«یا لثارات الحسین»

 

شعاری است که همیشه در خون شیعه می جوشد:

«بیایید به طلب خون حسین»

 

این شعار شور آور از ظهر عاشورا ، از درون خاک خونین کربلا برخاست و همین شعار است که کربلائیان دوران جهاد بزرگ، عصرمهدی (عج) نیز سر خواهند داد.

امام جعفر صادق(ع)  می فرمایند: « ... یاران مهدی مردانی هستند پولاد دل و همه وجودشان یقین به خدا ، مردانی سخت تر از صخره ها ... این مردان تنها از خدا می ترسند و فریاد لا اله الا الله آنان بلند است. و همواره در آرزوی شهادت و کشته شدن در راه خدایند.

 شعار آنها:« یا لثارات الحسین» است...

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن


گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن

 

 


گفتم به نام نامیت هر دم بنازم


گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم

 

 


گفتم که دیدار تو باشد آرزویم


گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

 

 


گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن


گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

 

 


گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن


گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

 

 


گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن


گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

 

 


گفتم ز حق دارم تمنای سکینه


گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

 

 


گفتم رخت را از من واله مگردان


گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

 

 


گفتم به جان مادرت من را دعا کن


گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

 

 


گفتم  ز هجران تو قلبی تنگ دارم


گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

 

 


گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن


گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

 

 


گفتم دلم از بند غم آزاد گردان


گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

 

 


گفتم که شام تا دلها را سحر کن


گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

 

 


گفتم که از هجران رویت بی قرارم


گفتا که روز وصل را در انتظارم

************

***********

**********

*********

********

*******

******

*****

****

***

**

*

 

 

ساعت 00:35 بامداد روز جمعه( یکی دیگه از جمعه های غیبت)

تک و تنها در اتاق سپید خود مشغول تایپ کردن موضوعی برای وبلاگم هستم، موضوعی با محوریت انتظار...

نوای حزن انگیز دعای عهد رو از مدیا پلیرم گوش میدم؛ یه غمی رو دارم کم کم حس میکنم.

 به خودم تلقین میکنم دارم انتظار مولا رو میکشم، دارم تلقین میکنم که آها شیعه منم که دارم این موقع شب که خیلی ها خوابند دارم واسه آقامون مطلب میزارم...

اما تو ذهنم دارم به این فکر میکنم که چطور بنویسم که بهتر در بیاد ، بیشتر نظر بدن...

دعای عهد از «یا حی قبل کل حی...» گذشت...

.

.

.

.

 

یه لحظه به خودم میام. میگم مگه موضوع پستم انتظار نیست؟ مگه تنهایی مولا نیست؟ پس آیا واقعا کار من مفهوم انتظار رو میرسونه؟؟

اگه من واقعا منتظرم الآن باید به چی فکر کنم؟ باید دنبال چی باشم؟

اصلا الآن مولا کجای این کره خاکی هست؟با خودم میگم حتما رفته مدینه، آخه شنیدم خیلی غریبه. شاید رفته اونجا درد و دل کنه با مادرش.

 دوباره فکر میکنم میگم نه.حتما رفته کربلا، آخه شبهای جمعه تمام ارواح مطهر صدو بیست چهار هزار پیامبر و 14 معصوم تو حرم امام حسین(ع) جمع هستند.

 شاید اومده مسجد خودش ، مسجد جمکران

بیشتر به این موضوع فکر میکنم...

واقعا آقا کجاست؟!

چرا من باید شبها دنبال راهی باشم که بتونم راحتر بخوابم و آرامش داشته باشم ولی اونوقت برای بزرگترین سوال زندگیم جوابی نداشته باشم؟؛ چرا برای بدست آوردن مهمترین مجهول زندگیم تلاشی نمیکنم؟!

دعای عهد رسید به این قسمت :«انی اجدد له فی صبیحة یومی هذا...»

یاد برخی از روایات میافتم که اگه من شیعه باشم آقا خودش میاد دنبالم.

یعنی واقعا من شیعه ام.؟!

واقعا ما داریم به کجا میریم؟

واقعا فردای قیامت میان براساس تعداد پستها و نظرات وبلاگامون بهشتو تقسیم میکنند یا براساس انجام وظایف؟؟؟

اومدیم و فردا آقامون ظهور کرد.چطوری میتونی توروش نگاه کنی؟

اصلا اگه اسم ما توی لیست یارانش نبود چی؟

خدایا مارو برای ظهورش آماده کن .

خدا نزار طوری بشه که...

دعای عهدهم تمام شد.

التماس دعا

واقعا مظلوم واقعی کیست؟

همیشه وقتی کلمه مظلومیت را میشنویم خود بخود در ذهن تداعی می شود که در یک طرف ظالمی قرار گرفته و در طرف دیگر مظلوم ، ودر این میان نیز حقوقی که از مظلوم ضایع گشته است.

ناخود آگاه یک حالت انزجار از ظالم و حمایت از مظلوم به انسان دست می دهد. و چه بد است که انساس آنقدر سرگرم خودش باشد که ندای مظلومیت دیگری را نشنود و اگر هم به گوشش می رسد بی تفاوت از کنار آن بگذرد.اما بدتر و نا شایسته تراز آن است که انسان صدای مظلومیت امام زمانش را بشنود و نه تنها پاسخ ندهد بلکه خود نیز بر این مظلومیت دامن بزند.

الهم عجل لویک الفرج

زمانه بی تو به سر شد نیامدی مولا

زمین هجوم خطر شد نیامدی مولا
*** 
چه جمعه ها که نگاهم به در گره می خورد
و دیده خشک به در شد نیامدی مولا

***
چه هفته ها که به امّید جمعه ی موعود

 
گذشت و هفته به سر شد نیامدی مولا
*** 
چه ماه ها که به شوقت هلال تازه دمید
هلال ، قرص غم شد نیامدی مولا
***
چه فصل ها که زمستانی و خزان زده ماند

بهار ، بی تو گذر شد نیامدی مولا
***
همیشه نذر دلم بود همسفر باشیم

 
کنون که وقت سفر شد نیامدی مولا
X