تبیان، دستیار زندگی
انساء مصدر باب افعال از ریشه «ن ـ س ـ ى» یا «ن ـ س ـ أ» است كه از واژه «نُنسِها» در آیه 106 بقره/2 اتخاذ شده است: «ما نَنسَخ مِن ءایَة اَو نُنسِها نَأتِ بِخَیر مِنها اَو مِثلِها» این اصطلاح قرآنى كه همواره در كنار نسخ و در مبحث ناسخ و منسوخ به آن توجه شده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اِنساء: اصطلاحى قرآنى در عرض نسخ

خاطرات و فراموشی

انساء مصدر باب افعال از ریشه «ن ـ س ـ ى» یا «ن ـ س ـ û است كه از واژه «نُنسِها» در آیه 106 بقره/2 اتخاذ شده است: «ما نَنسَخ مِن ءایَة اَو نُنسِها نَأتِ بِخَیر مِنها اَو مِثلِها» این اصطلاح قرآنى كه همواره در كنار نسخ و در مبحث ناسخ و منسوخ به آن توجه شده بر اثر عوامل درونى و بیرونى آیه به صورت یكى از اصطلاحات نسبتاً دشوار جلوه كرده و آراى گوناگونى را درباره قرائت، معنا و تفسیر «نُنسها» شكل داده است؛ به عبارت دیگر اختلاف قرائتها و تفسیرها درباره «نُنسِها» كاشف از دشوارى فهم آیه است.

در باب قرائت واژه «نُنسِها» با 13 شكل قرائت مواجهیم[1] كه بیشتر آنها را باید اجتهاد قاریان و مفسران شمرد و جز دو قرائتِ ذیل، بقیه از قرائتهاى شاذ و غیر معتبر به شمار مى‌آید و حتى برخى از این قرائتها به دلیل ضعف آن جزو قرائتهاى شاذ نیز شمرده نشده است[2]:

1. «نُنْسِها» با ضمه نون اول و بدون همزه. همه قاریان هفت‌گانه جز ابن كثیر و ابوعمرو به این شكل قرائت كرده‌اند. 2. «نَنْسَأها» با فتحه نون اول و همزه كه قرائت ابن‌كثیر و ابوعمرو از میان قراى سبعه و گروهى دیگر از قاریان است.[3]

این دو قرائت در مجموع منشأ سه معناست:

1. از یاد بردن، فراموش كردن و محو شدن از ذهن و حافظه. 2. رها كردن و واگذاشتن، بدون آنكه از حافظه محو شود؛ مانند: «نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُم» یعنى آنها طاعت خدا را رها كردند و خدا نیز آنها را وانهاد و به آنان مهر نورزید.[4] این دو معنا از ماده «نسى» و قرائتهاى بدون همزه برمى‌آید. 3. تأخیر انداختن كه از ماده «نسû و قرائتهاى با همزه برمى‌آید.[5] برخى مفسران معناى سوم را نیز به قرائت رایج  (نُنسِها) نسبت داده‌اند و بر این نظرند كه اصل آن «نُنْسِأْها» بوده و همزه به جهت تخفیف حذف شده است.[6]

گرچه معناى «نُنسِها» در آیه روشن است؛ اما تقابل آن با «نَنسَخ» و روشن نبودن مقصود و مورد انساء، سبب پیچیدگى فهم آیه و گاه اظهار نظرهاى شگفتى در تفسیر آیه شده است. آنچه از مفسران صحابى و تابعى نیز نقل شده تصویرى روشن و مورد وفاق از آیه به دست نداده و قابل انكار نیست كه تا اندازه‌اى تفسیر انساء به معناى دو واژه «آیه» و «نسخ» كه در همین آیه از آنها یاد شده، پیوند خورده است. آراى مفسران در تفسیر انساء بدین شرح است:

1. در روایتى از ابن عباس از طریق على بن ابى طلحه، «نُنسِها» به منسوخ كردن آیه بدون جایگزین كردن حكم آن با آیه‌اى دیگر (نتركها لانُبْدِلْها) تفسیر شده است.[7]

طبرسى در توضیح نظر ابن‌عباس گفته است كه مقصود از «نُنسِها» امر به ترك آیه یعنى عمل نكردن به آن است.[8]

آیة الله معرفت نیز در همین راستا مى‌گوید: مقصود از انساء، فراموش شدن احكام با توجه به تغییر شرایط یا تحریف احكام است. وى در فرق میان نسخ و انساء گفته است كه اگر حكم سابق هنوز زنده است ولى شرایط تغییر یافته و حكم جدیدى را اقتضا دارد آن را «نسخ مستقیم» مى‌گوییم و اگر حكم پیشین بر اثر گذشت زمان به دست فراموشى سپرده شده و از یادها رفته یا تحریف شده آن را انساء مى‌نامیم؛ یعنى این حكم فراموش شده است

2. ابوعبیده (م. 210 ق.) با توجه به قرائت «ننسأها» انساء را به معناى امضاى آیه و عدم نسخ آن (نمضها فلا ننسخها) دانسته است.[9] این دیدگاه نیز گرچه كاملا به سیاق آیه و تقابل «نُنسِها» با «نَنسَخ» توجه دارد؛ اما همچنان با نظم آیه سازگار نیست.[10]

3. از اصحاب (شاگردان) ابن مسعود نقل شده كه «نُنسِها» را به نسخ حكم بدون نسخ تلاوت (نثبت خطها و نبدل حكمها) تفسیر كرده‌اند.[11] در این تفسیر، درباره معناى «نَنسَخ» اظهار نظر نشده است، افزون بر اینكه با هیچ یك از معانى انساء نیز تناسبى ندارد.

4. طبق تفسیرى از حسن بصرى و قتاده مقصود از انساء فراموش كردن آیات قرآن توسط رسول خداست. در برخى ازاین روایات فراموشى آیات تنها به پیامبر نسبت داده شده است. قتاده گفته است كه خدا آنچه از قرآن را كه مى‌خواست از خاطر پیامبر مى‌برد و آنچه را كه مى‌خواست نسخ مى‌كرد.[12]

5 . دیدگاه مشهور دیگر در تفسیر «نُنسِها» كه بیشتر مفسران آن را پذیرفته‌اند، انساء را به معناى به تأخیر انداختن مى‌داند.[13] این دیدگاه كه با هر دو قرائت «ننسأها ـ با همزه ـ و نُنسِها» كاملا سازگار است و داراى طرفداران قابل توجهى در میان مفسران است، اشاره به نسخ با تأخیر آیات دارد. تفسیر نمونه در همین راستا انساء را نسخ در دراز مدت معرفى كرده است.[14]

بر پایه این دیدگاه كه مبتنى بر تقابل دو اصطلاح نسخ و انساء است. شمار معدودى از آیات قرآن منسوخ‌اند و آن مجموعه آیاتى است كه در نظم آیات و سوره‌ها ناسخ آن در كنار منسوخ جاى گرفته است و سایر آیاتى را كه منسوخ پنداشته شده باید از قسم منسأ به شمار آورد كه در مورد این آیات آیه ناسخ بعد از آیه منسوخ نیامده است. از جمله نمونه‌هاى نسخ، آیه «نجوا» (مجادله/58 ،12)، «عدد مقاتلین» (انفال/8 ،65 ـ 66) و نظیر اینهاست و از نمونه‌هاى انساء، حكم كارزار با مشركان است كه امر به آن تا زمان نیرومند شدن مسلمانان به تأخیر افتاد و در زمان ضعف مسلمانان متناسب با شرایط، به صبر و گذشت در برابر آنها دستور داده شد: «قُل لِلَّذینَ ءامَنوا یَغفِروا لِلَّذینَ لا یَرجونَ اَیّامَ اللّهِ» (جاثیه /45،14) كه در این مورد امر به جهاد مُنْسَأ خوانده مى‌شود.[15]

قرآن

به اعتقاد زركشى تفاوت انساء با نسخ افزون بر نكته یاد شده آن است كه در نسخ حكمت امر نخست (منسوخ) براى همیشه از میان رفته و هیچ‌گاه قابل عمل نخواهد بود؛ اما در انساء حكمت امر نخست به طور كلى از میان نرفته و غیر قابل عمل نشده است، بلكه بر اثر تغییر شرایط، سبب عمل به آن زایل شده و با وجود شرایط جدید قابل عمل نیست و باید به امر جدید عمل شود؛ ولى چنانچه دوباره شرایط پیشین بازگردد و بر مسلمانان حاكم شود باید به امر نخست عمل كرد.[16]

این نظریه در سیر تشریعیات تدریجى قرآن، نظرى پسندیده است؛ اما این معنا با قرائت «ننسأها» سازگار است و در قرائت «نُنسِها» معناى آشكارتر آن از یاد بردن یا وانهادن است و شاید به همین سبب بوده است كه آیة الله معرفت با ابداع اصطلاح «نسخ مشروط»، این نظریه را تحت آن عنوان مطرح ساخته است، با این تفاوت كه در نسخ مشروط سخن از تأخیر در تشریع حكم نیست، بلكه خداوند در برخى موارد مطابق با شرایط و وضعیت كنونى مسلمانان ـ كه احكام پیشین به طور طبیعى فراموشى شده ـ احكام جدیدى را تشریع مى‌كند.[17]

6 . برخى دیگر از مفسران با در نظر گرفتن سیاق این آیه با آیات قبل و بعد از آن و نیز با توجه به سبب نزول آیه،[18]آن را همسو با جریان نسخ قبله در مدینه و اعتراض یهودیان به آن[19] معنا كرده‌اند، بر این اساس انساء را نیز در معنایى متقابل با نسخ به تغییر و تحریف در احكام شرایع پیش از اسلام كه احكام الهى را به بوته فراموشى سپرده است تفسیر كرده‌اند.[20]

آیة الله معرفت نیز در همین راستا مى‌گوید: مقصود از انساء، فراموش شدن احكام با توجه به تغییر شرایط یا تحریف احكام است. وى در فرق میان نسخ و انساء گفته است كه اگر حكم سابق هنوز زنده است ولى شرایط تغییر یافته و حكم جدیدى را اقتضا دارد آن را «نسخ مستقیم» مى‌گوییم و اگر حكم پیشین بر اثر گذشت زمان به دست فراموشى سپرده شده و از یادها رفته یا تحریف شده آن را انساء مى‌نامیم؛ یعنى این حكم فراموش شده است.[21]

بنابراین دیدگاه آن دسته از احكام شرایع پیشین همچون شریعت* موسى را كه از یادها رفته است باید از مصادیق انساء به شمار آورد كه در اسلام احكامى همانند یا بهتر از آنها تشریع و جایگزین آنها شده است. این تفسیر از انساء را با توجه به معناى «نُنسِها» و در نظر گرفتن سیاق آیه را، كه با نظم آیه نیز سازگارى كامل دارد باید مقبول‌ترین تفسیر از انساء به شمار آورد.

دیدگاه مشهور دیگر در تفسیر «نُنسِها» كه بیشتر مفسران آن را پذیرفته‌اند، انساء را به معناى به تأخیر انداختن مى‌داند. این دیدگاه كه با هر دو قرائت «ننسأها ـ با همزه ـ و نُنسِها» كاملا سازگار است و داراى طرفداران قابل توجهى در میان مفسران است، اشاره به نسخ با تأخیر آیات دارد. تفسیر نمونه در همین راستا انساء را نسخ در دراز مدت معرفى كرده است

7. آنچه تاكنون درباره انساء نقل شد مبتنى بر این بود كه مقصود از «آیة» در آیه مورد بحث، آیه قرآن باشد. در مقابل، برخى آیه را اعم از آیات قرآن، شامل پدیده‌هاى تكوینى عالم نیز دانسته‌اند. صاحب الفرقان مقصود از «آیه» را نشانه‌هاى پیامبر (معجزات) دانسته است كه براساس آن معناى نسخ و انساء نیز كاملا متفاوت خواهد بود. به نظر وى مقصود آیه 106 بقره/2 آن است كه قرآن و آیات آن كه معجزه بصیرتى و جاودانه پیامبر اسلام است، معجزات بصرى و حسى آن حضرت را منسوخ كرده یا آنها را از یاد برده است؛ همچنین قرآن كریم به عنوان ناسخ آن معجزات از آنها كفایت مى‌كند، همچنان كه شخص پیامبر اسلام چون واجد همه كمالات و فضایل پیامبران پیشین بوده و فضایلى افزون‌تر از آنان داشته، ناسخ آن پیامبران بوده یا آنها را از یاد برده است.[22]

8 . در روایتى منقول از امام باقر(علیه السلام)، انساء به غیبى كه وجود و تحقق پیدا نكرده تفسیر شده است: «و ما ینسیها مثل الغیب الذی لم یكن». در این روایت همچنین برطرف كردن عذاب ـ پس از ظهور نشانه‌هاى آن ـ از قوم یونس از مصادیق انساء معرفى شده است[23].

بنابراین، انساء به حوزه تكوینیات مربوط مى‌شود و نه تشریعیات و آیات قرآن. ارائه این معنا از انساء مى‌تواند به عنوان معناى باطنى و تأویل آیه معرفى شود كه در طول معناى ششم قرار مى‌گیرند و نه در عرض آن، با این حال سبزوارى این سخن امام را محتمل یكى از دو معناى ذیل دانسته است:

الف. خداوند بنا به مصالحى وحیى را كه به قلب پیامبر صدور یافته و پیامبر هنوز آن را براى مردم بیان نكرده از یاد پیامبرش مى‌برد و از قلبش محو مى‌كند. ب. مقتضیات و مصالحى براى صدور وحى بر پیامبر در عالم غیب وجود دارد، با این حال خداوند بنا به مصالحى مهم‌تر آن وحى را در خود پوشیده نگه داشته و بر پیامبرش نازل نكرده است.[24]

پی نوشت ها :

[1]. البحرالمحیط، ج 1، ص 550 ـ 551 ؛ اللباب، ج 2، ص 367، 369؛ معجم القرائات القرآنیه، ج 1، ص 171 ، 173.

[2]. المحتسب، ج 1، ص 188 ـ 189؛ اعراب القرائات الشواذ، ج 1، ص 196 ، 198.

[3]. الكشاف، ج1، ص176؛ السبعة فى‌القرائات، ص168؛ مجمع‌البیان، ج 1، ص 345.

[4]. معانى القرآن، ج 1، ص 64 ـ 65 ؛ الوجوه والنظائر، ص 772 ـ 773؛ مجمع‌البیان، ج 1، ص 347.

[5]. مجمع‌البیان، ج1، ص346؛ تفسیر قرطبى، ج2، ص47.

[6]. الدرالمصون، ج 2، ص 59 .

[7]. التبیان، ج1، ص398؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج 1، ص 155.

[8]. مجمع البیان، ج 1، ص 347 ـ 348.

[9]. التبیان، ج 1، ص 398.

[10]. البحرالمحیط، ج 1، ص 551 .

[11]. الدرالمنثور، ج 1، ص 255.

[12]. تفسیر ابن كثیر، ج 1، ص 155

[13]. التبیان، ج 1، ص 395؛ مجمع‌البیان، ج 1، ص 346؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 2، ص 173.

[14]. نمونه، ج 1، ص 393 ـ 394.

[15]. البرهان فى علوم القرآن، ج 2، ص 173، 175؛ تفسیر بقاعى، ج 1، ص 215.

[16]. البرهان فى علوم القرآن، ج 2، ص 173، 175؛ تفسیر بقاعى، ج 1، ص 215.

[17]. علوم قرآنى، ص 197 ، 199.

[18]. التفسیرالحدیث، ج6‌، ص216‌ـ‌217؛ آلاء‌الرحمن، ج‌1، ص‌227.

[19]. الكشاف، ج 1، ص 176؛ اسباب النزول، ص 34؛ روح المعانى، مج 1، ج 1، ص 552 .

[20]. آلاء الرحمن، ج 1، ص 227؛ القرآن الكریم و روایات المدرستین، ج 2، ص 350 ـ 351؛ تفسیر قاسمى، ج 2، ص 217.

[21]. علوم قرآنى، ص 183.

[22]. نورالثقلین، ج 1، ص 116؛ الفرقان، ج 1، ص 90 ، 92؛ نمونه، ج 1، ص 393.

[23]. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 55 .

[24]. مواهب الرحمن، ج 1، ص 410 ، 416.

بخش قرآن تبیان


منبع :

مقاله سید محمود دشتى