زوال نعمت، نتیجه غرور و زیاده خواهی
خیلی از اوقات دیده می شود عده ای به طمع افزودن مال و ثروت ، از انجام کارهای نیک و انفاق کناره گیری می کنند ، اما افسوس که به این نکته توجه ندارند که نه تنها با محروم کردن از دیگران مالی افزوده نخواهد شد ، بلکه سرانجام این کار باعث از بین رفتن کل دارایی خواهد بود .
قرآن در آیات خود ، داستان باغی بلازده را ذکر می کند که حكایت ارباب متنعمى است كه در پى كفران نعمت و طغیان، آن را از دست داده، متنبه و نادم گشته اند : « إِنّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحینَ وَ لا یَسْتَثْنُونَ فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ فَأَصْبَحَتْ کَالصَّریمِ ... قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنّا کُنّا ظالِمینَ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَلاوَمُونَ قالُوا یا وَیْلَنا إِنّا کُنّا طاغینَ عَسی رَبُّنا أَنْ یُبْدِلَنا خَیْرًا مِنْها إِنّا إِلی رَبِّنا راغِبُونَ کَذلِکَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ اْلآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ ؛ ما آن ها را آزمودیم ، همان گونه که "صاحبان باغ" را آزمایش کردیم ، هنگامی که سوگند یاد کردند که میوه های باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچینند و هیچ از آن استثنا نکنند ؛ امّا عذابی فراگیر (شب هنگام) بر (تمام) باغ آن ها فرود آمد، در حالی که همه در خواب بودند و آن باغ سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانی شد! ... گفتند : منزّه است پروردگار ما، مسلّماً ما ظالم بودیم! سپس رو به یکدیگر کرده به ملامت هم پرداختند، (و فریادشان بلند شد) گفتند: وای بر ما که طغیانگر بودیم ! امیدواریم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن به جای آن به ما بدهد ، چرا که ما به او علاقه مندیم! این گونه است عذاب (خداوند در دنیا)، و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است ، اگر می دانستند ». 1
برخى مفسران، این حادثه را به زمانى اندك پس از عروج حضرت عیسى علیه السلام و پیش از انتشار مسیحیت مربوط دانستهاند.2 بنا بر روایات این باغ ، بسیار سرسبز، پر ثمر،موسوم به ( صروان ) یا ( ضروان ) و یا ( رضوان ) و بنا بر قول مشهور در دو فرسخى شهر صنعاى یمن بوده است . در ابتدا ، پیرمردى مؤمن و نیكوكار از اهل كتاب سرپرستی و نگهداری از آن را در اختیار داشته و به شكرانه این نعمت، هنگام برداشت محصول، نیازمندان را خبر مى كرده است . آنان طبق عادت هر ساله، در باغ گرد هم مى آمدند و پیرمرد نیكوكار به مقدار نیاز خود و خانواده اش از محصول و میوه ها بر می داشت و مازاد آن را براى مستمندان مى گذاشت . برخى مفسران مى گویند : وى عایدات باغ را به سه بخش: هزینه هاى باغ ، سهم فقیران و قوت سالیانه خود و خانواده اش قسمت مى كرد .
بسیارى از ایتام ، بیوه زنان و درماندگان از محصول این باغ بهره مى بردند و او هرگز از ورود آنان به باغ و خوردن و بردن میوه ها جلوگیرى نمى كرد؛ از این رو خداوند نیز به باغ او بركت مى داد ؛ اما فرزندان او از سرآزمندى و طمع، پدر را از این كار باز مى داشتند . پس از مرگ پیرمرد، پسران وى وارث باغ شدند . آن سال به گونه اى بى سابقه، میوه و محصول فراوانى به بار آمده بود . صاحبان جدید باغ با دیدن فراوانى میوه ها دچار غرور و طغیان شده و آز و طمع بر آنان چیره گشت.
یكى از آنان گفت: پدرمان به سبب كهولت سن ، عقل خود را ازدست داده بود . ما به علت كثرت زن و فرزند ، خود به محصول و میوه هاى این باغ نیازمندتریم . وى پیشنهاد كرد كه دیگر به نیازمندان چیزى ندهند تا با برداشت محصولى بیشتر، هر ساله بر ثروت خود بیفزایند. یكى با سخن و دیگرى با سكوت خود وى را تأیید كردند، اما برادرى كه عاقل تر و صالح تر از دیگران بود، ناراحت شد و خداترسى، پایبندى به سیره و سنّت نیكوى پدر، زیانكار و محروم شدن از بركات باغ انتقام خدا از گنهكاران را به آنان گوشزد كرد و اینكه پیش از دچار آمدن به كیفر الهى ، از نیت نادرست خویش دست بردارند و ضمن طلب آمرزش، شكر نعمت باغ را با رعایت حقوق نیازمندان به جاى آورند؛ اما برادران، سخت برآشفته شده و به شدت او را مضروب و ناگزیر از همراهى كردند .
آن ها ابتدا ، نیازمندان را كه در موسم برداشت محصول و طبق عادت هر ساله به سراغ باغ آمده بودند ، با این بهانه كه هنوز هنگام برداشت نرسیده است، متفرق كرده و سرانجام در یكى از روزها هم قَسَم شدند كه حتماً در یك صبح زود، پیش از بیدار شدن مستمندان به سراغ باغ رفته ، با چیدن همه میوه ها، چیزى براى نیازمندان نگذارند.3
صاحبان باغ با این قصد و قرار قطعى به خانه هاى خود رفتند و خوابیدند تا صبح زود برنامه خود را عملى سازند، غافل از آنكه خداوند براى مجازات آنان و باطل كردن كید و مكرشان، تدبیرى دیگر كرده است. شب هنگام كه همه آنان در خواب بودند، خداوند به سبب ناسپاسى و تصمیم قطعى آنان بر منع حقوق مستمندان و عذاب فراگیری، آتشى انبوه و صاعقه اى عظیم از آسمان فرو فرستاد و سراپاى باغ، گیاهان، میوه ها، شاخ و برگ و تنه درختان در آتش بلا سوخت و سیاه شد؛ بهگونه اى كه از آن باغ سرسبز و پرثمر، جز مشتى زغال و خاكستر سیاه بر جاى نماند. 4
صاحبان باغ ، بىخبر از آمدن بلا ، صبح زود از خواب برخاستند و یكدیگر را صدا زدند كه اگر قصد چیدن میوه ها را دارید ، تا دیر نشده به سوى باغ و كشتزار خویش بشتابید . آنان براى جلوگیرى از آگاهى و ورود نیازمندان به باغ ، شتابان و دور از چشم دیگران ، حركت كردند و در بین راه نیز آهسته به یكدیگر تأكید مى كردند كه مراقب با خبر شدن فقیران و ورود آنان به باغ باشند و آن روز به هیچ وجه احدى از آن ها را به باغ راه ندهند .
آنان با تصمیم جدى مبنى بر ممانعت از ورود مستمندان، چیدن همه میوه ها و با تصور اینكه مى توانند چنین كارى را انجام دهند ، به طرف باغ رفتند ؛ اما آنجا كه رسیدند، دیدند همه درختان و میوه ها سوخته و هیچ اثرى از آن همه سرسبزى بر جاى نمانده است . آنان ابتدا باغ خود را نشناختند و گمان كردند كه راه را گم كرده اند ، اما پس از تأمل ، دریافتند كه آنجا همان باغ آن هاست . اما پس از لحظاتی دریافتند که راه را گم نكرده اند ؛ بلكه به سبب نیت و تصمیم ناپسند خویش گرفتار بلا شده و خودشان به جاى مستمندان از همه چیز (اصل باغ، عایدات و پاداش صدقات) محروم گشته اند .
با دریافت حقیقت، برادرى كه عاقل تر و بهتر از همه بود، به آنان گفت: آیا به شما نگفتم كه به یاد خدا باشید، طلب آمرزش كنید و با محروم ساختن مستمندان، كفران نعمت نكنید؟ امّا شما گوش ندادید و بر تصمیم نارواى خویش پاى فشردید . آن ها با تأیید سخنان برادر خویش، پذیرفتند كه منع حقوق مستمندان و غفلت از یاد خدا، باعث نابودى باغ شده است و آن ها بر خود و دیگران ستم كرده اند، وگرنه خداوند ، منزّه از آن است كه با این كار بر آنان ستم روا دارد. 5
خداوند ، در آیات قبل از این آیات ـ 17 تا 33 سوره قلم ـ غرّه شدن برخى از سران شرك به ثروت انبوه و فراوانى فرزند ، خود برتربینى و تكذیب و طغیانگرى آنان را بیان كرده است .
سپس با روایت داستان اصحاب الجنّه كه گویا مكیّان با آن آشنا بودهاند ، تصویر كوتاهى از شخصیت فكرى و رفتارى ارباب متنّعمى كه به جاى شكر نعمت و بندگى خدا ، گرفتار آزمندى و غرور شده و با طغیان ، نعمت را از دست داده اند ، تصویر می کند و بهره هاى دنیوى مشركان را نیز همانند باغ اصحاب الجنّه ، زمینه ابتلا و امتحان می شمارد. 6
زهرا رضائیان
بخش قرآن تبیان
پی نوشت ها:
1. قلم ، 33-17
2. تفسیر قرطبى ، ج18، ص156
3. ر.ک: كشف الاسرار، ج10،ص194؛ نمونه، ج24، ص393؛ قصص الرحمن، ج4، ص649؛ روضالجنان، ج19، ص355؛ تفسیر قمى، ج2، ص401؛ كشفالاسرار، ج10، ص194؛ تفسیر قرطبى، ج18، ص156؛ التبیان، ج10، ص79؛ مجمعالبیان، ج9، ص505؛ التحریرو التنویر، ج29، ص80؛ تفسیر قرطبى، ج18،ص156؛ الدرالمنثور، ج8، ص250 و الكشاف، ج4، ص590
4. ر.ک: قلم: 25-19؛ التحریر و التنویر، ج29، ص82؛ تفسیر قرطبى، ج18، ص156؛ مجمعالبیان، ج9، ص505؛ المیزان، ج19، ص374؛ تفسیر مراغى، ج2، ص34؛ نمونه، ج24، ص399.
5. ر.ک: جامعالبیان، مج14، ج29، ص38؛ التبیان، ج10، ص80؛ الكشاف، ج 4، ص 590؛ كشفالاسرار، ج10، ص193؛ قصص الرحمن، ج4، ص651؛ المیزان، ج19، ص374؛ تفسیر ابنكثیر، ج4، ص433؛ روضالجنان، ج19، ص359؛ تفسیر ابىالسعود، ج9، ص16و تفسیر مراغى، ج29، ص37
6. ر.ک: دائرة المعارف قرآن ، ج3