تبیان، دستیار زندگی
«ماه و پلنگ» فیلمفارسی است؟ این نوشتار، تلاش می کند با بررسی ویژگی های سریال و انطباق آن ها با الگوی فیلمفارسی به این سوال پاسخ دهد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«ماه و پلنگ» فیلمفارسی است؟

«ماه و پلنگ» فیلمفارسی است؟ این نوشتار، تلاش می کند با بررسی ویژگی های سریال و انطباق آن ها با الگوی فیلمفارسی به این سوال پاسخ دهد.

احمد رنجبر-بخش سینما و تلویزیون تبیان
ماه و پلنگ

قصد نداریم از «فیلمفارسی» به عنوان صفتی منفی برای سریال «ماه و پلنگ»استفاده کنیم بلکه هدف، اطلاع از فرمول های امتحان پس داده ای است که سعید مطلبی در مقام فیلمنامه نویس از سال های دور تا امروز از آن ها بهره برده و با همین شیوه توانسته بیننده را درگیر داستان سریال تازه اش کند. می دانید چرا «ماه و پلنگ» به یک باره گل کرد؟ سعید مطلبی ذائقه مخاطب را می شناسد و می داند چطور به داستان های آشنا، رنگ و لعاب ببخشد. برای همین داستان سریال از جایی داغ می شود که ماجرای عشق و خیانت به میان می آید. یعنی درست جایی که ساختمان «ماه و پلنگ» بر الگوی فیلمفارسی استوار می شود. مثل این موارد :

روایت قصه

الگوی فیلمفارسی: در این نوع فیلم ها، مبنای شکل گیری اتفاقات نیازمند روابط متقن علت و معلولی نیست. یعنی تو به عنوان مخاطب باید بپذیری هر آن چه در فیلم رخ می دهد، کاملا طبعیی است. عنصر «تصادف» در این نوع فیلم ها بر دیگر موارد پیشبرد داستان تقدم دارد و البته هر چه این عامل عجیب تر باشد، بیننده لذت بیشتری می برد! اغراق در داستان گویی دیگر مشخصه آثار موسوم به فیلمفارسی است. یعنی اتفاقات طوری پدید می آیند که در عین آشنا بودن، در مقام بیننده فاصله را احساس می کنی و می پذیری در نهایت یک فیلم می بینی.

الگوی ماه و پلنگ: در سریال ،روایت قصه به طور کامل بر عنصر تصادف بنا نشده اما از این شیوه به کرات بهره می برد. نمونه تازه اش که در قسمت های پایانی از آن استفاده شد، رویارویی فریدون (امیر محمد زند) و ملکا (بیتا سحر خیز) در شب عروسی محسن(شاهرخ استخری) است. در این قسمت بر حسب تصادف، تصادفی رخ داد و بچه ملکا سقط شد! یا در قسمت دوم سریال که بر حسب تصادف پسر حاج صنعان سوار ماشین می شود و داماد را زیر می گیرد. توبه حاج صنعان از این قصد خرید شاهدان پسرش را داشت هم کاملا اتفاقی و با یک دیالوگ رخ داد. ملکا هم با یک جمله مجوز وکالتش را باطل کرد. عاشق شدن محسن هم بدون مقدمه رخ داد و گویی کتایون تصادفی وارد زندگی اش شده.

عناصر جذابیت

الگوی فیلمفارسی: منظور از جذابیت در فیلمفارسی، نمایش روابط ممنوعه، نمایش برهنگی، زیاده روی در تصویر روابط عاشقانه، خیانت، انتقام،زن دوم، استفاده از رقص و آواز، تاکید بیش از حد روی خشونت، نشان دادن تباهی ها و ... است. مسلما آن چه به عنوان جذابیت در سینمای فارسی مرسوم بوده در تولیدات نمایشی پس از انقلاب قابل الگوبرداری نیست منتهی از برخی موارد استفاده می شود. حرف امروز هم نیست و از حدود دو دهه پیش شاهد این اتفاق هستیم.

الگوی ماه و پلنگ: طبیعی است که همه موارد عناصر جذابیت فیلمفارسی در « ماه و پلنگ» به کار نرود ولی یک مورد ظاهرا جور بقیه را کشیده:به میان آمدن عشق دوم. عشق کتایون (ولو ظاهری) به محسن ، باعث شد آقای وکیل قید زن و بچه را بزند. نمایش عشق ممنوعه محسن و کتایون (که خیلی هم بی مقدمه رخ داد) اعتراض برخی را به همراه داشت و برخی را به تماشای سریال علاقمند کرد! این مورد از سریال انطباق زیادی با الگوی فیلمفارسی دارد.

ماه و پلنگ

احساس گرایی

الگوی فیلمفارسی: در تعریف احساس گرایی در فیلمفارسی این طور آمده:« ویژگی آدم ها در سیر قصه طوری تعریف می شود که به مظلومیت محض، جنایتکاری محض، بزرگواری محض، عطوفت محض، فقر محض، پلیدی محض بینجامد تا با توسل به احساسات تماشاگری که بر مبنای افسانه های عامیانه و قصه های فولکلور، این نوع قصه پردازی را آسان تر می فهمد، فیلم های پر تماشا گری ساخته شود. فیلمفارسی ساز با استفاده از نوعی از قصه که اساسا خلاف ذات سینماست، تماشاگر را دستخوش هیجاناتی سطحی و بی بنیان می کند...» این تعریف نسبتا کامل است، فقط این را اضافه کنیم که در یک فیلم حتما چند قطب از آدم های سیاه و سفید را شاهد هستیم و قصه از دل کشمکش آن ها شکل می گیرد.

الگوی ماه و پلنگ: اساس سریال بر احساس است؛ زمانی که حاج صنعان بازداشت می شود نوعی از مظلومیت را شاهدیم اما بعد از آن که تصمیم می گیرد با رشوه شاهدان را از شهادت منصرف کند، روی خبیثش عیان می شود و در ادامه عطوفت اوست که گل می کند. ملکا الگوی بهتری است؛ او زنی مهربان و همسر دوست است که درمظان دوستش کتایون قرار دارد اما با بزرگواری محض می بخشد. ازدواج همسرش باز چیزی از این بزرگواری کم نمی کند! محسن و کتایون هم که نمونه ای از پلیدی هستند. اولی زنش را رها کرده و دومی برای گرفتن انتقام از هیچ تلاشی فروگذار نیست.

اغراق در بازی

الگوی فیلمفارسی: در تولیدات موسم به فیلمفارسی اغراق مشخصه اصلی بازیگری است؛ از میمیک و طرز بیان دیالوگ ها گرفته تا حرکات دست و پا که یک احساس ساده را به افراطی ترین شکل منتقل می کند. در چینن دنیایی بازی های غلو شده امری طبیعی است؛ وقتی قرار است همه چیز در حد افراط به خورد مخاطب داده شود، بازیگر سهم اصلی در انتقال مفاهیم گل درشت فیلم داشته باشد.

الگوی ماه و پلنگ: غالب بازیگران اغراق شده بازی می کنند؛ البته کارگردان درجاهایی حواسش بوده و جلوی بازی های اگزجره را گرفته اما در مجموع بازی ها برون ریز است. از خود کتایون(ویدا جوان) شروع کنیم که کمتر لحظه ای هست که داد نکشد! او برای نشان دادن عمق عشقش به نامزد داد می زد و جیغ می کشید، برای انتقام ، فریاد چاشنی رفتارش بود و وقتی هم دیالوگ نداشت با حرکت بدن و اجزای صورت تندخویی اش را به یادمان می آورد! داریوش ارجمند برای بیان احساست معمولی اش سگرمه در هم می کرد و به تن صدایش حالت موعظه می داد. محسن (شاهرخ استخری) چه وقتی عاشق شد چه وقتی گرفتار عشق ممنوعه شد، برای نمایش آن نمایشی بازی می کرد از جنس فیلم ها!

ماه و پلنگ

شخصیت پردازی

الگوی فیلمفارسی: شخصیت پردازی در این نوع فیلم ها چندان پیچیده نیست. آدم هایی که در این فیلم ها هستند غالبا در حد تیپ مانده اند و به کاراکتر تبدیل نشده اند. به همین خاطر است که در اکثر فیلم ها یک مادر نگران یا یک پدر دلسوز یا یک رفیق همراه و مواردی از این دست پیدا می شود. قهرمان اصلی هم عموما آدم خوش چهره و خوش بیان و بی خیالی است که کم کم گیر می افتد. تغییرات ناگاهانی دیگر ویژگی شخصیت های فیلمفارسی است.

الگوی ماه و پلنگ: بارزترین شخصیت قابل انطباق با الگوی فیلمفارسی، محسن است؛ او زندگی را به هیچ گرفته و با همه چیز و همه کس شوخی می کند. به سر وضع خود می رسد اما کم کم گرفتار عشق و عاشقی می شود و بعدا در دام عشق دیگری می افتد. رفیق گرمابه و گلستانش (شهروز ابراهیمی)مدام کنار اوست و پندش می دهد! ملکا پدر و مادری دلسوز دارد که در بحرانی ترین شرایط ، تعادل شان را از دست نمی دهند و در عوض به نرمی ارشادش می کنند. درباره تغییرات ناگهانی آدم ها، خود محسن و البته حاج صنعان ارجاع خوبی هستند.

پیام های اخلاقی

الگوی فیلمفارسی: دو دیگر مشخصه اصلی فیلمفارسی پیام های اخلاقی و پایان خوش آن است. در طول فیلم اندرزهای زیادی به گوش می خورد و در پایان آدم ها بد مجازات می شوند و آدم های خوب نتیجه رفتار و کردار خوب شان را می بینند. این تمهیدی است که سازندگان فیلمفارسی برای سرپوش گذاشتن بر صحنه های عریان و غیر اخلاقی در پیش گرفتند اما به مرور متوجه علاقه مخاطب به پیام های اخلاقی فیلم شدند. وانگهی ، اگر فیلم پایان تلخی می داشت، در گیشه شکست می خورد برای همین پایان خوش سرنوشت محتوم همه فیلم ها بود.

الگوی ماه و پلنگ: در سریال پند زیاد می شنویم. از منولوگ حاج صنعان بگیرید تا هشدار پدر ملکا درباره عواقب دور زدن قانون. حرف های ملکا پر از اندرز بود و دوست محسن هم گویی نقشی جز هشدار و انذار نداشت.

و باز تاکید می کنیم استفاده از الگوی ها مورد اشاره، دلیلی بر خوبی یا بدی «ماه و پلنگ» نیست؛ غرض واکاوی یک مساله بود که انجام شد.