خليل اسفندياري - روزنامه رسالت، خرداد 1385، ص 16انقلاب اسلامي ايران را عموم صاحب نظران، انقلابي فرهنگي ـ عقيدتي دانستهاند. تحولي كه به دنبال خود تعهدي تاريخي ـ جهاني و سرنوشت ساز به ارمغان آورد كه به موجب آن محصول برآمده از آن تحول ژرف در صدد تجديد حيات معنوي و اخلاقي بشريت است. اين ماهيت فرهنگي داشتن انقلاب اسلامي را ميتوان در نحوه وقوع، آثار و نتايج پس از آن و كلام و دغدغههاي رهبر و بنيانگذارش مشاهده كرد و استمرار اين نوع نگاه و توجه به تحول مزبور را در بستر زمان تاكنون در سياستها ـ راهبردها و روشهاي اجرايي و عملياتي مبتني بر انديشه و سيره امام خميني (ره) ملاحظه نمود. سياستها و راهبردهايي كه در صدد است تا ظرفيتها و تواناييهاي بالقوه انقلاب اسلامي براي سر دادن جهان به سمت زايش و رويش نوين را به فعليت كشاند.
تعريف و عناصر فرهنگ از نگاه امام خميني (ره)
نگاه امام به عنصر «فرهنگ» يك نگاه مبنايي و زيربنايي است، عنصر مهمي كه شكوفايياش ميتواند موفقيتهاي مستمر و مكرر را براي بشريت خسته از قطببنديهاي مبتني بر زر و زور به ارمغان آورد و داشتههاي آنان را در مسير صلاح و فلاح آنان به كار گيرد. چرا كه در انديشه ايشان همه انواع وابستگيهاي اقتصادي ـسياسي ـ نظامي ملتها به قدرتهاي استكباري در وابستگي فكري و فرهنگي آنها ريشه دارد و توجه به اين مهم نيز بايد به عنوان نقطه آغاز هرگونه حركت اصلاحي مدنظر قرار گيرد. در بيان بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران نجات ملت در فرهنگ و در دانشگاهها بايد طرح بشود.[1] و رأس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است.[2]امام خميني (ره) تا به آنجايي نقش عنصر استقلال فرهنگي در تعيين سرنوشت جوامع را فارغ از نوع مذهب و مليت آنان بالا ميبرد كه آن را منشأ استقلال و موجوديت هر جامعه قلمداد كرده فكر تحقق استقلال در ابعاد ديگر را با وابستگي فرهنگي محال و ساده انديش[3] ميخوانند.فرهنگ به معني باورها و اعتقاداتي كه زندگي شخصي و اجتماعي (افراد) يك جامعه با آنها روبروست.[4] در انديشه امام خميني (ره) عنصري است هجوم به آن، در رأس تمامي اهداف استعمارگران است. حضرت امام (ره) ضمن توجه به عنصر فرهنگ در معناي عام آن به طور اخص به تواناييها و شايستگيهاي فرهنگ موجود در جوامع شرقي كه عبارت از فرهنگ اسلامي است اشارات متعدد و مكرر داشته، خود فرهنگي را مطرح ميكنند كه بر مدار تعليمات اسلامي و اخلاقي انساني استوار شده است. فرهنگي كه به تعبير ايشان مترقيترين فرهنگ است كه (ملتهاي) شرق بايد به اين فرهنگ اسلامي تمام احتياجاتش را اصلاح نمايد.[5] براين مبنا، امام (ره) پايه گذار و پي ريز تفكري ميشود كه به اساس آن ميتوان با اتكاء به تواناييهاي خود، راه توسعه ملي را با اعمال و اصرار راهبرد عدم تعهد در قبال قدرتهاي بحرانزا طي نمود.