدیم است که پارو زنان آن برده بودند و با استفاده از ضربه های منظم طبل و ایجاد هماهنگی در حرکات پاروی آنان ، کشتی قدرت و سرعت بیشتری می یافت. همچنین آوازهای کارکه بوسیله بردگان سیاه آمریکا خوانده می شد و باعث سرگرمی و جلوگیری از خستگی آنان می شد . از طرفی چون موسیقی دارای ریتم منظم است کارگران با هماهنگی و سرعت یکسانی بکار خود ادامه می دادند. اخیراً به اثبات رسیده است که پخش موسیقی راندمان کار را برای کسانی که به کارهای دستی اشتغال دارند از سه تا شش درصد افزایش داده است . موسیقی زبانی است که از صداهای طبیعی موجود که اسیر سرپنجه سلیقه و ظرفیت پذیر بشر شده اند صحبت می کند . بیزارم از آن گوش که آواز نی اشنود / و اگاه نشد از خرد و دانش نائی
*مصطفی کمال پور تراب

خانه موسیقی

دسته ها : مقالات موسیقی
جمعه بیست و هشتم 4 1387
X