چرا خداوند "جبار"،"قهار"و "خیر المکارین" است
معانی «متکبر»، «جبار»، «منان»، «قهار»، «شهید»، «وهاب»، «خیرالماکرین» در مورد خداوند به چه معناست؟
متکبر : از ماده تکبر به دو معنى آمده است: یکى ممدوح که در مورد خداوند به کار مىرود، و آن دارا بودن بزرگى و کارهاى نیک و صفات پسندیده فراوان است، و دیگرى نکوهیده و مذموم که در مورد غیر خدا به کار مىرود و آن این است که افراد کوچک و کم مقدار ادعاى بزرگى کنند، و صفاتى را که ندارند به خود نسبت دهند، و از آنجا که عظمت و بزرگى تنها شایسته مقام خدا است این واژه به معنى ممدوحش تنها در باره او به کار مىرود و هر گاه در غیر مورد او به کار رود به معنى مذموم است
الْجَبَّارُ : این واژه که از ماده جبر گرفته شده، گاه به معنى قهر و غلبه و نفوذ اراده مىآید، و گاه به معنى جبران و اصلاح، و راغب در مفردات هر دو معنى را به هم آمیخته، مىگوید: اصل جبر اصلاح کردن چیزى است با غلبه و قدرت این واژه هنگامى که در مورد خداوند به کار رود بیانگر یکى از صفات بزرگ او است که با نفوذ اراده و کمال قدرت به اصلاح هر فسادى مىپردازد، و هر گاه در مورد غیر او به کار رود معنى مذمت را دارد، و به گفته راغب به کسى گفته مىشود که مىخواهد نقصان و کمبود خود را با ادعاى مقاماتى که شایسته آن نیست جبران کند، این واژه در قرآن مجید در ده مورد به کار رفته که نه مورد آن در باره افراد ظالم و گردنکش و مفسد است، و تنها یک مورد آن در باره خداوند قادر متعال (آیه مورد بحث) مىباشد. (تفسیر نمونه، ج23، ص: 554)
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُۆْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکونَ؛ او خدایى است که معبودى جز او نیست، حاکم و مالک اصلى او است، از هر عیب منزه است، به کسى ستم نمىکند، به مۆمنان امنیت مىبخشد، و مراقب همه چیز است، او قدرتمندى است شکست ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مىکند، او شایسته بزرگى است. خداوند منزه است از آنچه شریک براى او قرار مىدهند.
منان : از ماده من به معنى وزنه مخصوصى است که با آن وزن مىکنند، سپس به هر نعمت سنگین و گرانقدرى اطلاق شده، منت بر دو گونه است اگر جنبه عملى داشته باشد (به معنى بخشش نعمت گرانقدر) ممدوح است، و منتهاى الهى از این قبیل است، ولى اگر جنبه لفظى داشته باشد مانند منت بسیارى از انسان ها عملى است زشت و ناپسند. منان صیغه مبالغه و به معنای بسیار نعمت بخش و نعمت دهنده است
متکبر : از ماده تکبر به دو معنى آمده است: یکى ممدوح که در مورد خداوند به کار مىرود، و آن دارا بودن بزرگى و کارهاى نیک و صفات پسندیده فراوان است، و دیگرى نکوهیده و مذموم که در مورد غیر خدا به کار مىرود و آن این است که افراد کوچک و کم مقدار ادعاى بزرگى کنند، و صفاتى را که ندارند به خود نسبت دهند، و از آنجا که عظمت و بزرگى تنها شایسته مقام خدا است این واژه به معنى ممدوحش تنها در باره او به کار مىرود و هر گاه در غیر مورد او به کار رود به معنى مذموم است که نه مورد آن در باره افراد ظالم و گردنکش و مفسد است، و تنها یک مورد آن در باره خداوند قادر متعال (آیه مورد بحث) مىباشد. (تفسیر نمونه، ج23، ص: 554)
خیر الماکرین : مکر در لغت عرب با آنچه در فارسى امروز از آن مىفهمیم تفاوت بسیار دارد در فارسى امروز مکر به نقشههاى شیطانى و زیان بخش گفته مىشود، در حالى که در لغت عرب هر نوع چارهاندیشى را مکر مىگویند که گاهى خوب و گاهى زیانآور است.
در کتاب مفردات راغب مىخوانیم: المکر صرف
الغیر عما یقصده: مکر این است که کسى را از منظورش باز دارند (اعم از اینکه منظورش خوب باشد یا بد)
در قرآن مجید نیز گاهى ماکر با کلمه خیر ذکر شده مانند: وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکرِینَ (خداوند بهترین چارهجویان است) و گاهى مکر با کلمه سیئ آمده است مانند: وَ لا یَحِیقُ الْمَکرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ (نقشه و اندیشه بد جز به صاحبش احاطه نخواهد کرد) .
بنا بر این منظور از آیه مورد بحث و آیات متعدد دیگرى که مکر را به خدا نسبت مىدهد این است که دشمنان مسیح با طرحهاى شیطانى خود مىخواستند جلو این دعوت الهى را بگیرند اما خداوند براى حفظ جان پیامبر خود و پیشرفت آیینش تدبیر کرد و نقشههاى آنها نقش بر آب شد و هم چنین در موارد دیگر.(تفسیر نمونه، ج2، ص: 567 )
منان : از ماده من به معنى وزنه مخصوصى است که با آن وزن مىکنند، سپس به هر نعمت سنگین و گرانقدرى اطلاق شده، منت بر دو گونه است اگر جنبه عملى داشته باشد (به معنى بخشش نعمت گرانقدر) ممدوح است، و منتهاى الهى از این قبیل است، ولى اگر جنبه لفظى داشته باشد مانند منت بسیارى از انسان ها عملى است زشت و ناپسند. منان صیغه مبالغه و به معنای بسیار نعمت بخش و نعمت دهنده است . (تفسیر نمونه، ج5، ص: 176)
قهر و غلبه گرچه یک معنى را مىرسانند ولى از نظر ریشه لغوى با هم تفاوت دارند، قهر و قاهریت به آن نوع غلبه و پیروزى گفته مىشود که طرف هیچ گونه مقاومتى نتواند از خود نشان دهد. ولى در کلمه غلبه این مفهوم وجود ندارد و ممکن است بعد از مقاومتهایى برطرف، پیروز گردد، به تعبیر دیگر شخص قاهر به کسى مىگویند که برطرف مقابل آن چنان تسلط و برترى داشته باشد که مجال مقاومت به او ندهد، درست مانند ظرف آبى که بر شعله کوچک آتشى ریخته شود که در دم آن را خاموش کند.
بعضى از مفسران معتقدند که قاهریت معمولا در جایى به کار برده مىشود که طرف مقابل موجود عاقلى باشد ولى غلبه اعم است و پیروزی هاى بر موجودات غیر عاقل را نیز شامل مىشود. (تفسیر نمونه، ج5، ص: 176)
قهر و غلبه گرچه یک معنى را مىرسانند ولى از نظر ریشه لغوى با هم تفاوت دارند، قهر و قاهریت به آن نوع غلبه و پیروزى گفته مىشود که طرف هیچ گونه مقاومتى نتواند از خود نشان دهد. ولى در کلمه غلبه این مفهوم وجود ندارد و ممکن است بعد از مقاومتهایى برطرف، پیروز گردد، به تعبیر دیگر شخص قاهر به کسى مىگویند که برطرف مقابل آن چنان تسلط و برترى داشته باشد که مجال مقاومت به او ندهد، درست مانند ظرف آبى که بر شعله کوچک آتشى ریخته شود که در دم آن را خاموش کند.
(الْجَبَّارُ) : این واژه که از ماده جبر گرفته شده، گاه به معنى قهر و غلبه و نفوذ اراده مىآید، و گاه به معنى جبران و اصلاح، و راغب در مفردات هر دو معنى را به هم آمیخته، مىگوید: اصل جبر اصلاح کردن چیزى است با غلبه و قدرت این واژه هنگامى که در مورد خداوند به کار رود بیانگر یکى از صفات بزرگ او است که با نفوذ اراده و کمال قدرت به اصلاح هر فسادى مىپردازد
بعضى از مفسران معتقدند که قاهریت معمولا در جایى به کار برده مىشود که طرف مقابل موجود عاقلى باشد ولى غلبه اعم است و پیروزیهاى بر موجودات غیر عاقل را نیز شامل مىشود قهر و غلبه گرچه یک معنى را مىرسانند ولى از نظر ریشه لغوى با هم تفاوت دارند، قهر و قاهریت به آن نوع غلبه و پیروزى گفته مىشود که طرف هیچ گونه مقاومتى نتواند از خود نشان دهد. ولى در کلمه غلبه این مفهوم وجود ندارد و ممکن است بعد از مقاومت هایى برطرف، پیروز گردد، به تعبیر دیگر شخص قاهر به کسى مىگویند که برطرف مقابل آن چنان تسلط و برترى داشته باشد که مجال مقاومت به او ندهد، درست مانند ظرف آبى که بر شعله کوچک آتشى ریخته شود که در دم آن را خاموش کند.
بعضى از مفسران معتقدند که قاهریت معمولا در جایى به کار برده مىشود که طرف مقابل موجود عاقلى باشد ولى غلبه اعم است و پیروزی هاى بر موجودات غیر عاقل را نیز شامل مىشود . قهار صیغه مبالغه است و به معنای بسیار غالب و چیره است . (تفسیر نمونه، ج5 ، ص : 176)
شهید در لغت، صفت مشبه به معنای حاضر و گواه و شاهد است و هر چند به گفته برخی بزرگان در قرآن به معنای مقتول درجبهه و میدان جنگ به کار نرفته ولی در احادیث در این معنا به کار رفته است .
در بیان علت این نامگذاری گفته شده که چون فرشتگان بر بالین و در کنار او حاضر می شوند شهید یعنی مشهود نامیده شده است . برخی گفته علت این است که خداوند و فرشتگان در بهشت شاهد و گواه او می باشند . و برخی گفته اند علت آن است که او نمرده بلکه شاهد و حاضر است . شهید از اسمای الهی است و معنایش آن است که چیزی از او پنهان و غایب نمی باشد . ( مجمع البحرین ، ماده شهد ) .
وهاب صیغه مبالغه به معنای بسیار بخشنده و عطا کننده است .
بخش قرآن تبیان
منبع : سایت پرسمان