به گزارش پارسینه، کروبی در این نامه از ارائه مستنداتش به گروه سه نفره قضائی خبر دادهاست.
متن این نامه بدین شرح است:
جناب آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
باسلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات ماه رمضان
همانطور که مستحضرید اینجانب در پی انتخابات پرشبهه ریاست جمهوری اخیر و پیامدهای دردناک و نگران کننده متعاقب آن، نامه های متعددی را به مقامات مسئول نوشته ام تا برخی نکات، انتقادات و اعتراضات را با مسئولان امر درمیان گذاشته و هشدارهای لازم را به آنها داده باشم. آخرین این نامه ها نیز خطاب به شماست که به تازگی قبول مسئولیت کرده و بر صندلی قاضی القضاتی تکیه زده اید. و اکنون من شرح جلسات خود با نمایندگان جنابعالی و برخی مسائل حاشیه ای آن را که به پلمپ دفتر شخصی و حزبی من منجر شد با شما در میان می گذارم تا به وظیفه شرعی و ملی خود عمل کرده باشم. باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد. که اگر شما ندانید، دیگران میدانند که در سابقه مهدی کروبی، نه تنها فشار و تهدید و محدودیت و محصوریت کارساز نبوده و او را در پیمودن راهی که تشخیص داده سست و لرزان نکرده ، که محکم تر نیز کرده است.
جناب اقای لاریجانی
نمی دانم تا چه حد از آنچه که در جلسات ما با کمیته منصوب جنابعالی برای پیگیری حوادث اخیر گذشت با خبرید. برای آگاهی مردم و همچنین شما عرض میکنم که ما دو جلسه با آقایان محترم "خلفی ، محسنی اژهای و رئیسی" داشتیم که این جلسات به صورت مطلوب و مناسبی نیز پیش رفت و در آنها گوشه ای و تعدادی اندک از اسنادی که نشانگر برخی اتفاقات ناگوار و غیرقابل بخشایش در روزهای پس از انتخابات بود ارائه و بازگو شد. در جلسه اول سه سند درباره سه نفر همراه با سی دی و مدارک لازم ارائه شد که نشانگر تجاوز و شکنجه و برخی اعمال رخ داده بر دختران و پسران در بازداشتگاههای مشخص و نامشخص بود. علاوه بر ارائه این سه سند، اشاره ای نیز به صورت شفاهی به اتفاقاتی شد که برای دو دختر یعنی ترانه موسوی «واقعی» و سعیده پورآقایی رخ داده بود.
جلسه دوم نیز دوشنبه هفته جاری برگزار شد و حدود سه ساعت نیز به طول انجامید و در این جلسه نیز در کنار بحث های فراوان، من سندی جدید ارائه کردم البته با این قید و شرط که نباید به واسطه این افشاگری و حق خواهی، برای آن فرد و خانواده اش اتفاقی رخ دهد؛ اتفاقاتی از آن دست که پیش از این و در زمان مسئولیت دادستان سابق تهران برای یکی از افرادی که من به عنوان سند معرفی کرده بودم پیش آمد و برخی مشکلات خانوادگی و شارهای جدید مترتب بر آن خانواده شد. بدین ترتیب این بار سند خود را دادم اما سفارشات لازم را هم کردم که مباد غفلتی که دادستان قبلی تهران مرتکب شده بود تکرار شود و پای واسطه هایی به ماجرا باز شود که به جای دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم، دست اندرکار تهدید و بی آبروکردن یک فرد در خانواده و نزد آشنایان و همسایگان شوند و از دیگر سوی آبروی دستگاه قضا آن هم در کشوری اسلامی را به قیمت مصون ماندن ظالمان، چنین ارزان بفروشند.
البته این را هم بگویم که در این جلسات که برای بررسی گزارش هایی از وقوع شکنجه و اعمال ناشایست انجام گرفته در زندان ها و پیگیری حوادث بعد از انتخابات تشکیل شده بود، باری از من پرسیدند که آیا تداوم جمع آوری اسناد شکنجه و تجاوز و کشتار مردم را به مصلحت می دانید و آیا ممکن نیست که این اسناد به دست نااهلان بیافتد؟ که من نیز در پاسخ گفتم این اسناد را در مکان محفوظی نگهداری می کنم و در صورت دستیابی به نتیجه، از بین خواهم برد و تاکید کردم که اسناد تجاوز و شکنجه هیچ مایه افتخار نیست که بخواهم آنها را در صندوقچه ای نگهدارم و یا بر دیوار بیاویزم. اسنادی است برای دستیابی به عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم متجاوز که بعد از دستیابی به نتیجه، مرجح آن است که نابود شود و بوی متعفن و صورت آزاردهنده ظلم نهفته در آن از بین برود.
این را هم بدانید که اگر من در مسیر تحقیق خود به نتیجه ای خلاف نتیجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعاهای یکی از شاکیان نیز رسیدم، خود پیش قدم بودم و تصحیح لازم را انجام دادم، از جمله در مورد سعیده پورآقایی که برخی تحقیقات تکمیلی من ناقض گفته های پیشین بود و از این رو تصحیح لازم از سوی خود من و هیات پیگیری، صورت گرفت. به هر حال اما این دوجلسه گذشت و من در پایان با اشاره به مورد دردناک دیگری که به تازگی گزارش آن به من رسیده بود گفتم که همچنان درصدد پی جویی جوانب این ماجرا هستم و اسناد آن را نیز پس از تحقیق کامل ارائه خواهم کرد. همچنین از من خواسته شد که در یافتن جوانب پنهان ماجرای ترانه موسوی تحقیق بیشتری انجام دهم و دستگاه قضایی را در این مسیر در روشن شدن زوایای پنهان ماجرا یاری رسان باشم. با این حال در پایان همان جلسه دوم پیشنهاد کردم - و این پیشنهاد مورد استقبال کمیته نیز قرار گرفت - که بیایید و ماجرای سند آوردن و سند بردن را در همینجا خاتمه دهیم و شما نیز در کار کشف حقیقت شوید چرا که همین اسناد و موارد ارائه شده برای برآفتاب انداختن حقیقت و تاباندن نورعدالت بر چهره اصحاب شرارت، کفایت می کند.
جناب اقای لاریجانی
این پیشنهاد را دادم و رفتم و جلسه ما با کمیته منتخب به خوبی خاتمه یافت. اما فردای آن روز ورق برگشت. جمعیتی با حکم دادستانی آمدند و به دفتر من حمله آوردند. آنجا را مورد تجسس قرار دادند و به تجسس در وسایل نیز بسنده نکردند که حتی نوشته ها و نامه های شخصی و چکها و اسناد خصوصی من را نیز مورد تجسس قرار دادند و بردند. آخر امر نیز دفتر را پلمپ کردند و به آذوقه ای که به رسم هرساله برای اطعام مساکین در انجا انبار کرده بودم نیز توجهی نکردند و آنها را نیز مشمول توقیف خود قرار دادند و آقای داوری سردبیر سایت حزب اعتماد ملی را هم دستگیر و با خود بردند. کار پلمپ دفتر شخصی من تمام نشده بود که دفتر حزب اعتماد ملی را نیز که من دبیرکل آن هستم مورد تجسس قرار داده و وسایل و اسناد یک حزب ثبت شده در ذیل قوانین جمهوری اسلامی را نیز برخلاف قوانین کشور ضبط و سرانجام دفتر حزب را هم پلمپ کردند. به اینها نیز بسنده نشد که دکترعلیرضا بهشتی فرزند مرحوم آیت الله بهشتی و مهندس مرتضی الویری با آن سوابق انقلابی و داشتن سابقه نمایندگی مجلس و شهرداری تهران و سفارت جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی را نیز بازداشت کردند و دفتر موسسه نشر آثار مرحوم بهشتی به عنوان یکی از پایه گذاران جمهوری اسلامی هم در جمهوری اسلامی پلمپ شد.
من مانده ام که آیا این اتفاقات که همگی در روز سه شنبه رخ داد نتیجه جلسه ای است که من روز دوشنبه با هیات منتخب شما داشته ام؟ متعجبم ، نه از آن رو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند بلکه از ان رو که چگونه عده ای متوهمانه تصور می کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها از میدان به در می رود و صدایش خفه می شود. حالا برایم روشن شده است که چرا برخی دوستان و مشاوران اصرار داشتند که اسناد مظالم و شکنجه ها و تجاوزها را از زبان راویان مظلوم، به صورت سی دی درآورم و علاوه بر نسخه ای که به دستگاه قضایی تحویل می دهم، نسخه ای از آن را نیز در محلی امن نگهداری کنم. چراکه ماشین مرعوب سازی و رعب انگیزی همچنان درکار است و چه بسا که شاهدانی در زیر فشار و ارعاب، سخن خود را نیز تکذیب کنند. چرا که کار جمهوری اسلامی به آنجا رسیده است که خانه مهدی کروبی هم دیگر در امان نیست. چراکه هراتفاق ناگوار و ناشایستی در جمهوری اسلامی ممکن شده است و دیگر هیچ چیزی دور از انتظار نیست.
جناب آقای لاریجانی
من همچنان بر خواسته اولیه خود که در نامه ای به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کرده بودم، پافشاری می کنم و چرا نگویم که بعد از این ارعاب ها و بگیر و ببندها مصرتر از پیش نیز شده ام. و وقتی می بینم فرماندهی یک نهاد نظامی - که مدارک آن نیز موجود است- در نامه ای به وزارت بهداشت و درمان دستور می دهد که تحویل کپی اسناد و مدارک پزشکی به کلیه مجروحین و مصدومین حوادث اخیر ممنوع است، و بیمارستان ها را از تحویل اسناد به مجروحان و مورد تعدی قرار گرفتگان ممنوع می کند، بیش از پیش مصر می شوم که بفهمم دلیل این تهدیدها و واهمه ها چیست؟
بر پزشکان است که بر اساس سوگند خود تمام تلاششان را برای درمان مصدومان و بیماران حتی اگر آن مصدوم، دشمن پدرشان باشد مبذول دارند. و شما در مقام قاضی القضات داوری کنید چگونه یک پزشکی در مواجهه با چنین نامه هایی از سوی یک نهاد پرقدرت نظامی، می تواند با امنیت خاطر به وظیفه و سوگند پزشکی خود عمل کند. و اگر مظلومی در بیگناهی کشته شده باشد شما در مقام قاضی القضات چگونه می توانید صدای حق خواهی خانواده او را بشنوید؟ یا اگر کسی مورد شکنجه یا تجاوز قرار گرفته باشد چگونه می تواند در چنین فضای رعب آلودی سند و گواهی خود را از مسئولان پزشکی قانونی دریافت کند و به دست شما برساند؟ پیشتر دعوی ما این بود که نظامیان چرا دخالت در اقتصاد و سیاست می کنند و اکنون می بینیم که اشتهای نظامیان با حسابت و سیاست اشباع نشده و به سراغ طبابت هم آمده اند.
جناب اقای لاریجانی
تصور من این است که شما دعوی عدالت دارید و رجاء واثق دارم که به وظیفه خود در دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم آگاهید. از این رو از شما می خواهم که برای روشن شدن افکار عمومی و در راستای انجام تکلیف شرعی و قانونی تان دستور پیگیری اسنادی را بدهید که تاکنون ارائه شده است. و در این مسیر از غالب شدن فضای ارعاب و زد وبند ممانعت به عمل آورید و نگذارید که نیروهای مسلح و شبه نظامی بعد از فرمانروایی بر عرصه سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند و قله ای دیگر را به مفتوحات خود از پس انتخابات ریاست جمهوری دهم بیافزایند و کار را از این که هست خراب تر سازند.
همچنین به شما توصیه می کنم تا در این فضا که مطبوعات آزاد به لطف دادستان معزول، در محاق توقیف فرو رفته اند مگذارید که برخی مطبوعات و قلم به دستان که به زعم خود درکار حمایت از اسلام اند و به زعم ما اما در مسیر اهانت به اسلام، بیش از این در حاشیه ای امن، دریده سخن بگویند و عدالت خواهی را به محاق برند و آرزویی دست نیافتنی جلوه دهند و گاهی با زبان ارعاب و گاهی نیز به زبان اهانت، چهره های انقلاب را هدف هتاکی خود سازند. همچنین مگذارید که دروغگویی و جعل سند چنان رایج شود که رسانه ملی کشور با تولید و پخش دوباره ی سناریوهایی نظیر سناریوی ترانه موسوی قلابی، روند حقیقت یابی را مخدوش سازد و ابهام ها و مسائلی جدید بیافریند و سنگ هایی در چاه بیاندازد که بیرون آوردن هریک از آنها همچون ماجرای ترانه موسوی از عهده صد عاقل نیز برنیاید.
جناب آقای لاریجانی
شما هیاتی را تشکیل دادید تا به رخدادهای ناگوار پس از انتخابات و ظلم هایی که شده است رسیدگی شود و آقای خلفی به عنوان نماینده شما در کمیته پیگیری، به نقل از شما مدعی بود که جنابعالی گفته اید باید به شکایات و گزارش ها تا نهایت ماجرا، رسیدگی شود. اما پرسش من این است که آیا با وجود این تهدیدها و توهین ها و ارعاب ها رسیدگی به فجایع و شکنجه های پس از انتخابات ممکن خواهد بود؟ پاسخ این پرسش بر شماست اما این را بدانید که مهدی کروبی همچنان اصرار بر پیگیری حقوق مظلومان دارد، باشد که نشان داده باشد این ابزارهای نخ نما شده اگر بر کسانی نیز کارساز باشد، بر او کارساز نیست و او همچنان با قدرت و محکم در میدان ایستاده است و نمی گذارد عده ای تازه به دوران رسیده، چوب حراج بر سرمایه نظام و امام و کشوری بزنند که حاصل یک انقلاب مردمی و خون شهیدان بسیار است.
با آرزوی توفیق شما در امر قضا
21 رمضان1430 مطابق با 20 شهریور1388
مهدی کروبی
آیین زندگی (2) پندهای جاودانه علی به فرزندش حسن(ع) | ||||
| ||||
...و چه بسا چیزی از خدا خواسته ای وبه خواسته ات نرسیده ای ، ولی به این حقیقت رسیده ای که چیزی بیشتر و بهتر از آن را دیر یا زود برایت تدارک دیده اند، یا در یافته ای که خیر و صلاحت در نداشتن آن چیز بوده است. چه بسا حاجتی داشته ای که رسیدن به آن باعث تباهی دینت می شده. پس سعی کن از خدا چیزی بخواهی که زیبایی اش برایت جاودان بماند و وجودت از رنج وسختی اش در امان بماند. و اما ثروت و مال،نه آن برای تو می ماند و نه تو برای آن می مانی. و بدانکه بی شک تو برای آن جهان خلق شده ای،نه این جهان، برای نبودن در این جهان نه برای بودن جاودان،برای مردن نه برای زنده ماندن. و تو اکنون درگذرگاه، سکنی گزیده ای. درخانه موقت و قناعت. و درجاده آخرت. و تو از مرگی گریزانی که هیچ گریزنده ای از چنگ آن خلاصی ندارد. مرگ از شکار خودش نمی گذرد و بی تردید به چنگش می آورد.پس مراقب باش تو را در حین ارتکاب به گناه، نگیرد. به خودت امید و وعده می دهی که از آن گناه توبه می کنی. اما مرگ، میان تو و توبه ات جدایی می اندازد. و این یعنی: کمر به نابودی خودت بسته ای. ای فرزند جانم! مرگ
و تو از مرگی گریزانی که هیچ گریزنده ای از چنگ آن خلاصی ندارد. مرگ از شکار خودش نمی گذرد و بی تردید به چنگش می آورد.پس مراقب باش تو را در حین ارتکاب به گناه، نگیرد. به خودت امید و وعده می دهی که از آن گناه توبه می کنی. اما مرگ، میان تو و توبه ات جدایی می اندازد. و این یعنی: کمر به نابودی خودت بسته ای.
اهل دنیا سگانی هستند که پیوسته پارس می کنند و درندگانی که مدام زوزه می کشند و با خشم و نفرت به یکدیگر یورش می برند. قدرتمندشان، ضعیف تر را می بلعد و بزرگترشان بر کوچکتر سلطه می یابد. همگی چهار پایند. برخی پای بسته و عده ای لجام گسسته. عقلهایشان را گم کرده اند و بر مرکب جهالت،راهی جاده های نامعلوم شده اند. حیوانات بی زبان، رها شده در سختی بیابان، مشغول چریدن علفهای خسران و زیان. نه چوپانی که سر و سامانشان دهد و نه شبانی که به چراشان برد. دنیا به کوره راهشان می راند و چشمشان را از روشنای هدایت می پوشاند. در وادی حیرت دنیا سر گردانند و در دریای نعمت دنیا دست و پازنان. دنیا را خدای خویش ساخته اند. هم بازیچه دنیا گشته اند و هم به بازی با دنیا پرداخته اند. و آن سوی این جهان را به فراموشی سپرده اند. باش تا پرده های تاریک کنار رود. خواهی دید که کاروان به سامان رسیده، هر که به آن رسیده با مرکب شتاب رسیده. و بدان ای فرزند جانم! آن که بر نقاله شب و روز نشسته، برده می شود اگر چه بر جای خود ایستاده باشد. و راه را طی می کند اگر چه راحت و بی خیال، خفته باشد. و یقین بدان که به قله آرزوهایت نمی توانی رسید و از چنگال اجل نمی توانی رهید. این راهی است که
یقین بدان که به قله آرزوهایت نمی توانی رسید و از چنگال اجل نمی توانی رهید. این راهی است که درگذشتگانت آزموده اند و پیشینیانت در نور دیده اند. پس درتلاش معاش، اعتدال داشته باش و دایره درآمد و دارایی را محدود کن. چه تجارت ها که اصل سرمایه را نابود کرده است. چنین نیست که هر تلاشی به روزی رسد و هر قناعت پیشه ای محروم بماند.
و عزت نفست را حفظ کن و به هر پستی و دنائتی تن مسپار، اگر چه تو را به خواسته هایت برساند، چرا که آنچه از تو می ستاند، هرگز باز نمی گرداند. و بنده دیگری مباش. که خدا تو را آزاد آفریده. و چه سود در آن خیری که جز با شر به دست نیاید و آسایشی که جز با مشقت حاصل نشود؟! وبه هوش باش که مرکب های شتابناک آز و طمع، تو رابه آبشخور هلاکت نکشانند. و اگر بتوانی کاری کنی که میان خود و خدایت، پای هیچ واسطه ای به میان نیاید و هیچ ولی نعمتی رخ ننماید، بکن. چرا که تو قسمت خودت را می بری وسهم خودت را می گیری. و کمی که از جانب خدای سبحان برسد، بسیار بزرگتر و ارجمند تر است از زیادی که از سوی خلقش. اگرچه هر چه هست از اوست. به دست آوردن آنچه به خاطر سکوت و نگفتن به دست نیامده، آسانتر است از بازگرداندن آنچه به واسطه گفتن از کف رفته. و ماندن وخوب ماندن آنچه در ظرف است، تماما بستگی به سربند آن دارد. و نگهداری آنچه در دستهای خود توست، از دیدگاه من بهتر است از خواستن آنچه در دستهای دیگران است. و تلخی قطع امید از مردم، شیرن تر است از رو زدن به مردم. و کار و تلاش همراه با عفت وسلامت، شرف دارد بر ثروت آلوده به گناه و معصیت. و راز هر کس نزد خودش محفوظ تر می ماند. وبسا کسان که برای رسیدن به زیان می کوشند. هر کس که زیاد حرف بزند، یاوه می بافد. و هر که اهل تفکر باشد، به بصیرت می رسد. با خوبان همدم شو تا از آنان شوی. و از بدان فاصله بگیر تا از آنان نگردی. بد خوراکی است این حرام! و بدترین ستم، ستم بر ضعیفان و درماندگان است. آنجا که مدارا، خشونت به بار می آورد، خشونت
نگهداری آنچه در دستهای خود توست، از دیدگاه من بهتر است از خواستن آنچه در دستهای دیگران است. و تلخی قطع امید از مردم، شیرن تر است از رو زدن به مردم. و کار و تلاش همراه با عفت وسلامت، شرف دارد بر ثروت آلوده به گناه و معصیت.
چه وقتها که دوا، بیماری می آفریند و درد، نقش درمان می پذیرد. چه بسا پند کسی که اهل موعظه نیست،کار ساز افتد و پند آن کس که از او امید موعظه میرود، مغشوش گردد. و بر حذر باش از تکیه کردن بر آرزو که آرزو سرمایه ابلهان است. و عقل، به خاطر سپردن تجربه هاست. وبهترین تجربه ات آن است که تو را عبرت بیاموزد. فرصت را دریاب پیش از آنکه تبدیل به غصه و محنت شود. چنین نیست که هر جستجوگری به مقصد برسد و هر رفته ای باز بیاید. واز جمله تباهی، ازدست دادن توشه راه است، وتباه ساختن منزل آخرت. و هر کاری را پیامد و پایانی است. به آنچه درتقدیرت آمده، خواهد رسید. بازرگان پیوسته در معرض خطر است. وچه بسا "کم" ی که بیش از "زیاد" برکت و باروری دارد. در آن یاوری که پست و فرومایه است و رفیقی که مشکوک و غیر قابل اعتماد، خیری نیست. روزگار را آسان بگیر تا آن زمان که مرکب زمانه رام توست و به امید بیشتر داشتن، خود را به آب و آتش مزن. و مراقب باش که مرکب سرکش لجاجت، تو را از جای خود نجهاند. برادرت - ورفیق برادروارت- اگر از تو گسست، تو پا بر نفس خوش بگذار و قدم در مسیر مهر و آشتی بردار. و اگر پای از تو برید و دست از تو کشید، تو دست لطف به سویش دراز کن و پا بر دوام انس و رفاقت بفشار. واگر بر تو تنگ گرفت، تو آستین بخشش گشاده دار. و اگر از تو دوری گزید، تو به او نزدیک شو. و اگر بر تو سخت گرفت تو با او مدارا کن. واگر خطا کرد، تو عذرش را بپذیر. تا آنجا که انگار تو بنده اویی و او ولی نعمت توست. و مبادا آنجا که جای این رفتار نیست و برای آن که لایق این کردار نیست، چنین
هر کس که زیاد حرف بزند، یاوه می بافد. و هر که اهل تفکر باشد، به بصیرت می رسد. با خوبان همدم شو تا از آنان شوی. و از بدان فاصله بگیر تا از آنان نگردی. بد خوراکی است این حرام! و بدترین ستم، ستم بر ضعیفان و درماندگان است.
و خشم را جرعه جرعه بنوش و از بروزش چشم بپوش که من ندیدم شربتی تا بدین حد نیک فرجام وشیرین سرانجام. و مهرورزی کن نسبت به آنکه با تو خشونت می کند. بعید نیست که نرمی رفتارت او را مهربان کند. و دشمنت را به کمد لطف کرامت بگیر. که از دو محصول پیروزی- که عفو و انتقام است- عفو، شیرین تر است. و اگر خواستی که پیوند از برادرت بگسلی، جایی برای او در وجود خودت باقی بگذار که اگر هوشیار شود و قصد بازگشت کند، بتواند. و هر کس به تو خوش گمان است، گمانش را تقویت و تثبیت کن. حق رفیقت را ضایع مکن به اعتبار رفاقتی که میانتان بوده و هست. چرا که بعد از پایمالی حقوق، رفاقتی بر جای نمی ماند. و کاری نکن که خانواده ات بی مهرترین مردم نسبت به تو گردند. و به آن که تو را دوست نمی دارد، دل مبند. و مبادا که در رفاقت چنان عمل کنی که دوست، انگیزه اش برای بریدن، بیشتر از پیوستن شود و برای بدی کردن، بیشتر از خوبی. و ظلم آن کس که بر تو ستم می کند، دل جانت را نیازارد. چرا که او در آتش زیان خود می سوزد و برای تو منفعت می اندوزد. و آن کس که تو را شادمان می کند، غمگین ساختنش سزاوار نیست. وبدان ای فرزند جانم! که روزی بر دو گونه است: یکی آن روزی است که تو در پی آنی و دیگری آن است که خود در پی توست.این روزی را اگر تو دنبال نکنی ، خود به سراغت خواهد آمد. چقدر زشت است فروتنی به هنگام نیازمندی وجفا و سرکشی به وقت بی نیازی . بهره ی تو از دنیا همان قدر
برادرت - ورفیق برادروارت- اگر از تو گسست، تو پا بر نفس خوش بگذار و قدم در مسیر مهر و آشتی بردار. و اگر پای از تو برید و دست از تو کشید، تو دست لطف به سویش دراز کن و پا بر دوام انس و رفاقت بفشار. واگر بر تو تنگ گرفت، تو آستین بخشش گشاده دار. و اگر از تو دوری گزید، تو به او نزدیک شو. و اگر بر تو سخت گرفت تو با او مدارا کن. واگر خطا کرد، تو عذرش را بپذیر...و مبادا آنجا که جای این رفتار نیست و برای آن که لایق این کردار نیست، چنین عمل کنی.
اگر بناست که به خاطر آنچه از دست داده ای، ضجه بزنی، سزاست که برای آنچه به دست نیاورده ای هم، مویه کنی. از بوده ها پی به نا بوده ها ببر. چرا که قضایا شبیه یکدیگرند. از آنان مباش که پند و موعظه را جز با ضرب و زور نمی پذیرند. چرا که عاقل، پند و اندرز را به ادب می پذیرد و چهار پا به زور و ضرب. با دو سد استوار، راه هجوم غم و اندوه را بر دلت ببند: یک : صبر و مدارا. دو: اعتماد کامل و زیبا نسبت به خدا. هر که از جاده ی اعتدال فاصله بگیرد، سر از وادی ستم در می آورد. و دوست، خوشاوند محسوب می شود. و دوست کسی است که در غیاب هم دوست باشد . وهوای نفس، شریک و همدم کوری است. چه بسا نزدیکی که از هر دوری دورتر است. وچه بسا دوری که ازهر نزدیکی نزدیکتر. وغریب آن کسی است که همدم ندارد. کسی که پا از حیطه ی حق فراتر بگذارد، عرصه بر او تنگ می شود. و هر که قدر و اندازه ی خود را بشناسد، حرمتش حفظ می گردد. آن کس که نسبت به تو پروا ندارد و حد و اندازه نگه نمی دارد، به یقین دشمن توست . در آن زمان که طمع یافتن، باعث هلاکت می شود ، یاس و نیافتن ، عین یافتن است و به مقصود نرسیدن، عین رسیدن. نه هر پوشده ای آشکار کردنی است و نه هر فرصتی در یافتنی. چه بسا که یک بینا راهش را گم کند و نابینا سر از مقصد در بیاورد. انجام هر کار بد را به تاخیر بینداز. چرا که هر زمان بخواهی می توانی در انجامش ، شتاب کنی. بریدن از جاهل ، درست مثل پیوستن به عقل است. هر که به زمانه اعتماد کند زمانه به او خیانت می کند و هر که برای زمانه اعتبار قائل شود ، زمانه او را بی اعتبار می سازد. تیر همگان همواره به هدف اصابت نمی کند . با تغییر حکومت ، مناسبات زمانه تغییر می کند. بیش تر از سفر به همسفر بها بده و پیش تر از خانه ، همسایه را ارزیابی کن. و هنگام سخن گفتن ، از بیان حرفهای مضحک پرهیز کن، اگر چه نقل قول از دیگران باشد. و خویشاوندانت را گرامی بدار. چرا که آنان بال تو اند برای پرواز و اصل و ریشه ی تواند برای بازگشت و دست تو اند برای حمله و هجوم. دین و دنیایت را به خدا می سپارم . بهترین سر نوشت را برای حال و آینده ات و دنیا وآخرتت از خدا مسالت دارم. والسلام |
منبع : فرارو
به گزارش ایلنا متن نامه مهدی کروبی به عزتالله ضرغامی بدین شرح است:
جناب آقای عزتالله ضرغامی
ریاست محترم صدا و سیما
با سلام و احترام
پیرو اظهارات آقای قاضی مقدمی رییس بازپرسی شعبه سیزدهم که از طرف دادستان محترم وقت تهران به اینجانب معرفی شده بود در بخش های مختلف خبری درباره حوادث پس از انتخابات و ادعاهای ایشان مبنی بر غیر قابل استناد بودن مستندات اینجانب درباره آزار برخی از بازداشت شدگان حوادث اخیر تقاضا می کنم هر چه سریعتر دستور فرمایید همین امشب برنامهای با حضور نمایندهای از سوی اینجانب برای توضیح پیرامون آنچه روی داده است برگزار شود یا اینکه اطلاعیه دفتر اینجانب در شرح این ماجرا از تریبون رسانه ملی خوانده شود ، تا مردم خود در جریان ماجرا قرار گیرند . البته بنده فکر می کنم اینجانب و کسانی که در راستای احقاق حقوق مردم تلاش می کنیم به اندازه برخی افراد که میخواستند جنایاتی که شده است را پنهان کنند از این حق برخورداریم تا از تریبون رسانه ملی با مردم سخن بگوییم.
مهدی کروبی
به گزارش ایلنا، متن کامل این اطلاعیه بدین شرح است:
در جریان حوادث سیاسی بعد از انتخابات، متأسفانه بداخلاقیهای بی سابقهای در انتشار اتهامهای جهت دار با هدف تخریب شخصیتهای اثرگذار جامعه ملاحظه میشود. در این روند ناصواب و مخرب از جمله در روزها و هفتههای اخیر اخبار و نسبتهای کذب و بیاساسی در مورد جناب آقای سید محمد خاتمی به چشم میخورد که در خلال اعترافها و محاکمهها و از طریق خبرگزاریها و سایتهای خاص و از زبان و قلم بعضی از دستگیرشدگان عنوان شده است و از جمله سخنان یکی از دستگیرشدگان در جریان محاکمه دیروز است که به رابطه مستمر جناب آقای سید محمد خاتمی با فردی به نام «جرج سوروس» اشاره شده است.
فارغ از اینکه این گفتهها در چه شرایطی بوده است و اصولاً فاقد هرگونه اعتباری میباشد. در عین حال اعلام میدارد این قبیل ادعاها اساساً کذب و عاری از حقیقت است و بجا است مسؤولان امر از گسترش این بداخلاقیها و اعمال خلاف شرع و قانون که آثار سوء آن قبل از اینکه متوجه افراد باشد به نظام جمهوری اسلامی لطمه میزند جلوگیری به عمل آورند.
منبع : خبر آن لاین
پارلماننیوز:استاد برجسته کرسی فقه و حقوق و فلسفه در نامهای کم سابقه خطاب به رئیس قوه قضائیه با ابراز تاسف از برخوردهای صورت گرفته بعد از انتخابات ریاستجمهوری گفت:«ایکاش در حوزه علمیه به کار تدریس و پژوهش ادامه داده بودید و هرگز به این ورطه خطیر پای نمینهادید.»
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، متن کامل این نامه به همراه مقدمهای که روزنامه اطلاعات در صدر این نامه نوشته، بدین شرح است:
نامهای که ملاحظه میشود، نوشته استاد کرسی فقه و حقوق و فلسفه، دکتر مصطفی محقّق داماد است. هرچند ممکن است برخی از کلمات آن به ذائقه برخی از خوانندگان ناگوار آید، امّا هنگام مطالعه کلمه کلمه نامه نباید این احساس و این امتیاز را از یاد برد که نویسنده منتقد در جایگاه دلسوزترین و آگاهترین شخصیتهای برجسته حوزه و دانشگاه است. صاحب چنین قلمی جز خیرخواهی برای اسلام و انقلاب و ملّت و نظام ناشی از آنچه انگیزهای میتواند داشته باشد؟ آمیزهای از درد و درک، پشتوانه این نامه است. بنابراین آنان که به برخورداری از نعمت شرح صدر مفتخرند نه تنها لحن و لسان گاه تند و تیز این نوشته و هر نوشته دلسوزانه و خیرخواهانهی مشابه را تاب میآورند، بلکه خود را به پیگیری و پذیرش نکتههای ظریف مندرج در متن آن موظّف خواهند دانست. «لا یحبّالله الجهر بالسوء منالقول الاّ من ظلم». وقتی خداوند دوست دارد صدای رسای دادخواهان را هرچند جهر به سوء باشد، به طریق اولی دوست خواهد داشت زبان و قلم عالمان عدالتجویی را که صدایشان نه «جهر به سوء» بلکه جهر به حسن است. آیتالله مصطفی محقق داماد چنانکه بسیاری از خوانندگان وقوف دارند، از اهل بیت علم و دین است و همانند سایر اعضای این خانواده بزرگ، «ادری بما فیالبیت» است. خوشبختانه رئیس قوه قضائیه، حضرت آیتالله هاشمی شاهرودی، خود نیز همین خاستگاه و همین جایگاه والا را داراست. بنابراین، اگر نویسنده نامه در مقام آمر به معروف و ناهی از منکر، داعیهای جز یادآوری عدالت قضایی و جزایی ندارد، هیچ خواننده و شنوندهای نمیتواند از کلام و پیامی که به دادگستری و عدلپروری دعوت میکند استقبال نکند. در غیر این صورت به قول قویم امیرالمؤمنین(ع): «من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق». متن نامه را با هم میخوانیم:
حضرت آیت الله جناب آقایهاشمی شاهرودی
ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام وتحیات
به خاطر دارم نیمه اردیبهشت 1358 برای زیارت عتبات عالیات به نجف اشرف مشرف شدم. در بدو ورود مرحوم شهید آیت الله سید محمد باقرصدر طاب ثراه نگارنده را سرافراز فرمودند و به همراه یکی از دوستان مشترکمان به محل اقامت اینجانب تشریف فرما شدند و زیارت ایشان نصیبم شد. چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی که هرگز از خاطرم نمیرود. ایشان از مباحثات با ابن عمّشان امام موسی صدر، و یادداشتهای درس مرحوم والدما، آموزگار جاودان فقاهت مکتب قم «آیت الله سید محمد محقق داماد» و نظریات جدید مطروحه در این مکتب سخن گفتند. از استاد مرتضی مطهری که شهادتشان تازه رخداده بود و نظراتشان گفتگو به میان آمد. آنگاه ایشان خطاب به اینجانب فرمودند «این روزها آقای سید محمودهاشمی که گویی فرزند من است برای حفظ جانش عراق را به قصد قم ترک کرده است و نوید دادند که ایشان میتواند صدیق همفکرگرانبهایی برای شما باشند». من که نادیده خریدار شده بودم نخستین بارکه جنابعالی را در قم زیارت کردم، درست همان یافتم که فرموده بودند. اینک به حکم ولایت دوستی، و با استفاده از حقوق شهروندی، مایلم که بی پرده سطور زیر را به عرض برسانم:
حضرت آیت الله
به عقیده اینجانب بالاترین و بزرگترین ره آورد تحولات قرن حاضر برای بشریت معاصر قواعد جزای عمومی و آئین دادرسی کیفری است. این گفته حقوقدانان جهانی به هیچوجه گزاف نیست که ارزیابی نظام قضایی و حقوقی یک جامعه بر محور قواعد جزای عمومی و آئین دادرسی کیفری و اجرای آن در جامعه دور میزند و برهمین محور باید سنجیده شود.
به موجب این گونه اصول قانونی است که اشخاص میدانند چه عملی جرم است تا اگر مرتکب شوند مجازات میشوند و اگر اجتناب کنند با خیال راحت میتوانند در کنار خانواده با آرامش به زندگی ادامه دهند و کسی به آنان کاری ندارد؟ و در فرض ارتکاب به چه مجازاتی مجازات میشوند و چگونه و با چه آداب و موازینی مجازات بر آنها اجرا میگردد؟ و اگر متهم شدند از چه حقوقی برخوردارند و چگونه دردوران اتهام با آنان برخورد میشود و چگونه آنان میتوانند دفاع کنند؟
معتقدم این نظام نامهها هرچند نگارش و تنظیم آن در قرن حاضر انجام گرفته، ولی مبانی و اصول آن چنان عقلانی است که نمیتواند با تعلیمات راقیه اسلام متکی بر اجتهاد مفتوح شیعی منطبق نباشد. و لذا در دوران سابق مورد تایید فقیهان بزرگ زمان خویش نظیرآیت الله نائینی و آیت الله مدرس اعلیالله مقامهم و خوشبختانه پس از انقلاب اسلامی مورد تایید مراجع رسمی قرار گرفته است.
معتقدم که محور اصلی خواسته ملت ایران در انقلاب مشروطیت تحت عنوان تشکیل عدالت خانه در واقع تقنین همین اصول و موازین بوده و در انقلاب اسلامی هم، ما شاهد بودیم که یکی از انگیزههای خیزش مردمی نقض همین اصول در بیدادگاههای اختصاصی بود.
جناب آقایهاشمی شاهرودی
تحمل بفرمائید که به صراحت به حضورتان عرض کنم که درزمان شما، نه نظرا بلکه عملاً، این رکن اساسی امنیت اجتماعی نه تنها متزلزل بلکه در ملاءعام ویران شد، و این بهای کمی نبود که ملت ایران پرداخت کرد.
توجیه شرعی نقض قواعد عمومی جزا و اصول محاکمات توسط برخی از دوستان، که فقاهت آنان را اگر بپذیرم درایت و آگاهی آنان را هرگز نخواهم پذیرفت، هرچند ممکن است ارائه و برآن اصرار شود. ولی شما مرا میشناسید که فرزند فقاهتم، و دیرینه این درگاهم، فقیهان واقعی را از فقهیان رسانهای بخوبی تشخیص میدهم. با شناختی که اینجانب از جنابعالی دارم، شما از آن دسته فقیهان نیستید، و امکان ندارد که از نظر فکری بتوانید با آنانی همراه شویدکه توجیه گر شرعی اینگونه نقض قوانینند.
سخنرانی شما در سال 1373 در محل کار اینجانب فرهنگستان علوم پیرامون محدوده تمسک به مصلحت ثبت و ضبط است و بعید میدانم که در تقلب احوال تغییر نظری برایتان حاصل شده باشد.
چند روز پیش در جلسهای با حضور چند تن از مسئولان نسبتاً بالای نظام سخن از اخبار وقایع اسفبارِ روز و ستمی که بر مردم رفته است، در میان بود. اخباری که بهطور مستفیض و بلکه متواتراجمالی ثبوت آن مسلم و انکار آن غیر ممکن بود،(باز هم خدا کند دروغ باشد). ناگهان یکی از ذوات محترم سکوت را شکست و با نگاهی عاقل اندر سفیه رو بمن کرد و با پوزخندی معنیدار گفت این اعمال که توجیه شرعی دارد!!! خدا میداند چنان مغز استخوانم را سوزاند که هنوز بیقرار و ناآرامم. یاد جمله حضرت مولا(ع) افتادم که فرموده است:
ولوکان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان عندی ملوما بل کان عندی جدیرا.(نهج البلاغه)
مورخین آوردهاند که وقتی حجاج بن یوسف ثقفی بدستور عبدالملک مروان خلیفه اموی، برای ایجاد خفقان و اسکات معترضین، همراه چند جلاد وارد کوفه شد مستقیما به مسجد آمد و مردم را فراخواند سپس بالای منبر رفت و اعلام داشت «هانای مردم! نه به کودکانتان رحم میکنم ونه به پیرانتان!. بیگناهتان را به جای گناهکار مواخذه خواهم کرد و به صرف گمان تحویل جلادان خواهم داد(آخذ بالتهمة واقتل بالظنه)، همه اینهااز اختیارات من است و هرچه من مصلحت بدانم عین شرع است!!!»
تفکر فوق دقیقا همان بافته و تافته تفقه مبتنی بر کلام اشعری است که نتیجهاش در کتاب المستظهری غزالی به خوبی مشهود میگردد.
اگر خدای ناکرده قواعد عمومی جزا و اصول محاکمات رعایت نشود و یا نقض قوانین با توجیهات ضداخلاق انسانی موجه گردد، زندگی به همین شرایط تلخ (العیاذ بالله) باز میگرددکه مرگ بهتر ازآن زندگی است.
ما که به پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و اجتهاد مفتوح مبتنی برکلام عدلیه مبتهج و بر آن مفتخر و شاکر این نعمت بزرگ هستیم، هرگز مجاز نیستیم که در تشخیص حسن عدالت و قبح ستمگری که مردم خردمند ملتمان خودشان به بداهت درک میکنند قیمومت شرعی نمائیم و تفکر آنان را تعطیل کنیم.
حضرت آیت الله
حضرتعالی خدمات شگرفی در دستگاه قضایی البته که انجام دادهایدکه انکار آن ناسپاسی است، ولی با کمال تأسف وقایعی در دوران ریاستتان به خصوص در روزهای اخیر رخداد که ملت ایران طعم تلخش را هیچگاه از یاد نخواهد برد. وقایعی که چه به دست کارگزاران قوه مجریه انجام یافته باشد و چه بدست ظابطین قضایی و چه بدست دارندگان پایه قضایی همه و همه مسئولش قوه قضائیهای است که شما مسئولیتش را به عهده داشتید.
حضرت آیت الله!
مطمئن باشید شما در راس قوهای قرار داشتید که علیرغم همه ویرانیها و خرابیها به دلیل طبع کار و ساختار باقیمانده از پیش هنوز هم قضات شجاع، متشخص، پاکدامن و دارای و ثاقت قضایی وجوددارند.
شما میتوانستید با حمایت از استقلال قضایی بسیاری از مشکلاتی که ساعتها وقت قوه مقننه را میگرفت و از کارهای مهمتر باز میداشت به آسانی حل کنید، که نکردید.
شما در حوادث اخیر میتوانستید آمرین قانونی در هر پست و مقامی که هستند و مامورین متخلف از موازین اخلاقی را به دست قضات شریف آگاه به قوانین محاکمه کنید که لااقل تا امروز که واپسین روزهای ریاستتان است، نکردهاید.
شگفتا! کار قوه قضائیه به جایی رسیده که از یکسو توسط ائمه جمعه موقّته توصیه به بیرحمی شوند و حدیث شریف لا دین لمن لا رحم له را فراموش کنند و یا به «گرفتن اعتراف!!» مفتخر گردند و از سوی دیگر توسط ریاست قوه مجریه به رعایت رافت اسلامی و کرامت انسانی مورد خطاب قرار گیرند. البته بسیار خوب سفارشی بود که ایشان فرمودند-شکرالله سعیهم- ولی آیا بهتر نبود که رئیسجمهور دولت نهم به جای چنین خطاب بشر دوستانه به جنابعالی یا لا اقل در جنب آن، عتاب قانونی به وزیر کشورشان میکردند و وی را تحویل دستگاه عدالت میدادند؟ وزیری که تحت مسئولیت وی چنین وقایع شرمآوری اتفاق افتاده است مگر میتواند مسئول نباشد؟ آیا این نتیجه تاخیر حضرتعالی در اقدام قضایی نیست؟
به موجب قوانین مدون مملکتی کلیه زندانهای کشور زیر نظر قوه قضائیه اداره میشود، و مسئولیتش با این قوه میباشد. آیا بهتر نبودکه قبل از صدور فرمان مقام معظم رهبری مبنی بر تعطیل «زندان کهریزک»، شما خودتان دستور بازرسی صادر میفرمودید و چنانچه آنرا فاقد معیارهای لازم میدیدید مبادرت به تعطیل آن میکردید؟ شما آنقدر تاخیر فرمودید تا این مدخل در دائرة المعارفهای جهانی بنام حکومت دینی ایران در کنار مدخلهای زندانهای گوانتانامو و ابوغریب در زمان معاصر با کمال تأسف وارد شد.
از منبع موثقی شنیدم که یکی از مراجع تقلید معاصر که از راه دور محاکمهای که از سیمای ایران پخش میشد پیگیری میکردند، به همان منبع فرموده بودند که بهتراست لااقل این محاکمات را که ننگی است برای قضای اسلامی!! از تلویزیون پخش نشود.
عزیزانی که با زندگی صاحب این قلم آشنایند میدانند که صراحت وی تازگی ندارد و سوابق اوراقی که تحت عنوان گزارش خطاب به شورای عالی قضایی وقت و یا صاحبان مناصب اجرایی نگاشته شده و در بایگانی سازمان بازرسی کل کشور علی القاعده موجود است، گواه و اثبات کننده این مدعاست. صاحبان مناصب اجرایی آنزمان که در عمل به گزارشات این ناصح مشفق و درخواست خالصانه وی مبنی بر اجرای صحیح قوانین را اهتمام نکردند و آنروز او را در پافشاری بر نهادینه کردن زندگی مدنی و تحت لوای قانون را یاری ننمودند، امروز گرفتار کمند نقض قوانین شدهاند. و باز هم معتقدم نقض قانون به نفع هیچکس نخواهد بود هرچه در آن تاخیر شود ظلم و ستم به همه میباشد.
از اینکه سخن به درازا کشید عذر میخواهم. آنچه عرض شد دراین روزهای آخرین مسئولیت حضرتعالی هر چند نوشداروی پس از مرگ سهراب است. ولی به هرحال این سطور شاید برای آیندگان مفید و برای شما نقطه افسوسی باشد که ایکاش در حوزه علمیه به کار تدریس و پژوهش ادامه داده بودید و هرگز به این ورطه خطیر پای نمینهادید و به همان نقطه امید استاد شهید بزرگوارتان واصل میشدید.
عریضه را با بیتی از غزل خواجه شیراز به آخر میبرم:
به قد و چهره هرآنکوکه ماه مجلس شد
جهـان بگیـرد اگر دادگستـری دانـد
سید مصطفی محقق داماد-11مرداد88