تبیان، دستیار زندگی
بعد از اینکه پرویز کلانتری در مراسم بزرگداشت پزشک‌نیا ادعا کرد که این هنرمند نقاشیخط را ابداع کرده است، صادق تبریزی نیز مدعی شد که کلانتری صرفا هنرمندی است که به تقلید می‌پردازد و حق ندارد در مورد هنر ایران حرف بزند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مبدع نقاشیخط یا مقلد!


بعد از اینکه پرویز کلانتری در مراسم بزرگداشت پزشک‌نیا ادعا کرد که این هنرمند نقاشیخط را ابداع کرده است، صادق تبریزی نیز مدعی شد که کلانتری صرفا هنرمندی است که به تقلید می‌پردازد و حق ندارد در مورد هنر ایران حرف بزند.

مبدع نقاشیخط یا مقلد!

حرف‌های کلانتری از آن جهت برای تبریزی مهم است که تبریزی مدعی است که او برای اولین بار نقاشیخط را به هنر ایران با تعریف کلاسیک آن وارد کرده است.

صادق تبریزی از هنرمندان پیشگام و از چهره‌های مشخص جریان مدرنیسم بر پایه بازنگری هنرهای سنتی و بومی است که هم نمادهای مذهبی و ملی ایران را به کار می‌گیرد و هم نقاشی مضمون‌دار و هنر انتزاعی را در هم می‌آمیزد.

با توجه به اینکه پرویز کلانتری در صحبت‌های خود در مراسم بزرگاشت پزشک‌نیا، ادعا کرد که این هنرمند نقاشیخط را ابداع کرده است، صادق تبریزی هم به تازگی در یادداشتی به ویژگی‌های کاری کلانتری اشاره کرده است.

در این یادداشت تبریزی آورده است:

هنگامی که مکتب سقاخانه ( سال 1340) شکل گرفت، پرویز کلانتری کتاب‌های درسی کودکان را مصور می‌کرد؛ "زاغکی قالب پنیری دید- به دهان برگرفت و زود پرید" یا " بود شیری به بیشه‌ای خفته - موشکی کرد خوابش آشفته".

10 سالی از پیدایش مکتب سقاخانه گذشت و کلانتری هنوز در حال مصور کردن کتاب بود. رفته رفته به صرافت نقاشی افتاد و سال 1350 اولین نمایشگاه خود را با آثاری برگرفته از کاهگل با مارکو گریگوریان تشکیل داد.

مارکو در نهایت فروتنی به من گفت: "چه میشه کرد رفقا به کار آدم ناخنک می‌زنند." اما در سال 57 که مارکو از دانشگاه اخراج شد بار سفر بست و در نیویورک ساختمان 1320 مدیسن آوینیو را خرید و خانه و گالریش را در آنجا بنا نهاد و کلانتری که مطمئن شد مارکو هرگز برنخواهد گشت، به سرعت به چپاول تکنیک او ( گل ترک خورده) پرداخت و به تقلید از او دست به نمایش‌های مفتضحی از گل ویژیون و تصویر نقاش در قاب خالی و ... ادامه داد.

هیچکس در این وادی به کلانتری نگفت: حاج آقا اینها تکنیک اون خدا بیامرزه که تو مانند وارث بلامنازع روی آنها چنگ انداخته‌ای . اما کلانتری به کاهگل و گل ترک خورده مارکو هم اکتفا نکرد زیرا کلاژهای من و شمایل ابوالفضل (ع) که سال 1345 ساخته شد، الگوی تمام سقاخانه‌هایی است که کلانتری تاکنون ساخته است.

صادق تبریزی در ادامه آورده است: طی دو مقاله در روزنامه‌های وقایع اتفاقیه سه‌شنبه 12 خرداد 83 و روزنامه جام جم صفحه پنج 28 شهریور 81 این موضوع را مطرح کردم. از آن پس کلانتری از ساختن سقاخانه دست برداشت. در حالی که دهها اثر از این دست ساخته بود. کلانتری درباره مطالب این دو روزنامه سکوت اختیار کرد و هیچ اعتراضی ننمود.

در نمایشگاه جهان اسلام در فرهنگستان هنر کلانتری تابلویی ارائه داد در ابعاد 150أ—150 سانتیمتر به نام هزار ماشا الله که خود کلانتری این اثر را شاهکارش می‌نامد. این تابلو که تقلید فاحشی از اثر شطرنجی من است سال 1347 در مجموعه خانم سیحون جای گرفت و هنوز در آن مجموعه وجود دارد. وقتی گزارشگر روزنامه جام جم در شماره 30 خرداد از کلانتری راجع به شاهکارش سئوال می کند، به جای اینکه بگوید کار تبریزی را تقلید کرده‌ام، به یک بیت از مولوی اشاره کرده و به دنبال آن داستان مفصلی برای خلق این اثر سر هم کرده است.

وی در پایان این یادداشت آورده است: یکی از خصوصیات بارز کلانتری آن است که تمامی ایده‌های خوب را از آن خود می‌داند و زمانی که مشاهده می‌کند هنرمندان دیگر آثار چشمگیری خلق کرده‌اند آنها را تقلید نموده و با این عمل حقوق از دست رفته خود را جبران کرده است. در واقع کلانتری با کمی تاخیر نسبت هنرمند مبدع اثر با تقلید آن آثار به (خلق) مجدد آنها مبادرت می‌کنند.

مارکو در نهایت فروتنی به من گفت: "چه میشه کرد رفقا به کار آدم ناخنک می‌زنند." اما در سال 57 که مارکو از دانشگاه اخراج شد بار سفر بست و در نیویورک ساختمان 1320 مدیسن آوینیو را خرید و خانه و گالریش را در آنجا بنا نهاد و کلانتری که مطمئن شد مارکو هرگز برنخواهد گشت، به سرعت به چپاول تکنیک او ( گل ترک خورده) پرداخت و به تقلید از او دست به نمایش‌های مفتضحی از گل ویژیون و تصویر نقاش در قاب خالی و ... ادامه داد.

زندگینامه صادق تبریزی

صادق تبریزی 3 اسفند 1317 در محله سید نصرالدین در تهران چشم به جهان گشود. او چهارمین فرزند و تنها پسر خانواده بود. وجود 5 خواهر باعث شده بود که به پدر بیشتر مانوس شود. پدر که نقاش ساختمان بود با نقاشان قهوه‌خانه مانند عباس بلوکی‌فر، حسین قوللر، محمد مدبر ارتباط زیادی داشت و علاقمند بود که پسرش نیز این هنر را بیاموزد و از همان کودکی او را به کارگاه این هنرمندان می‌برد. تبریزی می‌گوید: "کنار دست آنها می‌ایستادم به انگشتانشان خیره می‌شدم و همان‌ها را مشق می‌کردم. از کلاس چهارم که 10 ساله بودم نقاشی‌های روزنامه دیواری مدرسه را تهیه می‌کردم. یادم است، چهره ملک‌مطیعی را طوری کشیدم که با خودش هیچ فرقی نداشت. یا وقتی آیت‌الله بروجردی فوت کرد، عکس او را کشیدم. اینها اولین آثار هنری من بودند و فکر می‌کنم اگر پدرم این راه را پیش پای من نمی‌گذاشت ممکن بود شغل دیگری انتخاب کنم."

تبریزی پس از ورود به هنرستان پسران رشته نگارگری را برای ادامه تحصیل انتخاب می‌کند اما پس از اتمام این دوره در سال 1338 به استخدام کارگاه سرامیک اداره هنرهای زیبا در می‌آید. او می‌گوید: "سفالگری وسیله بیانی تازه‌ای در اختیارم نهاد، از مینیاتور که هنری موزه‌ای و مقدس به نظر می‌رسید فاصله گرفتم، در همان ایام ظرفیت زیباشناختی حروف را کشف کردم. سنایی هنرمند خطاطی که برای کاشی‌های مسجد کتیبه می‌نوشت مرا متوجه زیبایی خط نسخ کرد. دریافتم که با ترکیب ابداعی آن حروف می‌توانم کتیبه‌هایی بسازم که موتیف خط، محور اصلی ساختار آن باشد. سال 1338 کتیبه‌ای ساختم که ترکیب‌بندی آن بر اساس خط نسخ شکل گرفته بود. به گمانم این اولین کمپوزیسیون نقاشی خط است که بر اساس موتیف حروف ساخته شده است. بعد این تجربه را روی کوزه‌ها و سفالینه‌ها آزمودم."

تبریزی با استفاده از این شیوه سفالینه‌های بسیاری را طراحی و رنگ‌آمیزی کرد که تعدادی از آن‌ها در سال 1962 در نمایشگاه جهانی سرامیک در پراگ به نمایش درآمد.

پس از آن در سال 1339 با افتتاح دانشکده هنرهای تزئینی، کار در کارگاه سرامیک را رها و وارد این دانشکده شد. او برای ادامه تحصیل رشته معماری داخلی را انتخاب نمود. تبریزی می‌گوید: "یکی دو سال از تحصیل که گذشت متوجه شدم که هیچ‌گاه معمار داخلی نخواهم شد بنابراین آن را سرسری گرفتم."

اما از طرفی آشنایی با اساتیدی مانند "بیژن صفاری" و "هوشنگ کاظمی" که در تعالیم خود توجه دانشجویان را به موتیف‌های ایرانی معطوف می‌کردند و آشنایی با کتاب‌های پرفسور پوپ درباره هنر ایران باعث شد به واقعیت مهمی پی برد، "این که گذشته ایران چقدر غنی و پربار است و علی‌رغم این‌که از هنر مدرن عقب هستیم، ولی وقتی به هزار سال قبل بر می‌گردیم و سفال نیشابور را می‌بینیم، طرح‌های آنالیزشده آن از کارهای پیکاسو هم مدرن‌تر است". و از طرف دیگر تعلیمات نگارگری دوره هنرستان او را وسوسه کرد و باعث شد آن مینیاتورهای آنالیزشده روی پوست را بکشد. اولین آثار تبریزی روی پوست در شب افتتاح تالار ایران به نمایش درآمد. وجه اشتراکی که در استفاده از موتیف‌های ایرانی در تمام این آثار دیده می‌شد باعث شد که کریم امامی عنوان "سقاخانه" را به آن‌ها اطلاق کند.

تبریزی این روزها نیز مانند قبل سرگرم نقاشی است. می‌گوید هنوز هم کار جدی من همان نقاشی خط هاست.

فراوری: سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منبع:

خبرگزاری مهر

جدید آنلاین