تبیان، دستیار زندگی
پخش سریال فاخر مختارنامه فرصتی خجسته به دست داد تا بار دیگر، جریان ها و وقایع سرنوشت ساز دهه 60هجری تحلیل و ریشه یابی شده از رهگذر ارزیابی چهره های موثر در این جریان ها، چراغ بصیرتی فراروی راه پرفراز و نشیب آینده مان افروخته گردد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مختار، دست به دامان یزید

مختار

اشاره:

پخش سریال فاخر "مختارنامه" فرصتی خجسته به دست داد تا بار دیگر، جریان ها و وقایع سرنوشت ساز دهه 60هجری تحلیل و ریشه یابی شده از رهگذر ارزیابی چهره های موثر در این جریان ها، چراغ بصیرتی فراروی راه پرفراز و نشیب آینده مان افروخته گردد.

شخصیت هایی چون مختار و میثم تمار به عنوان چهره هایی انقلابی و تاثیر گذار در وقایع پس از عاشورا، همواره مورد تحلیل و واکاوی اهل تاریخ بوده اند. در این میان اما قیام تمّار مهمتر از قیام مختار بود هرچند کسی را سر نبرید و نکشت ولی بنی امیه را رسوا کرد.

" تمّار " و "مختار"  دو دوستدار ولایت بودند ؛ میثم تمّار، مسلمانى فداکار و شیعه اى وفادار و خالص بود، تمّار مفسر قرآن و عاشق ولایت بود و در زمانی که احساس می کرد باید بسوزد پروانه وار سوخت اما مختار مردی سیاستمدار و سرداری شجاع بود که لقب کیاست را از علی ع نیز به عنوان سابقه ای مثبت به همراه داشت اما شیوه این دو مجاهد و یار راستین ائمه اطهار در زمان حضرت امام حسین ع نه تنها جالب توجه و قابل تامل بلکه عبرت انگیز است.

نتیجه ای که از این نوشتار زاییده می شود این است که :

در زمان حاضر، ولایت، سربازانی چون تمّار می خواهد نه مختار

الف: میثم تمّار

میثم، فرزند یحیى، ابتدا غلام زنى از طایفه بنى اسد بود، حضرت على(ع) او را خرید و آزاد کرد. وى در زمان پیامبر نیز مى زیست; هر چند در حوادث زمان آن حضرت یادى از او نشده، اما او را از اصحاب پیامبر(ص) به شمار آورده اند. میثم تمّار ، در طول هم نشینی اش با حضرت علی علیه السلام اخبار غیبی فراوانی از حضرت شنید و در موارد متعددی آن را باز گو می کرد. افشاگری ها و موضع گیری های ستودنی میثم تمّار در مقابل دستگاه حاکم جور، زمامداران وقت را برآشفت و در صدد دستگیری او برآمدند تا از رسوایی بیشتر بنی امیه جلوگیری کنند.

میثم تمّار در ادای تکلیف مختار نبود و خود را مجبور به ادای تکلیف می دانست اما مختار بدور از احساس تکلیف مصلحت سنجی کرد و با اختیار از تکلیف سر باز زد

شجاعت تمّار

پس از دستگیری میثم تمّار ، او را نزد عبیداللّه بن زیاد، والی کوفه بردند. میثم با شجاعت تمام و بدون ترس و وحشت،در مقابل ابن زیاد ایستاد و یک بار دیگر، ایستادگی و استواری حق در مقابل باطل را به نمایش گذاشت. عبیداللّه از میثم پرسید: خدایت کجاست؟ فرمود: در کمین ستمگران است و تو یکی از آنها هستی. ابن زیاد میثم را تحت فشار قرار داد تا از مولای متقیان امیرمؤمنان بیزاری جوید، ولی میثم زیر بار خواسته او نرفته، تمام شکنجه ها را تحمل کرد؛ ولی کوچک ترین جسارتی به مولا و مقتدای خود نکرد. ابن زیاد پرسید: شنیده ام که علی کیفیت مرگ تو را گفته است؟ میثم جواب داد: آری، حضرت به من فرمود: تو را شخص پست و مزدور و پسر زن بدکاره ای دستگیر می کند و دست و پا و زبانت را می بُرد. ابن زیاد با شنیدن این حرف ها خشمگین شد و دستور داد دست و پای میثم را قطع کرده، ولی زبانش را نبرند تا به گمان ناقص او، دروغ امام علی علیه السلام آشکار شود.

قیام تمّار

میثم تمّار که با دست ها و پاهای بریده، بر بالای دار بود، فرصت را غنیمت شمرده و نهایت عشق و ارادت خود را به مولا و مقتدای خویش و خشم و کینه خود را به دشمنان اهل بیت به نمایش گذاشت. او با همان حالت شروع به سخنرانی کرد و با صدای بلند مردم را مورد خطاب قرار داده و فرمود: «ای مردم، هر کس می خواهد احادیث یادگاری از سرچشمه زلال علوم اسلامی، علی بن ابی طالب بشنود، به سوی من بشتابد که به خدا سوگند از آنچه از امروز تا روز قیامت انجام خواهد شد، به شما خبر خواهم داد و هر فتنه و آشوبی که تا روز قیامت بر پا خواهد شد، با شما در میان می گذارم». مردم زیادی گرد او جمع شده و به سخنان او گوش دادند. وقتی این خبر به دار الاماره رسید، ابن زیاد دستور داد افساری بر دهان او بزنند. میثم، با همان حال، به افشاگری های خود بر ضد دستگاه ظالم بنی امیه ادامه داد تا اینکه به دستور ابن زیاد، زبانش را قطع کردند و با این حرکت، حقانیت و درستی گفتار امیرمؤمنان به اثبات رسید.

ب: مختار

اما مختار محب ولایت بود و شهرت شهامت و شجاعتش در شمشیر زنی مثال زدنی بود قدرت عمومی مختار در بازوانش بود و به علت درنگ در وقت شناسی به ابزار بصیرت مجهز نشد.

مختار از قبیله ثقیف؛ کـه قبیله مشهـور و گسترده‌اى از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، می‌باشد. پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـى است که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد. وى یکى از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش  کـسـرى(ایـران) در زمـان عمر بود.

مصلحت اندیشی مختار

مختار

مختار در زمان حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام به علت غلبه هیاهوی تبلیغاتی معاویه به زندگی عادی خود مشغول شد و از یاری به امام حسن مجتبی استنکاف ورزید و در زمان امام حسین علیه السلام هم علیرغم اینکه میزبان و یار موثق حضرت مسلم (ع) شد وبه اطراف کوفه برای تجهیز ارتش مسلم بن عقیل قیام کرد هنگام خطر مصلحت سیاسی را بر تکلیف مرجح، ترجیح داد و به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: "تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟"مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم."1 عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وى پناهنده شده است.ابن زیاد کمى آرام گرفت و گفت: "اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را مى‌زدم." و دستور داد مختار را به زندان افکندند. همچنان در زندان بود تا امام حسین(ع) به شهادت رسید.2

مختار و طلب عفو از یزید

طلب عفو مختار به دستگاه اموی به اینجا هم ختم نشد مختار بار دیگر زائدة بن قدامه را محرمانه نزد شوهر خواهرش، عبدالله فرزند عمر بن خطّاب، به مدینه فرستاد و به او گفت: که ماجرا را به عبدالله بگوید و او از یزید برایش تقاضاى عفو کند.عبدالله، شوهر صفیه - خواهر مختار - بود. یزیـد و دیگر اموى‌ها برایش احترام قائل بودند. او نامه‌اى براى یزید فرستاد و براى مختار، که دامادش بود، تقاضاى بخشش کرد. یزید هم بلافاصله، نامه‌اى به ابن زیاد نوشت که به محض رسیدن این نامه، مختار را از حبس آزاد کند.مختار، که در یک قدمى مرگ بود، با نامه یزید نجات یافت و ابن زیاد او را خواست و به او گـوشـزد کـرد: اگر نامه امیرالمؤمنین(یزید)!! نبود،تو را مى‌کشتم. حالا برو و در کوفه نمان. مختار به ابن زیاد گفت: بسیار خوب، من براى انجام عمره به مکه مى‌روم و با این بهانه به نزد ابن زبیر آمد.3 عمال ابن زبیر هم مختار را دستگیر کردند و به زندان انداختند.4 مختار بـراى دومـیـن بـار بـه زندان افتاد. گوینـد زندانى شدن مختار همزمان با قیام توّابین بود.5 مجددا مختار از زندان براى شوهر خواهر خود، عبدالله بن عمر نامه‌اى نوشت و همانند گذشته، از زندان آزاد شد، اما با قید ضمانت.مختار پس از چند ماه زندانى شدن توسط عمال ابن زبیر، خلاصى یافت، و با یک حرکت حساب شـده مشغول برنامه‌ریزى براى قیام شد و جمعى از سران شیعه و بقایاى توابین از طرف او مامور شدند تا از مردم بیعت بگیرند.

ج: مقایسه دو شخصیت

1- تمّار و مختار هر دو از یاران ولایت بودند یکی در انتشار دین با تفسیر و کلام اقدام می کرد و دیگری از سرداران شمشیر زن شجاع اسلام بود.

2- در اسلام بصیرت بر شمشیر اولویت دارد زیرا ؛ میثم تمّار در اواخر عمر شریفش عازم حج شد و در آنجا به خدمت ام سلمه رسید. همسر پیامبر از اسم او پرسید، میثم اسم خود را برای خانم بیان کرد. ام سلمه فرمود: بارها شنیدم که رسول خدا با امیرمؤمنان راز دل می گفت و از تو گفت وگو می کرد. این حکایت ام سلمه، نشانه عظمت میثم در نظر حضرت رسول است که بارها و بارها درباره او با حضرت امیر گفت وگو کرده است.

3- بصیرت بخشی و مبارزات خستگی ناپذیر میثم تمّار و حق گویی های او، و نیز عشق و ارادت به خاندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از او شخصیتی به یاد ماندنی و دوست داشتنی ساخت که مورد مهر و محبت امامان معصوم قرار گرفته است. سرور و سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام همواره از میثم به نیکی یاد می کرد؛ چنانکه ام سلمه خطاب به میثم فرمود:«ای میثم، حسین همواره از تو سخن می گوید». امام باقر علیه السلام نیز می فرماید: «من میثم را بسیار دوست می دارم». پیشوای ششم، امام صادق علیه السلام نیز از او به تجلیل یاد کرده، برای او درود می فرستاد. البته در مورد مختار نیز روایتی هست:

عبدالله بن شریك می گوید روز عید قربان نزد امام محمدباقر(ع) رفتم و در مجلس ایشان نشسته بودم كه مردی از اهل كوفه وارد شد. مرد كوفی اصرار داشت بر دست امام(ع) بوسه زند و ابراز ارادت بسیار كرد. حضرت از او پرسیدند؛ تو كیستی؟مرد كوفی عرض كرد؛ من «ابومحمد، حكم بن مختار» هستم. امام (ع) او را در كنار خود نشانید و تكریم كرد. فرزند مختار گفت؛ ای پسر رسول خدا(ص) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولی به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرمایید را حق می دانم. حضرت پرسیدند؛ مگر درباره پدرت چه گفته اند؟ و حكم بن مختار در پاسخ گفت؛ می گویند پدرم كذاب بوده است! امام محمدباقر(ع) فرمودند؛ سبحان الله ! آیا مختار نبود كه به خونخواهی اهل بیت پیامبر خدا(ص) قیام كرد و كشندگان ما را كشت؟...

4- میثم تمّار به جرم بصیرت بخشی شهید شد اما مختار اگر چه به جمع آوری سپاه علیه ابن زیاد و یزد اقدام کرد با عفو یزید و یارانش دو مرتبه از زندان آزاد شد.

5- میثم تمّار از خانواده ای فقیر و مستضعف بود که از نژاد عجم بود که به خاطر نژادش مورد تمسخر اعراب هم بود اما مختار به خاطر انساب و اشرافش ،آقا زاده ای بود که حتی در دستگاه یزید نیز نفوذ داشت.

6- هنگام مواجه این دو عنصر شیعه ، میثم تمّار که همه هستی و دارایی اش دفاع از ولایت بود و شرایط را برای دفاع مساعد می دید از اندیشه خود دفاع کرد اما این سردار شجاع در مقابل سخنان بی شرمانه ابن زیاد و شمشیری که بر چشمش نواخته شد سخنی به میان نیاورد.

7- مختار مرد سیاست بود و با سیاستمداری به دنبال عبور عقلانی از فضای پلیسی یزید بود و با سکوت خود و پوزش خواهی از دستگاه جور حکومت ظالمان را مشروع ساخت اما تمّار آنان را فرزندان نامشروعی می دانست که در انسان بودنش نیز تردید انداخته بود.

8- مهمترین تفاوت مختار و تمّار در خط تردید است که یک عنصر ژنده پوشی مثل تمّار به عمقی از بصیرت می رسد که کیسه های زر ،چاله های مذاب و دارهای آویخته دست و پای بریده و زبان از کام کشیده او را نمی ترساند و همانطوری که به مقتدا و مولایش علی ع قول داده است در اثر فشار ابن زیاد به فحاشی روی نمی آورد،اما خط تردید مختار اشراف زاده را چنان می شکند که چاره ای برای رهایی از آن تحقیر نمییابد جز آنکه بر دستگاه جور یزید پس از ? سال بشورد.

ولایت سربازانی را می خواهد که نه تندتر از ولی و نه کند تر از او حرکت کنند.معتدل و همراه

مختار ثقفی

9- دفاع تمّار از ولایت اگرچه با کشتن کسی از دستگاه جور همراه نبود اثر گذار تر از قیام مختار بود زیرا دفاع میثم در وقت مقتضی بود و نوعی زمان شناسی در قیام تمّار بود. اما مختار 5 سال بعد از حادثه خونین کربلا و یکسال بعد از نهضت «توابین» خود را با انتساب با هدف خونخواهی حسین بن علی علیه السلام و انتقام از قاتلان شهدای کربلا قیام کرد .مختار بعد از تسلط بر حکومت، قاتلان واقعه کربلا را کشت و نیروهایی به اطراف فرستاد تا هم در مناطق دیگر غالب شده و هم جنایتکاران آنجا را به کیفرشان برساند. مدتها این تحرکات و نبرد با طرفداران بنی امیه به طول انجامید. شمار کشته شدگان در قیام مختار را بر 3000 نفر گفته اند از جمله: عمربن سعد و پسرش شمربن ذی الجوش، حکیم بن طفیل، زیادبن مالک، خولی، منقذبن مره، عبدالله بن اسید، سنان، زیدبن رقاد، مالک بن بشر، حرمله، عمروبن حجاج، ربیعة بن مخارق (فرمانده نیروهای ابن زیاد).

د: نکات

در سال گذشته تمّار ها را دیدید و در سالهای آینده مختارهایی را خواهی دید که بیایند به جبران بی بصیرتی خویش دست به اقداماتی بزنند که دل خود را خنک کنند اما دیگر وقت گذشته است.

- ولایت سربازانی مثل تمّار را می خواهد که به وقت مبارزه زبان گویای ولی باشند نه با مصلحت سنجی سیاسی خود را از دفع فتنه ها کنار بکشند وبرای آبروی خود جان ولی را به خطر بیاندازند.

- ولایت سربازانی بصیر می خواهد که زبانش برنده تر از شمشیرش باشد و لحظه ای با جائران کنار نیایند.

-ولایت سربازانی را می خواهد که امان نامه از دشمن نگرفته باشند هرچند که بعد پشیمان شوند.

- ولایت سر بازانی را می خواهد که همه قدرتشان به قدرت اشرافی و شمشمیرشان نباشد .

-ولایت سربازانی را می خواهد که نه تندتر از ولی و نه کند تر از او حرکت کنند.معتدل و همراه

- قیام تمّار مهمتر از قیام مختار بود هرچند کسی را سر نبرید و نکشت ولی بنی امیه را رسوا کرد

-نکته آخر اینکه میثم تمّار در ادای تکلیف مختار نبود و خود را مجبور به ادای تکلیف می دانست اما مختار بدور از احساس تکلیف مصلحت سنجی کرد و با اختیار از تکلیف سر باز زد

نوشته‌ی: فرهاد مهدوی، مشرق نیوز

فرآوری: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان


منابع:

1 -مقتل الحسین(ع) ، ابى مخنف، ص 268-270.

2 - انـسـاب الاشـراف، ج 6، ص 376- 377؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 116؛ مقتل ابى مخنف، ص 271؛ البدایة والنهایة، ج 8، ص 249.

3- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 169-170.

4- تـاریـخ طـبـرى، ج 5، ص 581 و ج 5، ص 58؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.

5- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.