تبیان، دستیار زندگی
6 مهرماه در سررسید ایرانیان، عنوان روز خانواده را برخود نهاده است. این روز دلیلی محکم شد تا به سبک زندگی و تربیت در خانواده ایثارگران بپردازیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ازارتفاعات«کانی مانگا» تا تهران 95 (مصاحبه)

گفت و گو با دکتر رضا جلالی؛ از جانبازان دوران دفاع مقدس

6 مهرماه در تقویم ایرانیان، به عنوان روز خانواده نامگذاری شده است. این روز فرصت خوبی بود تا سراغ دکتر رضا جلالی ،جانباز هشت سال دفاع مقدس کشورمان برویم و با او درباره سبک زندگی و نیز خاطراتش از دوران جنگ گفت و گو کنیم.

مصاحبه: صادق جعفری - بخش فرهنگ پایداری تبیان
رضا جلالی
آقای دکتر در ابتدا به طور اجمالی خودتان را برای کاربران تبیان معرفی کنید.


بنده رضا جلالی متولد سال 1346 هستم. در سال 61 به عنوان کوچکترین عضو تیم فوتبال نوجوانان رشت انتخاب شدم تا در جام لیگ کشور بازی کنم؛ اما در آن زمان بنده با تأسی جستن از شهیدان کشورم تصمیم گرفتم که به جای رفتن به رشت و شرکت در لیگ نوجوانان عازم میدان جنگ شده و حضور مثمر ثمری در دفاع از کشورم داشته باشم. اولین حضور من در جبهه برمی گردد به سال 62 که مصادف شد با عملیات والفجر 4 که بنده در آن عملیات توفیق یافتم تا چشم ناقابل خود را برای دفاع از آب و خاک سرزمینم از دست بدهم. هر جور که بود تا پایان جنگ در میدان های نبرد و ایثار ماندم. بعد از اتمام جنگ شروع به تحصیل کردم. دوران دبیرستان خود را تمام کرده و در دانشگاه شهید بهشتی تهران مشغول به تحصیل آن هم در رشته علوم سیاسی شدم. مقطع کارشناسی ارشد و همین طور دکترا را در همان دانشگاه سپری کردم و هم اکنون به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه و باسابقه 19 سال تدریس همچنان به فعالیت های خودم ادامه می دهم. بنده در دوران تحصیل خود همیشه جزء دانشجویان برتر دانشگاه بودم به طوری که در روز دانشجو به عنوان دانشجوی نمونه در دفتر ریاست جمهوری از من تقدیر و قدردانی شد. امیدوارم خداوند به همه ما این عنایت را بدهد تا در مسیر دوستان شهیدی که حق زیادی به گردن ما دارند گام برداریم.

جلالی

لطفا کمی از سبک زندگی پدر و مادر بزرگوارتان بفرمایید.

پدرم کشاورز بود و مادرم خانه دار. سبک زندگی ساده و بی آلایشی توأم با معنویت در خانواده من موج می زد. تمامی اخلاق و رفتار من بازگشت به گذشته دارد و سنت های دیرین ما که ریشه در سبک ایرانی- اسلامی دارد. به عقیده بنده در روزگار فعلی پیروی از سنت ها و پذیرش سبک زندگی ایرانی-اسلامی از سوی خانواده ها قطعاً بهتر و ارزشمندتر خواهد بود. به هرحال در کشور، مد و مدگرایی وجود دارد و هرسال که می گذرد حاکمیت مدگرایی بیشتر می شود. باید باتحمل و تأمل بر روی این مقوله قدری درنگ بیشتری داشته باشیم و بازگشت به خویشتن خودمان را فراموش نکنیم و از دست ندهیم.


شما در زندگی شخصی خودتان به ویژه در انتخاب همسر و تربیت فرزندان به شیوه پدر و مادر عمل می کنید؟
دلتنگ روزهای جبهه و جنگ هستم. روزهای سخت دیروز را هیچ گاه با روزهای گذرای امروز که پر است از رکب زدن ها و بی وفایی ها در محیط زندگی و اجتماع نمی توانم عوض کنم. در آن روزها ایثار و فداکاری حاکم بود. وفاداری که به شدت مرا دل تنگ آن روزهای سخت ایثار و دلدادگی ها کرده است

بدون اغراق بگویم بنده درصد قابل توجهی از مسائل زندگی را به شیوه و رسم پدر و مادرم اقتدا کردم؛ اما همیشه سعی کردم خودم و همسر و فرزندانم را نسبت به مسائل روزمره و فضای حاکم بر جامعه وفق دهم یعنی با تلفیقی از سنت و مدرنیسم یک زندگی پر توجه همراه با عقلانیت و اعتدال داشته باشم. خوشبختانه اگر قضاوت کننده را اقوام، دوستان و اطرافیان قرار دهیم بنده به همراه همسر و دو فرزندم توانستیم یک الگوی رضایت بخشی برای دیگران باشیم. بنده هیچ گاه سعی نکردم که با نگاه فرمایشی با خانواده برخورد کنم. تمام تلاش خود را روی این مسئله متمرکز کردم تا با تأسی از استادان شهیدم رفتاری که در زندگی بعد از جنگ از خودم به جای می گذارم الگوی دیگران باشد. خوشبختانه خانواده ام در این مسیر بسیار یار و همراه من بودند و با توجه به ضایعات شیمیایی که دارم همیشه تسلابخش بودند و بنده حقیر را به عنوان یادگاری از دوران جنگ بپذیرند. خوشبختانه فرهنگ ایثار و شهادت در زندگی من و خانواده ام حکم فرماست.

سبک زندگی ایرانی-اسلامی تا چه اندازه برایتان مهم است و ازنظر شما چرا باید به این نوع سبک زندگی اهمیت داد؟


فکر می کنم یکی از رسالت های ما ایرانیان در هزاره سوم میلادی و آغاز قرن 21 بازگشت به خویشتن است خصوصاً درزمینه اخلاق؛ و یکی از ابزارها و مولفه های رسیدن به آن طبیعتاً سبک زندگی ایرانی- اسلامی است که ما هم اکنون به شدت این خلأ را احساس می کنیم و این شکافی است که باید توسط ما به صورت دقیق و ظریف شناسایی شود و تمام تلاش خود را برای تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت به کاربندیم. این مسئله می تواند ما را هم در زندگی فردی و خانوادگی و سپس در زندگی اجتماعی و روزمره بسیار ثابت قدم نگه دارد. من امیدوار هستم که مردم ما از این سبک زندگی ایرانی- اسلامی نهایت استفاده را ببرند. همان طور که گفتم بازگشت به خویشتن اخلاقی یک ضرورت جامعه امروزی است که تمامی نخبگان و طبقات مختلف اجتماعی باید برای رسیدن به آن و ترویج سبک ایرانی-اسلامی توجه بیشتری داشته باشند. دوستان و مسئولین عزیز من باید بتوانند نسبت به انتقال فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی در آینده که به شدت به آن محتاج خواهیم بود نهایت اهتمام را بورزند تا در این مسئله قصوری صورت نگیرد.

جلالی

آقای دکتر برگردیم به روزهای جنگ از نحوه جانباز شدنتان برایمان بگویید.


همان طور که قبلاً هم اشاره ای کوتاه داشتم، عملیات والفجر 4 بود. این عملیات در عمق 70 کیلومتری خاک دشمن در کردستان عراق و در ارتفاعات «کانی مانگا» شکل گرفت. در مرحله سوم عملیات بودیم. شب عملیات که 16 آبان ماه سال 62 بود بنده در جوار هم سنگران شهیدم مبارزه می کردیم که از ناحیه چشم دچار آسیب دیدگی شدیدی شدم؛ بنابراین من را به بیمارستانی در سنندج انتقال دادند و پس ازآنجا به بیمارستان لبافی نژاد تهران آمدم. بعد از بهبودی نسبی مجدداً عازم جبهه شدم و این بار در عملیات خیبر که در زمستان همان سال اتفاق افتاد در جزیره مجنون شیمیایی شدم. همچنین در عملیات های خیبر، والفجر 8، عملیات کربلای 4 و سپس در عملیات پدافندی 1،2،3 بنده شیمیایی شدم. همچنین 5 مورد مجروحیت گلوله و ترکش بود که در طول هشت سال دفاع مقدس در عملیات مختلف باعث شد بنده حقیر به درجه جانبازی نائل شوم.


با توجه به سن کمی که داشتید چه انگیزه ای باعث می شد که به عرصه نبرد و پیکار بپردازید؟
نسل امروز به شدت محتاج انتقال رسالت جنگ و جبهه و شهادت هستند. متأسفانه مسئولین ما راه بی تفاوتی را در پیش گرفته اند. وقتی به عملکرد مسئولین نگاه می کنم این صحبت ها شهید بزرگوار حمید باکری به ذهنم خطور می کند

انگیزه ها متفاوت بود. به جرئت می توانم بگویم که بهترین و وفادارترین دوستان زندگی من از هم رزمانم در جبهه بود. شهید رضا قنبری، شهید رضا نادری، شهید زین الدین که افتخار فرماندهی ایشان در جنگ نصیبم شد. زمانی که چشمم آسیب دید و بینایی خودم را از دست دادم شهید زین الدین بر بالینم حاضر شد و مرا دلداری می داد خداوند روحشان را قرین رحمت کند و به بنده حقیر این توانایی را بدهد تا بتوانم آن طور که شایسته این عزیزان است راه آن ها را در پیش گیرم.

جلالی

پیام شما برای جوانان نسل امروز چیست؟

نسل امروز به شدت محتاج انتقال رسالت جنگ و جبهه و شهادت هستند. متأسفانه مسئولین ما راه بی تفاوتی را در پیش گرفته اند. وقتی به عملکرد مسئولین نگاه می کنم این صحبت ها شهید بزرگوار حمید باکری به ذهنم خطور می کند:«دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند» که در غیر این صورت زمانی فرامی رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان سه دسته می شوند:
دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمی خیزند و از گذشته خود پشیمان اند. دسته ای راه بی تفاوتی را برمی گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند.دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت غصه ها و مصائب دق خواهند کرد.
پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دودسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جز دسته سوم ماندن سخت و دشوار خواهد بود؛ اما امیدوارم بتوانیم پرچم رسالت شهیدان را تا ظهور آقا امام زمان تداوم و استمرار ببخشیم.