کاش کسی مرا می شنید
گلایههای منصور اوجی از وضعیت شعر در ایران
نام منصور اوجی مصادف است با موتیفهای شعر نیمایی و در حالی که بسیاری از اهالی ادبیات این قالب را قالبی به موزه پیوسته میانگارند، اعتقاد دارد این ژانر همچنان از ظرفیت و پتانسیل خاصی برخوردار است که به آن توجه نمیشود. منصور اوجی فارغالتحصیل رشته فلسفه از دانشگاه تهران است و در دانشگاه شیراز مدرک کارشناسیارشد رشته زبان انگلیسی را اخذ کرده و سالهاست که در ادبیات ایران مشغول فرهنگسازی است. او همیشه به دور از حاشیه بوده است. فضای شعر منصور اوجی فضایی پرتنش نیست و همیشه برمبنای ظرفیت فکری جامعه و تقابل آن با رویدادهای اجتماعی استوار بوده است.
«باغ شب»، «خواب درخت و تنهایی زمین»، «شهر خسته»، «برگزیده اشعار»، «این سوسن است که میخواند، «مرغ سحر»، «صدای همیشه»، «شعرهایی به کوتاهی عمر»، «حالی است مرا»، «کوتاه مثل آه» و «خوشا تولد و پرواز» نام برخی کتابهای او هستند.این شاعر در سال 1389 جایزه شعر فجر را به خود اختصاص داد.
سالهاست که منصور اوجی بهعنوان شاعر در ادبیات ایران مشغول به کار است و یکی از شاعران شاخص ایران هم به شمار میرود. شما اوجی را پس از این سالها چطور میبینید؟
در 78 سالگی ایستادهام و احساس میکنم که کارهای بسیاری انجام دادهام. در حوزه تدریس در مراکز تربیت معلم و چندین دانشگاه تدریس کردهام و بیش از صدها معلم و مدیر، دانشآموخته من هستند، درنهایت در حوزه شعر من حدود 60 سال کار کرده و 30 کتاب منتشر کردهام که 27 جلد از این کتابها در حوزه شعر است. دو جلد ترجمه شعر است و یک جلد هم مجموعه سخنرانیهای من درباره بزرگان و ادیبان شعر و قصه است.
این روزها مشغول چه کاری هستید و چه کتابهایی از شما منتشر شده یا در آینده منتشر خواهد شد؟
تازهترین کتاب من تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران است که خوشبختانه بدون هیچ مشکلی مجوز گرفته و انتشارات ثالث آن را منتشر کرده است. این کتاب در ادامه همان مجلدهای تاریخ شفاهی ادبیات ایران است که محمدهاشم اکبریانی آن را منتشر میکند. دو کتاب دیگر هم آماده چاپ دارم؛ یکی به نام «حرفی برای گفتن» که بیستوهشتمین کتاب شعر من است و دیگری به نام «انارها و شعرهای دیگر» که بیستونهمین کتاب شعرم است. هنوز تصمیم نگرفتهام این دو کتاب را به چه ناشری بسپارم. خیلی اعتقاد ندارم که کتابهای شعرم پشتسر هم منتشر شود.
بعد از این سالها شاعری شما به درکی از وضعیت شعر و شاعری دست پیدا کردهاید. به نظر شما کارکرد شعر چگونه است و چه توصیهای میتوانید به جوانها در این عرصه داشته باشید؟
تنها کسانی میتوانند در هنر جایگاهی داشته باشند که استعدادش را داشته باشند. درست مثل آواز که اگر استعدادش را نداشته باشی نمیتوانی جایگاهی پیدا کنی، شعر هم درست به همین صورت است. بعد هم جنبه اکتسابی آن در میان است و باید ابزار کار را مثل بقیه هنرها بیاموزی؛ مثل نقاشی، موسیقی و...
شعر و مساله این روزها در میان جوانها علاقهمندان بسیاری پیدا کرده است و در گوشه و کنار ایران بسیاری جوانها را میبینیم که به این حوزه وارد میشوند. وضعیت شعر امروز ایران و کار جوانها را چطور ارزیابی میکنید؟
من در ابتدا شعر کلاسیک کار کردم و بعد در حوزه نیمایی ورود و سپس شعر سپید کار کردم. متاسفانه بچههایی که در این روزگار شعر مینویسند و کتاب منتشر میکنند نه شعر کلاسیک را میشناسند، نه شعر نیمایی را. در واقع شعر در حوزههای مختلفش رو به تحلیل است و از آن چیزی به جای نمانده است. شعر وزن میخواهد، قافیه میخواهد، آرایههای ادبی میخواهد، ارتباط ارگانیک میخواهد اما در حال حاضر تمام این مبانی از بین رفته است و حتی معنی را هم به سخره میگیرند.
یعنی وضعیت شعر به نظر شما تا این اندازه دچار مشکل و آسیب شده است. به نظر شما چه کاری میشود در این حوزه انجام داد تا وضعیت از این چیزی که شما آن را تصویر میکنید، بیرون بیاید و شعر ایران راه خودش را دوباره پیدا کند؟
همه در این روزها شاعر شدهاند و هرکسی میتواند یکسری کلمه بسازد و بگوید من شاعرم. هماکنون یکسری غزل میگویند یا رباعی یا شعر سپید، اما فضا بسیار تاسفبرانگیز شده و متاسفانه از شاعران واقعی تعداد کمی باقی ماندهاند مثل محمدرضا شفیعیکدکنی، محمدعلی سپانلو، منصور اوجی، پرویز خائفی، علیرضا طبایی و چند نفر دیگر. این بچههای جوان باید بدانند اگر میخواهند در شعر بمانند باید درک کنند که این شعر چنان ظرفیتهایی دارد که میتوان همچنان در درونش متلاطم بود اما متاسفانه این بچهها نه دل میدهند، نه توجه میکنند. آنان دوست دارند زود به شهرت برسند و کتاب چاپ کنند و درنهایت هم کتاب چاپ میکنند، اما کسی کتابهای آنها را نمیخواند و آنها باید این کتابها را زیر رختخوابشان بگذارند و هرکسی آمد به آنها هدیه بدهند. شعر نیمایی ظرفیت بسیاری دارد. ای کاش کسی بود و حرف مرا گوش میداد.
منابع:
فرهیختگان- مهدی وزیربانی
ایسنا