تبیان، دستیار زندگی

شکست را از فرزندانتان مخفی نکنید

والدین؛ ترور شخصیتی ممنوع

فرزندان چشمشان به دهان پدر و مادرهایشان است. و به دنبال کارهایی که آنها انجام می دهند. همچنین همیشه به دنبال گرفتن تایید از سوی آنهایند. از این رو والدین بر شخصیت فرزند خود بسیار اثرگذار هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
  
تربیت کودک


کودکان آینه بزرگسالان هستند. از همان کودکی رفتارهای پدر و مادر خود را تقلید کنند. پا در کفش بزرگترها می کنند، مانند آنها می نشینند و حتی حرف هایی را به زبان  می آورند که بزرگتر از سن آنهاست. همین  رفتارهای به ظاهر کوچک نشان می دهد که فرزندان از ابتدا بسیار تحت تاثیر والدن خود هستند. از این رو آنها باید روش درست برخورد کردن با فرزندان را آموزش دیده باشند. تربیت فرزند یک آزمون بزرگ برای والدین است که خود مهمترین و اولین افراد اثرگذار بر کودک هستند.

به جای انتقاد کردن، بچه ها را تشویق کنید
بچه هایی که مورد انتقاد قرار می گیرند، یاد می گیرند که از خود هم انتقاد کنند و به تدریج دچار خود کم‌بینی می شوند. تشویق از ابزارهای بسیار مفید در تربیت فرزندان است. هیچ کس دوست ندارد به او دستور دهند یا از وی انتقاد نمایند؛ اما والدین گمان می برند، اگر تمام مدّت رفتار فرزندشان را تصحیح کنند یا از او انتقاد نمایند، یاد می گیرد درست و مفید عمل نماید. در پس تمام انتقادات این پیام نهفته است: «اگر قدری بیشتر شبیه من بودی و با دیدی مثل من به زندگی نگاه می کردی، اکنون در وضعیت بهتری به سر می بردی.» در حالی که هیچ کس حتّا فرزندتان دقیقاً شبیه شما نیست. بچه ها را برای جسارتی که به خرج داده اند و به کاری دست زده اند تشویق کنید، حتّا اگر موفقیتی هم به همراه نداشته باشد.


از فرزندانتان نخواهید که همیشه در جست وجوی راه امن و مطمئن باشند
بچّه‌هایی که از خطر کردن اجتناب می‌کنند، ارزش و اعتبار کمتری برای خود قابل هستند، چون هیچ‌گاه طعم موفّقیّت و رسیدن به هدف را به معنی واقعی حس نمی‌کنند. تلقین‌هایی از این قبیل: «من خرابکارم»، «من به درد هیچ‌کاری نمی خورم» یا «من این کار را نمی توانم بکنم» و «اگر موفّق نشوم همه مرا مسخره می کنند.» از ترس نشأت می گیرد. آنها را تشویق به کارهایی بکنید که تا به حال انجام نداده اند. به آنها یادآور شوید که شکست، امری کاملاً طبیعی‌ست و شکست خوردن در کار مساوی با شکستِ خود شخص نیست. به جای اینکه به او بگویید مواظب باش! ممکن است خراب شود، بگویید: اصلاً نترس، سعی خودت را بکن! به تدریج و با گذشت زمان، نیاز به تشویق کمتری پیدا می کند. این کار در تقویت تصویر ذهنی او تأثیر فراوان دارد.

عادت گله و شکایت کردن را از سر بچّه‌ها بیندازید
اگر بچّه‌ها مرتّب گله و شکایت می کنند، می خواهند شما را وادار به واکنش نمایند و ضمناً جلب توجّه کنند. گاهی به شکوه‌های بچّه‌ها بی‌اعتنا باشید و به روی خود نیاورید. بچّه ی شاکی در واقع حرف حسابش این است: «من از خودم و از موقعیّتی که دارم راضی نیستم.» در حالی که دید مثبت و احترام‌آمیز نسبت به زندگی داشتن، یعنی اینکه انسان در هر شرایطی برخورد مثبتی با جنبه‌های گوناگون زندگی داشته باشد. کسی که برای خود احترام قابل است، از زندگی نزد این و آن شکایت نمی کند. چنین افرادی عمل‌کننده هستند، نه شاکی و انتقادکننده. آنها خوب می دانند که چه‌گونه با ناملایمات کنار بیایند.

وقتی فرزندان شما مرتّب گله و شکایت می کنند و شما مقاومتی نشان نمی دهید، عملاً کمک می کنید تا حسّ احترام به خود در آنها بیشتر تضعیف شود. سعی کنید در مقابل گله و شکایت، برخورد و واکنش جدیدی از خود نشان دهید.

مثلاً وقتی می گوید: «مامان من از ظرف شُستن نفرت دارم.» به او بگویید: «شستن ظرف ناهار با توست همه ما از انجام بعضی کارها خوشمان نمی آید. تو می توانی آن را نوعی سرگرمی تلقّی کنی.» هرگز در مقابل ناله و شکایت به بچّه‌ها باج ندهید، یادتان باشد دوست دارید بچّه از حسّ عزّت نفس فراوانی برخوردار باشد و کسی که شاکی‌ست هم به خود و هم به دنیای اطراف خود به دیده ی تحقیر می نگرد. با برخورد مثبت داشتن و با عدم تأیید شکوه ها و با بی توجّهی نشان دادن به ناله ها و شکایت های دائمی، به آنها کمک خواهید کرد تا به شکلی مثبت و نه شکوه آمیز با مسائل برخورد کنند.

مراقب باشید فرزندانتان، خود را دست کم نگیرند
وقتی کلماتی نظیر «من خرابکارم»، «به هر چه دست می‌زنم خراب می شود»، «دیکته من خوب نیست»، «به اندازه ی همکلاسی‌هایم باهوش نیستم.» را از فرزندان خود شنیدید، آن را به‌عنوان یک هشدار تلقّی کنید. بیان این جملات حاکی از این است که فرزند شما به عزّت نفس بیشتری نیاز دارد. بیشتر اوقات این باورها را ما در آنها به وجود آورده‌ایم. رفتاری داشته‌ایم یا به گونه‌یی با آنها صحبت کرده‌ایم که این باورها در آنها ایجاد شده است.

یک روز در جمع فامیل و در منزل یکی از اقوام که تازه از سفر حج برگشته بود، نشسته بودیم. صاحبخانه به یکی از بچّه‌هایی که در آن‌جا بود، هدیه ایی داد. امّا پسرک به محض اینکه کادو را باز کرد، اسباب‌بازی که یک سرباز دراز کشیده با اسلحه بود، از وسط دو تا شد. کودک بیچاره شروع به گریه کرد. من که فکر می کردم به خاطر از دست دادن اسباب‌بازی و خراب شدن آن ناراحت است، بالای سر او رفتم و در حالی که نوازشش می کردم، پرسیدم: «ناراحت شدی؟» با گریه پاسخ داد: «من خرابکارم! به هرچه دست می‌زنم خراب می شود.»

به او گفتم: «من شاهد بودم شما کاری نکردید. فکر می کنم این اسباب بازی قبلاً شکسته بود.» پسرک سکوت کرد و به فکر فرو رفت و در حالی که نگاهش بین من و اسباب بازی تقسیم می شد، لبخندی زد!


باور خرابکاری نشانه‌ی عزّت نفس پایین این پسر خردسال بود که در جایی هم که چیزی را خراب نکرده بود، فکر می کرد مقصّر است و خود را سرزنش می کرد. سعی کنید از جملات ساده، روشن، مثبت و دلگرم کننده یی که خنی کننده ی حرف‌های منفی و نومیدکننده است، استفاده کنید. می توانید با تلقین های مثبت، بدبینی آنها را خنثی کنید: «تو هر کاری اراده کنی می توانی انجام دهی»، «اگر قدری روی، این مسئله فکر کنی، راه‌حل آن را پیدا می کنی»، «تو بی‌دست و پا نیستی، بارها کارهایی پیش آمده که تو به راحتی آن را انجام داده‌ای»، «تو بسیار زیبا و دوست داشتنی هستی.»

سعی کنید معیار سنجش موفّقیّت، عوامل بیرونی نباشند و تا می‌توانید روی آنها انگشت بگذارید. تأکید دائمی روی نمره، جایزه، پول و نشان لیاقت گذاشتن و آنها را در ردیف اوّل قرار دادن و در زندگی به دنبال نفر اوّل بودن، ثمره‌یی جز کاستن از عزّت نفس فرزندان ندارد. دانش آموزی که یاد می گیرد ارزش او بستگی به نمره ی عالی آوردن و شاگرد اوّل بودن است، اگر روزی در کارنامه اش نمره ی پایین تری ببیند، احساس حقارت می کند. به‌جای اینکه از فرزند خود بپرسید نمره ی چند گرفتی؟ بپرسید از نمره خود راضی هستی؟ هر باوری که آنها درباره ی خود دارند، نقش تعیین کننده در موفّقیّت آنها در زندگی دارد.


برگرفته از کتاب خانواده سالم نوشته حسنعلی میرزابیگی

                                                                                             
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.