تبیان، دستیار زندگی
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ای صاحب فال 3

مژگان سیه

شعر :

1.به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
2.الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
3.جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
4.ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم
5.جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم
6.اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
7.صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز
که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم
8.شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
9.حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد

همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

تبیاد ( تبیان +ادبیات -برخی اضافات):

ای صاحب فال حُکماٌ دلت گرفته! اصلاً من هر فالی برای شما می گیرم که دلت گرفته!

یک موقع ناراحت نشوی ها این خیلی هم خوب است دلی که گرفته باشد خیلی از دلی که رها کرده باشد بهتر کار می کند.

ای صاحب فال! دل شما گرفته در این که شکی نیست. بدجوری هم گرفته و بنده به واسطه ی تجربه زیادم در شناخت انواع گرفتگی های  داخل قفسه ی سینه تشخیص داده ام که دل شما نوعی بیماری رایج گرفته براساس این فال علائم این بیماری به شرح زیر است:

1. دینت با مژه ی فرد مبتلای دیگری، ترک بر می دارد!

2. فکرت هر جا که باشی و هر کار ی که بکنی از یاد ناقل بیماریت غافل نمی شود.

3. خیلی هم "بد مریضی" هستی اما در مورد این بیماری ایراد ندارد به هر حال از قدیم گفته اند:

  1. حافظ عشق و صابری تا چند؟ ناله ی عاشقان خوش است، بنال!!

4. تب می کنی بدون آنکه دمای بدنت بالا رود با باد هم خوب می شوی تنها بادی که از جانب حامل بیماریت بوزد.

5. این بیماری علی رغم تجویز غالب اطبا که معتقدند سِرُم عقل برایت خوب است نه تنها عقلت را کم نمی کند بلکه زیادش هم می کند. آنقدر زیاد که می فهمی بودنی و نبودی این دنیا ارزشمند نیست تنها چیزی که ارزش دارد آن چیزی است که بر تمام هستی مسلط است و امرش در آسمان و زمین مطاع.

6. وقتی بیماریت حاد شود تنها راه درمان آن از میان رفتن خودت است چرا که :

  1. تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.

7. خواب می بینی و در آن خواب می بینی که دیگر خواب نیستی بیدار می شوی و بعد حتما بیدار می شوی.

8. بهترین درمان برای این بیماری "مرگ" است یعنی به همین درد مُردن بهترین اتفاقی است  که ممکن است برای مبتلایان به بیماریِ دلِ تو بیافتد مخصوصاً وقتی خودِ "درد" در کنار احتضارت بایستد و نگاهت کندو آن وقت تمام درد هایت درمان خواهد شد . بالاخره قدیمی ها یک چیزی می دانسته اند که گفته اند :

  1. دردم از یارست و درمان نیز هم...

9. این تنها بیماری شناخته شده ی انسانی است که نسخه ی آن دست طبیب نیست بلکه دست بیمار است و تنها خدمتی که طبیب به بیمار عشق می کند 2 چیز است:

1. گسترش بیماری از ازل تا ابد.

2. تشدید بیماری تا جایی که "یک رگت هشیار نباشد".

ای صاحب فال! دلت گرفته! دلت مرض عشق گرفته!


با تبیاد صحبت کنید :

literature@tebyan.net