تبیان، دستیار زندگی
طبق آیه ی صریح قرآن کریم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه) جز وحی بر زبان نمی آورد و او نیز مکرر فرمود: «انا مدینة العلم و علی بابها» و یا «علم از من به علی سینه به سینه منتقل شد» معلوم می شود که آنها از علم لدنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه) برخوردار می باشند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا امام علم دارد؟

علم

به موجب روایات كه به حد و حصر نمى‌آید امام علیه السّلام از راه موهبت الهى نه از راه اكتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هر چه را بخواهد به اذن خدا، به ادنى توجهى مى‌داند. ادله ای برای اثبات این قضیه اقامه شده است که برخی از آن را بیان می داریم.

دلایل نقلی

1) وقتی خداوند متعال در قرآن کریم و آیه‌ی تطهیر می‌فرماید اهل بیت (علیهم السلام) را از رجس «پلیدی»، پاک و تطهیر نموده است، یعنی هیچ یک از اقسام و مصادیق رجس، که جهل نیز از جمله آنها می‌باشد در آنها وجود ندارد.

كسانى كه امام را فقط عالم به احكام شرعیه مى‌دانند و جاهل به سایر موضوعات مى‌دانند با مدلول آیه تطهیر مخالفت دارند و علت آن عدم تفكر و دقت، در مدلول آیه است. اعتقاد ما امامیه در حق ائمه علیهم السّلام آن است كه آنها معصوم هستند و موصوفند به كمال و تمام و علم از اوائل امورشان تا اواخر آنها، و در چیزى از احوالشان به نقص و عصیان و جهالت و نادانى موصوف نمى‌شوند. آیه شریفه دلالت بر عصمت آل عبا علیهم السّلام دارد و عصمت واقعى است و لذا باید به همه چیز عالم باشند و الاّ عصمت واقعى درست نمى‌شود.

2) وقتی خداوند متعال در قرآن کریم، سوره یس، آیه 12 می‌فرماید که همه چیز و از جمله همه‌ی اعمال آدمیان و نیز آثار آن اعمال را در «امام مبین – امام آشکار» جمع کردیم، هم دال بر این است که باید در هر عصری امام آشکاری باشد و هم دال بر این است که علوم اولین و آخرین (کل شیء) در نزد آنها احصاء شده است.

3) وقتی خداوند متعال در سوره‌ی آل عمران، آیه 7 تصریح می‌نماید که هیچ کس آگاه به ظاهر و باطن و محکم و متشابه علوم قرآنی نیست، مگر خودش که آن را وحی و نازل فرموده و «الراسخون فی‌العلم»، معلوم می‌شود که علم راسخون در علوم وحیانی، علم الهی است و نه آموزه‌های بشری و الله جل جلاله باید و می‌تواند معلم این علوم باشد و نه دیگران.

زیرا «الراسخون فی‌العلم» فعل جمع است، معلوم است که منظور فقط شخص پیامبر (صلی الله علیه) نیست، و چون کس دیگری به این علوم اشراف ندارد، خودش باید بفرماید که منظور چه کسانی هستند و به نقل از شیعه و سنی مکرر فرموده که منظور حضرت علی و سایر ائمه (علیهم السلام) هستند.

عقلانی و منطقی نیست که خداوند متعال به همگان دستور اطاعت و تبعیت از کسانی دهد که عالم‌تر از آنها نیز در میان مردمان وجود دارد

4) وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه) در حدیث غدیر کتاب قرآن را ثقل اکبر و امام ناطق را ثقل اصغر می‌خوانند، پس این دو به مثابه‌ی یکدیگرند. دو کتاب علم و هدایت الهی هستند که یکی به صورت مکتوب و دیگری به هیبت انسان کامل و ناطق ظهور یافته و نازل شده‌اند.

5) وقتی قبول کردیم که طبق آیه‌ی صریح قرآن کریم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه) جز وحی بر زبان نمی‌آورد و او نیز مکرر فرمود: «انا مدینة العلم و علی بابها» و یا «علم از من به علی سینه به سینه منتقل شد» معلوم می‌شود که آنها از علم لدنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه) برخوردار می‌باشند.

دلایل عقلی

بدیهی است اگر کسی اصل «ولایت و امامت» معصومین علیهم‌السلام را نپذیرفته باشد، با او سخن گفتن از علم لدنی امام (علیهم السلام) یا همان علم امامت بی‌مورد است. اما برای کسی که به وجود معصومین (علیهم السلام) و ولایت و امامت آنها علم و ایمان دارد، روشن و مبرهن است که:

1) کسی جز خداوند متعال و بالتبع رسولش (صلی الله علیه) اشراف علمی به علوم وحی و ... ندارد که بخواهد به آنها بیاموزد.

2) اگر کسی عالم‌تر از آنان بود، خداوند متعال آنها را به ولایت و امامت بر می‌گزید.

3) عقلانی و منطقی نیست که خداوند متعال به همگان دستور اطاعت و تبعیت از کسانی دهد که عالم‌تر از آنها نیز در میان مردمان وجود دارد.

4) اگر کسی عالم‌تر [حتی در یک علم] و یا کامل‌تر [حتی در یک فضیلت] از امام باشد، امام نمی‌تواند در آن علم یا فضیلت، امام او باشد. بلکه بالعکس آن صادق است. پس امر به اطاعت و تبعیت همگان نیز بی‌مورد می‌شود. پس باید امام دارای مقام علم جامع و گسترده ای باشد که امت و پیروان او بدان مرحله از علم راه پیدا نکرده باشند و آن درجه از علم پاک و بی شائبه کدورت و آن مرتبه از دانش وسیع و مطلق به دنبال خود لزوم تبعیت و پیروی دیگران را می کشد.

5) آشنا و مومن به عصمت، ولایت و امامت می‌داند که عصمت نتیجه‌ی علم است. پس اگر علم کسی حصولی باشد و از دیگران فرا گرفته باشد، مسبوق به جهل می‌گردد و بالتبع عصمت از او ساقط می‌شود.

وقتی خداوند متعال در قرآن کریم و آیه‌ی تطهیر می‌فرماید اهل بیت (علیهم السلام) را از رجس «پلیدی»، پاک و تطهیر نموده است، یعنی هیچ یک از اقسام و مصادیق رجس، که جهل نیز از جمله آنها می‌باشد در آنها وجود ندارد

6) آشنا و مومن به عصمت، ولایت و امامت، به دلایل عقلی، نقلی و فطری می‌داند که معصوم (علیهم السلام) دروغ نمی‌گوید. پس اگر فرمودند: علم ما حصولی نیست و از دیگران یاد نگرفته‌ایم، بلکه حضوری است، پس صادق هستند و راست می‌گویند.

7) و در نهایت برای آنان که امامت را قبول داشته یا ندارند، بیان می‌شود که اولاً علم بشری یا آموخته از بشر، یک جا و در تمامی علوم حاصل نمی‌گردد و مستلزم تعلیم و تعلم است و حتماً سابقه‌ی جهل به آن راه دارد. لذا لازم می‌آید که علم ائمه (علیه السلام) نیز گام به گام حاصل گردد،‌ پس لابد باید در ابتدا سخنان غیر علمی نیز داشته باشند و بر اساس نظریه و آزمون سخن بگویند. ثانیاً ممکن نخواهد بود که علم امام 5 ساله یا 20 ساله یا شصت ساله، از همه‌ی دانشمندان عصر خویش و بعد از آن بیشتر باشد و ثالثاً دیگر امکان «تحدی» مانند تحدی قرآن کریم بر آنان ممکن نبود و رابعاً باید امروزه علومی فراتر از علم آنان معلوم می‌گردید و نهایت آن که حتی یک مورد هم در تاریخ ثبت نشده است که کسی مدعی گردد من فلان علم را به امامی آموختم.

بنابراین از آنجا كه امامت برای امت، امری لازم و اجتناب ناپذیراست، لذا ضروری است كه آن امام، دارای علم سرشار و جوشیده از چشمه علم الهی باشد و نسبت به تمام اموری كه مربوط به سعادت و مصالح دین و دنیای مردم است، اعلم و آگاه‌تر از همه باشد.

فرآوری: مریم پناهنده     

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منابع:

1) رساله‌ای در دلالت آیه تطهیر بر علم گسترده پیامبر و امام، آیة اللّه شهید سید محمد على قاضى طباطبائى

2) امام شناسی، حسینی طهرانی، محمد حسین،ج1

3) پایگاه پاسخ گویی به سوالات و شبهات

مطالب مرتبط:

علم امام معصوم (علیه السلام) و مسائل امروزی

علم امام تکلیف آور است؟

تفاوت علم خدا با علم امام

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.