تبیان، دستیار زندگی
کتاب «کاپوچینو در رام الله» نگاهی به زندگی روزمره مردم فلسطین فارغ از هرگونه نگاه ایدئولوژیکی و مذهبی در هنگام اشغال صهیونیست‌ها است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کاپوچینو در رام الله


کتاب «کاپوچینو در رام الله» نگاهی به زندگی روزمره مردم فلسطین فارغ از هرگونه نگاه ایدئولوژیکی و مذهبی در هنگام اشغال صهیونیست‌ها است.

کاپوچینو در رام الله

«کاپوچینو در رام الله» خلاصه‌ای از کتاب «شارون و مادر شوهرم» است، یادداشت‌های روزانه سُعاد امیری، که یک فلسطینی مسلمان‌زاده است. کتاب شرحی است از زندگی روزمرهء او در شرایط اشغال و رویارویی مداوم با ماموران و سربازان اسرائیلی که با وقایع مهم سیاسی‌ای همزمان شده. نوشته‌ها مربوط به سال‌های 1981 تا 2004 است.

این کتاب در نمایشگاه کتاب سال جاری با ترجمه لیلا حسینی در انتشارات روایت فتح منتشر و روانه بازار نشر شد.

این کتاب به صورت مستقیم و زنده اتفاقاتی که یک شهروند فلسطینی در کرانه باختری در زندگی روزمره با آن روبرو است را بیان می‌کند.

«سعاد امیری» راوی کتاب زن مبارزی نیست بلکه بیان اشغالگری در زندگی روزمره است و حتی در یک مهمانی رفتن این مزاحمت‌ها و موانع صهیونیست به زیبایی بیان شده است. وقتی کشور توسط بیگانه اشغال می‌شود کوچک‌ترین چیز‌ها تحت تاثیر قرار می‌گیرد.

این کتاب در قالبی سیاسی و مذهبی نگاشته نشده است و راوی آن فرد مذهبی نیست و برای جذابیت و اثر گذاری کتاب از خون و خونریزی استفاده نشده است و به زیبا‌ترین شکل حتی خرید روزانه ارزاق و موانع سر راه به تصویر کشیده شده است. بلایی که بر سر مردم نازل شده و اینکه چطور ملتی عامدانه زیر فشارهای انسانی که لزومی بر آن‌ها نبوده قرار می‌گیرد. فشارهایی که لحظه لحظه زندگی را تحت تاثیر قرار داده و در کتاب به زیبا‌ترین شکل ممکن بیان می‌شود و از زمان شروع خواندن کتاب تا پایان، نمی‌توان آن را بر روی زمین گذاشت.

در تمام داستان می‌بینیم که فرد ارتباطی با گروه‌های مبارز و آزادی بخش ندارد اما تحت آزارهایی کهه می‌بیند اگر یک سنگ هم پرتاب می‌کند با همه وجود و باور وی است. امیری آنچنان جزئیات وقایع را خوب توصیف می‌کند؛ که خواننده گویی در کنار او در رام‌الله زندگی می‌کند.

دربرشی ازاین کتاب می‌خوانیم:«دیالا شوکه شده بود. حتما تا آن لحظه متوجه شده بود که این مرد اسرائیلی است. حتما متوجه شده بود که چرا من انگلیسی حرف می‌زنم. زبانش بند آمده بود. می‌دانستم دیالا مثل بیشتر فلسطینی‌ها و عرب‌های پراکنده دنیا از رویایی با اسرائیلی‌ها چقدر می‌ترسند. به همین خاطر برنامه ریزی کرده بودم که بعضی از دوستان اسرائیلیم را ببیند. می‌خواستم جودی و روث را برای شام دعوت کنم؛ البته نه‌‌ همان ابتدای ورودش. کاملا متوجه ترس او بودم و اینکه چطور آن را از بین ببرم. اگر هم موفق نمی‌شدم، از عواقبش می‌ترسیدم.

ناگهان متوجه وخامت اوضاع شدم؛ اگر این مرد در صندلی عقب ماشین من دچار حمله قلبی می‌شد ومی‌مرد چه؟ آیا پلیس اسرائیل اصلا باور می‌کرد که من فقط می‌خواسته‌ام به او کمک کنم؟ من این کار را بدون هیچ قصد و غرضی کردم. فقط می‌خواستم او را به بیمارستان برسانم. وای خدا! چه دردسری.اگر تا حالا اسرائیلی‌ها ماشین‌‌ رها شده او را وسط جاده پیدا کرده باشند چه؟ حتما حالا دیگر یک ‌آماده باش سراسری اعلام کرده‌اند.دلم نمی‌خواست به این فکر کنم که به خاطر بی‌مبالاتی و بی‌مسئولیتی من، چند جوان فلسطینی دیگر دستگیر می‌شوند.

در تمام داستان می‌بینیم که فرد ارتباطی با گروه‌های مبارز و آزادی بخش ندارد اما تحت آزارهایی کهه می‌بیند اگر یک سنگ هم پرتاب می‌کند با همه وجود و باور وی است. امیری آنچنان جزئیات وقایع را خوب توصیف می‌کند؛ که خواننده گویی در کنار او در رام‌الله زندگی می‌کند

اصلا دلم نمی‌خواست دیالا بفهمد درچه وضعیتی گیر افتاده‌ام یا اینکه چه افکاردرهم و برهمی از مغزم می‌گذرد. تمام تلاشم را می‌کردم که همه چیز عادی و واقعی به نظر برسد؛ فوریت رساندن یک مرد به بیمارستان. خود این قضیه ناراحت کننده بود. توهماتم را کنترل کردم و سعی کردم عادی رفتار کنم.

برای کم کردن فشارعصبی ردیف جلوی ماشین به عربی با دیالا شوخی کردم و گفتم «همه عمرت منتظر بودی یه اسرائیلی ببینی. ببین چقدر راحته؟» البته بعید می‌دانم موفق شده باشم. وحشتی که هم در ردیف جلو و هم در صندلی عقب حاکم بود، بیشتر از این‌ها بود. دیالا چشم‌های درشتش را کاملا باز کرده بود و ابرو‌هایش را بالا نگه داشته بود.

از داخل آیینه به مرد نگاه کردم. عرق از صورتش می‌ریخت. وقتی عربی حرف می‌زدم، می‌توانستم ترس را در چهره‌اش حس کنم...»

این کتاب 156 صفحه‌ای، با بهای 1500 تومان و شمارگان 2200 نسخه روانه بازار نشر شده است.

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان


منبع: فارس