تبیان، دستیار زندگی
هیچ یک از آن سربازان حتی تصورش را هم نمی کردند که باید چنین سروصدای مهیبی را آن هم درست در کنار گوش ها و بالای سر خود تحمل کند. سربازان نیروهای مسلح آلمان شرقی که در پادگانی در کنار مرزهای برلین غربی مستقر بودند تصور کام
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جنگ بلندگوها در کنار دیوار برلین

هیچ یک از آن سربازان حتی تصورش را هم نمی کردند که باید چنین سروصدای مهیبی را آن  هم درست در کنار گوش ها و بالای سر خود تحمل کند. سربازان نیروهای مسلح آلمان شرقی که در پادگانی در کنار مرزهای برلین غربی مستقر بودند تصور کاملا متفاوتی از این وضع داشتند و در واقع قرار بر این بود که مقدمات جشن های شانزدهمین سالگرد تاسیس جمهوری دمکراتیک آلمان (شرقی) را که روز هفتم اکتبر برگزار می شد، فراهم کنند.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
جنگ بلندگوها در کنار دیوار برلین

شیوه ای عجیب که 55 سال پیش در تبلیغات آلمان شرقی و غربی مرسوم بود

درست در همان زمان و در فاصله ای کمتر از صد متر، یعنی در سوی غربی دیوار عملیات اسرارآمیزی در جریان بود: از میان شاخه های انبوه درختانی که در کنار ساختمان های فرودگاه نیروهای بریتانیایی قرار داشت، ناگهان میله هایی بلند و متصل به هم به صورت هیدرولیک باز شد و رو به آسمان رفت. اما بر سر این به اصطلاح بازوهای پولادین و بلند، از دست و انگشت خبری نبود و در عوض بلندگوهایی غول پیکر و نصب شده را با خود حمل می کرد.

اثنا جشن و پایکوبی به مناسبت روز جمهوری همراه با موزیک و مراسم رژه و سخنرانی در رثای آن به اصطلاح «سوسیالیسم واقعا زنده» در آن پادگان آغاز شد. اما سخنران این جشن هنوز اولین جملاتش را ایراد نکرده بود که ناگهان غرش گوش خراش ترومپت ها از آن سوی دیوار آغاز شد.

از آلمان به آلمان

با پایان کار ترومپت ها صدایی دیگر از آن بلندگوها بیرون آمد: «توجه، توجه! صدای ما را از استودیوی مستقر در کنار سیم خاردارها می شنوید! ای مردان ارتش ملی خلق: هر کس به سوی انسانی شلیک کند مرتکب قتل شده است. دیروز صبح زود در نزدیکی گذرگاه مرزی یک نفر از سربازان ارتش ملی خلق به ضرب گلوله جان خود را از دست داد. او به دست همقطاران خود کشته شد، تنها به این دلیل که می خواست از آلمان به آلمان برود. شما باید در برابر جهانیان شرمنده باشید.» این جملات نه تنها در آن پادگان بلکه تا چهار کیلومتر آن سوتر نیز به وضوح شنیده می شد.

این نقطه اوج جنگ بلندگوها میان آلمان شرقی و آلمان غربی بود، جنگی که کوتاه زمانی پس از ساخت دیوار برلین در اواسط آگوست 1961 آغاز شد و خواب راحت را از بسیاری از ساکنان برلین گرفت. دولت های برلین شرقی و غربی به مدت چندین سال تلاش داشتند که به هر صورت و از جمله به وسیله این بلندگوها یکدیگر را مورد آزار قرار داده و به اصطلاح روشنگری کنند. این روش از رقابت تسلیحاتی و مبارزه که در واقع برگرفته از روش های جنگ سرخ پوست های آمریکا بود، حتی در آن زمان نیز عجیب و غریب به نظر می رسید.

والتر اولبریخت، رئیس جمهور وقت آلمان شرقی در روز 15 ژوئن 1961 همچنان ادعا می کرد: «هیچ کس قصد ساخت دیوار ندارد!» اما کمتر از دو ماه پس از این سخنان بود که موج هزاران نفره پناهجویانی که از شرق به غرب می آمدند با خشونت متوقف شد و در روز 13 آگوست 1961، دیواری بنا گردید که تا سال ها آلمان را به دو نیمه تقسیم کرد.

چند روز پس از ساخت دیوار بود که کنراد آدناوئر، صدراعظم وقت آلمان غربی به برلین غربی سفر کرد تا مردم این شهر را از پشتیبانی کامل دولت مطمئن کند. اما اولین جملات صدراعظم که در کنار دروازه براندنبورگ ایراد می شد با اختلال مواجه گردید زیرا در همان زمان مرزبانان آلمان شرقی به وسیله بلندگویی غول پیکر یکی از آهنگ های گوش خراش آمریکایی را پخش کردند. این آهنگ البته توسط یکی از نمایشنامه نویسان آلمان شرقی تغییر داده شده و شعر آن در واقع هجویه ای علیه ویلی برانت شهردار وقت برلین غربی بود.

چند روز پس از این رویداد ویلی برانت دستور تشکیل واحد مجهزی موسوم به یگان تبلیغات را صادر کرد و بدین ترتیب بود که از همان زمان خودروهای موسوم به «خط دموکراسی برلین» در امتداد دیوار مستقر شده و برنامه های «استودیوی کنار سیم خاردارها» را پخش می کردند. بر اساس این طرح خودروهای فولکس واگن با پنجره های میله کشی شده و بلندگوهای تعبیه شده بر روی سقف که با باتری کار می کردند، بر اساس یک طرح زمان بندی شده با جدیت مشغول به کار بودند و اخبار و اظهارات سربازان فراری را همراه با آهنگ به اطلاع ساکنان آن سوی دیوار می رساندند. البته یکی از اهداف اصلی این طرح آن بود که مرزبانان آلمان شرقی را از شلیک به سوی فراریان منصرف کرده و یا این عمل را پرهزینه تر کند. شعاری که هر روز از این بلندگوها با فواصل مختلف تکرار می شد این بود: «جنایت، جنایت است حتی اگر شلیک به سوی یک فراری باشد!»

این جملات توسط روزنامه نگاران مطرح آلمانی و با هدف سست شدن وفاداری مرزبانان آلمان شرقی به حکومت نوشته و خوانده می شد. در یکی از آن متن ها آمده است: «یک بار هم که شده از خودتان بپرسید که دلیل حضورتان در اینجا چیست. حاکمان به شما می گویند که این رفتارهای احمقانه برای حفظ صلح ضرورت دارد. اما خود این حاکمان و کارگزاران نیز به این ادعا باور ندارند. شناسایی کسی که صلح را به خطر می اندازد کار سختی نیست زیرا شخص اولبریخت دشمن صلح است. به دستور او بود که دیوار و سیم خاردارها کشیده شد و اوست که به شما فرمان شلیک به سوی هموطنان خودتان را می دهد.»

در همین حال دستگاه تبلیغاتی آلمان شرقی نیز با قدرت به کار مشغول بود. از آن 190 بلندگوی مستقر در کنار دیوار، موسیقی های پر سر و صدا و مطالب هجو علیه ویلی برانت و هشدار به برلین غربی در مورد طرح های جنگ طلبانه دولت بن پخش می شد. این برنامه غالبا سراسر روز و گاه تا پاسی از شب ادامه داشت.

میشائل کلات که در زمان جنگ بلندگوها 11 ساله بود به خاطر می آورد: «ما و سایر ساکنان آن منطقه کنترل عصبی خود را از دست داده بودیم. خانه پدری من کمتر از صد متر با مرز فاصله داشت و بلندگوها از صبح تا شب می غریدند و زندگی را برای ما جهنم کرده بودند. از این بلندگوها آهنگ های گوش خراش و یا هجویه های بی نمک پخش می شد.»

ادامه این وضعیت بی تردید به قیمت آزار جسم و روح اهالی منطقه تمام می شد. در همان زمان ساکنان منطقه در مصاحبه هایی انتقاد شدید خود را از این وضعیت اعلام کردند و گفتند که نه تنها در طول روز آسایش ندارند بلکه در طول شب نیز قادر به خوابیدن و استراحت نیستند.

استودیو 13 آگوست

دولت آلمان شرقی و به ویژه دستگاه تبلیغاتی این کشور به تقلید از همسایه غربی خود خودروهای سرخ رنگی در کنار دیوار مستقر کرد و نام آن را «استودیو 13 آگوست» گذاشت. این خودروها نیز در حالی که بلندگوهایی را حمل می کردند در امتداد دیوار به حرکت درآمده و تلاش می کردند که با برنامه های گوش خراش خود صدای طرف مقابل را خفه کنند. در همان روزها یعنی اکتبر 1961 بود که گفت وگوهایی میان مقام های تبلیغاتی دو طرف برگزار شد اما نتیجه ای دال بر تعطیلی بلندگوها حاصل نگردید.

روز اول ماه مه 1962 بود که برلین شرقی شکستی سخت را تجربه کرد. در آن روز تبلیغاتچی های آلمان شرقی با دو برابر کردن آن خودروهای سرخ به راحتی توانستند تسلط صوتی خود را به طرف مقابل تحمیل کرده و آن 105 خودروی «استودیو 13 آگوست» همه برنامه های مسئولان برلین غربی که تنها 4 دستگاه فولکس واگن را برای این مراسم در نظر گرفته بودند، به شکست کشاند.

جنگ بلندگوها در عین حال می توانست به درگیری هایی به مراتب جدی تر و سخت تر میان دو طرف منجر شود. بارها پیش آمده بود که مرزبانان آلمان شرقی از شدت کلافگی بمب های گازی به آن سوی دیوار پرتاب می کردند و واحدهای غربی با پرتاب نارنجک های حاوی گاز اشک آور پاسخ می دادند. گاه قلوه سنگ های سنگین از سوی شرق به طرف غرب پرتاب می شد و با ماشین آب پاش پلیس از سوی غرب پاسخ می گرفت و گاه حتی مسلسل های خودکار در دو طرف دیوار به راه می افتاد. البته این شلیک ها در حد همان هشدار باقی ماند و تلفات جانی نداشت. در جشن جمهوری سال 1965 بود که برلین غربی شمار زیادی از فولکس واگن ها را به کنار دیوار آورد و شرقی ها را کلافه کرد زیرا این بار بلندگوهایی با قدرت 5 هزار وات بر روی ماشین ها نصب شده بود.

قدرت این بلندگوها به حدی بود که افراد حاضر در آن پادگان واقع در سمت شرقی دیوار، قادر به شنیدن صدای خودشان نیز نبودند و در همان روزها بود که مقام های آلمان شرقی اعتراف کردند که جنگ بلندگوها نه تنها بیهوده است بلکه هیچ برنده ای ندارد. بدین ترتیب بود که مقام های برلین شرقی و غربی با تعطیلی این واحدهای تبلیغاتی به جنگ بلندگوها پایان دادند و به این صورت یکی از دوره های عجیب و غریب دوران جنگ سرد نیز به پایان رسید.

اگرچه بالاخره پس از چهار سال آرامش در کنار دیوار برقرار شد اما این به معنای پایان کار کامل این واحدهای تبلیغاتی نبود، زیرا از آن زمان به بعد اقدامات تبلیغاتی آلمان غربی علیه همسایه شرقی خود با نصب پلاکاردهای متحرک و در نهایت با بلندگوهایی کم صدا ادامه یافت و صد البته حاکمان شرقی نیز به همین صورت به رقبای غربی خود پاسخ داده و مقابله به مثل می کردند.


منبع: سایت تاریخ ایرانی(اشپیگل)