حق فسخ نکاح در اثر تدلیس یکی از زوجین
ماده 1128 قانون مدنی بیـان میدارد: «هرگاه در یكی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده، برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذكور در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.»
فرآوری: فاطمه نوری_ بخش حقوق تبیان
عقد ازدواج هم مانند هر قرارداد حقوقی دیگری باید محصول قصد و رضایت طرفین باشد و هر موضوعی که باعث شود این قصد و رضایت با خدشه روبرو شود، میتواند برای طرف مقابل حق فسخ نکاح را ایجاد کند؛ یکی از این موارد، تدلیس به معنای پوشاندن و مخفیکردن عیوب در هنگام ازدواج است.
فریب در ازدواج (تدلیس) به مفهوم اثبات صفات مطلوب یا رفع عیوب به صورت دروغین، از جمله عوامل فروپاشی نظام خانواده یا تیرگی روابط زوجین است. به این لحاظ زن و مرد از فریب یكدیگر نهی شدهاند، علاوه بر آن، فریب دارای پیامدهای حقوقی نیز میباشد. راهی كه شارع مقدس برای جبران این ضرر پیش بینی نموده، حق فسخ نكاح است.
مثال معروفی که در فقه در خصوص تدلیس در ازدواج اشاره شده، آرایش کردن زن و مرد برای پوشاندن عیوب ظاهری آنان است اما این تدلیس میتواند شامل هر صفت عالی یا وعده دروغینی که طرفین در هنگام ازدواج به یکدیگر میدهند، باشد.
سعید شکاری نمین، حقوقدان و وکیل دادگستری به بررسی موضوع تدلیس در ازدواج و حق فسخ زوجین برای جبران ضرر ناشی از این موضوع پرداخته است.
سعید شکاری نمین، در ابتدا به موضوع لزوم قصد و رضایت طرفین برای انعقاد عقد نکاخ اشاره و اظهار کرد: با عنایت به مواد 1062 و 1070 قانون مدنی مبنی بر قصد در ازدواج و رضایت زوجین که از جمله شرایط اصلی نفوذ و صحت آن است، طرفی که این ازدواج به ضرر وی تمام شده است، میتواند مطابق ماده 1128 قانون مدنی نسبت به فسخ نکاح و بر هم زدن آن اقدام کند.
صفت شرط شده به طور رسمی در قباله ازدواج درج شود
این حقوقدان با بیان اینکه ممکن است صفت یا عنوان خاصی مانند دکتر، مهندس یا نویسنده در عقد ازدواج به صراحت برای یکی از زوجین ذکر شده باشد، تصریح کرد: در صورتی که صفتی برای یکی از طرفین شرط شود، این صفت باید به طور رسمی در قباله ازدواج درج شود، زیرا بدین ترتیب در صورت بروز اختلاف امکان پیگیری آن میسر خواهد بود و از سوی دیگر، فرد خطاکار نمیتواند خطای ارتکابی خود را انکار کند.
با عنایت به مواد 1062 و 1070 قانون مدنی مبنی بر قصد در ازدواج و رضایت زوجین که از جمله شرایط اصلی نفوذ و صحت آن است، طرفی که این ازدواج به ضرر وی تمام شده است، میتواند مطابق ماده 1128 قانون مدنی نسبت به فسخ نکاح و بر هم زدن آن اقدام کند.
وی در ادامه بیان کرد: در حالتی دیگر ممکن است هیچ صفت خاصی بهطور صریح در عقد ذکر نشده باشد اما بر اساس عرف و عادت حاکم بر روابط اجتماعی، عقد ازدواج به شکل مبنایی بر اساس آن منعقد شود، مانند سالم بودن و نداشتن یک بیماری خاص و مهم یا مجرد بودن طرفین در هنگام عقد!
این حقوقدان اضافه کرد: بنابراین اگر طرفین قبل از عقد در مورد صفت خاصی توافق کند و عقد بر اساس آن توافق منعقد شود یا طبق اوضاع و احوال قضیه و بر حسب عرف چنین استنباط شود که صفتی مد نظر طرفین بوده و عقد به تعبیر قانون بر آن واقع شده، در صورت فقدان آن صفت، عقد ازدواج قابل فسخ و انحلال است.
شروط بنایی چیست؟
شکاری نمین ادامه داد: پسری به خواستگاری دختری رفت و با عنایت به ظاهر و زیبایی و نیز بر حسب عرف و عادت اجتماعی در مورد مجرد بودن دختر، وی را برای ازدواج انتخاب کرد. در صورتی که پس از انعقاد عقد معلوم شود که دختر قبلا ازدواج کرده، شوهر حق فسخ نکاح خواهد داشت.
در مورد فسخ ازدواج لازم است کسی که حق فسخ دارد، ابتدا با ارسال اظهارنامهای برای طرف مقابل، مراتب اعمال اراده خود را مبنی برفسخ نکاح اعلام کند و پس از آن با تقدیم دادخواست به دادگاه خانواده صدور حکم مبنی بر تایید فسخ را تقاضا کند.
وی اضافه کرد: شروط بنایی به شروطی گفته میشود که عقد بر مبنای آنها واقع میشود و بین طرفین توافق و تبانی بر روی شروط مذکور وجود دارد. معنای عرفی این شروط نیز آن است که اگرچه شرط مذکور در متن انشای عقد ذکر نشده اما مورد مطالبه طرفین است.
پیگیری فسخ نکاح از طریق محاکم خانواده
این حقوقدان در ادامه خاطرنشان کرد: طرح شکایت کیفری در مورد فریب در ازدواج در دادسرا و پیگیری فسخ نکاح از طریق محاکم خانواده انجام میپذیرد. وی بیان کرد: در مورد فسخ ازدواج لازم است کسی که حق فسخ دارد، ابتدا با ارسال اظهارنامهای برای طرف مقابل، مراتب اعمال اراده خود را مبنی برفسخ نکاح اعلام کند و پس از آن با تقدیم دادخواست به دادگاه خانواده صدور حکم مبنی بر تایید فسخ را تقاضا کند.
رعایت ترتیباتی که برای طلاق مقرر شده در فسخ نکاح شرط نیست
شکاری نمین تاکید کرد: طبق ماده 1132 قانون مدنی، در فسخ نکاح رعایت ترتیباتی که برای طلاق مقرر است شرط نیست، بنابراین برای اجتناب از اختلافات احتمالی در آینده و جلوگیری از بروز مشکلات بعدی و ثبت در اسناد سجلی ضروری است که مراحل فوقالذکر طی شود.
این حقوقدان خاطرنشان کرد: از طرفی در صورتی که متقاضی فسخ، زوجه باشد، برای آن که گرفتار روند دادرسیهای طولانی نشود، میتواند ضمن تقدیم دادخواست تایید فسخ، مطالبه مهریه در صورت وقوع نزدیکی، استرداد جهیزیه، مطالبه نفقه ایام گذشته و.. را درخواست کند.
نمونههایی از تدلیس عبارتند از:
ـ مردی كه سـواد انـدكی در حد خوانـدن و نوشتـن داشتـه و نیـز به واسـطه سـانحهای كـه در كـودكی بـرایش اتـفاق افتـاده، گردنـش كج بـوده اسـت، بـه خواستگاری دختـری میرود و در مراسـم خواستگاری خـود را دیپلمه معرفـی مینماید و گردن خود را بسته و وانمود میكند كه موقتاً دچارگردن درد شده است، پس از ازدواج همسر او متوجه فریب شوهر شده، به دادگاه مراجعه نموده و تقاضای فسخ نكاح میكند.
- زنی قبلاً ازدواج كرده و شش ماه زندگی زناشوئی داشته است، پس از طلاق، شناسنامه المثنی گرفته و خود را دوشیزه معرفی مینماید، بعد از ازدواج، همسرش متوجه ازدواج قبلی زن میشود.
اما به دلیل آنكه مهریه زن سنگین بوده و شوهر از نظر اقتصادی توان پرداخت آن را نداشته، از طلاق منصرف میشود. اما به دلیل برخورد غیرصادقانه همسرش، خشمگین بوده و بنای ناسازگاری با زن را گذاشته است، زن تحمل نكرده و از دادگاه تقاضای طلاق كرده است.
- دختـری پـس از ازدواج متوجه شـده كه همسـرش او را فریـب داده و در خارج از كشور همسر دارد و اكنون مجهولالمكان است و مدتی است كه نفقه پرداخته نكرده است.
بنابراین هر گاه شوهر در اثر تدلیس با زنی غیر باکره ازدواج کند و از حق فسخ نخواهد یا نتواند استفاده کند میتواند تفاوت بین مهر باکره و غیرباکره را به عنوان خسارت از فریبدهنده به عنوان خسارت بگیرد و اگر مهر نداده و فریب دهنده خود زن است میتواند مابهالتفاوت را از مهر کسر و بقیه را به زن بپردازد. اگر دختری به واسطه صدمهای بکارت خویش را از دست داد، در حالی که از آن بیخبر است ، در این حالت به یقین تدلیس واقع نشده است؛ ولی اگر دختری مرتکب بیعفتی شود و باکره نباشد سکوت او در مقابل خواستگار نوعی تدلیس محسوب میشود چرا که عرفاً پسری که به خواستگاری دختری میرود میپندارد که دختر در گذشته با مردی ارتباط جنسی نداشته است.منابع: میزان
باشگاه خبرنگاران جوان
قانون مدنی