تقوا، معيار كمال وسپر مؤمن - زن در آیینه جمال و جلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن در آیینه جمال و جلال - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و ت‍ن‍ظی‍م:‌ م‍ح‍م‍ود ل‍طی‍ف‍ی‌؛ وی‍رایش: س‍ع‍ی‍د ب‍ن‍دع‍ل‍ی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تقوا، معيار كمال وسپر مؤمن

در قرآن كريم، يك اصل معيار كمال است وهمواره ساير كمالات در پرتو آن اصل سنجيده مى شود وآن، تقرّب به خدا است كه از آن به عنوان تقوا ياد شده است. انسان متّقى وِقايه دارد -وقايه يعنى سپر، تقوا به انسان بينش عارفانه مى دهد، انسان متّقى نه تنها گناه نمى كند، بلكه اين سپر را كاملاً به موقع در جهت خاص خود نگه مى دارد، به اين صورت كه اگر صلاح وخيرى در جهان ديد فوراً سپر را به طرف خود نگه مى دارد تا خير، ناشى از او ومستند به او نشود ومستقيماً به خدا ارتباط پيدا كند، تا معلوم شود كه منشا هر چيزى خداست، واگر شرّى وآسيب وآفتى در جهان مشاهده كرد مستقيماً اين سپر را به طرف خدا نگه مى دارد كه مبادا شرّ وبدى، وقُبح وزشتى، وآسيب وآفت به خدا اسناد يابد.

فرق خير وشرّ در انتساب به خدا

در سوره مباركه نساء دستور سپردارى پرهيزكاران را اين گونه بيان مى كند: اينما تكونوا يُدرككم الموت ولو كنتم في بروج مشيّدة وان تصبهم حسنة يقولوا هذه من عند اللّه وان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك قل كلّ من عند اللّه فمال هؤلاء القوم لايكادون يفقهون حديثاً، ما اصابك من حسنة فمن اللّه وما اصابك من سيّئة فمن نفسك وارسلناك للنّاس رسولاً وكفى باللّه شهيداً (1) هركجا كه باشيد شما را مرگ در مى يابد هرچند در برجهاى استوار باشيد. اگر پيشامد خوبى به آنان برسد مى گويند اين از جانب خداست وچون صدمه اى به ايشان برسد، مى گويد: اين از طرف تو است، بگو: همه از جانب خداست. آخر اين قوم را چه شده است كه نمى خواهند سخنى را درست دريابند؟ هرچه از خوبيها به تو مى رسد از جانب خداست; وآنچه از بدى به تو مى رسد از خود توست; وتو را به پيامبرى، براى مردم فرستاديم، وگواه بودن خدا بس است. يعنى: گرچه خيرات وشرور همه من «عند اللّه » هستند وريشه تكوينى شان از خداست، امّا فرق خير وشرّ اين است كه خير، هم «من عند اللّه » است وهم «من اللّه »، امّا مصيبت وشرّ، «من عند اللّه » است ولى «من اللّه » نيست. اگر كسى با تقوا باشد اين وقايه و سپر، جهان بينى خوبى به دست او مى دهد. نظير يك باغبان ماهرى كه براى پرورش گلها، تلاش و كوشش مى كند ويك ديواره آهنين در دست اوست كه هر وقت آب شيرين وملايم بيايد نمى گذارد هرز برود وراه را مى بندد تا اين آب شيرين وشفاف وزلال به پاى گلها بريزد، وهر وقت آب شور وتلخ وزيان بار بيايد، سپر را به سمت گلها نگه مى دارد و نمى گذارد آب شور، تلخ، يا آب الوده وگل آلود به بوستان او برسد. انسان هاى باتقوا همين كار را كه يك باغبان ماهر در پرورش گلهاى معطّر دارد، در پرورش بوستان دل دارند، يعنى يك باغبان پرهيزكار، آب بندى را در دست دارد، وهر وقت آب حلال كه سهميه اوست برسد، جلوى هرز رفتن وهدر رفتن را مى گيرد ونمى گذارد آب حلال ومباح، بيهوده مصرف شود.واگر آبى كه سهميه ديگران است وبراى او مباح وحلال نيست برسد، اين آب بند را سپر قرار مى دهد ونمى گذارد به باغ او بريزد وسعى مى كند اين آب كه سهميه ديگران است به مزرعه ومرتع ديگران برود. يك انسان، خواه در پرورش گلهادر مسائل طبيعى وخواه در پرورش قلب وروح خدادر مسائل حلال وحرام يك آب بندى در دست دارد كه اين آب بند، همان وقايه است كه سپر اوست. با اين سپر توحيدى مسلّح است وهرگاه خير، فضيلت، بركت، رحمت، نعمت وتوفيقى ديد فوراً آن سپر را به طرف خود نگه مى دارد كه مبادا اين خيرات وبركات را ناشى از خود بداند ومغرور شود وبگويد كه من منبع پيدايش اين خيرات وبركات شدم ومن بودم كه در ماه مبارك رمضان روزه گرفتم وبه عبادتهاى روز ودعاهاى شب پرداختم، چرا كه: ما اصابك من حسنة فمن اللّه واگر معصيت، آسيب، گزند، بى توفيقى، محروميت ومانند آن دامنگير او شود فوراً اين سپر را به طرف «اللّه » نگه مى دارد كه مبادا اين مصيبت وآفت، به خدا اسناد پيدا كند، بلكه اينها را به خود نسبت مى دهد ومى گويد: من بودم كه شايستگى توفيق پيدا نكردم. تقوا تنها در اين نيست كه انسان گناه نكند، دروغ نگويد، اينها مراتب مقدماتى دين است ونبايد به كسى كه سنّش بالا آمده است وچندين سال با مسائل اسلامى آشنا شده است، بگويند دروغ نگو، غيبت نكن، نامحرم نگاه نكن و...، اينها براى كسى كه اهل راه است، كوچك است، او بايد بدان حدّ برسد كه اهل وقايت باشد وسپر در دست داشته باشد ودر اين سپرگيرى كه يك جهان بينى عارفانه است بين زن ومرد هيچ فرقى نيست. آه وآهناگر كسى با دشمن بيرونى مى جنگد بايد از آهن وآتش استفاده كند، ولى اگر بادشمن درونى مى جنگد بايد از «آه » استفاده كند نه از «آهن ». در مبارزه يا هوى وهوس بايد از «آه » استفاده كرد، زيرا در آن جا از آهن كارى ساخته نيست. انسانى كه باهوس بجنگد، بلكه آن كس كه در كنار نيايش ودعا وراز ونياز به سر مى برد، در مقابل هوس مسلّح است. در دعاى كميل مى فرمايد: «وسلاحه البكاء» (2) يعنى در جنگ بادشمن درونى ودر جبهه جهاد اكبر، اسلحه انسان، آه است نه آهن، گريه است نه شمشير، واسلحه تيز وكارآمدِ جهاد اكبر، تهذيب نفس وناله است واين اسلحه را زنها بيشتر از مردها دارند. خداى سبحان در راه تهذيب نفس، زنها را مسلّح تر از مردها آفريده است، چون ناله و لابه، هنر هر كسى نيست، چه بسا افرادى كه در مجالس سوگ سالار شهيدان حسين بن على صلوات اللّه وسلامه عليه مى نشينند امّا آن هنر ودرك را ندارند كه اشك بريزند، بر فرض هم كه درك داشته باشند، نرمش دل در آنها نيست، چه اين كه تحصيل نرمش دل، كار هر كسى نيست وفضيلتى نيست كه نصيب هر كسى بشود. بنابراين، سرمايه جهاد اكبر، گريه است. در دعاى ابو حمزه ثمالى كه از مبسوطترين دعاهاى ماه مبارك رمضان است، امام سجّاد عليه السلام به ذات اقدس اله عرض مى كند: مرا كمك كن تا سلاح را فراهم كنم، مرا در گريه اعانت كن. «واعنّي بالبكاء على نفسي » (3) ويارى كن مرا در گريه براى خودم. مُعين من باش كه من بهتر بفهمم وبهتر بنالم، كمك كن كه اگر اشكم تمام شد دوباره اشك بجوشد. اگر زن در بخش هاى مختلف كارهاى اجرايى يا مسائل جبهه وجهاد وبخش هاى نظامى حضور نداشت، دليل آن نمى شود كه در تقرّب الى اللّه سهمش كمتر از مرد باشد. خدا اسلحه جهاد اكبر را به زنها بيش از مردها داده، منتها اين را بايد به جا مصرف بكنند. كسى كه شمشيرى در دست دارد وآن را به سنگ مى زند به كارى بيهوده روى آورده است، كسى هم كه براى دنيا گريه مى كند، گرچه رقيق القلب واهل ناله ولابه است، امّا بى جا مى نالد. تعليمات دين براى آن است كه انسان اين سلاح را به جا بكار ببرد، به مردها مى گويد اسلحه فراهم بكن واسلحه را به جا به كار ببر، وبه زنها مى گويد اسلحه را خدا به شما داده است منتها به جا به كار ببريد، مرد بايد دو زحمت بكشد وزن يك زحمت، مثل يك كشورى كه در جنگ مسلّح نيست وبه او مى گويند خودكفا شو واسلحه فراهم كن، بعد هم به جا ومناسب به كار ببر، امّا به كشورهايى كه در توليد سلاح به خودكفايى رسيده اند نمى گويند مسلّح شو، بلكه مى گويند سلاح دارى ولى به جا بكار ببند. گريه سلاح انسان است، واين سلاح را ذات اقدس اله به زنها بيش از مردها داده وبه آنان گفته است كه اين سلاح را به جا بكار ببريد. اين درست است كه جمال براى زنان سرمايه است وبايد، هم به جا مصرف كنند وهم زكات آن كه عفاف است: «زكاة الجمال العفاف » (4) مراعات كنند، ليكن جمال حقيقى آنان همان انجذاب به سوى جمال مطلق است وبايد در تحصيل آن دقّت كنند. ذات اقدس اله سرمايه رقّت قلب واحساس را براى آن نداده تا انسان در اثر چشم وهم چشمى براى مظاهر دنيا ولباس وزيور گريه كند، بلكه اينها سلاح مبارزه با كفو ولجاج وعناد واسباب تحصيل قرب وكمال است.

1. نساء،78 و79.

2. مفاتيح الجنان، دعاى كميل.

3. مفاتيح الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى.

4. غرر الحكم، فصل 37، روايت 5.

/ 78