تبیان، دستیار زندگی
از زمانی که بقراط نخستین نظریه علت‌شناسی افسردگی را به عنوان عارضه سودا ارائه کرد، فرضیه‌های متعددی درباره مبنای افسردگی مطرح شده‌اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وقتی عزیزی را از دست می‌دهد


از زمانی که بقراط نخستین نظریه علت‌شناسی افسردگی را به عنوان عارضه سودا ارائه کرد، فرضیه‌های متعددی درباره مبنای افسردگی مطرح شده‌اند.

وقتی عزیزی را از دست می‌دهد

معادل اصطلاح سودا در زبان یونانی، اصطلاح مالیخولیا است که امروزه نوع خاصی از افسردگی را مشخص می‌کند. به طور کلی در سطح معمول بالینی افسردگی نشانگانی است که با حالت غمگینی و کم انرژی بودن برای ما مشخص می‌شود.

نشانه‌های جسمانی و روانی متعددی با افسردگی همراهند. احساس کوفتگی، اضطراب، ضعف، مشکلات خواب و اشت‌ها، تحریک پذیری، گریه، داشتن حس منفی نسبت به خود و کناره گیری از دیگران و... غیره همگی منظومه‌ای هستند که فرد افسرده را دچار مشکل در گذران طبیعی زندگی می‌کند. درباره علت افسردگی دلایل متعددی مطرح شده که در آن‌ها به عوامل فیزیولوژیکی، عوامل بین فردی و عوامل روانی‌– اجتماعی و غیره توجه شده است. اما آنچه توجه روان تحلیل‌گران را به خود جلب کرد وجود مشابهت زیاد بین افسردگی و عزاداری بود.

فردی که شخصی از عزیزانش فوت کرده و عزادار است نشانه‌هایی مانند کاهش اشتها، مشکلات خواب، ناتوانی لذت بردن از زندگی، گوشه‌گیری و خمودگی و جزآن را نشان می‌دهد و در واقع عزاداری به عنوان یک رویداد آسیب‌زا فرد را به سمت افسردگی و بروز علائم افسردگی سوق می‌دهد.

وجود این مشابهت، این فرضیه را تقویت کرد که افسردگی نیز مانند عزا به نوعی فقدان و از دست دادن فرد محبوب مربوط است. اما این فقدان و از دست دادن در افسردگی به صورت نمادین است و به احساس درونی فرد مربوط می‌شود.

اما چرا فرد عزادار بعد از مدتی از حالت افسردگی بیرون می‌آید و حالش بهتر می‌شود اما در افسردگی بالینی معمولا به مداخله‌های درمانی نیاز است. شاید نکته در تفاوت‌های بین افسردگی و عزادری باشد. در واقع عزا پدیده‌ای به‌هنجار است و بعد از مدت زمانی فرد بر آن فائق می‌آید و دوران عزاداری‌اش تمام می‌شود وشروع به فراموش کردن فرد ازدست‌رفته می‌کند و عواطف‌اش نسبت به او کم‌رنگ می‌شود.

به‌طور معمول فرد داغدیده چهار مرحله را بعد از رویداد داغدیدگی طی می‌کند:

1- انکار و ناباوری: در این مرحله فرد مساله پیش آمده را باور نمی‌کند و می‌کوشد آن را انکار کند.

2-خشم: در این مرحله فرد احساس خشم و عصبانیت می‌کند.

 3-افسردگی و غمگینی: در این مرحله فرد علائم افسردگی مانند بی‌حالی و مشکلات خواب و اشت‌ها را نشان می‌دهد.

4-پذیرش: در مرحله آخر فرد مساله را می‌پذیرد و شروع به حل و فصل و سازگاری با آن می‌کند.

چنانچه در ضرب‌المثل می‌گویند «خاک سرد است» و علاقه نسبت به فرد از دست‌رفته را ازبین می‌برد. اما در فرد افسرده فراموش کردن و کم شدن عاطفه نسبت به فرد محبوب که به صورت نمادین، فرد آن را از دست داده، صورت نمی‌گیرد و علاوه بر آن فرد افسرده نسبت به محبوب نمادین خود احساس دوگانه علاقه و خشم را همزمان دارد. تفاوت بسیار مهم دیگر فرد افسرده و عزاداردر این است که فرد افسرده دچار احساس بی‌ارزشی می‌شود اما فرد عزادار چنین احساسی ندارد.

بنابراین روان‌تحلیل‌گران نتیجه می‌گیرند که افسردگی یک عزا است که مراحل طبیعی عزاداری را طی نمی‌کند. در فرایند طبیعی عزادری فرد معمولا ظرف چند ماه الی یک سال مراحل عزاداری را طی می‌کند و به حالت عادی بر‌می‌گردد. اما در صورت طولانی شدن واکنش‌های عزا می‌توان گفت فرد دچار افسردگی شده است و علائم او دیگر علائم طبیعی سوگ نیستند و نیاز به مداخله‌های درمانی دارد تا از افسردگی نجات یابد.

همراهی کردن شخص فوت شده در آخرین لحظات دیدن او در قبر بازگشتن به خانه و دیدن جای خالی عزیز از دست رفته همه اینها بازگشت به زندگی را برای شخص عزادار سخت می کند . هر قدمی در اجتماع یا در حقیقت در دنیای زنده ها شخص را قدم به قدم از شخص فوت شده دور می کند

وظایف همراه عزادار

1- کمک پذیرش واقعیت: پذیرفتن مرگ اولین قدم و مهمترین قدم می باشد ، بنابراین باید به شخص اجازه داده شود در بیمارستان یا کلاً در محلی که شخص فوت کرده ، او را مجدداً ببیند و بطوری که مایل است از شخص فوت شده خداحافظی کند حتی اگر مایل باشد که دستش را بگیرد یا بغلش کند باید به او اجازه داده شود که به هر نحوی که می خواهد خداحافظی کند باید او احساس کند که شخص واقعاً دیگر روح در بدن ندارد .

2- شخص عزادار را باید در نحوه عزاداری آزاد گذاشت: هر چه شخص عزادار سریعتر واکنش نشان بدهد برایش بهتر خواهد بود . بعضی از عزاداران مایل نیستند در جمع واکنش نشان دهند ، این اشخاص احتیاج دارند که به تنهائی عزاداری کنند بنابراین باید برای آنها امکانات لازم را فراهم کرد . اگر شخص عزادار ترجیح می دهد حرف بزند باید فقط گوش کرد و به او اجازه داد دلش را خالی کند ، هرگز نباید از نحوه عزاداری او انتقاد کرد و نباید بار غم شخص عزادار را با حرفهای نامناسب سنگین تر کرد و نباید شخص عزادار را وادار به حرف زدن کرد . همراهان نباید خودشان را بیشتر از عزادار ناراحت نشان دهند ، زیرا این توهین به شخص عزادار است.

3- تائید کردن شخص عزادار: احترام گذاشتن به شخص فوت شده چه از نظر اجتماعی و چه از نظر خانوادگی در حقیقت احترام به بازماندگان می باشد . اگر شخص فوت شده یک شخصیت اجتماعی بوده شرکت کسانی که با او تماس داشتند در مراسم عزاداری نشان دهنده تائید آنها در کمبود شخص فوت شده و احترام گذاری به او و بازماندگان او است . حتی اگر شخص فوت شده شخصیت اجتماعی هم نبوده باز هم باید بخاطر بازماندگان شخص فوت شده افراد در مراسم سوگواری شرکت کنند و به این طریق کمبود شخص فوت شده را نشان دهند. در این حالت برای اعضاء خانواده این تائید یک دلگرمی و آرامش می باشد.

4-حمایت و پشتیبانی اولیه: بازماندگان شخص فوت شده به دو طرف کشیده می شوند ، از یک طرف به سوی مرگ و از سوی دیگر به سوی زندگی . همراهی کردن شخص فوت شده در آخرین لحظات دیدن او در قبر بازگشتن به خانه و دیدن جای خالی عزیز از دست رفته همه اینها بازگشت به زندگی را برای شخص عزادار سخت می کند . هر قدمی در اجتماع یا در حقیقت در دنیای زنده ها شخص را قدم به قدم از شخص فوت شده دور می کند .

وقتی عزیزی را از دست می‌دهد

5- شنونده خوبی باشید و شخص عزادار را تشویق کنید که در مورد خاطر اتش حرف بزند: اطرافیان گاهی متوجه نیستند که باید به عزادار اجازه بدهند خاطر اتش را بیان کند ، آنها تصور می کنند اگر عزادار بیشتر در مورد خاطر اتش حرف بزند بیشتر رنج می کشد ، در حالیکه این تصور کاملاً غلط است . اطرافیان باید هر چه شخص عزادار تعریف می کند گوش کنند وحتی اگر ماجرائی را برای صدمین بار تکرار کند . زیرا این خاطرات مطمئنا مشابه نیستند زیرا عزادار هر دفعه ماجرا را از یک جهت جدیدی تعریف می کند .

6- خطر را تشخیص دهید وسعی کنید امکانات جدیدی در اختیار عزادار بگذارید: از دست دادن یک عزیز و عزادار بودن یکی از مشکلات بزرگ زندگی انسانها می باشد . از نظر روانشناسان بالا ترین حد استرس را شخص عزادار دارد و به همین دلیل هم خطرات زیادی را با خود همراه دارد

عزاداری می تواند نابود کننده باشد ولی ضمناً می تواند باعث پختگی و افزایش تجربه ورشد شخصیت عزادار شود.

نتیجه عزاداری بستگی به نحوه بر خورد شخص عزادار با این فاجعه طبیعی زندگی دارد. در اولین قدم همراهان باید به دقت شرایط عزاداران درجه یک را بررسی کنند وخطرات احتمالی را مد نظر داشته باشند و برای اینکه کمتر اشتباه کنند باید از خود عزادار کمک بگیرند و نظر او را بپرسند ، که این عوامل همه به شخص عزادار کمک می کند که واقعیت را بپذیرد و به موقعیت خود پی ببرد که چه قدمهای مشکلی او در پیش دارد و چگونه و چه کسی می تواند بهتر به او کمک کند.

فرآوری: نسرین صفری

بخش خانواده ایرانی تبیان


منابع: مردم سالاری / روزنامه اعتماد

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.