«تیمون آتنی» بیانیهای علیه شقاوت
اخیرا نشر ثالث، ترجمه فواد نظیری را از نمایشنامه «تیمون آتنی شکسپیر» منتشر کرده است. نظیری، پیش از این نیز «رومئو و ژولیت» را از شکسپیر ترجمه کرده بود که این ترجمه نیز چندی پیش از طرف نشر ثالث تجدید چاپ شد و این دو کتاب بهانهای شد برای گفتوگو با فواد نظیری .
«تیمون آتنی»، ظاهرا از نمایشنامههای دوران پختگی شکسپیر است. این نمایشنامه در ایران هم چندان شناختهشده نیست و معروفیت آثار دیگر شکسپیر را ندارد. چه شد که بعد از ترجمه «رومئو و ژولیت»، سراغ ترجمه این کار شکسپیر رفتید؟
بله. «تیمون آتنی» جزو پنج، شش نمایشنامه سالهای پایانی زندگی شکسپیر است و بر اساس شواهد، تقریبا همزمان با نمایشنامه «شاه لیر» نوشته شده. با مطالعه و مقابله این اثر با آثار فخیم پیش از آن، بهویژه در لحظات اوج نمایش و صحنههایی از پردههای پنجگانه، این نکته مسلم است. وضعیت فیزیکی و روحی شکسپیر در زمان نگارش این اثر چندان روشن نیست، اما مشترکات مضامین این اثر با «شاه لیر»، شاید باعث شده که بیشتر وقت و عرقریزان روحی نویسنده صرف «شاه لیر» شود بهطوری که بعدها حال و مجال برگشت به «تیمون» را نیافته.یکی از خاستگاههای اصلی داستان «تیمون»، «زندگانی مارکوس آنتونیوس» اثر پلوتارک است که خود ماخذ «آنتونی و کلئوپاترا» برای شکسپیر بوده و «تیمون» از این نظر ریشه در نمایشنامههای تاریخی شکسپیر دارد. بههرحال، بهجز آثار اصلی، اما به نظرم بیشتر نمایشنامههای شکسپیر در ایران هنوز کمابیش در سطح عمومی ناشناخته مانده یا کمتر شناخته شدهاند. «رومئو و ژولیت» به گمان من اوجِ زبانِ تغزلی و عاشقانه شاعر است، که آرزو و عشق ترجمهاش را سالها پس از تماشای مکرر روایت درخشان سینماییاش، به کارگردانی «فرانکو زفرللی»، با برگردان بیبدیل استاد پرویز دوایی بزرگ به انجام رساندم، در ستایش جوهره عشق که حدیثش به هر زمان و زبان نامکرر است. سالها گذشت، چون گاه جذب کهربای «تیمون آتنی» شدم که بیخودی مهجور مانده بود و بهخصوص ضرورت دیدم در این روزگارِ ما، روایتی از آن به دست دهم.
آیا این کمترشناختهبودن تیمون آتنی، تنها مربوط به ایران است یا در غرب هم این نمایشنامه، در حاشیه آثار مشهورتر شکسپیر بوده؟
اساسا تا جایی که میدانم بههرحال اقبال و علاقه عمومی، حتی در غرب نیز بیشتر به سمت آثار معروف و مهمتر شکسپیر بوده. «تیمون آتنی» به گمان من بیانیهای سنگین علیه نامردمی، ناسپاسی، حرص و آز و شقاوت و تنگچشمی، رباخواری و ریاکاری و نیرنگ است که منجر به مسخ و بیگانگی انسان و نهایتا عصیانی مطلق و کور و مخرب میشود. اثری است فاقد تاریخ مصرف که فنای «انسانیت» و ایثار و کرامت را هشدار میدهد. گرایش نوین و افزونتر غرب نیز به این اثر نسبت به قبل ریشه در همین سقوط معنویت و سیطره بیرحمانه سوداگری و نیاز به بازیابی و بازسازی مبانی انسانی دارد.
آنچه بیش از هرچیز در ترجمههای شما از دو نمایشنامه شکسپیر، توجه من را جلب کرد، زبان و نثری بود که انتخاب کرده بودید؛ زبان و نثری که در عین داشتن طنینی شاعرانه و نوعی فخامت، بههیچوجه مغلق نیست و برعکس، خیلی نرم و انعطافپذیر است. چگونه به این ترکیب رسیدید و آیا این ترکیبها را به اقتضای نثر شکسپیر در زبان اصلی، به کار بردهاید؟
این نظر لطف شماست. اما گستره و ژرفا و غنای زبان فارسی آنچنان شگفتانگیز و عمیق است که هرچه بیشتر در ظرافتهای زبانی و پیوندهای واژگانی ادبیات کلاسیک از شعر و نثر و نظم، در دورههای مختلف تاریخی، اجتماعی و ادبی و تطور آن تا روزگار و زبانِ امروزین دقیق شویم و کار کنیم و بیاموزیم، بیتردید تسلط بیشتری بر کاربرد انعطافپذیری زبان در انتقال و برگردان زبانهای دیگر، بهویژه متون کلاسیک مییابیم.
اما در عین حال این نکته را نیز باید در نظر داشت که انتظار خواننده امروزین، علاوه بر بهرهگرفتن از امکانات زبان توسط مترجم و انتقال دقیق متون، بلکه رعایت تحولات بهوجودآمده در زبان فارسی، با دیدگاههای معاصر است. اینجاست که مترجم یا شاعر- مترجم باید بتواند کرشمههای زبانی را چنان به خدمت گیرد که بهصورت همگن، از ترکیبات واژگانی قدیم و فاخر با واژههای امروزین و حتی کلماتِ زبان محاوره، متنی سالم، خوشخوان و بهروز ارایه دهد.
جاهایی از تیمون آتنی هم هست که نثر، موزون میشود و کاملا وزن عروضی پیدا میکند؟
ایکاش امکان مقابله بود که اینجا، جایش نیست. همانطور که در پیشگفتار نیز یادآور شدهام، شکسپیر در نمایشنامههایش در برخی پارهها، ناگاه نثر را عوض میکند و آن پاره را موزون مینویسد. خطابههای تیمون در اوج عصیان و خشم یا سنگنوشته گورش و نیز برخی سخنان آپمانتوسِ کلبی چنین است. «رومئو و ژولیت» که دیگر جای خود دارد و در آن کرشمه زبان غنایی موزون و عاشقانه کولاک میکند.
رومئو و ژولیت و تیمون آتنی، حال و هوایی متفاوت دارند. اولی، سخت تغزلی است و دومی اثری است بیشتر اجتماعی. آیا این تفاوت، بر نثری که برای ترجمه هرکدام از این دو اثر انتخاب کردید، تاثیر گذاشت و اگر پاسخ مثبت است، این تفاوت چگونه در زبان اصلی اثر، بروز پیدا کرده بود و شما چقدر و با چه تمهیداتی توانستید در ترجمه به این تفاوت لحن و نثر وفادار بمانید؟
درست است. این دو اثر حال و هوایی متفاوت دارند، اما هردو در عین حال آثاری سوگناکاند؛ حاصلِ قلمِ شاعری واحد. پارههای عاشقانه و تغزلی «رومئو و ژولیت» در برگردان، طبیعتا مرا بهسوی بهکارگیری و استفاده از ظرفیتها و بار غنایی کلیتی از آثار نظم و نثر عاشقانههای دلانگیز ادبیات فارسی سوق داده، به صورت تبدیلیافته به نثر موزونِ امروزین و ریشهگرفته از همان آبشخور. به گمانام لحن و نثرِ شِمای کلی «تیمون» شاید تاثیرپذیرفته از نثر «تذکره الاولیا»ی عطار و «تاریخ بیهقی» و نیز ویژگیهای بیانی و کلامی مصایب ایوب و ارمیای نبی از کتاب مقدس باشد. البته اینها نمونههای مولفههایی است که ناخودآگاه در ذهن ممزوج شده و در اثر همپوشانیها و مرزهایی مبهم، حاصلاش برآیندی است در این حد که میبینیم، ناشی از نوع تربیت ذهن و زبانِ من.
کلا ترجمه این دو اثر شکسپیر چقدر از شما وقت گرفت و چه مقدار با زبان و نثر و لحن کلنجار رفتید تا توانستید به نثر، لحن و زبانی مطلوب برسید؟
شاید باورتان نشود و کمی هم مضحک باشد، اما به گواهی تاریخهایی که در آغاز و پایان دستنویس کارها برای خودم مینویسم، ترجمه «رومئو و ژولیت» حدود 9ماهوچندروز زمان برده و «تیمون آتنی» تقریبا 10 ماه! البته این زمانها ناپیوسته و به فراخور افتوخیز زندگی دچار زیروبم میشده است.
این روزها مشغول ترجمه چه کارهایی هستید؟ آیا پروژه شکسپیر را ادامه خواهید داد؟
پس از «تیمون» قدری نفس تازه کردم و این روزها دارم آرامآرام روی برگردان مجموعه بسیار دشوار و سنگین از اشعار «دیلن توماس» شاعر اهل انگلستان، به سفارش و تشویق و اصرار آقای احمدرضا احمدی عزیزم کار میکنم که کتاب را با جملهای زیبا و طنزآمیز به من هدیه کردهاند که برایم یادگاری بسیار ارجمند است. اما آن وسوسه که اشاره کردم هنوز دارد کار خودش را میکند و اگر عمری باشد قصد دارم روی چند اثر کمترخوانده و شناختهشده ویلیام شکسپیر کار کنم.
***
درباره «تیمون آتنی»
«تیمونآتنی»، داستان نجیبزادهای است سخت دستودلباز که کاسهلیسانی سودجو، احاطهاش کردهاند و او بیمحابا ثروتش را به آنها بذل و بخشش میکند و چون مالباخته میشود، هیچیک از آنها که مورد الطاف بیدریغ او قرار گرفتهاند، حاضر به یاریاش نیستند و تیمون را در نفرتی بیحد و حصر از آدمیان بهجا میگذارند. داستان شاید به ظاهر، ساده و آشنا بیاید، اما آنچه «تیمون آتنی» را به اثری خواندنی و ماندگار بدل کرده، ظرافتهای شکسپیر در واکاوی هنرمندانه نهاد آدمی و وضعیتی است که او را احاطه کرده است. راز ماندگاری یک اثر ادبی نهفقط در مضمون آنکه در این است که خالق اثر تا چه حد توانسته باشد با احاطه بر ادبیات و شگردهای ادبی و همچنین توانایی دیدن و درک عمق و بنیانهای برسازنده یک وضعیت، به قلب هدف بزند و واقعیت پوشیده در لفاف تظاهر را به گونهای زیباییشناختی عریان کند. «تیمون آتنی» به گواه آنچه در پیشگفتار فواد نظیری بر ترجمه فارسی این نمایشنامه آمده، جزو آثار متاخر شکسپیر بوده است. با این همه گویا شکسپیرپژوهان بر این عقیدهاند این نمایشنامه در قیاس با آثاری که شاهکارهای شکسپیر قلمداد شدهاند؛ «ناویراسته» است. با این همه گویا منتقدان و مفسران متقدم را نظری دیگر است و در سالهای اخیر، منتقدان غربی بر وجوهی تازه از این نمایشنامه پرتو افکندهاند. وجوهی که این نمایشنامه را مانند بسیاری از دیگر آثار شکسپیر، با زمانه ما معاصر کرده است. این را از مقاله پروفسور کاپیلیا کاهن که در پایان ترجمه فارسی هم آمده، میتوان دریافت؛ مقالهای با عنوان «تیمون آتنی: یک منظر مدرن». کاپیلیا کاهن در این مقاله اشاره کرده است به اینکه «اخیرا دگرگونیهای قابل توجه در نقد ادبی، دریچههای تازهای بر تیمون گشوده است.» او آنگاه بخشی از مقالهاش را به خوانش تیمون آتنی از منظر اقتصاد سیاسی اختصاص میدهد و این فرض را پیش مینهد که شکسپیر تیمون آتنی را با الگوی بذل و بخششهای ویرانگر و بحرانساز جیمز - پادشاه انگلستان در دورهای که تیمون آتنی نوشته شده - خلق کرده باشد: «از آنجا که شکسپیر تیمون آتنی را در طی دورانی نوشت که وضعیت مالی شاه از دید منصفانه گسترهای از ناظران (1605- 1610) به یک بحران عمومی تبدیل شده بود، این احتمال هست که تصویر شکسپیر از سیمای مردی که ذرهذره بخت یاری را از کف میدهد، الهام گرفته شده، یا دستکم تاثیرپذیرفته از جیمز اسراف کار باشد.» کاهن، جایی دیگر از مقالهاش با ترسیم سرمایهداری قرن بیستویکم، تیمون آتنی را به دوران معاصر متصل میکند و مینویسد: «چشمانداز نمایشنامه بر قدرت پول، در ترکیببندی - و شاید تبیینِ - مناسبات انسانی، با یک مفهوم قرن بیستویکمی از سرمایهداری و اعتبار ثروت، به منزله نیروهایی فراگیر که قادرند تعادل اجتماعی را تثبیت یا ویران کنند، تشدید میشود. در این روزگارِ تعهداتِ بیمعنی حرص خرید سهام و بدهیهای کارتهای اعتباری، تیمون چیزی برای گفتن به ما دارد.» هرچه هست و به هر دلیل، «تیمون آتنی» از آن دست متون کلاسیک است که هنوز حرفی برای گفتن دارد، چرا که مسایلی بنیادین و بدون تاریخمصرف را هدف بیان هنری خود قرار داده است.
فرآوری: مهسا رضایی
بخش ادبیات تبیان
منبع: شرق- علی شروقی