تبیان، دستیار زندگی
سعدی شیرازی در گلستان، راستی را موجب رضای پروردگار می داند و به این حقیقت اذعان دارد که اگر کسی در راه راست قدم بردارد هیچ گاه گمراه نخواهد شد. باید راست گفت حتی اگر به ضرر آدمی باشد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جز راست نباید گفت

سعدی شیرازی در گلستان، راستی را موجب رضای پروردگار می داند و به این حقیقت اذعان دارد که اگر کسی در راه راست قدم بردارد هیچ گاه گمراه نخواهد شد؛ باید راست گفت حتی اگر به ضرر آدمی باشد.

زهرا یوسفی - بخش ادبیات تبیان
راستی اور

صدق، در فرهنگ لغت معین به معنی راست گفتن، درستی و راستی است؛ و در اصطلاح اهل حقیقت قول حق است در مواطن هلاک و گفته اند آن است که در جایی که جز دروغ تو را نرهاند راست گوئی. قشیری گوید صدق آن است که در احوال تو شوب و در اعتقاد تو ریب و در اعمال تو عیب نباشد.
دلت آفتابی کزو صدق زاید               که جز صادق ابن الذکائی نیابی
خاقانی
منصف که بصدق نفس خود را           خائن شمرد امین شمارش
خاقانی
صدق در اصطلاح عبارت است از: «فضیلتی راسخ در نفس آدمی که اقتضای توافق ظاهر و باطن و تطابق سرّ و علانیت او کند اقوالش موافق نیاتش باشد و افعال او مطابق احوال آن چنانکه باشد نماید». (سجادی،247:1339)
حضرت باریتعالی در قرآن می فرماید: «یَا ایّها الّذینَ آمنوا اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادقینَ»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید. (توبه/119)
پروردگار متعال به حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) امر می فرماید که توفیق رفتار و منش صادقانه در هر کاری را از ما درخواست کن: « و قل رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنك سلطانا نصیرا»؛ و بگو پروردگارا! مرا (در هر كار) با صداقت وارد كن، و با صداقت خارج ساز! و از سوى خود، حجتى یارى كننده برایم قرار ده! (اسراء/80)
امامصادق(ع) فرمودند: هر که زبانش راست باشد کردارش پاک است. (کلینی،3:1407/163)
 از مطالعه ی کتب تاریخی و اخلاقی و روایات معصومین چنین بر می آید که راستی در گفتار و رفتار، طریق رستگاری و منشأ خوشبختی انسان در دنیا و آخرت است به همین دلیل هیچ کدام از فضایل در حدّ آن نیست. راستگویی یکی از ویژگی های متقین است. انسان متقی نه تنها در سخن گفتن به راستی پایبند است بلکه، صداقت را در عمل به تمامی رعایت می کند.
سعدی شیرازی در گلستان، راستی را موجب رضای پروردگار می داند و به این حقیقت اذعان دارد که اگر کسی در راه راست قدم بردارد هیچ گاه گمراه نخواهد شد. باید راست گفت حتی اگر به ضرر آدمی باشد.
راستی موجب رضای خداست                   کس ندیدم که گم شد از ره راست
(گلستان  سعدی،باب 1ح16)
گر راست سخن گویی و در بند بمانی    به زانکه دروغت دهد از بند رهایی
(همان،باب 8،ص186)

اوحدالدین مراغه ای، شاعر و عارف سده ی هفتم و هشتم هجری، راستی را مایه ی رستگاری و بلند آوازگی انسان صادق می داند و با تلمیحی به داستان حضرت یوسف (ع)، راستگو را مستحق رسیدن به جایگاه بلند انسانی می داند و آن را از خصوصیات بارز اولیا و انبیا الهی می شمارد

در باب دوم، در حکایت دهقان با پسر خود، دهقان در نصایح خود به فرزندش در باب دوستی، با استناد به حدیثی، راست گفتن را نشانه ی دوستان راستین می داند: «... ای پسر، عقل برین سخن می خندد و لیکن بهزار چشم بر تو می باید گریست که آن چشمِ بصیرت نداری که روی دوستی و دشمنی از آیین خرد ببینی، دوست آنست که با تو راست گوید، نه آنک دروغِ ترا راست انگارد، اَخوُکَ مَن صَدَقَکَ لا مَن صَدَّقَکَ». (وراوینی،164:1384)
 و همچنین در همین باب، ملک در سفارش هایی که به فرزندانش می کند، آنها را به راستی توصیه می نماید: «و گفتار با کردار برابر دار و رویِ حال خویش بوصمتِ خلاف و سِمتِ دروغ سیاه مگردان و بدان که دروغ مظنّ کفرست وضمیم ضلال... و حقیقت بدان که آن عیب که ازیک دروغ گفتن بنشیند، بهزار راست بر نخیزد و آنک بدروغ گوئی منسوب گشت، اگر راست گوید، ازو باور ندارند». (همان،100)
 در باب پنجم، در حکایت رای هند با ندیم، ماجرای ندیمی هنرپرور و زبان آور بیان شده که مورد قبول همگان است. وی روزی در میان سخنانش، از مرغ آتش خواری سخن گفت که باور آن برای دیگران غیر ممکن بود. وی برای اثبات ادعایش مدتی طولانی رنج سفر را تحمّل نمود، تا اینکه بالاخره چند مرغ آتش خوار(شترمرغ) پیدا کرد و به سرزمین خود آورد. بعد از رسیدن به خدمت رای گفت، که دلیل غیبت او اثبات سخنی بوده است که روزی در میان بزرگان بر زبان آورده بود و همیشه سعی می کرده تا دیگران بدانند که او سخن راست گفته است. رای با سخنان حکمت آمیزش او را آگاه می کند که هر سخنِ راستی شایسته ی گفتن نیست. «رای گفت: مرد که بپیرای خرد و سرمای دانش آراسته بود، جز راست نگوید، لیکن سخنی که در اثباتِ آن عمرِ یکساله صرف باید کرد، ناگفته اولیتر».(همان،345)
 در باب ششم، در حکایت زروی و زیرک، از زبان زروی خطاب به آهو، راستی را اساس پایداری امور و اعمال می داند: «... اکنون اقتضاء رضای ما آنست که شما به همه حالی سپردن طریق راستی کوشید که هر اساس که نه بر راستی نهی، پایدار نماند و بدانک محل صدق دو چیز است: یکی گفتار، دوم کردار. صدقِ گفتار آن بود که اگر چیزی گوئی، از عهد آن بیرون توانی آمد و راستی کردار آنک از قاعد اعتدال نگذرد و بدانک اعتدال نه مساواتست در مقادیر هر چیز، بلک اعتدال ساختنست بر وفق مصلحت... ». (همان،441)
 حافظ شیرازی، در مقام صدق و راستی، می گوید اگر اهل صدق باشی مثل صبح صادق از نفس تو خورشید پدید می آید و اشاره می کند به این که صبح کاذب به دلیل دروغ گویی روسیاه است.
بصدق کوش که خورشید زاید از نفست            که از دروغ سیه روی گشت صبحِ نخست
 ( حافظ،غ93)
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز     کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو
(همان،غ 411)
اوحدالدین مراغه ای، شاعر و عارف سده ی هفتم و هشتم هجری، راستی را مایه ی رستگاری و بلند آوازگی انسان صادق می داند و با تلمیحی به داستان حضرت یوسف(ع)، راستگو را مستحق رسیدن به جایگاه بلند انسانی می داند و آن را از خصوصیات بارز اولیا و انبیا الهی می شمارد. وی در آخر از مخاطب خود می خواهد دروغگو نباشد زیرا معتقد است دروغگویی  دور از حکمت است: 
راستی کن، که راستان رستند                     در جهان راستان قوی دستند
راستگاران بلند نام شوند                            کج روان نیم پخته خام شوند
یوسف از راستی رسید به تخت                    راستی کن، که راست گردد بخت...
راست گوینده راست بیند خواب                    خواب یوسف که کج نشد، دریاب
چون درو بود راست کرداری                           خواب او گشت قفل بیداری...
چون خیانت نکرد با دل، جفت                       راست آمد هر آن حدیث که گفت...
قول و فعل تو تا نگردد راست                         هر چه خواهی نمود جمله هباست
کور و کر گرنه ای ز چاه مترس                        راست باش و زمیر و شاه مترس...
صدق چون راست شد روانت را                      بی رعونت کند گمانت را
آخرین یار اولیا صدقست                               اولین کار انبیا صدقست
هر که زین صدق دم تواند زد                          در ولایت قدم تواند زد
تا نگردد درون و بیرون راست                          بوی صدق از تو برنخواهد خاست
صدقت از نار خود سقیم کند                          صبر در صدق مستقیم کند
صادقان را رجال گفت خدای                           خنک آنکو به صدق دارد رای
صدق آیینه ایست حال ترا                              روی نفس تو و کمال ترا
تا تو باشی، ز راستی مگذر                           مکش از خط راستگاران سر...
راستی ورز و رستگاری  بین                          یار شو خلق را و یاری بین
صادقی، هر چه جز خداست بباز                     از بد و نیک با خدا پرداز
ترسکاری، به راست رفتن کوش                      ور نداری، تو خود نداری هوش
گر حکیمی دروغ سار مباش                          با کژو با دروغ یار مباش
در پایان با الهام از سخنان حضرت علی(ع) یادآور می شویم:
جز راست نباید  گفت                                  هر راست نشاید گفت
«لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل كل ما تعلم»؛آنچه را نمی دانی نگو، بلكه همه ی آنچه را هم می دانی نگو» (نهج البلاغه،حکمت382)


منابع
سجادی،جعفر، فرهنگ مصطلحات عرفا و متصوفه،1339.
کلینی رازی، الکافی، 1402.
وراوینی، سعدالدین، 1384، مرزبان نامه، به کوشش خلیل خطیب رهبر.
فرهنگ لغت دهخدا