تطبیق قواعد در نثر فارسی 2
اهداف یادگیری:
ملموس شدن قواعد از طریق پیاده کردن بر روی متون کهن فارسی
نثر فارسی کهن نثری است که دریافت معنا و تطبیق قواعد دستور زبان بر روی آن به ظاهر سخت می آید، اما با کمک هم می توانیم این کار را انجام دهیم:
بر رفتن بر درجات شرف بسیار موونت است و فرود آمدن از مراتب عزّ اندک عوارض.
( جهانگشای جوینی)
بررسی صرفی:بر رفتن: اسم( مصدر پیشوندی)، مفرد، مشتق، عام، معرفه
بر: حرف اضافه، ساده
درجات: اسم ، جامد، جمع( عربی)، ساده،عام، معرفه
شرف: اسم، مفرد، ساده، جامد، عام، معرفه
بسیار: قید، بی نشانه، کمیت
موونت: اسم، مفرد، ساده، جامد، عام
است: فعل مضارع ساده، سوم شخص مفرد، گذرا به مسند، وجه اخباری
و: حرف ربط هم پایگی، ساده
فرودآمدن: اسم ( مصدر)، مشتق مرکب، عام، مفرد
از : حرف اضافه، ساده
مراتب: اسم، جمع مکسر( عربی)، ساده، جامد، عام
عز: اسم، مفرد، جامد، عام، معرفه، ساده
اندک: قید بی نشانه، کمیت و مقدار
عوارض: اسم، جمع مکسر( عربی)، جامد، عام، ساده
بررسی نحوی:
بر رفتن: نهاد
درجات شرف: متمم قیدی/ درجات: هسته/ شرف : وابسته ی پسین اضافی
بسیار موونت: مسند/ بسیار در معنای « پر » به کار رفته است و نمی توان بسیار را وابسته ی پیشین آن به شمار آورد.
فرود آمدن: نهاد و معطوف به رفتن
مراتب عز: متمم اسم/ مراتب: هسته / عز: وابسته ی پسین اضافی
اندک عوارض: مسند
دمی رفت و باز نیاید فردا اعتماد را نشاید. حال را باش و غنیمت دان که هم دیر نپاید.
( خواجه عبدالله انصاری)
بررسی صرفی:
دمی: اسم، مفرد، جامد، ساده، نکره، عام
رفت: فعل ماضی ساده، سوم شخص مفرد، ناگذر، معلوم، وجه خبری
و: حرف ربط هم پایگی، ساده
باز نیاید: فعل مضارع التزامی، پیشوندی، ناگذر، معلوم، وجه التزامی
فردا: اسم، مفرد، جامد، ساده، عام
اعتماد: اسم، مفرد، جامد، ساده، عام
را: حرف اضافه، ساده
باش: فعل امر، دوم شخص مفرد، ناگذر، معلوم، وجه امری
و: حرف ربط هم پایگی، ساده
غنیمت دان: فعل امر، دوم شخص مفرد، مرکب، گذرا به مفعول، وجه امری
که: حرف ربط وابستگی، ساده
هم: در اصل حرف ربط همپایگی، قید
دیر: قید، ساده، جامد، بی نشانه، زمان
نپاید: فعل مضارع، سوم شخص مفرد، ساده، ناگذر، وجه خبری
بررسی نحوی:
دمی: نهاد
رفت: فعل
باز نیاید: فعل و فاعل آن « دم » است.
فردا: نهاد
اعتماد: متمم
نشاید: فعل
حال: متمم یا مضاف الیه
باش: فعل امر
غنیمت دان: فعل و مفعول آن « حال» است.
هم: قید تاکید
دیر: قید زمان
نپاید: فعل و نهاد آن « حال» است.
مادام که سخن گفته نیامده است محل اختیار باقی است و پس از اظهار تدارک آن ممکن نگردد.
( کلیله و دمنه)
بررسی صرفی:
مادام: قید، جامد، ساده
که: حرف ربط وابستگی، ساده
سخن: اسم، مفرد، ساده، جامد، عام
گفته نیامده است: فعل ماضی نقلی، ساده، سوم شخص مفرد، مجهول، وجه خبری
محل: اسم، مفرد، ساده، جامد، عام، معرفه
اختیار: اسم، مفرد، ساده، جامد، عام، معرفه
باقی: صفت بیانی ساده، پسین، جامد
است: فعل مضارع ساده، سوم شخص مفرد، گذرا به مسند، معلوم، وجه خبری
و: حرف ربط همپایگی، ساده
پس از: حرف اضافه، مرکب
اظهار: اسم، مفرد، ساده، جامد، عام، معرفه
تدارک: اسم، مفرد، ساده، جامد، عام، معرفه
آن: ضمیر جانشین اسم، اشاره به دور، ساده
ممکن: صفت بیانی پسین، ساده، جامد
نگردد: فعل مضارع اخباری( « می » محذوف)، سوم شخص مفرد، ساده، گذرا به مسند، معلوم، وجه خبری
بررسی نحوی:
مادام: قید زمان
سخن: نهاد
گفته نیامده است: فعل مجهول
محل: نهاد
اختیار: وابسته پسین اضافی
باقی: مسند
است: فعل
اظهار: متمم قیدی
تدارک: نهاد
آن: وابسته پسین اضافی
ممکن: مسند
نگردد: فعل