تبیان، دستیار زندگی
ماجراى اصحاب اخدود از حیث تاریخى با اختلاف بسیار روایت شده است. طورى كه نمى توان نظر قطعى درباره مصداق واقعى و زمان وقوع آن اظهار نمود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصحاب اخدود در قرآن کریم

اخدود

منطقه اخدود در نجران عربستان

قُتِلَ أَصْحابُ الأُخْدُودِ * النّارِ ذاتِ الوَقُود * إِذ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ * وَهُمْ عَلى ما یَفْعَلُونَ بِالمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ

كشته شدند یاران گودال (خندق)؛ همان آتش مایه دار و انبوه. آن گاه كه آنان بالاى آن خندق به تماشا نشسته بودند. و خود بر آنچه بر سر مؤمنان مى آوردند، گواه بودند.

یكى از جماعت هاى الگو در قرآن، كه با افتخار و عزت از آنها یاد شده است، كشتگان اخدود مى باشند. قرآن در سوره بروج از آنها و سرنوشت عبرت آموز، ومقاومت جانانه شان در راه عقیده توحیدى سخن گفته است؛

قُتِلَ أَصْحابُ الأُخْدُودِ * النّارِ ذاتِ الوَقُود * إِذ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ * وَهُمْ عَلى ما یَفْعَلُونَ بِالمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ؛(1)

كشته شدند یاران گودال (خندق)؛ همان آتش مایه دار و انبوه. آن گاه كه آنان بالاى آن خندق به تماشا نشسته بودند. و خود بر آنچه بر سر مؤمنان مى آوردند، گواه بودند.

ماجراى اصحاب اخدود از حیث تاریخى با اختلاف بسیار روایت شده است. طورى كه نمى توان نظر قطعى درباره مصداق واقعى و زمان وقوع آن اظهار نمود.

هرچند در برخى ترجمه ها و تفسیرها اصحاب اخدود لقب كسانى دانسته شده كه گروهى از مؤمنان را به خاطر عقیده و ایمان به توحید در گودال هاى آتش سوزانیده اند، اما مشهور این است كه اصحاب اخدود همان مؤمنان شهیدند.(2)

اصحاب اخدود، اسوه جان نثارى در راه توحید

بارزترین صفت اصحاب اخدود كه آنان را به مقام الگویى مى رساند، جانفشانى و فداكارى بى دریغ در راه اعتقاد توحیدى است.

با پذیرفتن هر یك از روایات تاریخى موجود در مورد چگونگى و مصداق قصه اصحاب اخدود، آنچه مسلم و یقینى است، مقاومت و رشادت این گروه دربرابر تهدیدهاى جدى سركردگان كفر است، كه مى خواستند زندگى دنیا را به بهاى ایمان به آنها دهند و اینان بر ایمان خویش تا آخرین لحظه پاى فشردند؛

وَما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلّا أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ العَزِیزِ الحَمِیدِ.(3)

و بر آنان عیبى نگرفته بودند جز اینكه به خداى ارجمند ستوده ایمان آورده بودند.

دیدگاه مشهور درباره ماجراى اصحاب اخدود كه مورد اعتراف بیشتر مفسران و سیره نویسان است را به طور خلاصه از سیره ابن هشام مى آوریم:

ذونواس با سربازانش به سوى آنها رهسپار شد و به یهودیت دعوتشان كرد و میان كشته شدن ودین یهود، مختارشان ساخت.

جهنم

پس كشته شدن را برگزیدند و چاله هایى (اخدود) برایشان حفرنمود و بسیارى را سوزاند و بسیارى را با شمشیر كشت و مثله كرد تا به نزدیك بیست هزار شدند و آیات سوره بروج در شأن ذونواس و سپاهش نازل گشت.(4)

شرح بیشتر ماجرا، بنا به نقل على بن ابراهیم قمى در تفسیر سوره بروج 

اصحاب اخدود كشته شدند و سبب آن این بود كه ذونواس آخرین پادشاه از ملوك حمیر، حبشیان را به حمله به سرزمین یمن واداشت و خود به دین یهود درآمد و حمیریان را به این آیین فرمان داد و خود را یوسف نامید. مدتى بدین سان گذشت تا بدو خبر رسید كه در نجران بازماندگان قومى نصرانى به سرمى برند كه دین عیسى و حكم انجیل را گردن مى نهند و پیشوایشان عبدالله بن بریامن است.

اطرافیان پادشاه، او را به عزیمت به سوى آن قوم و تحمیل آیین یهود برایشان تشویق كردند. پس حركت كرد تا به نجران رسید و هر كس را بر دین نصرانیت بود، گرد آورد. آن گاه دین یهود را بر آنان عرضه كرد اما آنها امتناع كردند. وى با آنان مجادله نمود اما جز ابا و امتناع ندید.

سرانجام آنها كشته شدن را بر ورود به آیین یهود برگزیدند. ذونواس براى آنها گودال هایى حفر كرد و هیزم در آن بنهاد و آتش به پا كرد. گروهى از ایشان به آتش سوختند، گروهى دیگر با شمشیر مثله شدند تا شمار سوختگان و كشتگان به بیست هزار رسید و تنها یكى از ایشان به نام دوس با اسب خود گریخت.(5)

بنابراین، آنچه از مجموع روایات مشهور برمى آید این است كه اصحاب اخدود آزادانه، مرگ را بر دین جبرى و تحمیلى و آیین منسوخ ترجیح دادند و از دین بر حق مسیحیت كه آخرین رسالت معتبر در زمانشان بود، بیرون نشدند و فرجامشان شهادت و سعادت عقبا گشت.

پانوشته ها

1 - بروج (85) آیات 4 - 7.

2 - بعضى از مفسران، آیه قتل اصحاب الاخدود را در مقام خبر نمى گیرند و نفرین و لعن تلقى مى كنند (خزائلى، اعلام قرآن، ص 135) و علامه طباطبایى نیز جزء این عده است (المیزان، ج 20، ص 371) كه در این صورت، این گروه از موضوع بحث ما خارج و در زمره الگوهاى كفر قرار مى گیرند.

البته صرف نظر از مصداق لفظ اصحاب اخدود، مراد ما قربانیان این واقعه است كه جان خود را در راه عقیده توحیدى فدا كردند.

3 - بروج (85) آیه 8.

4 - ابن هشام، السیرةالنبویه، ج 1، ص 35.

5 - تفسیر قمى، ص 719 (به نقل از: محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 14، ص 438 و 439).

تنظیم برای تبیان: موسوی