چكيده
با توجه به كاركرد نهاد وقف و عوامل مؤثر بر آن و با ملاحظه مؤلفه هاي تشكيل دهنده سرمايه اجتماعي و كاركردهاي آن در سطح جامعه ملاحظه مي شود كه بين آنها تعاملات سازنده اي وجود دارد و هر يك باعث تقويت ديگري مي شود.ما در اين مقاله سازوكارهاي اين تعاملات سازنده را تبيين مي كنيم و نشان مي دهيم كه چگونه تقويت يكي باعث تقويت ديگري مي شود. براي اين منظور ما بر روي اجزاء سرمايه اجتماعي تمركز نموده و تأثير و تأثر هر يك بر و از ديگري را ورد بررسي قرار مي دهيم.
كلمات كليدي
وقف- سرمايه اجتماعي- تعامل وقف و سرمايه اجتماعيThe Progressive Interactions of the Institution of Waqf with the Social Capital
Abolghasem Tohidinia
Abstract:
According to the performance of the institution of Waqf and the effective factors that affect it and considering the components of the social capital and its performances in the society it is observed that there are progressive interactions between them and each strengthens the other.
In this paper we explain the mechanisms of these progressive ineractions and indicate that if ach of them be strengthened, how it will strengthen the another. For this purpose we concentrate in the components of the social capital and investigate the effect and impressibility of each on and from the other.
Key Words:
Waqf- Social Capital- Interaction of Waqf and Social Capital
مقدمه
موضوع مورد بحث اين مقاله تعامل موجود ميان وقف و سطح سرمايه اجتماعي جامعه ميباشد و سعي ميشود نشان داده شود كه نهاد وقف و سرمايه اجتماعي هر يك بر ديگري تأثير گذاره و آن را تقويت ميكند.پيرامون نهاد وقف و كاركردهاي مثبت آن در حوزههاي اقتصادي و اجتماعي تحقيقات وسيعي صورت گرفته است و كتابها و مقالات بسياري به رشته تحرير در آمده است كه از آن جمله ميتوان به كتابهاي «مجموعه مقالات و سخنرانيهاي همايش وقف در بازار سرمايه» (1384)، «مالكيت حق انتفاع وقف و احكام راجع به آن» (بازگير، 1379)، «نگاهي به وقف و آثار اقتصادي، اجتماعي آن» (سليميفر، 1370)، «وقف در فقه اسلامي و نقش آن در شكوفايي اقتصاد اسلامي» (حايري، 1380) و «وقف: سرمايهاي ماندگار» (ملاييپور، 1384) اشاره كرد.
در ارتباط با سرمايه اجتماعي و تأثيرات اقتصادي و اجتماعي آن نيز در سالهاي اخير مطالب بسيار زيادي مطرح شده است كه حاكي از اثر بخشي بسيار زياد آن بر ابعاد مختلف زندگي انساني است. البته قابل ذكر است كه تقريباً همه تحقيقات صورت گرفته در اين حوزه غيربومي مي باشد و در ايران تعداد بسياري معدودي اثر اعم از كتاب، مقاله و... وجود دارد. از مهمترين كارهاي انجام شده در اين زمينه ميتوان به منابعي اشاره كرد كه ما در اين مقاله مورد استفاده قرار دادهايم كه فهرست آنها به طور كامل در بخش منابع و مآخذ آمده است.
اما در ارتباط با تعامل بين نهاد وقف و انباره سرمايه اجتماعي موجود در يك اجتماع مطلبي (اعم از تأليف، ترجمه و...) توسط نگارنده يافت نشده است و اين، حاكي از بداعت مقاله حاضر است چرا كه در اين مقاله هدف، تبيين اين مطلب است كه بين سنت حسنه وقف و سطح سرمايه اجتماعي، يك ارتباط سازنده متقابل وجود دارد به اين معنا كه از يكسو اقدام افراد جامعه به اين سنت حسنه، سطح سرمايه اجتماعي جامعه را افزايش ميدهد و از سوي ديگر انباشت سرمايه اجتماعي موجود در جامعه نيز خود يكي از عوامل است كه اين اقدام پسنديده را تشويق نموده و مبادرت به آن را افزايش ميدهد. بنابراين ميتوان رابطه نموداري ذيل را متصور شد:
رابطه سرمايه اجتماعي با وقف
با مقدمهاي كه در بالا آمد نوبت آن است كه به نحوه تعامل سازنده سرمايه اجتماعي با وقف بپردازيم و آن را تبيين كنيم. براي نيل به اين هدف روش مورد استفاده بدين ترتيب است كه ما با كمك گرفتن از اظهارنظرهاي صاحبنظران و انديشمندان مطرح دنيا پيرامون سرمايه اجتماعي و تعريف، اجزاء، سنجش و عوامل انباشت آن، روي هر يك از اين مؤلفهها تمركز كرده و بحث ميكنيم كه آن مؤلفه چه نوع ارتباطي با نهاد وقف دارد يعني آيا از آن متأثر ميشود يا بر آن تأثير ميگذارد و يا اثرگذاري متقابلي بين آنها وجود دارد. بدين ترتيب رابطه ميان وقف و سرمايه اجتماعي مشخص ميشود.قبل از پرداختن به بحث اصلي لازم است به جهت تبيين مفهوم «سرمايه اجتماعي» كمي راجع به اين مفهوم و ابعاد مختلف آن صحبت كنيم اما به دليل وجود نظرات بسيار متنوع پيرامون اين مفهوم و جنبههاي مختلف آن، راه اختصار را در پيش گرفته و تنها به حداقلها بسنده ميكنيم.
پيرامون مفهوم سرمايه اجتماعي تعاريف بسيار متعدد و متنوعي مطرح شده است. براي مثال وولكاك و نارايان (2000) سرمايه اجتماعي را مجموعه اي از منابع مي دانند كه مردم را در كاركردن بطور اشتراكي و جمعي ياري مي كند.
كلمن (1377) مؤلفه هاي ذيل را به عنوان اجزاء سرمايه اجتماعي معرفي مي كند:
تعهدات و انتظارات
اگر فرد A كاري براي فرد Bانجام دهد با اطمنان نسبت به اينكه B درآينده آنرا جبران خواهد كرد، اين امر انتظاري را در A و تعهدي را براي حفظ اعتماد در B ايجاد خواهد كرد.ظرفيت بالقوه اطلاعات
ظرفيت بالقوه اطلاعات شكل مهمي از سرمايه اجتماعي است كه جزء ذاتي و جدايناپذير روابط اجتماعي مي باشد.هنجارها و ضمانتهاي اجرايي مؤثر
هنجارهاي مؤثر، شكل نيرومند اما گاه شكننده سرمايه اجتماعي را تشكيل مي دهد.روابط اقتدار
اگر كنشگر A حق كنترل كنشهاي معيني را به كنشگر B انتقال دهد، B سرمايه اجتماعي بصورت آن حق كنترل دراختيار خواهد داشت. اگر عدهاي كنشگر حقوق كنترل مشابهي را به B انتقال داده باشند، آنگاه B مقدار زيادي سرمايه اجتماعي دراختيار دارد كه ميتواند بر فعالتيهاي معيني متمركز كند. بديهي است اين امر قدرت زيادي به B مي دهد.سازمانهاي اجتماعي انطباق پذير
به عنوان مثال در يك طرح خانهسازي كه در شهري در شرق آمريكا اجرا شد، مسايل و مشكلات فيزيكي بسياري به علت ساخت و ساز ناقص و ضعيف مانند لولهكشي نامناسب وجود داشت. ساكنان براي رويارويي با سازندگان، سازمان يافتند. بعدها هنگامي كه اين مسايل حل شد، سازمان ساكنان همچنان فعال باقي ماند و سرمايه اجتماعي موجود را تشكيل داد به گونهاي كه كيفيت زندگي در اين طرح را بهبود بخشيد.سازمانهاي تعمدي
مانند سازمانهاي سوداگري كه صاحبان سرمايه مالي براي كسب درآمد بنا مينهند يا انجمنهاي داوطلبانهاي كه كالاهاي عمومي توليدميكنند كه انجمن اوليا و مربيان از آنجمله است.در زمينه سنجش انباره اجتماعي يك جامعه يكي از معمولي ترين معيارها برآورد تعداد افراد عضو در سازمانها و گروهها است كه ابتدا توسط پوتنام (1993) و سپس توسط افراد ديگري چون كناك و كيفر (1997) و گلايسر (2000) مورد استفاده قرار گرفته است.
اكنون نوبت آن است كه به بحث اصلي مقاله بپردازيم و پيرامون نحوه تعامل تقويت كننده سرمايه اجتماعي بر نهاد وقف و برعكس بپردازيم.
ساز و كارهاي تعامل سرمايه اجتماعي با وقف
سازوكارهاي تعامل سرمايه اجتماعي با وقف به شرح ذيل ميباشد:- بر طبق تعريف بانك جهاني (2000) سرمايه اجتماعي مجموعهاي از نهادها، روابط و هنجارهايي است كه كيفيت و كميت تعاملات اجتماعي يك جامعه را شكل ميدهند. با توجه به اين تعريف اگر وقف را به عنوان يك نهاد حقوقي و اجتماعي بدانيم (كاتوزيان) ميتوان آن را از مؤلفههاي تشكيلدهنده سرمايه اجتماعي يك جامعه دانست و لذا هرچه اين عمل خداپسندانه در جامعه افزايش بيشتري يابد و اين نهاد بيشتر تقويت گردد، بر انباره سرمايه اجتماعي بيشتر افزوده خواد شد.
- بر طبق اظهار نظر هابز (2000)، نارايان (1997) سرمايه اجتماعي را شامل هنجارهاي اجتماعي ميداند. وقف كردن نيز يك هنجار اجتماعي محسوب ميشود و لذا هر عاملي كه سبب شود اين هنجار در جامعه رونق گيرد، به انباشت سرمايه اجتماعي كمك خواهد كرد. به عنوان مثال ارج نهادن به مقام واقفين به طرق مختلف و يا تبيين بركات معنوي و آثار اقتصادي- اجتماعي وقف براي عموم ميتواند تمايل افراد به وقف كردن را افزايش داده و اين هنجار اجتماعي را بيش از پيش رواج دهد و سبب افزوده شدن بر سطح سرمايه اجتماعي موجود گردد.
از سوي ديگر هر عاملي كه سبب شود هنجار عام «عمل خيرخواهانه» در جامعه گسترش يابد با افزودن بر سطح سرمايه اجتماعي به رونق سنت حسنه وقف دامن ميزند زيرا اين سنت نيز يكي از همان هنجارها و اعمال خيرخواهانهاي است كه در جامعه تقويت شدهاند. بنابراين از اين جهت بين هنجار وقف كردن و سطح سرمايه اجتماعي موجود در يك اجتماع يك رابطه دو سويه متصور است.
- گروه كندي دانشگاه هاروارد در تحقيقي مشاركت مذهبي را از اجزاء سرمايه اجتماعي معرفي ميكند (الواني و سيدنقوي). وقف كردن يكي از مصاديق بارز مشاركت مذهبي به حساب ميآيد زيرا انگيزههاي معنوي كه واقفين از دين و مذهب اخذ ميكنند سبب ميشود كه از مال خود چشمپوشي نموده و آن را وقف نمايند چرا كه اسلام وقف را در رديف عبادات قرار داده و براي آن اجر و ثواب اخروي قايل شده است.
علاوه بر اين بسياري از موقوفات به مصارف مذهبي همچون هزينه ساخت و تجهيز مساجد و تكايا، نشر كتب ديني و اخلاقي و تأمين شهريه طلاب اختصاص مييابد. با اين بيان هر آنچه كه سرمايه اجتماعي مشاركت مذهبي و بروز رفتارهاي معنوي و اخلاقي را تقويت نمايد ميتواند عاملي باشد تا بر ميزان اقدام به مصداق مورد نظر ما يعني وقف افزوده گردد.
از سوي ديگر هر چه كه اين سنت حسنه را قوت بخشد، مشاركت مذهبي را تقويت نموده است و لذا رابطه دو طرفهاي بين وقف و سرمايه اجتماعي ديده ميشود كه به واسطه مشاركتهاي مذهبي و انجام رفتارهاي معنوي و اخلاقي شكل گرفته است.
- تعهدات و انتظارات از جمله اجزاء سرمايه اجتماعي محسوب ميشوند. (كلمن، 1377) و همانطور كه مشخص است وقف كردن يكسري تعهدات را موجب ميشود كه از مصاديق بارز آن تعهدات واقف، متولي و سازمان اوقاف نسبت به مال موقوفه و موقوف عليهم است و يكسري انتظارات را بر ميانگيزد كه انتظار واقف و موقوف عليهم در عمل دقيق به وقف نامه ازآن جمله ميباشد. لذا وقف كردن با ايجاد تعهدات و انتظارات اجتماعي جديد به انباره سرمايه اجتماعي ميافزايد.
- نارايان (1997) اعتماد موجود در روابط اجتماعي را يكي از مهمترين اجزاء تشكيل دهنده سرمايه اجتماعي ميداند (هابز، 2000). از اين رو هر چه ميزان اعتماد عمومي به مسؤولين مرتبط با امر وقف و عملكرد آنها بيشتر باشد، وقف توسعه بيشتري خواهد يافت. در نتيجه براي مثال به روز كردن شيوههاي مديريتي اموال موقوفه كه در اختياز سازمان اوقاف قرار دارد و كارهاي اعتمادساز ديگري مانند نظارت بر عمل كردن دقيق به نيت واقفين و يا ارائه گزارش عملكرد به آنها و عموم مردم ميتواند سطح اعتماد مردم را به سازمان اوقاف بالا برده و موجب رونق وقف گردد. پس سرمايه اجتماعي بر شكوفايي اين عمل خداپسندانه تأثير مثبت دارد.
از نظر كولير (1998) سرمايه اجتماعي از يكسو نوعي سرمايه است و لذا داراي اثرات اقتصادي مثبت ميباشد و از سوي ديگر اجتماعي است يعني مشتمل بر تعاملات غيربازاري و مردماني است كه در حال اجتماعي شدن هستند. با اين تعريف وقف نيز نوعي سرمايه اجتماعي به حساب ميآيد زيرا با انجام عمل وقف مجموعهاي از تعاملات ميان واقف، موقوف عليهم، متولي و سازمان اوقاف و تعاملات دروني بين خود موقوف عليهم برقرار ميشود كه داراي اثرات اقتصادي است كه عمدتاً به بهبود وضعيت موقوف عليهمي چون مستمندان، ابناء سبيل، ايتام، زنان بيوه، بيماران و... ميانجامد.
از طرف ديگر نفس تعاملات منتج از وقف كردن خود به مثابه نوعي چسب اجتماعي ميباشد كه گروههاي مختلفي از اجتماع را به يكديگر متصل ميكند و در كنار يكديگر نگه ميدارد و اين همان تعريفي است كه كتس و اوزگا (2005) از سرمايه اجتماعي دارند. بنابراين رونق اين كار خير به معناي افزايش انباره سرمايه اجتماعي موجود در جامعه است.
- الواني و سيدنقوي به استناد گروهكندي مشاركت را جزء سرمايه اجتماعي به حساب ميآورند. مشاركت مدني يعني جمعي انديشيدن و جمعي حركت كردن و با توجه به اينكه وقف تشريك مساعي و مهم دانستن رفاه حال انسانهاي ديگر را در دل خود دارد، اين سنت حسنه باعث افزايش سرمايه اجتماعي ميشود.
از سوي ديگر هرگونه عملي كه سبب شود راه براي مشاركت مدني افراد و گروههاي داوطلب باز شود و در امر مشاركت مدني تسهيل گردد، تبعاً به رونق مشاركت در امر وقف نيز كمك خواهد كرد. به عنوان مثال كاهش مقررات دست و پاگير و كاغذبازيهاي اداري و اهتمام مسؤولين به تسهيل امر مشاركتهاي مردمي و همچنين فراهم كردن زمينههاي جديدي جهت ورود وقف به آنها و فراهم كردن شرايط مناسب جهت مشاركتهاي مردمي تمام طبقات ميتواند اين سنت حسنه را بسيار گشترش دهد. بنابراين از اين منظر هم ميان وقف و سرمايه اجتماعي مشاركت مدني يك تعامل دو جانبه برقرار ميباشد و هر يك تأثير تقويتكنندهاي بر ديگري دارد.
- كلمن (1377) روابط اقتدار يا به عبارت ديگر داشتن حق اختيار و كنترل را نيز از جمله اجزاء سرمايه اجتماعي ميداند و از آنجا كه وقف باعث ميشود موقوف عليهم بر منافع مال موقوفه حق پيدا كند و به نوعي بر آن تسلط يابند، وقف سبب ميشود روابط اقتدار در جامعه گسترش يابد زيرا اگرچه سلطه واقف ملغي ميشود اما در بسياري موارد جمع كثيري از افراد كه موقوف عليهم باشند داراي حق و اختيار ميگردند. در نتيجه وقف از اين منظر نيز به انباشت سرمايه اجتماعي كمك ميكند.
- هافرث و همكاران (1995) يكي از شاخصهاي سنجش سرمايه اجتماعي را ميزان كمكهاي ضروري ميدانند (استون، 2001)، از اين جهت ميزان مبادرت به وقف نيز ميتواند ملاكي جهت سنجش سرمايه اجتماعي باشد چراكه قريب به اتفاق موقوف عليهم از كساني هستند كه نيازمند به اموال وقف شده ميباشند. بنابراين رونق وقف به معناي كمكهاي ضروري است كه در اين صورت سطح سرمايه اجتماعي جامعه افزايش خواهد يافت.
- مشاركت سياسي هم از اجزاء سرمايه اجتماعي برشمرده شده است (الواني و سيدنقوي). پس هر چه باعث تقويت مشاركت سياسي گردد، در واقع سطح سرمايه اجتماعي جامعه را افزايش داده است. از طرف ديگر ميدانيم كه يكي از آثار وقف حركت در مسير تحقق عدالت اجتماعي، ايجاد برابري اقتصادي، كاهش اختلاف طبقاتي و ارتقاي سطح رفاه عمومي از طريق فراهم كردن تأمين اجتماعي است چراكه موقوف عليهم معمولاً از اقشار نيازمند جامعه ميباشند كه با بهرهمندي از اموال وقفي قدري وضعيت معيشتي و رفاهيشان بهبود مييابد و در واقع وقف ساز و كاري است كه به توزيع مجدد درآمد و توان اقتصادي منجر ميشود. علاوه بر اين نيازي به استدلال نيست كه كاهش اختلاف طبقاتي و بهبود رفاه اجتماعي سبب ميشود مشاركت سياسي بيشتر گردد. بنابراين ما از سنت حسنه وقف به مشاركت سياسي كه جزء سرمايه اجتماعي محسوب ميشود، رسيديم.
- كناك و كيفر (1997) در ارتباط با انباشت سرمايه اجتماعي دريافتند كه در جوامعي كه سطح آموزش بالاتر است، سطح سرمايه اجتماعي نيز بيشتر ميباشد. در تأييد اين مطلب ميتوان به كار كوت (200) اشاره نمود كه در آن آمده است كه افزايش سطح آموزش و پرورش باعث افزايش سطح اعتماد عمومي و مشاركت سياسي ميگردد و انسجام اجتماعي را هم افزايش ميدهد. ما از اين دريافتهاي تحقيقي استفاده ميكنيد كه با توجه به اينكه بسياري از موقوفات در خدمت امور آموزشي بوده است، وقف به بالا رفتن سطح آموزش جامعه كمك شايان توجهي نموده و از اين طريق باعث افزايش سطح سرمايه اجتماعي آن ميگردد.
- سازمانها نيز از اجزاء سرمايه اجتماعي محسوب ميشوند (كلمن، 1377). بنابراين چنانچه سنت حسنه وقف سبب شود كه در جامعه سازمانهايي ايجاد شود، بر انباره سرمايه اجتماعي افزوده خواهد شد. براي مثال چنانچه واقفين، متوليان و موقوف عليهم به طور جداگانه سازمان يابند تا از مزاياي سازماندهي بهرهمند گردند، اين كار سرمايه اجتماعي را افزايش خواهد داد.
از طرف ديگر سازمان اوقاف و سازمانهاي بالقوه متشكل از واقفين، متوليان و موقوف عليهم نيز با بهرهمندي از مزاياي سازماندهي، در تحقق وقف و حصول به اهداف آن عملكرد بهتري را از خود بروز خواهند داد و بدين ترتيب سرمايه اجتماعي سازمانهاي مرتبط با امر وقف به رونق اين عمل معنوي كمك خواهند نمود. در نتيجه، در اين مورد نيز ارتباط ميان سرمايه اجتماعي و وقف يك ارتباط دوجانبه ميباشد.
- پوتنام (2001) احساس تعهد و مسؤوليت نسبت به اجتماع را يكي ديگر از معيارهاي سنجش سرمايه اجتماعي ميداند. بنابراين افزايش كار نيك وقف كردن به معناي افزايش سطح سرمايه اجتماعي است زيرا يكي از انگيزههاي مهم واقفين همين احساس مسؤوليت و تعهدي است كه آنها نسبت به جامعه و كشور خويش دارند.
- گروه كندي دانشگاه هاروارد بيان ميكند كه اصلاً خود بخشش و روحيه داوطلبي از اجزاء سرمايه اجتماعي ميباشد (الواني و سيد نقوي) و چون وقف چيزي جز بخشش مال از سوي كساني كه داراي روحيه خيرخواهي داوطلبانه هستند، نميباشد ميتوان نتيجهگيري كرد كه رونق وقف از يكسو نشان دهنده افزوده شدن بر انباره سرمايه اجتماعي بخشش و روحيه داوطلبي است و اين افزايش باعث رونق آن گرديده است و از سوي ديگر تقويت نهاد وقف خود به تقويت سرمايه اجتماعي بخشش و روحيه داوطلب شدن در امور خير دامن زده و سطح اين نوع سرمايه اجتماعي را بالا ميبرد. بنابراين تعامل بين وقف و سرمايه اجتماعي از اين منظر هم دو سويه ميباشد.
- فوكوياما (2002) سرمايه اجتماعي را عامل كليدي توسعه اقتصادي ميداند و تبعاً توسعه اقتصادي عامل مثبتي در جهت توسعه نهاد وقف ميباشد چراكه وقف نوعي قرارداد اقتصادي است و معاملات اقتصادي حتي از نوع داوطلبانه و بخشش گونه آن هم انتظار ميرود كه در دوران رونق و توسعه اقتصادي افزايش يابد زيرا دست افراد خير و نيكوكار در اين دوران بازتر ميباشد و ميتوانند اموال خود را به ميزان بيشتري وقف نمايند. با اين بيان افزايش انباره سرمايه اجتماعي با تسريع در امر توسعه ميتواند باعث رواج هرچه بيشتر وقف گردد.
- كلمن (1377) از جمله عوامل ساخت سرمايه اجتماعي را دين، مذهب و ايدئولوژي ميداند از اين رو افزايش گرايشات ديني و مذهبي و اعتقادات ايدئولوژيكي در جامعه به افزايش سطح سرمايه اجتماعي كمك خواهد كرد. از سوي ديگر افزايش اعتقادات ايدئولوژيكي چون اعتقاد به معاد و پاداش و عقاب اخروي انگيزه بسيار مناسب و محرك بسيار قوي جهت رونق وقف ميباشد. بنابراين از اين جهت، سرمايه اجتماعي باعث تقويت اين سنت حسنه ميگردد.
نتيجه گيري
به علت طبيعت تعريف مفهوم "سرمايه اجتماعي" كه يك تعريف چند بعدي است كه واحدها و سطوح مختلفي از تحليل را شامل مي شود، بين آن و نهاد وقف تعاملات گوناگوني وجود دارد كه بر نقش ارزنده اي كه هر يك در اجتماع ايفا مي كند تأثير قابل ملاحظه اي مي گذارند بطوري كه هر يك اثرات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ديگري را تقويت مي كند و ما در اين مقاله برخي از مهمترين سازوكارهاي تعامل اين دو را تبيين نموديم اما بي شك سازوكارهاي ديگري نيز در اين زمينه قابل تصور و پيگيري است كه مي تواند موضوع پژوهشهاي آتي محققان و انديشمندان گرامي باشد. به عنوان مثال يكي از عناصر بسيار مهم سرمايه اجتماعي يك ملت فرهگ آن ملت است و به نظر مي رسد كه بين فرهنگ و نهاد وقف ارتباط بسيار تنگاتنگي وجود داشته باشد اما در اين مقاله به آن پرداخته نشده است و لذا سعي و همت پژوهشگران در اين مورد و موارد مشابه راهگشاي رفع كاستي هاي اين مقاله خواهد بود.