تبیان، دستیار زندگی
روحانیت شیعه ، درعهد قاجار از نیرومندترین ومتنفذترین اقشارجامعه ایران بود ودرعرصه های مختلف حیات دینی واجتماعی – سیاسی، علما ضمن تصدی حل مسایل شرعی ودینی مردم درحوزه مسائل سیاسی نیز با فساد واستبداد قاجاری به مبارزه برخاستند وبرای رهائی كشور مبارزاتشان را
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقش روحانیت درساختارقدرت قاجاریه


روحانیت شیعه ، درعهد قاجار از نیرومندترین ومتنفذترین اقشارجامعه ایران بود ودرعرصه های مختلف حیات دینی واجتماعی – سیاسی، علما ضمن تصدی حل مسایل شرعی ودینی مردم درحوزه مسائل سیاسی نیز با فساد واستبداد قاجاری به مبارزه برخاستند وبرای رهائی كشور مبارزاتشان را تا سرحد رویارویی با استعمار و مداخله بیگانگان درسرنوشت كشورگسترش دادند.

روحانیت در قاجار

بعد از استقرارسلسله صفویه، حكومتی درایران شكل گرفت كه خود را به مذهب شیعه متصل می كرد، با این وصف، مردم ایران نیزدرفضایی كه بااعتقادات وآداب ورسوم شیعی همراه بود، زندگی می كردند. ازجمله پیامدهای غیبت امام دوازدهم برای مذهب شیعه پیدایش فقیهانی بود كه پاسداری وتفسیردینی مذهب شیعه رابرعهده داشتند. آنها درطول زمان از بعد اقتصادی ، اجتماعی، مذهبی وسیاسی درجامعه ومیان عامه مردم به نفوذ وقدرت قابل توجه ای دست یافتند وبه تبع آن حكومتگران نیزبرنفوذ و قدرت آنان صحه گذاشتند.

بدین ترتیب روحانیت درحیطه عوامل موثرساخت قدرت سیاسی قاجاریه پیش ازمشروطه قرارگرفت. درپاسخ به این پرسش كه چگونه این امرمحقق شد باید گفت كه پس ازسقوط صفویه درعهد سپری شدن دوران فتوت وجاری و روان شدن امنیت درآغازین روزهای حكومت آغامحمد خان قاجار، علمای شیعه قدرت ونمودی درجامعه ایرانی نیافته وتنها مقدمات تقویت نیروی خود را یافتند.

مهاجرت علما به عتبات عالیات ودوری گزیدن ازسلطه حكومت، آغازسلطنت فتحعلی شاه وامنیت وآرامش حاصل ازآن ونیزتمایل شاه مبنی برجلب حمایت علماء ازحكومت وهمچنین پیروزی وفتح علمای اصول براخباریون وصوفیه، نفوذ علمای طراز اول شیعه درجامعه ایرانی وبه تبع آن نفوذ آنها درساخت قدرت سیاسی قاجار پیش ازمشروطه را موجب شد.

دردوره قاجاریه، علماعلاوه برحفظ دیانت وظایف مهمی رادرجامعه به عهده داشتند، ازجمله این وظایف می توان به تولیت اوقاف خصوصی وآستان مقدس قبورامامان وتایید صحت اسناد مالكیت، گردآوری وتوزیع انواع صدقه ها وپول هایی كه درراه مقاصد خیریه ودینی داده می شد، قضاوت وداوری ونیزآموزش اشاره داشت. بدین ترتیب محل درآمد علما ازبقاع متبركه، مساجد ونذرهای افراد وتولیت اوقاف بود؛ وبعضی ازآنان ازطریق تجارت كسب درآمد می كردند.

علمای عصرقاجاربرای حفظ وافزایش قدرتشان با شاه و بازیگران اصلی قدرت وعامل موثربرقدرت سیاسی به انحای مختلف دركشمكش ویاموافقت دائم بسرمی بردند وهمین كم وكیف ومیزان تاثیرپذیری وتاثیرگذاری آنان برساخت قدرت سیاسی راتعیین می نمود.

آغامحمدخان قاجار به سبب خصوصیات شخصی وحكومتی خود آنچنان باروحانیت درمسایل حكومتی حشرونشرننمود و فرصت ارز اندام برای علما باقی نگذاشت.

دوران حكومت فتحعلی شاه به سبب گسترش دربار و سامان اداری وحكومتی ونیزعلاقه فتحعلی شاه و وقوع جنگ های ایران وروس، زمینه مداخله بسیاری ازعلمای مهم درزندگی عمومی رافراهم كرد وآنها به تدریج دررویدادهای حكومتی به نفوذ موثری دست یافتند.

مهاجرت علما به عتبات عالیات ودوری گزیدن ازسلطه حكومت، آغازسلطنت فتحعلی شاه وامنیت وآرامش حاصل ازآن ونیزتمایل شاه مبنی برجلب حمایت علماء ازحكومت وهمچنین پیروزی وفتح علمای اصول براخباریون وصوفیه، نفوذ علمای طراز اول شیعه درجامعه ایرانی وبه تبع آن نفوذ آنها درساخت قدرت سیاسی قاجار پیش ازمشروطه را موجب شد

شاه قاجاربه طرزآگاهانه یا ناآگاهانه می كوشید همانند صفویه مشروعیت مذهبی را ازآن خود كند ودراین راه نیزتاحدود زیادی موفق شد وراه نفوذ علمارا تاحد زیاد گشود. فتحعلی شاه برای جلب حمایت علمااقداماتی به شرح زیرانجام داد:

1- تعمیروتزئین حرم ها ومساجد

2- اقدام به زیارت قبورمتبركه

3- اختصاص مبالغی پول برای علما

4- برگزیدن علمابه امام جمعگی وشیخ الاسلامی

5- تفویض مقامات وماموریت های حكومتی به آنان

6- اقبال ازشفعات علماازخاطیان

7- دعوت ازعلما برای سكونت درتهران وشهرهای بزرگ

8- دادن القاب به آنان

9- دادن املاك به برخی ازآنان

10- بازگذاردن دست علما درآزارصوفیان ، بانیان افكارنوین واقلیت های مذهبی.

به رغم اینكه فتحعلی شاه برای جلب حمایت علما ازحكومت خود تلاش وافری داشت، ودرجنگ ایران وروس ازفتاوی جهادیه علیه روسها استفاده نمود، وعلما تسهیلات ویژه ای برای مشروعیت حكومت اوفراهم كردند، اما او به سبب ماهیت حكومت فردی خود هرگز نفوذ وقدرت سیاسی آنان رابه حال خود وا نگذاشت وموانع لازم رادرمقابل نفوذ آنان ایجاد كرد. علما نیزازجنبه نظری هیچ مایل نبودند كه حكومت ظالمانه قاجاریه راتایید كنند، اما باتوجه به شرایط زمانشان وبرآمده ازاستدلالهایی كه می كردند، مشروعیت نسبی ای به حكومت می دادند. خطرشیخیه گری، جنگ روسها، اخباریگری ازنمونه های تهدید قدرت روحانیون بود.

علما می كوشیدند موقعیت وامتیازاتی راكه ازفتحعلی شاه كسب نموده بودند، درادواربعدی نیزنه تنها حفظ كنند، بلكه افزایش نیزبدهند. امادرعمل چنین نشد، بلكه شاهان بعدی درمقابل علما ایستادند وكشمكش دائمی میان علماوشاهان بعدی تامشروطیت ادامه داشت.

 محمدشاه قاجار

بادرگذشت عباس میرزا و ولیعهدی پسرش محمد میرزا وفوت فتحعلی شاه، محمدمیرزا درایران تاجگذاری می كندودوره جدیدی ازروابط علماوشاه آغازمی شود. روابطی كه نه تنها امتیازات دوره های گذشته راندارد، بلكه به ضرر و زیان روحانیت هم تمام می شود.

زمانه پرآشوب محمد شاه وصدراعظم او میرزاآقاسی رویه ای مخالف فتحعلی شاه درقبال روحانیت بود. گرچه درزمانه محمدشاه نیزبعضی ازسنت های فتحعلی شاه نسبت به علماادامه داشت، وی چنان تظاهراتی به داشتن مذهب راسخ و ادای احترام نسبت به علمابه منزله عناصرمجزایی تجلی كرد كه بااغراض كلی حكومت آنها متناقض بود. شاه تحت تاثیرصوفیان ومخصوصاً وزیرصوفی مسلك خود قرارداشت كه نتیجه آن بیزاری علما ازحكومت بود.

بدین سان، به رغم اینكه روحانیون می توانستند قائم مقام صدراعظم را ازقدرت ساقط كنند، وشاهزادگان مدعی تاج وتخت رایاری دهند وبا قدرت های بزرگ كناربیایند ومردم رادرمسائلی مانند مسئله كربلا، احساساتشان را تهییج كرده یا همانند محمدباقرشفتی مجتهد اصفهان قدرتی مانند دولت دراین شهربیابند، اماشاه و وزیرش نه تنها ازدستورآنها پیروی نمی كردند، بلكه درسراسركشورشفاعت علماوفشارآنها برحكام محلی راوقعی ننهادند. شكاف موجودبین مفاهیم مذهبی ریاست ومرجعیت وواقعیات قدرت پادشاهی فقط تاحدودی بااتخاذ سیاسی مجامله ازسوی شاه قابل ترمیم بود. ومحمدشاه هرگز چنین سیاستی رادرپیش نگرفت. این امرباتمایلات خاص نسبت به تقویت قدرت مركزی دولت دست به دست هم داد وكشمكش میان دولت وعلما راناگزیرساخت.

بامرگ محمد شاه، ناصرالدین شاه درمسند قدرت قرارگرفت. دردوره فترتی كه بین برگزیدن جانشین شاه متوفی به وجودآمد، علمادرایالات وتهران به تجدید قدرت پرداختند. در زمان ناصرالدین شاه ومظفرالدین شاه كه دخالت بیگانگان درایران افزایش یافت ، وزرای اصلاح طلب به قصد افزایش قدرت حكومت مركزی دست به اصلاحاتی زدند وازاین طریق به تحدید قدرت علما نیزپرداختند ونیز بعضی ازعلما درجهت مقاصد حكومتی عمل كردند.

بامرگ ناصرالدین شاه وپادشاهی مظفرالدین شاه و وزارت امین السلطان اندك گشایشی درمقابل روحانیون پدیدآمد وآنان دراموردخالت داده شدند.

بادرگذشت عباس میرزا و ولیعهدی پسرش محمد میرزا وفوت فتحعلی شاه، محمدمیرزا درایران تاجگذاری می كندودوره جدیدی ازروابط علماوشاه آغازمی شود. روابطی كه نه تنها امتیازات دوره های گذشته راندارد، بلكه به ضرر و زیان روحانیت هم تمام می شود

باآمدن امین الدوله دوباره بادخالت روحانیون دراموردولت مخالفت شد. امین الدوله ازاجابت درخواسته های علماسرباززد. صدارت امین السلطان نیزمقارن بود بانفوذ شدید روسیه ومسئله مسیونرزبلژیكی كه مخالفت شدید علماراپیش آورد. تحصن علما دربقاع متبركه وارائه خواسته های برحق آنان ازقبیل تاسیس عدالتخانه و داشتن قانون ومجلس دركشورورهبری مهاجرت كبری درجهت برپایی انقلاب مشروطه ازجمله مسائلی است كه می توان مطرح نمود.

درهم كوبیدن مجلس توسط لیافوف روس وآغازدوره استبداد صغیرمحمد علی شاه موجب موضع گیری جدی علماگردید به طوری كه مراجع بزرگ تشیع آن زمان مانند محمدكاظم خراسانی وعبدالله مازندرانی تكلیف ملت رادربرابراستبداد محمدعلی شاهی قیام برعلیه وی دانستند.

علی جان مرادی جو

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منابع :

1-  عبدالهادی حائری، تشییع ومشروطیت درایران، تهران: امیركبیر، 1364.

2- علیرضا امینی وحبیب الله ابوالحسن شیرازی ، تحولات سیاسی اجتماعی ایران،  تهران: قومس، 1389.

3- حامد الگار، نقش روحانیت پیشرودرجنبش مشروطیت، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران: قومس،1369.