طنازی در میدان جنگ
کشمکشهای یک رزمنده برای انتقال آذوقه و تدارکات به خط مقدم جنگ با یک قاطر به نام مگیل است که در ادامه به خلق موقعیتهای طنزآلودی منجر میشود.
«مگیل»، شخصیت اصلی این کتاب، قاطری است که به همراه چند استر دیگر تسلیحات و تدارکات لازم را به نیروهای مستقر در خط مقدم میرساند. این قاطر از کمین نیروهای دشمن جان سالم به در میبرد؛ اما مأموریت بعدی او، رساندن یک رزمنده مجروح به عقب است. این رزمنده در طول جنگ بینایی و شنوایی خود را از دست داده و مجبور است به مگیل اعتماد کند و دنبال او راه بیافتد.
ماجراهایی که طی داستان برای مگیل و این رزمنده پیش میآید، داستان را خواندنی و جذاب میکند. این داستان از آنجا قابل تأمل است که تعداد آثار منتشرشده در حوزه جنگ که زبان و بیانی طنزگونه داشته باشند، بسیار کم هستند. برای همین انتشار چنین آثاری میتواند فضا را برای طنزپردازی در این عرصه فراهم کند.
نویسنده این اثر، محسن مطلق متولد 1348 تهران است. در نوجوانی، یعنی در سال 1362، برای اولینبار به جبهههای جنگ رفت. او کار نوشتن درباره جنگ را با کتاب «زندهباد کمیل» آغاز کرد و چند کتاب دیگر مثل «برد ایمان»، «مخمل یادها»، «نگاه شیشهای»، «مهاجر مهربان»، «یک روز یک مرد» و مجموعه داستان «آنجا که من بودم» از جمله کارهای اوست.
مطلق همچنین به خاطر تألیف رمان «جادههای خلوت جنگ» که خاطرات خودنوشت او از نخستین روزهای حضورش در جبههها تا روزهای پایانی جنگ تحمیلی است، نامزد جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال 1378 شد و در همان سال نیز رتبه دوم بخش خاطره را در مراسم انتخاب کتاب سال دفاع مقدس کسب کرد.
مگیل تا نیمههای راه با تکیه بر موقعیت بکر داستان، پرداختن به جزئیات و ترسیم دقیق و باورپذیر فضا و حالوهوای اثر خوب پیش میرود. از میانه اما ماجرا شکل دیگری به خود میگیرد.
«... شاید این ریسمان نقطه اتصال این دنیا به آن دنیا باشد. ریسمان را با دست لمس میکنم و بالا میروم؛ بالا و بالاتر. دستم همان جاست که پفتره حیوان به من میفهماند این ریسمان به افسار یک قاطر بسته شده است و آنچه را لمس کردهام پوزه و دهان حیوان بوده. خندهام میگیرد. ریسمانی که قرار بود مرا به بهشت ببرد از کجا سر درآورده.»
این نحوه آشنایی رزمنده و مگیل است؛ قاطری که مثل او از مهلکه جان سالم به در برده و برخلاف او کاملا سالم است. شکل رابطهای که بین رزمنده و مگیل برقرار میشود، با روایت اولشخص طنزآمیز رزمنده، حالت بخصوصی دارد. رزمنده هم به او محتاج یا علاقهمند است، هم از رفتارهای حیوانیاش شکایت دارد. با این همه، در شرایطی که او قرار گرفته، وجود یک موجود زنده دیگر، بسیار غنیمت است، حتی اگر این موجود زنده، یک قاطر باشد. این موقعیت، موقعیتی بکر است که تاکنون توجه نویسندههای دیگر را جلب نکرده بود.
در واقع مطلق در گام نخست، توانسته است با هوشمندی قابل توجهی، شرایط خاص و منحصربهفردی را انتخاب کند و داستان خود را بسازد؛ داستانی که قابلیت تبدیل شدن به یک شاهکار طنزآمیز را نیز دارد. آغاز داستان مگیل بسیار گیرا و بهیادماندنی است؛ آمیزهای از طنز و تلخی جنگ که البته طنز غالب است. این آغاز از 3 منظر قابل توجه است؛ نخست موقعیتی که نویسنده خلق کرده و در ذات خود، طنزآمیز و تازه است. زنده ماندن یک رزمنده و یک قاطر که رزمنده بهعلت از دست دادن گوش و چشمش، چارهای ندارد جز اینکه خود را به قاطر بسپارد. دوم، شیوه روایت جزءنگرانه و دقیق نویسنده که تلاش دارد با توجه به کور بودن راوی، ما را در موقعیت قرار دهد و سوم، پیشرفت داستان به لحاظ توالی ماجراها که گذشته از خندهدار بودن، تعلیق خوبی نیز دارد و سبب میشود خواننده بهخوبی با قصه همراه شود.
بیشتر نیمه نخست داستان در کمتر از 24 ساعت رخ میدهد، در حالی که نیمه دوم، چندین روز یا ماه به طول میانجامد. این موضوع باعث شده است نویسنده در قسمت اول با فراغ بال بر صحنهها و حرکات و مونولوگها متمرکز شده و با توجه به جزئیات، تصویر بسازد، اما در قسمت دوم که حجمی تقریبا برابر با قسمت اول دارد، با جملات کلی، از زمان بپرد. این دو تکه از نیمه نخست و دوم کتاب، میتواند موضوع را روشنتر کند:
«کتری را از برف پر میکنم و کنار آتش میگذارم. خیلی زود متوجه لمبرهای کتری میشوم و میفهمم که آب جوش آمده است. قدری چای در آب جوشیده میریزم و بعد عطر دمکشیدنش، همه جا را برمیدارد. حین انجام این کارها، مدام دستم به دک و پوز مگیل میخورد. آن دوروبر بهدنبال شکلات و نخودچی کشمش است. یک کنسرو لوبیا و یک تن ماهی هم باز میکنم...» (ص28)
داستان «مگیل» از ایهام خاصی هم برخوردار است، به این شکل که مگیل قاطری است که در مناطق غرب کشور بار جا به جا می کند. «مگیل» در طنز انعطاف پذیری بالایی دارد و می تواند به جای هر شخصیتی دیده شود. هر آدمی می تواند یک «مگیل» داشته باشد. مگیل در واقع همان کسی است که آدم ها عنان زندگی خود را به دست او می سپارند اما او توانایی رساندن آنها به سر منزل مقصود را ندارد.
ایهام داستان همین است. آدم که خود اشرف مخلوقات است وعقل و هوش دارد، مجبور است به دلیل ندیدن و نشنیدن به «مگیل» اعتماد کند تا او را به نیروهای خودی برساند و در واقع از مهلکه نجات دهد. خواننده خود می فهمد که این کاری فراتر از طنز است. طنز چیزی نیست که صرفا خواننده را بخنداند بلکه باید او را به تفکر وا دارد و حتی در پشت خنده او را بگریاند. کارهای طنزی که به تازگی دیده می شود اغلب جنبه ی فکاهه و شوخی دارند و هدفشان مفرح نمودن اوقات خواننده و بیننده است و نتیجه آن با طنز به معنای واقعی متفاوت است.
در بخش درونمایه هم «مگیل» به دلیل نوع شخصیتی که دارد خواننده را به شخصیت خود وی ارجاع می دهد. خواننده با هر شخصیت، درونمایه این داستان را هم کیش خود می بیند. حتی فردی که هیچ تیپ سیاسی، اجتماعی، نظامی و یا فرهنگی ندارد «مگیل» را در دایره ی زندگی شخصی خود می یابد و آن را با کسانی که در زندگی راه دروغ و خطا نشانش داده است در ذهن مجسم می کند. اگر خوب دقت کنیم، می بینیم مگیل اطراف همه ما وجود دارد.
در یک نگاه کلی می توان گفت مگیل همانگونه که از آن انتظار می رود داستانی با درون مایه های طنز است. اگرچه این طنز آنچنان که باید و شاید در لایه های سطحی اثر پر رنگ نیست؛ اما می توان سطوح پر رنگ تری از ویژگی های یک اثر طنز را در لایه های معنایی آن یافت.
به زبان ساده تر نویسنده در داستان مگیل به دنبال نوشتن داستانی خنده آور نبوده است و به موقعیت سازی برای ایجاد لبخند نپرداخته است. منصفانه است که بگوییم به دنبال چنین چیزی نیز نبوده و آنچه در زبان اثر می بینیم بیش از جستجوی لبخند بر لبان مخاطب به ارائه حرف ها و منش های آدم های داستان در این قالب می پردازد. این موضوع با قرار دادن ویژگی دوم داستان مگیل در کنار طنز بودن آن بیشتر قابل درک و بررسی است. مگیل داستان جنگ است. اثری مرتبط با سال های دفاع مقدس و دارای همان ویژگی ها و خطوط خاص ادبیات دفاع مقدس. هرچند که زبان اثر متفاوت است، اما کارکرد های آن به عنوان اثری در زمره آثار ادبیات دفاع مقدس قرار دارد.
چاپ سوم کتاب «مگیل» نوشته محسن مطلق، در 88 صفحه، قطع رقعی و با شمارگان 2500 نسخه و قیمت 2200 تومان از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
منبع: فارس