حد و مرزهاى آزادی (1)
از پیوند دین و آزادى و آزادى بیان، این نتیجه به دست مىآید که اسلام خواهان آزادى است و بر آن تاکید دارد و مردم را برمىانگیزد تا این موهبت الهى را به چنگ آورند و در سایه آن سعادتمند زندگى کنند. اما بیان عقیده، حد و مرزهایى دارد.استاد شهید مرتضى مطهری، بین آزادى عقیده برخاسته از اندیشه، با عقیده تقلیدى فرق مىگذارد و بیان آن عقیدهاى را آزاد مىداند که برخاسته از اندیشه باشد. اعلامیه حقوق بشر را از همین زاویه نقد مىکند که هر عقیدهاى را آزاد دانسته است.اکنون جاى این سخن است که آیا آزادى هیچگونه حد و مرز دیگرى ندارد، در هرجا و در هر سرزمین، آزادى به هرگونه آن محترم است؟ آیا آزادى تنها ارزشى است که جامعه باید آن را پاس دارد و آنچه در برابر آن قرار گیرد، بىاعتبار است؟ ارزش هرچیز را باید با آزادى سنجید، اگر مخالف آن بود مردود دانست؟ اگر دین و قانونها و آیینهاى آن مخالف آزادى بود، باید آن را تغییر داده یا رها کرد؟براى پاسخ به این پرسشها لازم است به نظر استاد توجه شود که آیا ایشان هرگونه آزادى را روا مىشمارد؟ و آیا آزادى را تنها ارزش قابل دفاع مىداند و یا ارزشهاى دیگرى نیز هم سطح آزادى وجود دارد؟
حد و مرزهاى آزادى را در دو زاویه مىتوان مورد ارزیابى قرار داد:
1- از زاویه ارزشی
2- از زاویه ابراز عقاید و دیدگاهها
زاویه ارزشی:
استاد شهید مطهری، با باور به ارزش و اهمیت و مقدس بودن و والایى از آزادی، آن را تنها ارزش نمىداند، به گونهاى که اگر به خطر افتاد، باید به دفاع از آن برخاست و ارزش دیگرى در برابر آن وجود ندارد.
استاد در کنار آن، روى ارزشهاى دیگرى نیز انگشت مىگذارد که بىتوجهى به آنها شایسته نیست و همان اندازه که در راه حفظ آزادى باید حساسیت نشان داد، به آن ارزشها نیز باید اهتمام ورزید. اکنون به دو نمونه روشن در کلام ایشان اشاره مىشود.
1- توحید:
معیار و تراز دفاع از آزادى و احترام به آن (حق) بودن است. یعنى چون آزادى حق است و از حقوق انسانی، ارزش آن را دارد که انسان به دفاع از آن برخیزد. دفاع از آزادی، دفاع از حقوق انسانیت است.
افراد دیگر ملتهاى دیگر نیز مىتوانند، بلکه باید به کمک آزادى بشتابند و به جنگ سلب آزادى و اختناق بروند.(1)
استاد از این قاعده و تراز استفاده مىکند و این پرسش را به میان مىآورد که آیا توحید و یکتا پرستى از حقوق انسانى است، یا از حقوق فردی:بعضیها طورى نظر دادهاند که معنى نظرشان این است: توحید، جزء حقوق عمومى انسانهاست. پس جنگیدن به خاطر توحید مشروع است. چون دفاع از حق انسانیت است. مثل جنگیدن براى آزادى ملتى دیگر است.(2)آنگاه نظر کسانى که توحید و خداپرستى را از حقوق شخصى و سلیقهاى مىدانند، مانند فرنگیان و شمارى از روشنفکران مردود دانسته و برحق عمومى بودن توحید تاکید و دفاع از آن را مشروع مىشمارد:از نظر ما، دین یعنى صراط مستقیم، یعنى راه راست بشری، بىتفاوت در مسئله دین بودن، یعنى در راه راست بشریت بىتفاوت بودن. ما مىگوییم توحید با سعادت بشرى بستگى دارد، مربوط به سلیقه شخصى نیست، مربوط به این قوم و آن قوم نیست، پس حق با همان کسانى است که توحید را جزء حقوق بشریت مىشمارند.(3)استاد براین باور است که از توحید مىتوان دفاع کرد و در برابر تهاجم به این حق انسانى ایستاد. ولى توحید را نمىتوان بر دیگران تحمیل کرد، چون عقیده تحمیلپذیر نیست. آزادى را به ملتى مىتوان داد و از ساحت زندگى آنان ستم را دور کرد؛ اما خداپرستى را نمىتوان بر آنان تحمیل کرد. بنابراین ، به نظر استاد کسانى که بر این باورند: هرچه مخالف آزادى باشد، باید به کنار گذاشته شود، کژ راهه مىروند. زیرا تنها آزادى ارزش در خور احترام نیست. ارزشهاى دیگرى نیز وجود دارد که باید جایگاه والاى خود را داشته باشد. در کنار آزادی، توحید نیز از ارزشها و حقوق انسانى است و به بهانه دفاع از آزادی، نمىتوان حق عمومى دیگرى را نادیده انگاشت.از سخنان استاد در کتاب جهاد استفاده مىشود: دفاع از حقوق انسانى بر دفاع از حقوق فردى و قومى مقدم است و آزادى چون از حقوق انسانى و جزء حقوق عمومى است، نباید با دیگر حقوق عمومی، مانند: توحید در تضاد باشد(4) و آزادى کسانى که به گونهاى باشد که حقوق دیگران را پایمال کند. بنابراین، دیگر حقوق عمومى و حق دیگر کسان مرزى است که آزادى مطلق را محدود مىسازد.در اصل 24 قانون اساسی، به حق از جمله مرزهایى که براى آزادى قرار داده شده، ناسازگارى آن با مبانى اسلام و حقوق عمومى است. نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانى اسلام و یا حقوق عمومى باشد.به باور استناد، مخالف اسلام چنانچه اندیشه خود را به دور از تزویر و فریب نشر دهد، آزاد است و هیچگونه ضررى به مبانى اسلام نمىزند، بلکه سبب تواناسازى و بنیههاى اسلامى مىگردد که به آن اشاره خواهد شد.
2- مساوات:
ارزش دیگرى که استاد بر آن تاکید دارد مساوات است. به نظر استاد، اساس حکومتهاى غرب را آزادى فرد تشکیل مىدهد و اساس حکومتهاى شرق کمونیست را مساوات؛ از این روی، در شرق آزادى نیست و در غرب مساوات و عده اى از گرسنگى از بین مىروند و داراى زندگانى سختى هستند.
اساس غرب بر تکامل فرد و اساس شرق بر تکامل جامعه است. آیا باید یکى از این دو راه را برگزید یا این که راه سوم نیز وجود دارد؟ استاد راه سوم را اسلام مىداند که هم به آزادى بها مىدهد و آن را براى جامعه لازم مىشمارد و هم آن را رها و بىعنان نمىگذارد و هم به رشد جامعه نظر دارد.یک راه طبیعى وجود دارد و آزادى آن حق طبیعى انسان یک حد معینى است که از آن بیشتر دیگر آزادى نیست و تکامل همبستگى به همین مقدار آزادى دارد.(5)آزادى و مساوات، تا آنجا محترم است که به تکامل و رشد انسان مربوط باشد اگر انسان آن قدر آزاد باشد که به فحشاء و فساد گرفتار شود و در لجنزار آلودگىها فرو افتد، گرچه به نام آزادى باشد در خور پذیرش نیست؛ از این روی، استاد شهید در بحث اخلاق جنسی، آنگاه که دیدگاه غرب را نقل مىکند، به نقد آن مىپردازد.استاد این آزادى را که در غرب رواج دارد، به این دلیل سست و نا استوار که آزادى جنسی، احترام به آزادى است، در ناسازگارى با آزادى دیگران و برخلاف مسیر رشد و تکامل استعدادهاى انسانها مىداند. به باور ایشان، اساس آزادى را نمىتوان بر اراده و هواى فبنیان نهاد، باید این اراده و آزادى در مسیر رشد و ترقى بشریت باشد:اراده بشر، تا آن جا محترم است که با استعدادهاى عالى و مقدسى که در نهاد بشر است، هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقى و تعالى بکشاند؛ اما آن جا که بشر را به سوى فنا و نیستى سوق مىدهد و استعدادهاى نهانى را به هدر مىدهد احترامى نمىتواند داشته باشد.(6)
پی نوشت ها:
1- مطهری، مرتضی، جهاد، ص 42
2- همان، ص 46
3- همان، ص 54
4- همان، ص 44
5- همان، فلسفه اخلاق، ص 267-268
6- همان، اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، ص 39
نویسنده:على اکبر رحمتی