ای شیعیانم...
شِیعَتِی یا كِرَامْ ......... یا عِظَامَ المَقَام ای شیعیانم، ای اهل كرم و ای والا مرتبگان فانْدبُوا یا حُسَیْنْ .......... بِفُۆادٍ حَزِیْنْ نوای "یا حسین " را با دلی اندوهگین سر دهید «1» شِیعَتِی إنّی غَرِیْبٌ بَیْنَ أَقْوَامٍ بُغاةِ ای شیعیانم، همانا غریبی هستم كه توسط قومی گمراه و ستمگر احاطه شدهام وأنّا الظّامِی وأُسْقَى مِنْ كُۆوسِ النّائباتِ من تشنهای هستم كه از جامهای مصیبت سیراب میشوم قَطعوا رأسیَ ظُلماً بسیوفٍ مُرْهَفاتِ گردنم را به ناحق با شمشیرهای تیز بریدند رفعوهُ بَعْدَ قتلی فوقَ أطرافِ القناةِ و سرم را بعد از بریدن در كنار آب بالا بردند ذاكَ رأسی مُشالْ ......... فی رماحٍ طوالْ و سرم با نیزههای طولانی بالا برده شد و قطیعُ الوتینْ ................. بفۆادٍ حزینْ همانم كه شاهرگ من با دلی غمگین بریده شده «2» شِیعتی إنْ غابَ عنكم فی سماءِ الموتِ فرقدْ ای شیعیانم! چنانچه روزی ستاره فرقد در آسمان مرگ از نظر شما غائب گشت فاذكروا الأكبرَ لَمّا غالَهُ السَّیفُ المجرَّدْ علی اكبر را به یاد آورید كه توسط شمشیر برّان كشته شد واقتیلاً فوقَهُ الأرماحُ والأسیافُ سُجَّدْ و هنگامی كه با نیزه و شمشیر وی را به قتل رساندند وَبِهِ قَدْ صَرَعوا فوقَ الثرى جِسْمَ مُحَمّدْ گویی كه جسم حضرت پیامبر(ص) را بر زمین انداختند و شبیهُ الرسولْ ............. وطأتْهُ الخیولْ و شبیهترین فرد به حضرت پیامبر(ص) را به یاد آورید كه زیر پای اسبان قرار گرفت وَ فَقَدْتُ البَنینْ .............. بفۆادٍ حزینْ و پسران را با دلی اندوهگین از دست دادم «3» شِیعَتِیْ مَا إنْ سَمِعتُمْ مِنْ مُنَادٍ وا أخَاهُ ای شیعیانم هرگاه صدای منادی كه برادرش را میخواند را شنیدید فاذْكُروا العَبَّاسَ لمّا قُطِعَتْ مِنْهُ یَدَاهُ (حضرت) عباس (ع) به هنگامی كه دستانش بریده شد، را به یاد آورید جِئْتُهُ نَحْوَ الفُرَاتِ قَاصِدَاً كَیْمَا أَرَاهُ برای دیدنش به سمت رود فرات رفتم فَوَجَدْتُ الجَسَدَ الطَّاهِرَ تَكْسُوهُ دِمَاهُ و جسم مطهرش را غرق در خون یافتم فاهتِفُوا بانكِسَارْ .........أینَ ذاكَ الیَسَارْ با دلی شكسته بانگ بر آورید: "آن دست چپ كجاست؟ " أینَ ذاكَ الیَمِیْنْ ..............بِفُۆادٍ حَزِینْ و با دلی اندهگین صدا بزنید "دست راست (حضرت عباس) كجاست؟ «4» شیعَتِیْ مَا إنْ فَقَدْتُمْ مِنْ غُلامٍ ذی مَكَارِمْ ای شیعیانم هرگاه جوان با كرامتی را از دست دادید فانْدُبوهُ بِدُمُوعٍ واذْكُروا لَوْعَةَ قَاسمْ با چشمانی گریان مصیبت دردناك (حضرت) قاسم (ع) را به یاد آورید هُوَ كَالبَدْرِ تجلّى وَجَلى تِلْكَ الغَمَائِمْ او چون ماه شب چهارده است كه از پشت ابر هم میتابد بَدَلَ الأشْمُعِ قَدْ زُفَّ بأطْرافِ الصَّوارمْ و به جای شمعها با لبه فروزان شمشیر به حجله رفت غابَ ذاكَ الهِلالْ.......... فی بُرُوجِ القِتَالْ آن هلال از برجهای مبارزه غائب گشت غابَ نُوْرُ الیَقِیْنْ .......... بفۆادٍ حزینْ و آن نور یقین با دلی اندوهگین از میان ما رفت «5» شِیعَتِیْ مَا إنْ فَقَدْتُمْ مِنْ رَضِیعٍ وهْو ظَامِ ای شیعیان هنگامی كه كودك شیرخوار تشنه را از دست دهید فاذْكُروا طِفْلیَّ لمّا قَتَلوهُ باهْتِضَامِ طفل شیرخوار مرا كه به ناحق كشته شد را به یاد آورید بَدَلَ المَاءِ سَقَوْهُ مِنْ أنَابِیبِ الحِمَامِ به جای آب او را از لولههای مرگ سیراب كردند بأَبی مَنْ ذَاقَ طَعْمَ المَوْتِ مِنْ قَبْلِ الفِطَامْ و قبل از اینكه از شیر گرفته شود، طعم مرگ را چشید ذاكَ نَحْرُ الرّضِیعْ...............فاضَ مِنْهُ النَّجِیع و گردن طفل شیرخوار در خون غوطهور شد وَدَفَنْتُ الجَنِینْ................ بِفُۆَادٍ حَزِینْ و طفل را با دلی غمگین دفن كردم «6» شِیعَتِیْ مَا إنْ سَمِعْتُمْ نِسْوةً تَشْكُو الرَّزایا ای شیعیانم هر گاه دیدید كه زنانی از شدت مصیبتها گله میكنند فاذْكُروا نِسْوَتَنا اللآتی تَحَمَّلْنَ البَلایا پس زنان ما كه متحمل بلاها شدند، را به یاد آورید و عَلى الأكْوارِ ظُلماً حَمَلوهُنَّ سَبایا و آنها را بر روی كجاوهها به اسارت بردند شَاكِیَاتٍ بَاكیَاتٍ فَوْقَ أقْتَابِ المَطَایا و با حالت گریان بر روی مركبها قرار داده شدند فاسْأَلوا كَرْبَلاء.............مَنْ لِتِلْكَ النّسَاءْ واقعه كربلا را از آن زنان بپرسید مَنْ لحُزْنٍ كَمِینْ ................. بِفُۆادٍ حَزِینْ از اندوه پنهان و قلب اندوهگین سئوال كنید «7» شِیعَتِیْ مَا إنْ شَرِبْتُمْ عَذْبَ مَاءٍ فاذْكُرُونِیْ ای شیعیانم، مرا به هنگام خوردن آب گوارا یاد كنید أوْ سَمِعْتُمْ بِقَتِیلٍ أوْ شَهِیدٍ فَانْدبُونی و هرگاه از كشته یا شهیدی آگاه شدید، مرا صدا كنید فأنَا السّبط الذی مِنْ غَیْرِ جُرمٍ قَتَلونی من نوه پیامبرم كه بدون هیچ جرمی مرا كشتند وَ بِجُردِ الخَیْلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْدَاً سَحَقُونی و بعد از قتل با سم اسبان بر روی بدنم راه رفتند لیْتَكُمْ حَاضِرُونْ ................. للنِدا تَسْمَعُونْ ای كاش حاضر میبودید و ندای مرا می شنیدید هَاتِفاً بالأَنِیْنْ.................... بِفُۆادٍ حَزِینْ با دلی غمگین، ناله سر میدادم بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
جابر بن جلیل الكاظمی (القرن 15هـ)
مطالب مرتبط:
خیمه هلال ماه محرّم و حضرت مسلم علیه السلام
خیمه ورود کاروان حسینی به کربلا
خیمه حُرّ و طفلان حضرت زینب علیهاالسلام
خیمه حضرت عبداللهبنالحسن علیهالسلام
خیمه حضرت قاسمبنالحسن علیهالسلام
خیمه حضرت علیاصغر علیهالسلام
خیمه حضرت علیاکبر علیهالسلام