تبیان، دستیار زندگی
سفرنامه سیستان و بلوچستان، خاطرات 10روز همراه ره بر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همراه با ره بر1

همراه با ره بر

رضا امیر خانی از جمله نویسندگانی است که درآثار خود به دفاع مقدس توجه ویژه ای دارد و حتی در کارهایی که به نظر نمی رسد در این حیطه باشد، گوشه چشمی به جنگ تحمیلی دارد. امیر خانی در نوشتن از رسم الخط مبتنی بر جدا نویسی پیروی می کند و به ناشران آثار خود تاکید دارد که در رسم الخط اثر تغییری ندهند. از آثار وی می توان به از به ،  منِ او ، بی وتن ، ارمیا ، داستان سیستان و مجموعه داستان ناصر ارمنی نام برد.

در ابتدای آثار امیرخانی این جمله ثابت وجود دارد:

بنا بر توصیه نویسنده،ناشر هیچ گونه دخل و تصرفی در رسم الخط کتاب نکرده و دقیقاً شیوه رسم الخط اصل اثر را رعایت کرده است.

کتاب داستان سیستان خاطرات و یادداشت های شخصی سفر ده روزه رضا امیر خانی است با گروه همراهی کننده  مقام معظم رهبری در سفری که ایشان سال 1381به سیستان و بلوچستان داشته اند.

شاید تا به حال سفرهای مقام معظم رهبری را در تلویزیون دیده باشید. گزارشاتی که معمولا در صدا و سیما به نمایش می گذارند، حالتی بسیار رسمی دارد، اما این کتاب به دلیل اینکه به توصیف گوشه های دیده نشده در این سفر می پردازد اثر بسیار جذابی از آب در آمده و بی دلیل نیست که  از سال 82 تاکنون به چاپ شانزدهم رسیده است . قسمتی که در زیر می خوانیم، از ابتدای کتاب انتخاب شده و مربوط به شروع سفر و در فرودگاه است.

داستان سیستان، گوشه های دیده نشده سفر رهبری به سیستان و بلوچستان را از طریق قلم توانای امیرخانی به شما می نمایاند.

...

بیست دقیقه ای همه را معطل کرده بودیم. جعفریان آرام عصا می زدو صدای تقه ی عصایش چیزی شبیه به بد و بیراه بود به من و علی و بسته گان محترم. اما عبد الحسینی به روشنی لب هایش تکان می خورد و چهار وجب ریشش را بالا و پایین می برد و من ساده لوح خیال می کردم با این قیاقه ی قطب العارفینی، دائم الذکر است آقا، اما بعد از مدتی فهمیدم که ذکرش لعن و نفرین است بر دودمان آدم های وقت نشناس...

داخل شدیم و یکی از بچه های سپاه مشخصات مان را چک کرد. نه خیلی دقیق یعنی اسم مان را خواند و ما هم سر تکان دادیم. بعد تند تند اسامی را روی مقواهای پاره ای نوشت و داد دست مان که یعنی کارت پرواز.بیست قدم که گز کردیم، همان پاره مقواها را یکی دیگر از دست مان گرفت و ریخت داخل یک گونی! مثلا تشریفات پرواز ... بعد جلوتر رفتیم و گیت اشعه ایکس را رد کردیم و وارد محوطه ی فرودگاه شدیم. چشم تان روز بد نبیند. یک هواپیمای 747جامبوی کارگو. اعنی مخصوص حمل بار. و از همان پایین من قیاقه کاپیتان را دیدم و او هم زیر لب غرولند می کرد که بالاخره این مسافران تاخیری هم رسیدند ...

راستی! قبل از همه این ها باید از حادثه ی دیروزش هم نوشت. پنج شنبه یک هواپیمای سپاه با کلی سرنشین در پروازی به مقصد کرمان سقوط کرده بود ... بی جا نبود تعریف علی از خانواده اش که چه قدر گرم او را بدرقه کرده بودند. من البته کما کان اعتقاد راسخ دارم که در سفر هوایی اجلم سر نمی رسد. راستش آن قدر با آن بونانزاهای قارقارک قلعه مرغی که در موتورش به دلیل تحریم آمریکا، فیلتر روغن لندرور می بستند، فرود اضطراری زده ام که مطمئنم حضرت قابض الارواح توی هوا کاری به کار ما ندارد، وگرنه در کمال تأسف باید گفت که حضرتش فرصت های بسیار خوب و نادری را از دست داده است ...

احتمالا توقع ندارید که کل کتاب را برایتان تایپ کنم؟

به اندازه کافی برای شروع یک کتاب جذاب بود؟

1)شیوه جدانویسی که در این کتاب رعایت شده.

پس برای خرید کتاب داستان سیستان کلیک کنید.

تنظیم: حاجی محمد علی

برای خرید کتب دفاع مقدس کلیک کنید.

برای خرید کتب داستان و رمان کلیک کنید.