تبیان، دستیار زندگی
آخرین بار که می‌خواستم بروم آلمان به من گفت این بار بیایی دیگر مرا نمی‌بینی. مادر هیچ وقت این طور حرف نمی‌زد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برای فرار از غم به تمرین رفتم

هاشمیان: تمام امیدم مادرم بود

هاشمیان هم از بی نظمی فوتبال ایران می گوید

آخرین بار که می‌خواستم بروم آلمان به من گفت این بار بیایی دیگر مرا نمی‌بینی. مادر هیچ وقت این طور حرف نمی‌زد... تمام امیدم مادر بود.حالم خیلی بد است نمی‌‌دانم چکار باید بکنم. این اولین جملات وحید هاشمیان در غم از دست دادن کسی بود که مدتهاست وحید عادت کرده هم جای پدر به او نگاه کند و هم جای مادر.

وقتی وحید پدر را از دست داد کودکی خردسال بود و مادر به زیبایی نقش پدر را هم در زندگی اش بازی کرد تا فرزند باهوش و حساسش خلایی در زندگی احساس نکند.

وحید هاشمیان مهاجم تیم ملی ایران

البته در کنار این شیوه زندگی، راه مبارزه را هم به وحید آموزش داد تا وی در ورزش و زندگی به مشکل برنخورد. این تصمیم بزرگ مادر به وحید کمک کرد در تیمی برای بزرگ شدن تلاش کند که با رنگ‌های اصلی فوتبال ایران هیچ ارتباطی نداشت.

چند سال بازی در پاس وی را به تیم ملی برد و گرچه در روزهای حضور در تیم ملی زیاد نتوانست به میدان برود؛ اما همین صعود، وحید را به آلمان برد تا بازی در لیگی با برنامه و منظم را تجربه کند. لیگی که با روحیاتش سازگاری بسیار داشت.

با این حال جدایی از مادر برای او سخت بود:« خیلی برایم سخت بود که از مادر جدا شوم. روزهای اول و کلا سال اول خیلی به من سخت گذشت ولی توصیه‌های مادر و حرف‌هایی که او با من می‌زد باعث شد تحمل کنم و خودم را به این شرایط جدید وفق دهم. مادرم به من یاد داده بود که سختی را تحمل کنم و آنجا هم دوام آوردم و ثمره‌اش را هم دیدم».

هاشمیان مهاجم ایرانی شاغل در بوندسلیگا

وحید در بدترین روزها و بهترین روزها فقط یک نفر را می‌شناخت:« در بدترین شرایط با مادرم حرف می‌زدم تا مرا آرام کند. در بهترین شرایط هم با مادرم حرف می‌زدم تا شادی‌ام را با او تقسیم کنم. 4 سال پیش همین موقع یعنی روزهایی که من در تیم ملی نبودم و تیم در بازی‌های مقدماتی جام جهانی 2006 به مشکل برخورده بود، مادرم به من سفارش کرد که برای تیم ملی بازی کنم و من هم اطاعت کردم. فکرم را کردم و دیدم به درد تیم می‌خورم و برگشتم».

آخرین سفر وحید به آلمان سفری فوق‌العاده تلخ برایش بود:« اصلا خودم را نمی‌بخشم. مادرم هر وقت که می‌خواستم به آلمان بروم می‌گفت خیالت راحت باشد و من مشکلی ندارم. باز هم می‌بینمت. برو به امان خدا؛ اما این بار گفت دیگر مرا نمی‌بینی. من هم فکر کردم مادر کمی از بیماری‌اش خسته‌شده و گفتم مادر این حرفها را نزنید. ولی مادر از رفتنش خبر داشت».

تمجید سرمربی بوخوم از هاشمیان

حالا مشخص می‌شود یکی از موفقترین و یکی از مودب‌ترین لژیونرهای ایرانی به چه دلیل موقعیتش را در تیمش از دست داده. وی که به شدت به مادرش وابسته بود در 6 ماه اخیر نگران بیماری مادر و شرایطی بود که مادر را آرام آرام از او دور می‌کرد. در این اوضاع باید هم به او حق داد که با از دست دادن این پشتوانه، روحیه مناسبی نداشته باشد.

آیا وحید با این شرایط روحی می‌تواند برای تیم ملی بازی کند...« می‌خواستم بعد از مراسم فردا تهران را ترک کنم. با آقای دایی هم صحبت کردم و به او گفتم اصلا وضعیت روحی مناسبی ندارم. وی هم گفت با این وضع روحی اگر فکرت را منحرف کنی خیلی به نفعت است. بیا سر تمرین. ما کمک می‌کنیم غمت را فراموش کنی. دیدم حق با اوست چون خودم هر وقت خیلی گرفتار می‌شوم می‌روم تمرین می‌کنم تا خسته شوم و دیگر نتوانم به گرفتاری‌ام فکر کنم. این بود که قبول کردم. گفتم شنبه سر مزار مادرم می‌روم و بعد از مراسم یکشنبه هم می‌روم سر تمرین».
منبع: خبرآنلاین