امام خمینی و عزاداری امام حسین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام خمینی و عزاداری امام حسین (ع) - نسخه متنی

علی دوانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید







امام خمينى و عزادارى امام حسين (ع )



على دوانى




در سـال 1328 شـمـسـى كـه بـراى ادامـه تحصيل به شهر مقدس قم آمدم , و آيـت اللّه الـعـظـمـى امـام خـمـينى - رضوان اللّه عليه - را در مجالس عزادارى مـى ديـدم , بـه تـعـبيرامروز, (فرهنگ عاشورا) در نظرم مجسم مى شد. امام در بـعـضى از مجالس سوگوارى ائمه اطهار - عليهم السلام - كه در مسجد بالاسر حـضـرت معصومه -سلام اللّه عليها - يا منزل مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى برگزار مى شد, چنان باوقار و آرام مى نشستند و گوش به سخنان واعظ يا روضه خوان داشتند كه نظر هربيننده اى را به خود جلب مى كرد. امـام در آن زمـان , استاد سرشناس حوزه و مدرس علوم عقلى بودند. قامت رسا وقـيـافـه جـالب و آرامش خاص ايشان طورى بود كه چه در راه رفتن و چه در نـشـسـتن درمجالس نظر بينندگان را جلب مى كرد, و كسى را در ميان جمع علماى حوزه مانندايشان نمى ديديم . هـنـگـامـى كـه واعـظ بـه (گـريز) مى رسيد, يا روضه خوان شروع به خواندن روضـه مى كرد, حاج آقا روح اللّه خمينى نخستين كسى بود كه دستمال سفيد و تـمـيـز خود رااز جيب درمى آورد و به صورت مى گرفت و گريه را سر مى داد. اگر تكيه بر ديوارداده بودند, بدون حركت و تكانى مى گريستند, و چنانچه خم مى شدند, مى ديدى كه چطور مى لرزند و اشك مى ريزند, و همين كه دستمال از صـورت بـرمى گرفتند,صورتى پراشك و چشمانى اشك ريخته را مى ديدى كه هـمـان نيز ديگران را به گريستن و اشك ريختن در عزاى شهيدان كربلا يا ائمه اطهار(ع ) ترغيب مى كرد. اصـولا نـشـسـتـن امـام در مـجـالس عزادارى و گوش دادن به وعظ واعظ يا روضه روضه خوان حال و هواى خاصى داشت , آرام , ساكت , مؤثر و تمام گوش و چـشم بودند, گوش به مطلب و چشم به گوينده داشتند. اين طرز نشستن در مجالس سوگوارى و آمادگى براى گريستن در عزاى امام حسين - عليه السلام - و شـهـيدان كربلا را در كمتر عالمى ديده ام : (و ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشاء). حـتى در يك موردهم ديده نشد كه امام در پاى منبر و هنگام سخنرانى واعظ - هـركـه بود - با ذكرمصيبت ذاكر, با اشخاص پهلو دست خودشان صحبت كنند, زيـرا بى احترامى به منبر و منبرى بود, بعكس آنچه ميان بسيارى از علما مرسوم است , بخصوص علماى نجف كه آن را شانى براى خود مى دانستند. امـام بـه طـرز نـشستن در مجالس سوگوارى اهل بيت و گوش دادن به وعظ واعظ ياروضه روضه خوان , و گريستن به هنگام شنيدن مصايب شهداى كربلا به هـمـه نـشـان دادنـد كـه (فرهنگ عاشورا) را بايد پاس داشت و حريم آن را نگاه داشت .



نظرات انحرافى نسبت به فرهنگ عاشورا




در ايـام انـقـلاب و پـس از واقـعـه 15 خـرداد 1342 و بـخـصوص بعد از تبعيد امـام خـمـيـنـى بـه تركيه , و سالها پس از آن كه در نجف اشرف اقامت اجبارى داشـتند,گروههاى غيراسلامى در صف انقلابيون مسلمان رخنه كرده بودند, و به عنوان اينكه همگى در مبارزه و ضديت با رژيم شاه وحدت نظر داريم و مشترك هستيم , كم كم صحبت از اين بود كه : بايد به فكر (خلق ) بود, و نبايد خيلى پايبند روضـه و گـريـه وزارى بـاشـيم . گريه چه دردى را درمان مى كند, و روضه با نگاهدارى خشم نسبت به دستگاه جبار منافات دارد گـاهـى جـوانـهـايـى - حتى مذهبى با قيافه هاى مذهبى - پاى منبرها حضور مى يافتند وبه وعاظ و سخنگويان دينى رهنمود مى دادند كه بايد اينطور صحبت بـكـنـيد, تاجوانها پاى منبرتان حاضر شوند, كمتر روضه بخوانيد و سعى نداشته بـاشـيـد كـه مـردم را بگريانيد, بگذاريد عقده شان خالى نشود و دست از مبارزه برندارند بـا كـمـال تـاسـف , بـسـيـارى از اهل منبر هم فريب آنها را مى خوردند و تصور مـى كـردنـدروضه و گريستن در سوگ شهداى كربلا با مبارزه منافات دارد, و بـه طـور نـاخـودآگـاه دردام آن نااهلان افتاده بودند, و همانها نيز كار وعاظ و روضه خوانان دلسوز را مشكل مى كرد. از يـك طـرف رسـم بود و مردم انتظار داشتند مخصوصا در ماه محرم و صفر و شبها وروزهاى وفيات ائمه اطهار(ع ) كه منبرها در پايان منبر ذكر مصيبت كنند و روضه بخوانند, و از طرفى جوانان انقلابى سعى داشتند گوش به روضه ندهند و هنگام ذكرمصيبت گريه نكنند. سخنرانان دينى غيرروحانى هم كه در گوشه و كـنـار در مـساجد يامجالس سخنرانى مى كردند, اين آتش را دامن مى زدند, و خود آنها وفريب خوردگانشان روضه خوانى و گريه كردن را استهزا مى كردند. مـشـكـل كـار بـيـشتر در اين بود كه بعضى از منبرى هاى انقلابى يا انقلابى نما طورى وانمود مى كردند كه گريه كردن و روضه خوانى مورد نظر امام نيست و با هـدف ايـشـان مـنـافـات دارد. اين مطلب هم طورى جا افتاده بود كه هرچه ما مـى گـفـتيم , اينطورنيست , امام خمينى را ما ديده ايم , ايشان علاقه خاصى به روضـه دارند, و درمجالس بيش از ديگران گريه مى كنند, ولى حرف ما خريدار نـداشـت , و كـار امـثـال مـارا حـركـت انـحـرافى در جهت پيش بردن انقلاب مى دانستند در ايـن بـاره گـاهـى از امام استفتا مى شد, امام هم طورى جواب مى دادند كه هـم جـوانـان منحرف نشوند, و هم بى احترامى به مجالس عزادارى امام حسين -عـليه السلام - نشود. ولى اشخاص مرموزى ترديد در دست خط امام مى كردند, واذهان را مشوب مى ساختند. مـحـرم سـال 1354 در شـهـر ايـلام دعـوت بـودم . يـكى دوبار جوانان باايمانى ازكرمانشاه به آنجا مى آمدند و مى گفتند يك روحانى سيد آمده و در كرمانشاه منبرمى رود و سعى مى كند كه در منبر روضه نخواند. نوار يك سخنرانى او را هم آورده بـودند و براى من گذاشتند. او مى گفت , از اين همه گريه چه نتيجه اى گرفتيم , گريه يعنى چه , و از اين قبيل سخنان .



اوج ضديت با فرهنگ عاشورا




بـه طـورى كـه در چـاپ دوم (خـاطـرات مـن از استاد شهيد مطهرى ) در يك خـاطـره تـحت عنوان (برخوردهاى تند جوانان ) نوشته ام , اين جوانان تندرو, به اسـتـاد شـهـيدمطهرى هم اعتراض داشتند كه چرا روضه مى خواند و خود هم گـريه مى كند دهـه دوم محرم , متصدى مسجد جامع نارمك - كه آنجا منبر مى رفتم - گفت : آقـاى دوانـى پيش , شب عاشورا, آقاى مطهرى اينجا منبر بود. روضه حضرت على اصغر خواند. هـم خـودش بـه شدت گريه كرد, وهم اهل مجلس را گريانيد. (239) بعد از مـنـبـر, هـمـيـن جوانها جمع شدند و با تشدد وبى ادبى خاصى گفتند: (آقاى مـطـهرى اگـر امـام حسين براى مبارزه با ظلم و ظالم قيام كرده و كشته شده كه در راه هـدف بـوده و كـشـتـه شـدنـش گريه ندارد, و اگر گير افتاده و كشته شده , كـه مـعـلـوم مـى شـود درسـت نقشه نكشيده بود و ضعيف بوده و باز هم نبايد گريه كرد آرى كـار بـه ايـن جا كشيده بود كه جوانها, شخصى مانند استاد شهيد مطهرى رانـصيحت مى كردند, يا اعتراض داشتند كه چرا وقايع كربلا را با گريه كردن و گريانيدن مردم بيان مى كند. حتى اين معنى در شهرى مانند اصفهان هم اعمال مـى شـد. بـه يـاددارم مـرحـوم آيـت اللّه شـمـس آبادى به من سفارش مى كرد و مـى گـفـت : آقـاى دوانى وضع خاصى پيدا كرده , و اگرروضه نخوانى پيش خدا مسئولى . ايـن عـده از جـوانـان تـنـدرو و كـم مايه و پرمدعا صغرى و كبرى مى چيدند, و نـتيجه مى گرفتند كه : (ما طرفدار آية اللّه خمينى هستيم و با دستگاه جبار شاه سر ستيزداريم , مبارزه با گريه منافات دارد, تاريخ گفتن و گريه كردن حالت انحرافى دارد, وباعث مى شود كه مبارزه از مسيرى كه دارد منحرف گردد). بـسـيـارى از علماى واقع بين و دلسوز در فكر چاره انديشى بودند, ولى از سعى خـودنتيجه نمى گرفتند. منبرى هاى معتدل دل خون بودند كه عاقبت اين كار بـه كـجامى كشد. مى شنيديم كه پيوسته اينگونه وقايع در نجف اشرف به اطلاع امـام مـى رسـد, و ايشان را در جريان امر قرار مى دهند, و اعلام خطر مى كنند, و امام هم -چنانكه گفتيم - ناچار بودند تمام جهات را در نظر بگيرند, و از اين رو وضع خاصى به وجود آمده بود.



نمونه اعلاى توجه امام خمينى به فرهنگ عاشورا




آقـاى حـاج سـيـد مـحـمـد كـوثـرى ذاكـر مـعـروف اهل بيت در قم , از سالها پـيش روضه خوان مخصوص امام بود, هم خودش و هم مرحوم پدرش آقاى سيد عـلى اكبر كوثرى . پدر و پسر كه هردو از ذاكرين باسابقه قم بودند, آهنگى پرسوز داشـتـند وروضه باحالى مى خواندند. قبلا پدر روضه خوان خاص امام بود, و بعد هم پسر,يعنى آقاى سيد محمد كوثرى اين افتخار را داشت كه تا آخر حيات امام , حـتى درتهرا هم از اين توفيق بهره مند بود. هرساله در ايام عاشورا همه مردم از تـلويزيون مى ديدند كه آقاى كوثرى در حسينيه جماران در مقابل امام ايستاده و روضه مى خواند, و امام چگونه دستمال سفيد به دست گريه مى كنند. آقـاى كـوثـرى بـراى ايـنجانب نقل مى كرد - و لابد براى بسيارى ديگر هم نقل كرده است - مى گفت : (وقتى امام در نجف اشرف بودند, من سفرى براى زيارت به كربلارفتم . در كربلا عده اى از فضلاى شاگردان امام كه در قم با هم آشنايى داشـتـيـم مـراديـدند و گفتند, آقاى كوثرى , به داد امام برس چيست ؟ گفتند:مى دانى كه آقاى حاج آقا مصطفى فرزند دانشمند امام به طرز مـرمـوزى جان داده است . كسى گريه امام را در مرگ او نديده است . يكى دوبار كـه طـلاب در مـنـزل امـام يـادر سـر تـربـت حاج آقا مصطفى روضه ايشان را خـوانـده انـد, نـه تنها امام گريه نكرده ,بلكه طلاب را هم منع كرده و گفته اند بـرويد مشغول كارتان شويد. و به خانم ,همسرشان نيز فقط گفته اند: (مصطفى از الـطـاف خفيه الهى بود. خدا او را از ماگرفت ). مى گفت : (آنها گفتند, شما زودتر به نجف برويد و خدمت امام برسيد وطبق معمول كه اجازه مى گرفتيد و در حـضـورشـان روضه مى خوانديد, روضه اى بخوانيد و اسم حاج آقا مصطفى را بـبـريد, بلكه بتوانيد امام را در مصيبت فرزندشان بگريانيد كه عقده ايشان خالى شـود, و خداى نكرده صدمه اى نبينند. مى گفتند,مرگ حاج آقا مصطفى حوزه نـجـف را عزادار كرده است , لابد ايران و قم نيزهمينطور است , ولى خود امام را كسى نديده كه متاثر باشد و گريه كند). آقـاى كـوثـرى افـزود: (وارد نجف شدم و پس از زيارت , خدمت امام رسيديم , و بـعـداز تـسليت و مختصر احوالپرسى عرض كردم اجازه مى دهيد طبق معمولم درحضورتان روضه اى بخوانم ؟ فرمودند: بفرماييد پـس از مـقـدمه كوتاهى , هرچه راجع به حاج آقا مصطفى مى دانستم كه چقدر مـوردعـلاقـه امـام بود و شخصيتى ممتاز داشت , بيان كردم , و با تكيه به صوت گـفـتـم ,حـضـرت آيـت اللّه مصطفى , چه فرزندى , فرزند دانشمند لايقى ...




در تـمـام ايـن مدت , امام بدون تغيير حال گوش مى دادند و كوچك ترين اثرى بـراى گـريـسـتن در ايشان پيدا نشد. هرچه به اين در و آن در زدم بلكه امام در مـرگ فـرزنـداشكى بريزند نتيجه نداشت . ناچار گريز زدم به كربلا و آمدن امام حـسـيـن -عـلـيـه السلام - به بالين حضرت على اكبر. همين كه گفتم , قربان غريبيت يا اباعبداللّه از جـيـب درآوردنـد وبـه قـدرى گـريـسـتند كه تا آن موقع كمتر ديده بودم . هنگامه اى شد, و از اين طرف به فكر افتادم كه نكند حال امام دگرگون شود, و مـن از كارم پشيمان شوم . ناچارروضه را طول ندادم و ختم كردم . گريه امام را در ذكـر مـصـيبت امام حسين -عليه السلام - و شهداى كربلا ديده بودم , اما نه آنطور كه آن روز ديدم . نمونه ديگر يـكـى از نـزديـكـان امـام خـمـيـنـى كه در پاريس در خدمت امام بوده و تمام لحظه هاى شبانه روز معظم له را زيرنظر داشته , نقل مى كرد كه وقتى در پاريس بوديم من مراقب بودم , هربار كه اخبار تلفنى را به امام مى دادند, و مى گفتند در تـهران و فلان شهر چه شده , مردم را كشته اند, به فلان جا حمله كرده اند, كجا را گـرفـتـه انـد, عـده اى رابازداشت كرده اند, مسجد كرمان را سوزانده اند, به قم حـمـله كرده اند, و طلاب رادستگير كرده و به زندان انداخته , يا انقلابيون را در زنـدان به سختى شكنجه داده اند,و از اين قبيل اخبار وحشتناك , هربار حاضران بـه سختى مى گريستند, ولى امام فقطگوش مى دادند و چنانكه شان يك رهبر انـقـلابى است , صبر انقلابى مى نمودند. اماهمين كه يكى از حاضران به مناسبت ماه محرم شروع به خواندن روضه مى كرد, امام آنا چنان منقلب مى شدند و شروع بـه گـريستن مى نمودند كه مى ديديم اشك مهلت نمى دهد. از هردو چشم امام چنان اشك مى ريخت كه پهناى صورتشان رامى گرفت . و در يك كلام به پهناى صورتشان اشك مى ريختند. راسـتـى ايـن چـه حـالتى بود كه در امام مى ديديم و مى ديدند؟ اين حالت ما را بـه يـادجـد بـزرگـوارشـان حضرت اميرالمؤمنين - عليه السلام - مى اندازد كه شاعرمى گويد: هو البكاء فى المحراب ليلا هو الضحاك اذا اشتد الظراب يـعـنـى : عـلـى - عـلـيـه السلام - داراى دو جنبه متضاد بود: شبانه در محراب صداى گريه اش بلند است , ولى در ميدان جنگ لبخند بر لب داشت .



توسل به امام فقيد براى احياى فرهنگ عاشورا




پـس از بـازگـشـت امـام خـمينى به وطن و تعيين دولت موقت , چنانكه همه مـى دانـيـم ,امام از تهران به قم رفتند و ماندگار شدند, ولى چون دولت موقت نتوانست انجام وظيفه كند, در حوادث كردستان امام خود به تهران بازگشتند و تا پايان عمر هم درتهران بودند. در ايـامـى كـه امـام در قـم اقـامـت داشـتند, دو سه هفته مانده به ماه رمضان 1399خطيب نامى عصر, جناب آقاى فلسفى تلفن كردند و فرمودند, ماه رمضان نزديك مى شود, من و عده اى از وعاظ مشهور تهران عازم قم هستيم كه خدمت امام برسيم , و از ايشان رهنمودى براى ماه مبارك رمضان بگيريم , چون كار چنان حاداست كه فقط با اعلام رسمى امام مى توان منبر را به صورت اول برگردانيد. گفتم , من كه منبرى رسمى نيستم . فرمودند, بايد بيايى , چند اتومبيل جلو خانه مـا آماده است , فردا فلان ساعت حركت مى كنيم , حتما بايد بيايى . به خانه جناب آقـاى فـلـسـفى رفتيم و عازم قم شديم . به امام اطلاع دادند كه آقاى فلسفى با وعاظ مشهورتهران آمده اند كه براى ماه رمضان رهنمود بگيرند. امـام تـشـريـف آوردنـد و در جـمع ما نشستند. جناب آقاى فلسفى در سخنان كـوتاهى گفتند: آقا, اطلاع داريد كه در سنوات اخير منبر و مسئله گريستن و عـزادارى امـام حـسـيـن چـه وضـعى پيدا كرده است . به مردم القا كرده اند كه عـزادارى يـعـنـى چه , وروضه و گريه كردن چه چيزى را حل مى كند, و از اين قـبـيـل مـطـالـب . اهل منبر سخت در فشارند, مردم همه كم و بيش بى تفاوت شـده انـد. آمده ايم از حضرتعالى رهنمودبگيريم . واقعا تكليف ما چيست . در منبر بـخـصـوص ماه مبارك رمضان و محرم وصفر اكتفا كنيم به سخنرانى خشك , يا چـنـان كه سابقه داشته , ذكر مصيبت هم بكنيم و روضه بخوانيم ؟ (قريب به اين مضمون ).




پاسخ قاطع امام خمينى :



امـام فـقـيـد در پاسخ جناب آقاى فلسفى مطالب بسيار جالبى بيان داشتند كه هـمـان نـيـزنقطه عطفى در احياى فرهنگ عاشورا بود. اگر آن بيانات قاطع و صـريح امام نبود,وضع حاكم بر افكار جوانان آن روز رفته رفته (فرهنگ عاشورا) را به دست فراموشى مى سپرد و معلوم نبود كار به كجا بكشد. درسـت بـه يـاد نـدارم كـه راديـو و تلويزيون و جرايد چه مقدار از بيانات امام را منعكس كردند, ولى هرچه بود, قضيه در اندك زمانى در همه جا انعكاس يافت و به اصطلاح سد شكسته شد و راه را براى اشاعه فرهنگ عاشورا گشود. جـالـب اسـت كـه اوج انقلاب اسلام ملت ايران به رهبرى امام خمينى از بيانات آن حـضـرت در روز عاشوراى سال 1383 و 12 محرم آن سال , مطابق 15 خرداد 1342آغاز شد و به ثمر رسيدن آن هم با راهپيماييهاى ميليونها نفرى مردم تهران وشـهـرسـتـانها در روزهاى تاسوعا و عاشورا و اربعين سال 1399 قمرى بود, كه به دنبال آن , شاه از كشور خارج شد و امام فقيد در 12 بهمن 1357 پس از چهارده سـال دورى از وطن به كشور بازگشتند و انقلاب اسلامى را در 22 بهمن همان سـال بـه ثـمـررسـانـدنـد, و در 12 فـرورديـن 1358 جمهورى اسلامى ايران را تاسيس نمودند.



روضه و گريه , اسلام را حفظ كرده است




در آن جـلـسـه امـام خـمينى - قدس سره - در پاسخ آقاى فلسفى سرآمد وعاظ وخـطـبـاى ايـران , ضـمن بيانات مفصلى تصريح كردند كه اگر روضه و گريه ونـوحـه سـرايـى و عـزادارى امـام حـسـيـن (ع ) و شـهداى كربلا نبود, اسلام با اعـمـال بـنى اميه از بين رفته بود. كربلا و فرهنگ عاشورا, اسلام را حفظ كرد, و بـايـد اين مكتب به همان سبك سنتى آن حفظ شود. سرآغاز و قسمتى از بيانات امام بدين گونه است :



بسم اللّه الرحمن الرحيم




مـن چـنـد جـمـلـه راجـع به تكاليف كلى روحانيون و اهل محراب و منبر بايد عـرض بـكـنـم , و بعد مشكلاتى كه هست . آقايان روحانيون و خصوص اهل منبر, خطبا, اينهاسخنگوى اسلام هستند. اگر حكومتى سخنگو مى خواهد, سخنگوى اسلام , آقايان خطبا هستند... سيدالشهدا به داد اسلام رسيد, سيدالشهدا اسلام را نـجـات داد.روضـه سـيـدالـشهدا براى حفظ مكتب سيدالشهداست . كسانى كه مى گويند روضه سيدالشهدا را نخوانيد, اصلا نمى فهمند مكتب سيدالشهدا چه بـوده , و نـمى داننديعنى چه . نمى دانند اين گريه ها و اين روضه ها اين مكتب را حفظ كرده . الان هزار و چهارصد سال است كه با اين منبرها, با اين روضه ها و با اين مصيبتها و بااين سينه زنيها, ما را حفظ كرده اند, و تا حالا اسلام را آورده اند. ايـن عـده از جـوانـهـايـى (كـه اين طور نيست كه سوءنيت داشته باشند) خيال مـى كـنند كه ما بايد حرف روز بزنيم , حرف سيدالشهدا حرف روز است , هميشه حـرف روزاسـت . اصـلا حـرف روز را سيدالشهدا آورده است , و به دست ما داده . سيدالشهدا ومكتبش را اين گريه ها و اين مصيبتها و داد و قالها و اين دستجات حفظ كرده است . اگـر فـقـط - آدم - مقدسى بود و توى اتاق خانه مى نشست و هى براى خودش زيـارت عـاشورا مى خواند و تسبيح مى گرداند, چيزى باقى نمى ماند. هر مكتبى هـيـاهـومـى خواهد. بايد پايش سينه بزنند. هر مكتبى تا پايش سينه زن نباشد, تا پايش گريه نباشد, تا پايش توى سر و سينه زدن نباشد, حفظ نمى شود. اينها اشتباه مى كنند. بچه اند اينها نمى دانند كه نقش روحانيت و نقش اهل منبر دراسـلام چـه هـست . اين نقش يك نقشى است كه اسلام را هميشه نگه داشته , ايـن گريه ها زنده نگه داشته مكتب سيدالشهدا را, اين ذكر مصيبتها نگه داشته مكتب سيدالشهدا را. مـا بـايـد بـراى يك شهيدى كه از دستمان مى رود, علم به پا كنيم , نوحه خوانى كـنـيم ,گريه كنيم , فرياد كنيم , ديگران مى كنند, ديگران فرياد مى زنند.


فرض كـنـيـد وقتى يكى از آنها كشته شود, فرض كنيد از يك حزبى يكى كشته بشود, مـيـتـيـنـگهامى دهند, فريادها مى كنند, اين عزاداريها يك ميتينگى است براى احـيـاى مكتب سيدالشهدا, و اينها ملتفت نيستند, توجه به مسائل ندارند. همين گريه ها اين مكتب را تا اينجا نگه داشته , همينهاست كه اين نهضت را پيش برده . اگـر سيدالشهدا نبود,نهضت هم پيش نمى برد ارض كربلا). همه جامحضر سيدالشهداست . همه منبرها محضر سيدالشهداست . همه محرابها ازسيدالشهداست . اگر سيدالشهدا نبود, يزيد و پدرش و اعقابشان اسلام را منسى كرده بودند. اگر نـسـيـان شـده بود, يك رژيم طاغوتى در خارج منعكس شده بود. معاويه و يزيد داشـتـنـد يك رژيم طاغوتى را معرفى مى كردند. اگر سيدالشهدا نبود اينها اين رژيم طاغوتى راتقويت مى كردند, و به جاهليت برمى گرداندند. اگر حالا من و تو هم مسلم بوديم ,مسلم طاغوتى بوديم , نه مسلم امام حسين امـام حـسـيـن اسلام را نجات داد. ما براى آدمى كه اسلام را نجات داده و رفته كـشـتـه شده , هى سكوت كنيم ؟ ما هر روز بايد گريه كنيم . ما هر روز بايد براى حفظ اين مكتب منبر برويم . مـمـكـن اسـت بـعـضـى از آنـهـا سوءنيت داشته باشند. بعضيها هم روى نقشه كـارمى كنند. همان طورى كه زمان رضاخان بود. منتها او قدرى نفهمى كرد, و بـعـدهاروى فهميدگى , جلو همه منبرها را گرفت . نگذاشت كسى منبر برود. محرابها را هم يك جور ديگرى گرفت . در هـمـه قـم يـك مـجلس روضه اى نداشتند. آن وقتها مى گفتند يك مجلس آقاى صدوقى (240) در شب داشت كه قبل از اذان يا قبل از آفتاب تمام مى شد. نـه ايـن اسـت كـه مـن بـاب اتفاق رضاخان آمد منبرها را نگذاشت و محرابها را جلويش (را) گرفت و روحانيون را متحدالشكل كرد. نخير, اين مسئله نقشه بود. نقشه هم اين بود كه اين قوه را بكوبند و اين قدرت را از دست ما بگيرند. ايـن قشرهاى سياسى نمى دانند كه اين منبر و محراب چه خدمتى به اين كشور كـرده است . اينها اگر ملتى هستند - ما كار نداريم كه آيا به خدا هم كار دارند يا نه - اگر ملى هستند, اگر مى گويند كشورشان و ملت را مى خواهند, بايد دامن بزنند به اين روضه خوانيها, براى اينكه اين روضه خوانيها اين ملت را حفظ كرده , ايـن روضـه خـوانـيـهـا و مـصيبت (خوانى ) و گريه است كه كشور شما را حفظ كرده (است ). بـلـه , اگـر يـك مردمى هستند كه روى همان نقشه اى كه طرح شده است , كه بايدقدرت اسلام و روحانى و خطيب گرفته بشود تا راه باز بشود براى آنهايى كه بـايـداسـتـفـاده كنند, و استفاده هم كردند, آنها مردم ديگرى هستند كه با آنها نـمـى تـوانـيـم حرف بزنيم .


اما ساير مردم , اينهايى كه به مسجد مى آيند, منبر را گـوش مـى كـنند,مطالب را گوش مى كنند, همچو كه به روضه مى رسند, رد مـى شـوند مى روند روضه است كه اين محراب ,اين منبر را حفظ كرده , اگر آن روضه نبود, اين منبر هـم نـبود, اين مطالب هم نبود. مابايد براى شهيدمان گريه كنيم , فرياد كنيم , مردم را بيدار كنيم . الـبـته يك مطلبى هم كه بين همه ما بايد باشد, اين است كه به مردم بفهمانيم كـه هـمـه اش ايـن نـيـست كه ما مى خواهيم ثواب ببريم . قضيه اين است كه ما مـى خـواهـيـم پيشرفت كنيم . سيدالشهدا هم كه كشته شد, نه اينكه رفتند يك ثوابى ببرند. ثواب براى او خيلى مطرح نبود, رفت كه مكتب را نجات بدهد. اسلام را پـيـشـرفـت بدهد.اسلام را زنده كند. شما هم كه داريد نوحه خوانى مى كنيد, حـرف مـى زنـيـد, خـطـبه مى خوانيد, نوحه مى خوانيد, مردم را به گريه وادار مـى كـنـيد, مردم هم گريه مى كنند,همه روى اين مقصد باشد كه مى خواهيم اسلام را با همين هياهو حفظ كنيم . با اين هياهو, با اين گريه , با اين نوحه خوانى , با اين شعرخوانى , با اين نثرخوانى مى خواهيم اين مكتب را حفظ كنيم , چنانچه تا حالا هم حفظ شده است . بـايـد ايـن نـكـتـه هـم بـه مـردم گـفته شود و تذكر داده بشود كه آقا, قضيه روضه خوانى اين نيست كه من يك چيزى بگويم و يكى هم گريه كند. قضيه اين اسـت - كه وقايع كربلا- با گريه حفظ شده است , حتى تباكى (241) هم ثواب دارد. خوب , تباكى چراثواب دارد؟ براى اينكه تباكى كمك مى كند به اين مكتب . سـخـن اينها اشتباه است . اينها يك طرف قضيه را مى بينند و يك طرف ديگر را هـم نمى بينند, و مع الاسف ما هميشه , يعنى اسلام هميشه مبتلا بوده به اين يك طرف ديدنها ايـن كـه روايـت اسـت كـه اسـلام غـريـب اسـت , از اول غريب بوده , و الان هم غريب است . (242) براى اينكه آن را نمى شناسند, و هيچوقت هم آنطور كه بايد شناخته نشده است ...) (243) .



تداوم فرهنگ عاشورا توسط امام فقيد




در سـالـهـاى پـس از بـازگشت امام به وطن , چه مدتى كه در قم بودند, و چه سـالهايى كه تا پايان زندگانى در تهران و حسينيه جماران به سر مى بردند, همه در تـلـويـزيـون مى ديدند كه امام فقيد پس از شهادت آيت اللّه شهيد مطهرى , يا فـاجـعـه حزب جمهورى و شهادت هفتاد و سه چهارتن , آيت اللّه شهيد بهشتى و سـايـر عـلما ورجال محبوب كشورى , شهادت محمدعلى رجايى رئيس جمهور مـحـبـوب و دكـتـرمحمدجواد باهنر نخست وزير روحانى و مورد احترام امام , و هـنـگامى كه رزمندگان به حضورشان مى رسيدند و مواردى ديگر, هرگاه امام سـخـن مـى گـفت , و از آن حوادث دردناك ياد مى كرد, و صداى ناله و گريه و زارى حاضران بلند مى شد, حتى يك بار هم ديده نشد كه امام خم به ابرو بياورند, فـقـط آثـار تاسف و تاثر در چهره شان پيدا بود, ولى همين كه در ايام سوگوارى عاشورا آقاى كوثرى ذاكر اهل بيت ازشهداى كربلا نام مى برد, امام دستمال سفيد را به صورت مى گرفتند و به پهناى صورت تا آخر روضه اشك مى ريختند, و چون دسـتـمـال را از صورت برمى داشتند,به خوبى معلوم بود كه چقدر گريسته اند. هـنـوز هـم وقـتى مردم آن صحنه ها را ازتلويزيون مى بينند, منقلب مى شوند و بـى اخـتـيار مى گريند, و اين حالت خاص امام فقيد در شناخت فرهنگ عاشورا بخوبى در نظرها مجسم مى شود. هـمانطور كه گفتيم , مبدا انقلاب اسلامى توسط امام خمينى , سخنرانى ايشان در روزعاشورا در مدرسه فيضيه قم , و ملتهاى آن نيز ياد كربلا و فرهنگ عاشورا بود. ملت ايران و جهانيان ديده اند, و هم اكنون در فيلمهاى ايام جنگ هشت ساله تـحـمـيلى مى بينند كه مهيج ترين پيشبند رزمندگان اسلام در جبهه هاى حق برضد باطل , (ياحسين شهيد) و مشهورترين شعار آنها سخن سيدالشهدا در روز عـاشـورا بـود كـه مـى گـفـت : (هيهات منا الذله ), و انقلابى ترين نوايى كه سر مى دادند هم , (براى فتح كربلا, پيش به سوى جبهه ها) بود. مـن عـقـيـده دارم و شـايـد عقيده همه باشد كه اگر ياد امام حسين و كربلا و فـرهـنگ عاشورا نبود كه امام فقيد در تمام مراحل انقلاب به آن توجه داشتند و هـمـه را بـه حـفـظ آن تـوصـيـه مى فرمودند, انقلاب اسلامى ملت ايران به ثمر نـمـى رسيد, و جنگ تحميلى ابرقدرتها به مياندارى رژيم بعث عراق برضد ايران اسـلامـى , بـدان گـونـه پايان نمى يافت كه يك وجب از خاك ما به دست دشمن نـيـفتد, آن هم با فقدان همه گونه امكانات و محاصره همه جانبه ما توسط دول استكبارى .




قسمتهايى از پيامها و بيانات امام خمينى , احياگر فرهنگ عاشورا در رابطه با
حفظ ايـن فـرهـنـگ كـه در تـداوم نهضت اسـلامـى مـلـت ايران نقش اساسى
داشته است .




بـراى ايـنـكـه بـدانـيـم امـام خـمـيـنى - قدس سره - در تمام مراحل نهضت , فـرهـنـگ عـاشـورا را مـدنـظر داشته و آن را ضامن نهضت اسلامى و تداوم آن مـى دانـسـتـه اند,قبساتى از پيامها و بيانات آن حضرت - قدس سره - در مقاطع مـخـتـلـف زمـانـى را دراين جا مى آوريم , و توجه خوانندگان را به آن معطوف مـى داريـم , تـا شاهدى گويابراى منظور ما در اين نوشتار كوتاه باشد, كه (امام خمينى احياگر فرهنگ عاشورا)است . امـام خـمـيـنـى - قـدس سـره - در پـيام رسمى و كتبى خود كه از فرانسه در تـاريـخ2 /11/1357 بـه مـلت ايران در رابطه با كشتار وحشيانه رژيم شاه در ماه محرم آن سال داده اند, از جمله مى نويسند:



محرم , ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياى خدا




(... سـلام و درود بـر مـلـت هـوشـمـنـد ايـران كـه بـا هـمه اختناق و فشار, از اسلام عدل پرور و مظلومان و مقتولان در راه ديانت دفاع نمودند. رحمت خدا بر مقتولين پانزده خرداد, دوازدهم محرم , و نوزده دى , بيست و نهم محرم امسال . محرم چه ماه مصيبت زا, و چه ماه سازنده و كوبنده اى است مـحـرم مـاه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياى خداست كه با قيام خود درمـقابل طاغوت تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد, و راه فناى ظالم و شـكـسـتـن ستمكار را به فدايى دادن و فدايى شدن دانست , و اين خود سرلوحه تعليمات اسلام است براى ملتها تا آخر دهر. نـهضت دوازده محرم و پانزده خرداد در مقابل كاخ ظلم شاه و اجانب به پيروى ازنهضت مقدس حسينى چنان سازنده و كوبنده بود كه مردانى مجاهد و فداكار بـه جـامـعـه داد كـه بـا تـحـرك و فـداكارى روزگار را بر ستمكاران و خائنان سياه نمودند...) (244) .



چرا امام حسين (ع ) قيام كرد؟




(... حـجـت مـا در نـزاع بـا دسـتـگـاه جبار پهلوى , مبارزات حضرت امير(ع ) و حضرت سيدالشهداست . يزيد هم يك سلطان و يك قدرتمند بود. يزيد همه بساط سلطنت را داشت . بعد از معاويه او بود. حضرت سيدالشهدا به چه جهت با سلطان عصرش طرف شد؟ با (ظل اللّه ) طرف شد, كه نبايد سلطان را دست زد؟ سلطان عـصـرى كه شهادتين را سر مى داد و مى گفت : من خليفه پيغمبر هستم , براى ايـن بـود كـه يـزيديك آدم قاچاق بود. براى اينكه آدمى بود كه مى خواست ملت اسلام را استثماركند, و منافع ملت اسلام را خودش و اتباعش بخورد...) (245) .



محرم , ماه پيروزى خون بر شمشير




بسم اللّه الرحمن الرحيم (بـا حـلول ماه محرم , ماه حماسه و شجاعت و فداكارى آغاز شد, ماهى كه خون بـرشمشير پيروز شد, ماهى كه قدرت حق , باطل را تا ابد محكوم و داغ باطله بر جـبـهه ستمكاران و حكومتهاى شيطانى زده , ماهى كه به نسلها در طول تاريخ , راه پـيـروزى بر سرنيزه را آموخت , ماهى كه شكست ابرقدرتها را در مقابل كلمه حـق به ثبت رساند, ماهى كه امام مسلمين راه مبارزه با ستمكاران تاريخ را به ما آموخت , ماهى كه بايد مشت گره كرده آزاديخواهان و استقلال طلبان و حقگويان بر تانكها ومسلسلها و جنود ابليس غلبه كند و كلمه حق , باطل را محو نمايد. امام مسلمين به ما آموخت كه در حالى كه ستمگر زمان بر مسلمين حكومت جابرانه مى كند, درمقابل او - اگرچه قواى شما ناهماهنگ باشد - به پا خيزيد و استنكار كـنـيـد. اگـر كـيـان اسـلام را در خـطـر ديـديـد, فداكارى كنيد و خون نثار نماييد...) (246) .



لزوم ايستادن در برابر سلطان جائر




(... بار ديگر دست جنايتكار شاه از آستين خيانتكار دولت ياغى نظامى بيرون آمد ومـلـت ايـران را در آسـتانه ماه محرم , ماه مقابله اسلام و حق و عدالت با جنود شـيـطـان وطـاغـوت بـه خـاك و خون كشيد... اكنون دشمنان اسلام و ايران و هواداران رژيم يزيدى , در مقابل هواداران قرآن و اسلام و مخالفان سرسخت رژيم طاغوتى ابوسفيانى , صف بندى نموده و مى خواهند شعار اسلامى و حسينى را كه بـراى احـياى اسلام و به دست آوردن آزادى و استقلال و برقرارى حكومت قرآن به جاى سلطه شيطان و حكومت قانون عدل در مقابل حكومت جنگل است ... اين مـلـت ,شيعه بزرگترين مرد تاريخ است كه با تنى چند, نهضت عظيم عاشورا را بـرپـا نمود وسلسله اموى را براى ابد در گورستان تاريخ دفن نمود و به خواست خـداى تـعـالـى ,مـلت عزيز و پيرو خط امام - عليه السلام - با خون خود, سلسله ابـلـيـسـى پـهلوى را درقبرستان تاريخ دفن مى نمايد و پرچم اسلام را در پهنه كشور, بلكه كشورها به اهتزازدرمى آورد) (247) .



در برابر سلطان جائر بايد ايستاد




(... از حـضـرت سـيـدالـشهدا - سلام اللّه عليه - خطبه اى نقل شده است كه در آن خـطـبـه عـلـت قـيام خودشان را برضد حكومت وقت (يزيدبن معاويه ) ذكر فرموده اند:و آن اين است كه فرموده اند خطاب به مردم كه پيغمبر اكرم فرموده است كه : (كسى كه ببيند سلطان جائرى حلال مى شمرد حرمات اللّه را, چيزهايى را كـه خـداونـدحرام كرده است , اين آزاد مى گذارد, و مخالف سنت رسول اللّه عمل مى كند, وعهد خدا را مى شكند, اگر كسى ديد كه يك سلطان جائرى اين كـارهـا را مـى كـنـد ومع ذلك ساكت شد و با قول خودش , با عمل خودش , اين انحرافى را كه سلطان جائر پيدا كرده است تغيير نداد, خداى تبارك و تعالى حتم كـرده است بر خود كه اورا هم در آخرت در جاى همان سلطان جائر قرار بدهد. ولـو ايـن آدم كـه ايـن چـيـزهـا رامى بيند و ساكت است , همه كارهاى واجب و مـستحب (را) هم به جا بياورد, آدمى باشد كه سر وقت نماز مى خواند, به مساجد مـى رود, آدمـى بـاشـد كـه احكام خدا راترويج مى كند, موافق رضاى خدا عمل مـى كـنـد, همه كارهاى خوب را (عمل )مى كند, از همه كارهاى بد هم اجتناب مـى كـنـد, لـكـن ساكت است در مقابل سلطان جائر, برحسب اين روايتى كه از حـضرت سيدالشهدا - سلام اللّه عليه - نقل شده است (248) كه به منزله علت قيام ايشان است برضد حكومت وقت , اين است كه مى خواهند عمل به قول رسول اللّه بكنند, و كسى كه تخلف بكند, جاى او جاى همان سلطان جائر است . يعنى در طـبـقـه اى از جـهـنم كه سلطان جائر جاى دارد, اين آدم هم كه ساكت است , و مـى خـواهـد كـه سـلـطان جائر هر كارى مى خواهد بكند,جايش در جاى همان سلطان است ... حـالا بـبـيـنـيـم يزيد چه كرده است كه حضرت سيدالشهدا - سلام اللّه عليه - درمقابلش قيام كرد, و همچو مطلبى را فرموده اند, و برنامه داده اند. مطلبى كه حـضـرت سـيدالشهدا فرموده اند مال همه است , مطلبى است عمومى . هر كسى ببيند يك سلطان جائرى اتصاف به اين امور دارد و در مقابلش ساكت بنشيند, نه حـرف بزند ونه عملى انجام بدهد, اين آدم جايش جاى همان سلطان جائر است . يـزيـد, يـك آدمى بود كه به حسب ظاهر تشبث به اسلام بود, و خودش را خليفه حـسـاب مـى كـردو نـماز هم مى خواند, همه اين كارها را كه ما مى كنيم او هم مـى كـرد, امـا از آن طـرف معصيت كار بود, با سنت رسول اللّه مخالفت مى كرد. سـنـت رسـول اللّه اين بود كه بايد حفظ دماء مسلمين بشود, او دماء مسلمين را مـى ريـخـت . بايد مال مسلمين هدرنرود, او مال مسلمين را هدر مى داد. همان شـيـوه اى كـه پـدرش مـعاويه هم داشت , واميرالمؤمنين در مقابل او قيام كرد. مـنـتـهـى امـيرالمؤمنين لشكر هم داشت , ولى سيدالشهدا عدد خيلى كمى در مقابل يك ابرقدرت بود. مـا مـى بـيـنـيـم كـه اين كارها كه او (يزيد) كرده است , با اين حكام وقت ما, و سـلطان وقت ما تطبيق مى شود. اين مسائلى است رسول اللّه فرموده است , اينها تـطبيق مى شود بر اين سلطان (محمد رضا پهلوى ), زيرا سلطان جائر است . اين مـعلوم است كه الان سلطه دارد. (سلطان ) يعنى سلطه دارد. الان (محمد رضا) سـلـطه داردو جائر هم هست . خودش هم شايد قبول داشته باشد كه جائر است . همه كس هم مى داند كه اين آدم جائر است . خـوب , مـخـالـفـت سـنـت رسول اللّه را نكرده ؟ هرچه رسول اللّه فرموده است , ايـشـان عـمـل كـرده ؟ بـله , در ايام عمرش براى اينكه من و شما را بازى بدهد, يـك دفـعـه هـم مى رود به حرم حضرت رضا(ع ), و آن جا يك دو ركعت نماز هم مـى خـوانـد, وحـرفـهـايـى هـم آنـجـا مـى زنـد. ايـن چيزها براى اغفال من و شماست ...) (249) .



فرا رسيدن اربعين حسينى



بسم اللّه الرحمن الرحيم




(اربـعـين سيد مظلومان و سرور شهيدان - صلوات اللّه و سلامه عليه - رسيد, و برملت رشيد و آگاه ما اربعين هاى سودمندى گذشت . ما در اين سالها به دنبال بـيـش ازپـنـجـاه سـال سـلـطـنت غاصبانه سلسله پهلوى با چه مصيبتهايى و بى فرهنگيهايى خانمانسوزى مواجه بوده ايم ... امـسـال اربـعين امام امت در خلال اربعين هاى پيروان و شيعيان آن بزرگمرد اسـلام اسـلام واقـع شـده , و گـويى خون شهيدان ما امتداد خون پاك شهيدان كـربـلاست , واربعين اخير برادران ما, بازتاب اربعين آن دلاوران مى باشد. خون طـاهـر آنـان بـه حـكـومـت طاغوتى يزيد خاتمه داد, و خون پاك اينان سلطنت طـاغـوتـى را بـه هـم پيچيد. اربعين امسال استثنايى و نمونه است . راهپيمايى و تظاهرات پرشور در اين اربعين , وظيفه شرعى و ملى است ...) (250) .



عشق به شهادت




(... وقـتـى كـه مـا بـراى اسـلام و بـراى احـياى سنت پيغمبر و اقامه عدل به پا خـاسـتـيـم ,نـبـايد از اين بترسيم كه اولادمان شهيد مى شوند, خودمان شهيد مـى شـويـم . ايـن يـك سيره اى بوده كه از اول در اسلام بوده است . از اول اسلام پـيـغمبر خدا و ائمه مافداكارى كردند, و شهادت نصيبشان شد. حضرت على بن الـحـسـيـن (عـلـى اكبر) به پدر بزرگوارشان عرض مى كند كه (مگر) ما بحق نـيـسـتـيـم ؟ هـمـه اش هـمين زندگانى حيوانى است ...زندگى انسانى در يك عالم ديگرى است , بالاتر از اينجاست . اين ديگر ترسى ندارد,خوفى ندارد. انسان از اين محل به محل ديگرى منتقل مى شود كه بهتر ازاينجاست . بـنـابـرايـن , ايـن معنايى كه در صدر اسلام هم بوده است كه اصحاب پيغمبر از شـهـادت استقبال مى كردند, و براى شهادت از هم پيشى مى گرفتند, اصحاب سـيـدالـشهدابراى شهادت استقبال مى كردند و از هم پيشى مى گرفتند, روى هـمـيـن ايمان راسخ ‌بوده است . شهادت مطلبى نيست كه انسان به كلى از بين بـرود, تـا اينكه (تصورشود) ديگر غير از اين (عالم ) خبرى نباشد. شهادت از اين عالم منتقل شدن به يك عالم بالاتر و نورانى تر است كه همه چيزش از اينجا بهتر است ...) (251) .




كشته شدن سيدالشهدا للّه بود, و قيام للّه شكست ندارد



(... حـضـرت امـيـر - سلام اللّه عليه - با معاويه جنگ كردند و شكست خوردند, لـكـن شكست نبود. اين شكست صورت شكست حقيقى نبود. چون قيام للّه بود, قيام للّه شكست ندارد, تا امروز هم او غالب است , تا ابد هم او غالب است . سـيـدالـشـهـدا - سلام اللّه عليه - با چند نفر از اصحاب , چند نفر از ارحامشان , ازمخدراتشان قيام كردند, چون قيام للّه بود, اساس سلطنت آن خبيث (يزيد) را درهـم شكستند. در صورت - ظاهر - ايشان كشته شدند, لكن اساس سلطنت را شـكـسـتند.اساس سلطنتى كه مى خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتى درآورد. خطرى كه معاويه و يزيد براى اسلام داشتند, اين نبود كه غصب خلافت كـردنـد. اين خطركمترى بود. خطرى كه اينها داشتند اين بود كه مى خواستند اسـلام را بـه صورت سلطنت درآورند. مى خواستند معنويت را به صورت طاغوت درآورنـد.مـى خواستند به اسم اينكه ما خليفه رسول اللّه هستيم اسلام را منقلب كـنند به يك رژيم طاغوتى , اين مهم بود. آنقدر كه اين دو نفر مى خواستند ضرر بـه اسـلام بـزنـند, يازدند, جلوترى هاى نزدند. اينها مى خواستند اساس اسلام را وارونه بكنند. سلطنت بود, در مجالسشان شرب خمر بود, قمار بود. خليفه رسول اللّه و در مجلس شرب خمر؟ و در مجلس قمار جـمـاعـت مـى خـوانـد. ايـن خـطـر براى اسلام خطرى بزرگ بود. اين خطر را سـيـدالـشهدا دفع كرد. قضيه فقطقضيه غصب خلافت نبود. قيام سيدالشهدا - سـلام اللّه عـلـيه - قيام برضد سلطنت طاغوتى بود. سلطنت طاغوتى كه اگر - يـزيـد - توفيق پيدا مى كرد, اسلام يك چيزديگر مى شد. اسلام مى شد مثل رژيم 2500 سـالـه سـلطنت ... كشته شدن سيدالشهدا- سلام اللّه عليه - چون قيام للّه بود, قيام للّه شكست ندارد... خـدا مـى فـرمـايـد, مـن فـقـط يـك موعظه دارم : (قل انما اعظكم بواحدة , ان تقوموا مى ديد كه دين خدا در خطر است , معاويه دارد دين خدا را وارونه مى كند, براى خدا قيام كرد.سيدالشهدا هم همينطور قيام كرد. ايـن يـك مـطـلـبـى اسـت كـه بـراى يـك وقت نيست . موعظه خدا هميشگى اسـت .هروقت ديديد كه خواستند برضد اسلام , برضد رژيم انسانى , اسلامى الهى قيام كنند, خواستند مسائل اسلام را وارونه كنند, به اسم اسلام , اسلام را بكوبند, ايـنـجـابـايـد قـيـام كـرد, و نـتـرسـيـد از ايـنـكـه شـايـد نـتـوانـيـم , شـايد شكست بخوريم ) (252) .



15 خرداد 1342




(... پـانـزده خـرداد از هـمـيـن مـدرسـه - فيضيه - شروع شد. عصر عاشورا در هـمـين مدرسه اجتماع عظيم بود, و بعد از اين صحبتهايى و افشاگريهايى شد, دنباله آن منتهى به پانزده خرداد شد...) (253) .



شكست ظاهرى و شهادت اهل حق به نفع اسلام است




بسم اللّه الرحمن الرحيم (مـن بـايـد بـا آقـايـان روحـانيون و پاسدارهاى محترم و ساير آقايان محترم كه تـشـريـف دارند, خطرهايى كه حالا متوجه ماست , و اشكالاتى كه در حال حاضر داريـم , وموضعى كه ما در اين وقت داريم فى الجمله عرض كنم . من در مجامع ديگر هم مطلب را چون اهميت دارد گفته ام , باز هم تكرار مى كنم ... شـهـادت سيدالشهدا به اسلام هيچ لطمه اى وارد نياورد, اسلام را جلو برد. اگر نـبودشهادت ايشان , معاويه و پسرش اسلام را يك جور ديگرى در دنيا جلوه داده بـودنـد,بـه اسـم خـليفه رسول اللّه , با رفتن به مسجد, اقامه جمعه و امام جمعه بودن , اقامه جماعت و امام جماعت بودن . اسـم , اسم خلافت رسول اللّه و حكومت , حكومت اسلام بود, لكن محتوابرخلاف . نـه حـكـومـت بـرحـسب محتوا حكومت اسلامى بود و نه حاكم , حاكم اسلامى . سـيدالشهدا - سلام اللّه عليه - نقشى را كه اينها داشتند براى برگرداندن اسلام بـه جاهليت و نمايش دادن اسلام به اينكه نظير همان چيزهاى سابق است ,آن را بـاطـل كـرد... سـيـدالشهدا خودش را براى اسلام به كشتن داد, همان اسلامى كه حالا به دست ما افتاده , و مع الاسف بعضى از ما با آن بازى مى كنند...) (254)




239- شـهـيـد مـطـهـرى مـقيد بود كه شب عاشورا روضه حضرت على اصغر




240- شهيد محراب , آيت اللّه حاج شيخ محمد صدوقى يزدى .




241- حالت گريه داشتن .




242- روايـت ايـن اسـت : (بدء الاسلام غريبا و سيعود غريبا كما بدء) يعنى , اسلام




243- بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع وعـاظ و روحـانـيون تهران در قم




244- از پيام امام فقيد به ملت ايران در 2/11/1357, صحيفه نور, ج 2, ص 11.




245- از بـيـانـات امـام خـمينى در فرانسه در مورد تبليغات اجانب عليه اسلام




246- سرآغاز پيام امام فقيد از پاريس به ملت شجاع ايران به مناسبت فرارسيدن




247- از پـيـام امـام خـمينى به ملت ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در




248- مـن راى سـلـطـانـا جائرا مستحلا لحرم اللّه , ناكثا لعهد اللّه , مخالفا لسنة




249- از پـيـام امـام فـقـيـد از پاريس در مورد تكليف شرعى مسلمين در برابر




250- از پـيـام امـام خـمـيـنـى از پـاريـس بـه مـلت مسلمان ايران به مناسبت




251- از بـيـانـات امـام فـقـيـد در جـمـع پـاسـداران انـقلاب اسلامى قم , در




252- از بـيـانـات امـام فـقـيـد در قـم در جـمع هيئت قائميه تهران , در تاريخ




253- از بيانات امام خمينى در 15 خرداد 1358 در مدرسه فيضيه قم .




254- از بـيـانـات امـام خـمينى در جمع روحانيون و پاسداران انقلاب اسلامى




/ 1