تبیان، دستیار زندگی
امام گفته بود: نه، مردم باید بیرون بیایند. ایشان اصرار كرده بود كه آخرش امام فرموده بود: كه اگر دستور این باشد شما چه می‌فرمایید كه آقای طالقانی گریه‌اش گرفته بود وگفته بود: این سید با جای دیگر ارتباط دارد بگذارید كارش را بكند. یك عده‌ای رفته بودند اطراف
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لغو حكومت نظامی از سوی امام خمینی


امام گفته بود: نه، مردم باید بیرون بیایند. ایشان اصرار كرده بود كه آخرش امام فرموده بود: كه اگر دستور این باشد شما چه می‌فرمایید كه آقای طالقانی گریه‌اش گرفته بود وگفته بود: این سید با جای دیگر ارتباط دارد بگذارید كارش را بكند. یك عده‌ای رفته بودند اطراف آقای طالقانی را گرفته بود كه آقا از امام بخواهید كه این دستور را لغو كند تا مردم بیرون نروند كه كشته شوند. خلاصه ما مانده بودیم چه كار كنیم وچه طور به مردم خبر بدهیم.

حکومت نظامی

فضل الله فرخ از اعضای حزب موتلفه اسلامی و از مبارزین دوران انقلاب این واقعه را بدین گونه شرح می دهد:«قبل از اینكه حكومت نظامی اعلام شود در سالن غذاخوری پادگان نیروی هوایی واقع در خیابان پیروزی  كه همافرها جمع بودند تصویر امام (ره) از تلویزیون نشان داده می‌شود كه همگی صلوات می فرستند یك عدّه از رۆسا اعتراض می‌كنند درگیری ایجاد می‌شود در این بین به نیروهای گارد شاهنشاهی اطلاع داده می شود و آنها نیز برای سركوب همافران می‌آیند همافران هم وقتی كه متوجه حضور نیروهای گارد شدند و احساس كردند جانشان در خطر هست، به اسلحه‌خانه می روند و اسلحه ها را برمی‌دارند. درگیری دوطرفه خیلی شدیدی آغاز می‌شود. شب به من كه خانه بودم تلفن كردند كه بین نیروهوایی و گارد شاهنشاهی درگیری شده و به مردم بگویید به كمك بیایند. مردم نیز به كمك آنها رفتند وضعیت به گونه ای شد كه اسلحه دست مردم هم افتاد. آن شب برای اولین بار بود كه مردم مسلح شدند. همافرها اسلحه را دست مردم دادند و حتی مردمی كه اسلحه گرفته بودند ، نمی‌دانستند چگونه استفاده كنند. همافران به آنها طریقه استفاده از اسلحه  را آموزش دادند. این رویداد برای رژیم خیلی گران تمام شد. لذا فردای آن روز یعنی 21 بهمن یك مرتبه اخبار ساعت 2 رادیو اعلام كرد كه از ساعت 4بعدازظهر حكومت نظامی‌ است.همه ما در اقامتگاه امام بودیم. وحشت كردیم كه یك توطئه‌ای دركار هست.معمولاً شبها حكومت نظامی ‌برقرار بود كه آن هم از ساعت 9 الی 10 شب، ولی هیچ وقت حكومت نظامی‌ از ساعت 4 بعدازظهر اتفاق نیفتاده بود. امام چیزی نگفتند. ما همینطور نگران بودیم كه خیابان خلوت می‌شد. خیابان ایران كه از صبح تا شب حتی نصف شب مملو از جمعیت بود یك دفعه خلوت شد. مردم می دویدند تا قبل از ساعت 4 بعد ازظهر به خانه برسند. ما هم نگران از اینكه حالا كه خیابان خلوت شده به اینجا حمله می شود و جان امام در خطر خواهد افتاد. حتی بعضی‌ها به امام گفته بودند كه امشب را شما بروید جای دیگر چون اینجا یك توطئه‌ای در كار هست .

فلانی یك توطئه‌ای در كار نباشد؟ گفتم :نه آقا تمام شد. گفت: یعنی این رژیم اینقدر پوشالی بود كه كارش به این سادگی تمام بشود. گفتم: آره باباش از این قوی‌تر بود همینطور تمام شد

حكومت نظامی‌برای این بود كه خیابان را خلوت كنند. و با توپ و تانك خیابان ایران، اقامتگاه امام را بكوبند و نه تنها امام كه تمام علمای بزرگ شهرستانها و استانها هم در خدمت امام بودند همه آمده بودند. ساعت 3 الی 30/3 بود كه خیلی خیابان خلوت شده بود یك مرتبه آمدند از اتاق امام گفتند: امام فرموده: حكومت نظامی‌لغو است مردم بیرون بیایند ما گفتیم چگونه به مردم بگوییم ما كه رادیویی تلویزیونی در اختیار نداریم . مردم هم الان بروند در شهر بگویند امام گفته كسی باور نمی‌كند. در صورتی كه آیت‌الله طالقانی به مردم گفته بود زود بروید خانه‌ها‌یتان كه  اینها قصد كشتار دارند و حتی به امام تلفن كرده بود كه شما فرمودید مردم بیرون بیایند؟ امام فرموده بود: بله آیت الله طالقانی در جواب گفته بودند: اینها قصه كشتار دارند حمام خون راه می‌اندازند، قتل عام می‌كنند. امام گفته بود: نه مردم باید بیرون بیایند. ایشان اصرار كرده بود كه آخرش امام فرموده بود: كه اگر دستور این باشد شما چه می‌فرمایید كه آقای طالقانی گریه‌اش گرفته بود وگفته بود: این سید با جای دیگر ارتباط دارد بگذارید كارش را بكند. یك عده‌ای رفته بودند اطراف آقای طالقانی را گرفته بود كه آقا از امام بخواهید كه این دستور را لغو كند تا مردم بیرون نروند كه كشته شوند. خلاصه ما مانده بودیم چه كار كنیم وچه طور به مردم خبر بدهیم. چند راه برای اطلاع به مردم وجود داشت یكی از طریق همان شبكه تلویزیونی كه نزدیك اقامتگاه امام بود و دوم از طریق تلفن. هر كسی با تلفن به اقوام و دوستانش خبر بدهد كه امام این را فرموده و از آنها هم بخواهند كه به دیگران بگویند این هم یك راه بود .

حکومت نظامی

راه سوم این بود كه مینی‌بوس‌هایی كه در آنجا بلندگو رویشان نصب بود و هر روز از آن استفاده می‌كردیم و آرم مدرسة رفاه را داشتند را داخل شهر برده و با بلندگو به همه اطلاع بدهیم كه امام گفته: حكومت نظامی لغو شده است. راه دیگر هم اینكه آن دستور امام را تایپ و تكثیر كنند و به ماشین‌ها بدهند كه روی شیشه‌هایشان بزنند.و این كار انجام شد. نیم ساعت نگذشت كه از بیرون صدای بوق زدن ماشین می‌آمد مثل این كه كاروان عروسی بوق می‌زند من سر خیابان اصلی رفتم و دیدم تمام ماشین‌ها یكی یك مقوا زدند روی شیشه‌هایشان كه به دستور امام حكومت نظامی‌لغو است و بوق می‌زنند. ساعت 4 كه شد باید هیچ كس داخل خیابان نمی بود ولی دوباره خیابان ایران و خیابانهای اطراف مملو از جمعیت شد و آن شب طوری شده بود كه من حتی در بعضی محله‌ها كه رفتم. داخل كوچه‌هاو پس‌كوچه‌ها زن و بچه و اینهایی كه نمی‌توانند بروند داخل خیابان از خانه آمدند داخل كوچه نشستند. چون امام گفته بود:همه بیرون بیایند تا این حدّ رعایت كردند یعنی در خانه ننشستند آمدند داخل كوچه ، پشت در خانه‌ها نشستند .

ساعت 3 الی 30/3 بود كه خیلی خیابان خلوت شده بود یك مرتبه آمدند از اتاق امام گفتند: امام فرموده: حكومت نظامی‌لغو است مردم بیرون بیایند

آن شب با یك مقدار اسلحه‌ای كه از شب قبلش دست بعضی‌ها افتاده بود به كلانتری ها و پادگانها حمله می كردند. همه كلانتریها شب 22بهمن به تصرف مردم درآمد. حتی یادم هست كه جلوی اقامتگاه امام ایستاده بودیم یكی از رفقای شهیدم كنار من ایستاده بود می بیند كه جوانها با موتور می‌آیند، می‌روند و ژ3 دستشان هست و شعار سر می دهند .او باورش نمی‌شد به من گفت: فلانی یك توطئه‌ای در كار نباشد؟ گفتم :نه آقا تمام شد. گفت: یعنی این رژیم اینقدر پوشالی بود كه كارش به این سادگی تمام بشود. گفتم: آره باباش از این قوی‌تر بود همینطور تمام شد، خلاصه فردایش انقلاب به پیروزی رسید. پادگانها به تصرف مردم درآمد خیلی از سران ارتش فرار كردند و خیلی هم مخفی شدند.»

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی