امام عسکری(علیهالسلام) و یاران ایرانیاش
یكى از رخدادهاى مهمّ و تأثیرگذارـ كه به عنوان نقطه عطف و سرفصل نوینى در پیشرفت فرهنگى این قلمرو به شمار مىرود ـ عبور پیشواى معصوم شیعه، حضرت امام رضا علیهالسلام از شهر نیشابور بود. این رخداد در گرایش بیشتر مردم، به سوى مكتب خاندان اهل بیت علیهمالسلام و تشیّع علوى، تأثیر ژرفى از خود به جاى نهاد.
مطلع
نیشابور ـ از شهرهاى بزرگ سرزمین پهناور خراسان ـ از پیشینه فرهنگى شكوهمندى برخوردار است. از دیر زمان، نام و شهرت آن، در رسانههاى مكتوب حدیثى، تاریخى و سیاسى این مرز و بوم ـ ایران اسلامى ـ زبانزد خاصّ و عامّ بوده است؛ به گونهاى كه در رهگذر گذشت زمان، صدها دانشور فرزانه، محدّث والامقام، عارف و شاعر برجسته، در آسمان فرهنگ این سرزمین، درخشیدند.
ناحیه نیشابور در سدههاى آغازین هجرى شامل حوزه بزرگى بود كه قلمرو بیهق ـ سبزوار فعلى ـ یكى از حدود آن به شمار مىرفت.1
یكى از رخدادهاى مهمّ و تأثیرگذارـ كه به عنوان نقطه عطف و سرفصل نوینى در پیشرفت فرهنگى این قلمرو به شمار مىرود ـ عبور پیشواى معصوم شیعه، حضرت امام رضا علیهالسلام از این شهر بود. این رخداد در گرایش بیشتر مردم، به سوى مكتب خاندان اهل بیت علیهمالسلام و تشیّع علوى، تأثیر ژرفى از خود به جاى نهاد. چنانچه محدّثان و مورّخان نامور جهان اسلام، نوشتهاند:
صدها راوى و فقیه، همراه با اقشار عظیم مردم، به گرداگرد امام معصوم شیعه جمع شدند و آن یادگار و فرزند پیامبر را بسان نگینى در میان گرفتند و گروه بسیارى از آنان، از شدّت عشق و مهر به خورشید ولایت، مىگریستند و حتّى ركاب مركب حضرت را مىبوسیدند.2
و سپس محدّثان نیشابور از آن بزرگوار درخواست كردند روایتى را بر آنان ایراد كند. حضرت رضا علیهالسلام در آن جمع بزرگ و شیدا، حدیثى را مطرح فرمود كه در اصطلاح دانشورانِ «علم حدیث» به حدیث «سلسلةالذّهب» معروف شد. تقریباً از این زمان بود كه دهها تن از كسانى كه جان آنان آكنده از مهر به خاندان اهلبیت علیهمالسلام بود، به محضر پیشوایان معصوم شیعه شتافتند و اخبار فراوانى را از آن سرچشمههاى زلال و موّاج فراگرفتند و آنگاه آموختههاى خویش را به عنوان گوهرى گرانبها از معارف دینى و مبانى دینشناسى، به یادگار نهادند.
این نوشتار، كوششى است در شناساندن چهرههاى محدّثان و عالمان شیعى از یاران امام حسن عسكرى علیهالسلام كه از خطّه نیشابور به محضر «خورشید بىغروب سامرّا» شتافته و یا از رهگذر مكاتبه و نامهنگارى، پیوند عمیق و ژرفى با حجّت خدا داشتند.
امام عسكرى علیهالسلام به یكى از یاران خود، در نیشابور مىنویسد:
«تو فرستاده و پیام رسان من هستى به ابراهیم بن عبده كه خدایش به او توفیق عنایت كند و اینكه انجام دهد آنچه را در آن نامه نوشتهام و به توسط محمد بن موسى نیشابورى فرستادهام.»
1. ابراهیم بن محمّد بن فارس نیشابورى
شیخ طوسى در اثر گرانسنگ خویش، كه در دانش رجال تألیف كرده است، او را در شمار یاران امام حسن عسكرى علیهالسلام و با عنوان نیشابورى یاد كرده است.3
شیخ كشّى، كه او نیز یكى از برجستهترین محدّث شناسان شیعى است، پیرامون منزلت و وجاهت او مىنویسد:
استادم عیّاشى سمرقندى مىگفت كه ابراهیم بن محمّد، شخصیّت بزرگى است كه از هرگونه منقصت و نقطه تاریك پیراسته است.4
بلكه برخى از پژوهشگران حوزه زندگینامه محدّثان شیعه، از شهید ثانی نقل نمودهاند كه او، ابراهیم بن محمّد را از راویان موجّه شیعى یاد نموده است.5
دو تن از شاگردان برجسته او عبارتند از: محمد بن مسعود عیّاشى، دانشور فرزانه و بلند مرتبه خطّه ماوراءالنّهر و محمّد بن حسن براثى.6
2. ابراهیم بن عبده نیشابورى
شیخ طوسى و دیگران، این راوى را از گروه یاران امام عسكرى علیهالسلام ، كه زادگاه او نیشابور است، به شمار آوردهاند.7
امام عسكرى علیهالسلام به یكى از یاران خود، در نیشابور مىنویسد:
«تو فرستاده و پیام رسان من هستى به ابراهیم بن عبده كه خدایش به او توفیق عنایت كند و اینكه انجام دهد آنچه را در آن نامه نوشتهام و به توسط محمد بن موسى نیشابورى فرستادهام.»
امام علیهالسلام در ادامه نامه مىفرماید:
«درود و رحمت خدا بر ابراهیم بن عبده باد. موالیان و پیروان ما اهلبیت علیهمالسلام در ناحیه نیشابور، حقوق و وجوه شرعیّه ما را به دست ابراهیم بن عبده، برسانند و سپس ابراهیم بن عبده مال ما را بفرستد نزد وكیل دیگر ما در شهر رى؛ ابوالحسین اسدى رازى، یا هركس را كه رازى او را به عنوان وكیل و نماینده ما معرّفى كند.»8
و نیز كشىّ چنین نگاشته است:
برخى از چهرههاى موجّه و راستگوى شیعه به رایم نقل كردند كه حضرت امام حسن عسكرى علیهالسلام نامهاى نوشت به ابراهیم بن عبده، بدین مضمون كه:
«او نماینده من است، حقّ و حقوق ما را از شیعیان ما بگیرد و آنان در مراعات تقوا و پرواپیشگى، بسیار بكوشند و حقوق ما را به ما برسانند و آنها را پرداخت نمایند به ابراهیم بن عبده نیشابورى و من به او اجازه دادم با رعایت صلاح و مصلحت، در آنها تصرّف كند. خداوند به او توفیق عطا كند و بر او منّت نهد تا از هر گونه لغزش و تقصیرى مصون بماند.»9
در نامهاى دیگر كه به عبداللّه بن حمدویه بیهقى مرقوم مىكند، مىفرماید:
«من، ابراهیم بن عبده را به عنوان وكیل و نماینده خود در اخذ وجوهات منصوب نمودم براى اینكه موالیان و شیعیان ما، حقوق واجب ما را به او بدهند و او مورد امانت و وثاقت است و دوستان ما در رعایت تقوا بسیار بكوشند.»10
در پایان، نقل این داستان، جالب و خواندنى است كه نشانى دیگر از ولایت پذیرى و ولایت مدارى اوست. شیخ كلینى در كتاب اصول كافى مىنویسد:
محمّد بن شاذان بن نعیم از خادم ابراهیم بن عبده نقل مىكند كه او گفت: در ایّام حجّ من همراه ابراهیم در بلنداى كوه صفا در مكّه ایستاده بودم، یك به اره حضرت امام مهدى علیهالسلام تشریف آورد و در كنار ابراهیم ایستاد و كتاب مناسك را از او گرفت و با او پیرامون امورى به گفت و گو پرداخت.11
از آنچه گفته شد، این نكته رخ مىنماید كه این محدّث نیشابورى در مرتبه والائى از وجاهت و بزرگى، قرار داشت؛ چنان كه یكى از فرزانگان حوزه مىگوید: از سخنان امام عسكرى علیهالسلام در شأن و جایگاه ابراهیم، بالاتر از عدالت و وجاهت، به دست مىآید.12
اى اسحاق! خداوند، ما و شما شیعیان ما را، در پرده لطف و عنایت خود، حفظ و حراست كند و خدا، پشتیبان تو باشد در همه امور زندگى. من نامه تو را خواندم ـ خدا تو را رحمت كند ـ و دانستم هرچه را نوشته بودى. ما امامان اهلبیت بر شما شیعیان لطف و عنایت داریم، و خرسند هستیم كه پروردگار برشما نعمتهایش را ببخشد.
3. اسحاق بن اسماعیل نیشابورى
شیخ طوسى و بسیارى از تراجم نویسان، او را از یاران حضرت عسكرى علیهالسلام نام بردهاند و شیخ طوسى بر مرتبه بلند این محدّث به صراحت سخن گفته و تمامى دانشوران علم رجال به گونهاى شفّاف او را مورد ستایش قرار دادهاند.13
زیباترین و ژرفترین ستایش از این یار امام، از ناحیه امام حسن عسكرى علیهالسلام انجام گرفته است. حضرت در نامه مشهورش به اسحاق بن اسماعیل، در نكوداشت او سنگ تمام گذاشت. این نامه مانند سایر نامهها و سخنان امامان معصوم علیهمالسلام در بردارنده بنیادىترین پندها و راهكارها در پیمودن راه كمال و قرب الىاللّه است. اینك گزیدهاى از این نامه مبارك تقدیم مىشود:
اى اسحاق! خداوند، ما و شما شیعیان ما را، در پرده لطف و عنایت خود، حفظ و حراست كند و خدا، پشتیبان تو باشد در همه امور زندگى. من نامه تو را خواندم ـ خدا تو را رحمت كند ـ و دانستم هرچه را نوشته بودى. ما امامان اهلبیت بر شما شیعیان لطف و عنایت داریم، و خرسند هستیم كه پروردگار برشما نعمتهایش را ببخشد.
كامل شدن نعمتها بر یك شیعه و پیرو ما، داخل شدن در بهشت است و هیچ نعمتى وجود ندارد مگر اینكه حقّش با ذكر الحمدللّه، انجام مىشود... .
اگر حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآلهوسلم و جانشینان معصوم او نبودند، شما مردم گمراه و سرگردان بودید. چون پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام را به جانشینى خویش برگزید، این آیه قرآن نازل شد: «الیوم اكملتُ لكم دینكم و اتممتُ علیكم نعمتى و رضیتُ لكم الاسلام دینا»14
اى اسحاق! این نامه را از موالیان و دوستان ما پنهان ندار؛ مگر از مخالفان، معاندان و دشمنان ما اهلبیت. دُرّ و گوهر را در زیر دست و پاى خنزیر، مریز كه آنان ارزش ندارند.15
امام عسكرى علیهالسلام در پایان مىفرماید:
سلام و درود بر توی اسحاق بن اسماعیل و بر همه دوستان و شیعیان ما امامان اهلبیت علیهمالسلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد.16
4. علىّ بن شجاع نیشابورى
شیخ طوسى این راوى را در شمار یاران نیشابورى امام عسكرى علیهالسلام به شمار آورده است.17
علاّمه مامقانى چنین مىگوید:
از سخن شیخ طوسى بر مىآید كه علىّ بن شجاع، از كسانى است كه ولایت امامان علیهمالسلام را پذیرفته و در راه آنان قدم نهاده است.18
5. عَمْركى بن علىّ بن محمّد بوفكى نیشابورى19
بىتردید، او یكى از چهرههاى عالیقدر و ماندگار تاریخ حدیث شیعه است؛ به گونهاى كه نام و روایات او در جاى جاى كتابهاى روایتى، مىدرخشد. زندگینامهنویس بىبدیل شیعه، نجاشى، در منزلت این محدّث نیشابورى چنین مىنگارد:
او یكى از بزرگان دانشوران شیعى و چهرههاى موجّه است. او استاد گروه زیادى از بزرگان حدیث است.20
شیخ طوسى پیرامون تبیین جایگاه او چنین مىگوید:
عَمْركى بن على، از یاران امام عسكرى علیهالسلام و نیشابورى است، گفته شده كه او، در شهر سمرقند، چند نفر افراد خدمتگزار را براى امام عسكرى علیهالسلام فراهم ساخت.21
كنیه این بزرگوار، ابومحمّد است و به گفته سیّد بن طاووس: نام او على و لقبش عَمْركى است كه اشتهار او بدین لقب است.22
و «بوفك» یكى از روستاهاى نیشابور بوده است.23
محمد بن احمد شاذانى كه بارها چنین مىگفت:
مالى ـ سهم مقدّس امام علیهالسلام ـ از حضرت حجّت علیهالسلام نزد من جمع شد، مال امام را به نزد آن بزرگوار فرستادم زمانى نگذشت كه پاسخ حضرت مهدى علیهالسلام از این قرار به دست من رسید: «آنچه فرستادى از مال شخصى خود كه این مقدار بود ـ حضرت مقدارش را تعیین فرمود ـ به ما رسید، خداوند از تو قبول فرماید.»
6. حمدان بن سلیمان نیشابورى
شیخ طوسى، او را در گروه یاران نیشابورى امام عسكرى علیهالسلام شمرده است.24
نجاشى، او را چنین معرّفى مىكند:
حمدان بن سلیمان ابوسعید نیشابورى، شخصیّت موجّهى است در میان دانشوران شیعه.25
شیخ طوسى در جاى دیگر مىنگارد:
حمدان بن سلیمان بن عمیره نیشابورى و مشهور است به تاجر.26
7. داود بن ابىزید نیشابورى
كنیهاش ابوسلیمان است. او با اینكه از یاران حضرت عسكرى علیهالسلام و از گروه راویان است، اشتغال به حرفه نجّارى هم داشته... و در به ارهاش گفتهاند: او انسان صادق اللهجه و راستگویى بوده است.27
8. محمّد بن احمد بن نعیم نیشابورى
كنیهاش ابوعبداللّه و لقبش شاذانى، از گروه یاران امام عسكرى علیهالسلام و اهلنیشابور است.
گفتهاند كه پدرش (احمد بن نعیم) پسر برادر فضل بن شاذان نیشابورى است و لقب «شاذانى» هم به همین مناسبت است.28
شیخ كشّى از استادش این گونه نقل مىكند كه گفت: شنیدم از محمد بن احمد شاذانى كه بارها چنین مىگفت:
مالى ـ سهم مقدّس امام علیهالسلام ـ از حضرت حجّت علیهالسلام نزد من جمع شد، مال امام را به نزد آن بزرگوار فرستادم ـ در عصر غیبت صغرا به واسطه بعضى از نوّاب ویژه حضرت ـ زمانى نگذشت كه پاسخ حضرت مهدى علیهالسلام از این قرار به دست من رسید: «آنچه فرستادى از مال شخصى خود كه این مقدار بود ـ حضرت مقدارش را تعیین فرمود ـ به ما رسید، خداوند از تو قبول فرماید.»29
همین رخداد را شیخ صدوق به گونهاى شفّافتر اكمال الدّین نقل كرده است.30 به هرحال، محمّد بن احمد بن نعیم یكى از نخبگان شیعى است كه پیوند عمیق و ژرفى با امام عسكرى علیهالسلام و فرزند بزرگوارش حضرت ولىّعصر علیهالسلام داشته است.
از ویژگىهاى او، این است كه یكى از برترین شاگردان فضل بن شاذان نیشابورى بوده و كتابهاى استاد خویش را روایت مىكرده است.31
9. محمّد بن موسى نیشابورى
او همان شخصیّت بزرگوارى است كه حضرت عسكرى علیهالسلام نامه مهمّ خود را به اسحاق بن اسماعیل ـ كه قبلاً به آن اشاره شد ـ توسّط وى به شیعیان نیشابور ارسال مىكند.32
و این، نشان گویائى است از امانتدارى، وجاهت و منزلت والاى او نزد امام زمانش.33
پی نوشت ها:
1. معجم البلدان، ج 1، ص 537، واژه بیهق. 2. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 135؛ كشف الغمّه، ج 2، ص 308؛ تاریخ نیشابور شهر فیروزه، ص 49 ـ 47؛ جغرافیاى كامل ایران، ج 1، ص 640. 3. رجال شیخ طوسى، ص 428، ش 10؛ رجال كشّى، ج 1، ص 122؛ جامع الروات، ج 1، ص 32. 4. رجال كشّى، ج 1، ص 122 و ج 2، ص 812، ش 1014. 5. تنقیح المقال، مامقانى، ج 1، ص 24؛ جامع الروات، ج 1، ص 32 6. رجال كشّى، ج 1، ص 122. 7. رجال طوسى، ص 428. 8. رجال كشّى، ج 2، ص 848. 9. همان؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 407. 10. رجال كشّى، ص 848. 11. اصول كافى، ج 1، ص 331، ح 6، »باب تسمیة من رأه». 12. ر.ك: تنقیح الرجال، مامقانى، ج 1، ص 25. 13. رجال طوسى، ص 429؛ رجال علاّمه حلّى، ص 11، ش 3؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 404؛ رجال كشى، ج 2، ص 848؛ تنقیح الرجال، ج 1، ص 111. 14. مائده / 3. 15. فلا تنثّرن الدُّرَّ بین اظلاف الخنازیر و لاكرامة لهم. 16. رجال كشّى، ج 2، ص 848. 17. رجال طوسى، ص 433؛ جامع الروات، ج 1، ص 586. | 18. تنقیح المقال، ج 2، ص 293. 19. رجال نجاشى، ص 215؛ رجال طوسى، ص 432، ش 7؛ رجال علاّمه حلّى، ص 131، ش 21. 20. رجال نجاشى، ص 215، چاپ داورى. 21. رجال طوسى، ص 432. 22. تنقیح المقال،ج 2، ص352. 23. رجال نجاشى، ص 215؛ رجال طوسى،ص 432؛ الكنى والالقاب، ج 2، ص 88. 24. رجال طوسى،ص 430، ش 4. 25. رجال نجاشى،ص 100. 26. رجال طوسى، ص 414. 27. همان، ص 430 و 415؛ رجال علاّمه حلّى، ص 68؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 100. 28. رجال طوسى، ص 438. 29. رجال كشى، ج 2، ص 814، ش 1017. 30. ر.ك: كمال الدین، ص 485، ح 5، باب «ذكر التوقیعات». 31. تنقیح المقال، ج 2، ص 55. 32. رجال كشّى، ج 2، ص 847. 33. تنقیح المقال، ج 3، ص 193. |
ابوالحسن ربّانى سبزوارى
بخش عترت و سیره تبیان