تبیان، دستیار زندگی
مقاله ای از مرحوم علامه آیت الهج محمد تقى جعفرى که با عنوان «حقوق حیوانات در فقه اسلامى» در کتاب «رسائل فقهى» ایشان به چاپ رسیده است و تبیان آن را با اندکی تغییر، تقدیم به محققان حوزه و دانشگاه در زمینه فقه و حقوق اسلامی می نماید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حقوق حيوانات در فقه اسلامى

علامه جعفری

چهره مرحوم علامه آيت الله  محمد تقى جعفرى (ره)، بیشتر در ابعاد فلسفه، عرفان، تحليل جهان بينى‏ها، انسان شناسى، مولوى شناسى و تفسير نهج البلاغه شناخته شده است و احاطه و اشراف كم نظير ايشان بر مسايل فقهى و حقوقى اسلام، بر بسیاری از افراد پوشیده مانده است؛ زیرا به رغم آن كه حضرت استاد در حوزه‏هاى علميه در عرصه فقه از جايگاه والایی برخوردار بودند و براى كسب مدارج و مراتب اعلاى حوزوى شرايط مساعدی داشتند؛ بنا به ضرورت زمان، به موضوعات مورد نياز دانشگاهيان و جامعه علمى كشور، در زمينه معارف اسلامى و جهان‏بينى‏ها، اهتمام ورزيدند.

مقاله ای که در پیش رو دارید رساله ای از این فقید سعید است که با عنوان «حقوق حيوانات در فقه اسلامى» در کتاب «رسائل فقهى» ایشان به چاپ رسیده است و تبیان آن را با اندکی تغییر، تقدیم به محققان حوزه و دانشگاه در زمینه فقه و حقوق اسلامی می نماید.

مقرّراتى که در ديگر اقوام و ملل ديده براى حيوانات ديده می شود، جنبه عاطفى محض انسان ها بوده و هيچ عامل تضمين و تأمين الزامى ندارد.

در قوانين حقوقى كه پيش از اسلام در جوامع و ملل رايج بوده‏اند، حقوقى براى حيوانات ديده نمى‏شود؛ اگر هم مقرّراتى پيش از اسلام و پس از اسلام در ديگر اقوام و ملل تا قرن اخير ديده شود، انگيزه‏اى جز احترام به احساسات خود انسانها نداشته است؛ به عبارت روشن‏تر جنبه عاطفى محض انسان ها بوده و هيچ عامل تضمين و تأمين الزامى ندارد و در حقيقت نوعى مقرّرات احساساتى و غير الزامى را در باره حيوانات مراعات نموده‏اند.

در اروپاى قرن اخير حركاتى در باره حمايت از حيوانات مشاهده مى‏شود كه همان طور كه اشاره كرديم، مستند به عاطفه محض است و از انگيزه اصيل حقوقى برخوردار نمى باشد.

در دين اسلام جان هر جاندارى مادامى كه عامل ضرر بر انسان ها نباشد، محترم است و اين احترام منشأ وضع قوانين حقوقى در باره حيوانات گشته است. ما به طور اختصار زمينه فقه اسلامى را در باره اين قوانين مطرح مى‏كنيم:

1. هر جاندارى كه در اختيار كسى قرار بگيرد، بايستى وسايل زندگى آن جاندار را تأمين نمايد. كلمه جاندار شامل همه انواع حيوانات است، مگر حيواناتى كه آزار و ضررى به انسان وارد كنند، مانند عقرب و افعى و مار كه بالذّات موذى مى‏باشند و مانند سگ هار و ديگر حيوانات بيمار كه بيمارى آنها علاج ناپذير و موجب ضرر مى‏باشد. بنا بر اين، احكام حقوقى مقرّر شامل هر حيوانى مى‏باشد، خواه گوشتش خوردنى باشد يا نه، بلكه خواه به نحوى از انحاء قابل بهره بردارى باشد يا نه.

2. قرار گرفتن جاندار در اختيار كسى كه موجب احكام حقوقى است، شامل ملك و امانت و عاريه و ديگر اختيارات مى‏باشد.

3. مقصود از وسايل زندگى، اعم از خوراك و پوشاك و آشاميدنى و مسكن و دارو و... است.

گاو

4. اگر حيوان بتواند در مراتع و ديگر جايگاه‏هاى قابل تغذيه، زندگى خود را تأمين نمايد، مالك حيوان مى‏تواند آن را براى چريدن و آشاميدن رها كند و اگر حيوان نتواند از آن جايگاه‏ها زندگى خود را تأمين نمايد، واجب است مالك، وسايل معيشت حيوان را آماده كند. هم چنين اگر حيوان نتواند به حد كافى تغذيه خود را اداره كند، واجب است مالك بقيه تغذيه او را به حد كفايت تأمين نمايد.

5. اگر صاحب حيوان از انجام وظايف فوق خوددارى كرد؛ حاكم [شرع]، نخست او را ارشاد مى‏كند و او را به اداره زندگى حيوان مجبور مى‏سازد.

6. اگر صاحب حيوان از اطاعت حاكم تمرّد نمايد، بايد حاكم راه‏هاى ديگرى انتخاب كند كه حيوان را از فشار زندگى نجات بدهد، مانند فروش حيوان و يا ذبح آن - اگر گوشت آن خوردنى باشد- و يا رها كردن حيوان، تا ديگران معيشت آن را به عهده بگيرند.

تبصره: اگر رها كردن حيوان موجب تزاحم تصرف كنندگان باشد، حاكم مى‏تواند حيوان را به يك بار يا تدريجا بفروشد و قيمت آن را به صاحب مال بدهد.

7. اگر زندگى حيوان با يكى از راه‏هاى فوق تأمين نگردد؛ حاكم به جاى صاحب‏ مال، اقدام به تأمين زندگى حيوان مى‏نمايد و به هر نحوى كه وضع حيوان مقتضى است و امكانات موجود براى رهايى آن اجازه مى‏دهد، عمل مى‏كند.

8. در صورت امتناع صاحب حيوان، حاكم مى‏تواند [مقداری] از ساير اموال صاحب حيوان [را] فروخته و معيشت آن [حیوان] را تأمين نمايد. و اگر تأمين زندگى حيوان با اجاره دادن آن امكان پذير باشد، حاكم مى‏تواند آن را به اجاره بدهد.

تبصره: صاحب جواهر (ره) مى‏گويد: به مجرد اين كه صاحب حيوان از اداره زندگى حيوان امتناع بورزد و هيچ راهى را براى رهايى جاندار انتخاب نكند، حاكم مجبور نيست كه صاحب حيوان را به اداره زندگى حيوان اجبار نمايد، بلكه حاكم به جهت ولايتى كه دارد، اقدام به تأمين حيات جاندار مى‏نمايد.

9. اگر مواد [و غذای مورد نیاز برای] معيشت حيوان در نزد صاحب حيوان وجود نداشته باشد و شخص ديگرى آن مواد را داشته باشد واجب است كه صاحب حيوان آن مواد را بخرد.

10. اگر كسى كه ماده معيشت حيوان در نزد او است از فروش آن ماده امتناع بورزد، جايز است صاحب حيوان در موقع ضرورت آن را با ضمانت مثل همان ماده يا قيمت آن، غصب نمايد، [همـ]چنان كه غصب ماده ضرورى معيشت براى انسان جايز است.

اين فتوى از شهيد دوم در كتاب مسالك است.

تبصره 1: غصب ماده ضرورى معيشت براى ابقاى حيوان، هنگامى جايز است كه خود صاحب آن ماده و يا حيوانى كه در اختيار او است، احتياج حياتى به آن ماده نداشته باشد.

تبصره 2: مواد ضرورى معيشت شامل دارو و ديگر وسايل ادامه حيات نيز مى‏باشد.

گاو

11. اگر جاندار، بچه شير خوار داشته باشد؛ بايد به اندازه كفايت تغذيه بچه، شير در پستان مادر نگهدارى شود. لذا اگر شير مادر فقط به اندازه احتياج تغذيه بچه‏اش بوده باشد، دوشيدن شير مادر حرام است. بعضى از فقهاى اهل سنت گفته‏اند: آن چه كه واجب است نگهدارى شير به اندازه رمق بچه است، يعنى فقط زنده ماندن بچه حيوان كافى است. صاحب جواهر مى‏گويد: ضعف اين فتوى روشن است.

12. اگر دوشيدن شير براى حيوان ضرر داشته باشد، مانند اين كه حيوان نتواند از تغذيه كافى اشباع شود، حرام است.

13. در صورتى كه دوشيدن حيوان ضررى به خود او يا بچه او نداشته باشد؛ دوشيدن شير واجب است، زيرا در صورت ندوشيدن شير، مال مفيد اسراف مى‏شود و به هدر مى‏رود.

14. نبايد شير را تا آخرش دوشيد، زيرا حيوان اذيّت مى‏شود.

15. سزاوار است كه كسى كه شير را مى‏دوشد ناخن هاى انگشتانش را بگيرد تا حيوان اذيت نشود.

16. بايستى مقدارى از عسل در كندوى عسل بماند، تا زنبوران گرسنه نمانند.

17. هر گونه آزار حيوان ممنوع است، مانند گذاشتن بار سنگين بر پشتش، و اجبار حيوان به حركت سريع كه موجب اذيت حيوان بوده باشد و زدن حيوان بيش از اندازه احتياج.

اگر جاندار، بچه شير خوار داشته باشد؛ بايد به اندازه كفايت تغذيه بچه، شير در پستان مادر نگهدارى شود. لذا اگر شير مادر فقط به اندازه احتياج تغذيه بچه‏اش بوده باشد، دوشيدن شير مادر حرام است.

18. دشنام و لعنت به حيوان و زدن به صورت آن، ممنوع است. (امير المؤمنين عليه السّلام فرموده است: خدا لعنت كننده كسى است كه حيوان را لعنت مى‏كند.)

19. زدن در موقع رم كردن حيوان به اندازه احتياج جايز است، ولى زدن در موقع لغزيدن حيوان ممنوع است.

20. شكار حيوانات براى تفريح و بدون احتياج حرام است، به همين جهت سفر كسى كه براى تفريح به شكار مى‏رود، سفرش معصيت است و بايد نماز را تمام بخواند.

21. وادار كردن حيوانات به جنگ با يكديگر مكروه است. و در صورت اضرار مى‏توان گفت حرام است.

22. شكار جوجه پرندگان در آشيانه مادامى كه به پرواز در نيامده است، حرام است، زيرا جوجه در آشيانه در پناه خدا است.

23. در مواردى كه وسيله حيات به يكى از چند حيوان كفايت كند، به طورى كه يكى از آنها با آن وسيله مى‏تواند نجات پيدا كند و بقيه هلاك خواهند شد. مانند اين كه‏ مقدارى آب داريم كه فقط يكى از حيوانات را مى‏تواند نجات بدهد. اين فرض بر دو گونه است:

الف) حيواناتى كه از همه جهات حياتى مساوى بوده باشند، در اين صورت مكلّف در به كار بردن وسيله حيات براى ادامه زندگى هر يك از حيوانات كه داراى جهات حياتى مساوى هستند، مخيّر است.

ب) حيواناتى كه از همه جهات مساوى نبوده باشند، مانند سگ غير مضر و گوسفند؛ بدان جهت كه پايان دادن به حيات گوسفند با ذبح شرعى، امرى قانونى است ولى مردن سگ از تشنگى خلاف قانون است، لذا آب به سگ داده مى‏شود تا بدون علت هلاك نشود. اين ماده را شهيد دوم در مسالك آورده است.

با نظر به ملاك فوق مثلا اگر جاندارى بتواند تا دو روز از تشنگى هلاك نشود، مانند شتر ولى جاندار ديگر تا آن مدت نمى‏تواند دوام بياورد، مسلم است كه آب را به جاندار دوم بايد داد.

از امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه (در جلد 2، نامه شماره 25) چنين نقل شده است [که] به متصديان دريافت ماليات جانداران، دستوراتى فرموده است كه أولا با نظر به احترام حيات و ثانيا با توجه به دو صيغه امر و نهى، مى‏توان آنها را از مواد حقوق حيوان به حساب آورد؛ البته چنانكه در خود دستور مشاهده مى‏شود، آن حضرت دستورات زير را در رفتار با حيوانى صادر فرموده است كه تحت تسلط مأمور قرار گرفته و آنها را به بيت المال مسلمين تحويل خواهد داد، با اين حال چنان كه متذكر شديم اين دستورات فقط به ملاك جاندار بودن حيوان است كه شامل همه حالات حيوانات مى‏شود كه انسان سلطه‏اى بر آنها دارد.

- كسى را براى تحويل گرفتن و آوردن حيوان وكيل كند كه خشونت نداشته باشد و اجحاف و تعدّى بر حيوان ننمايد. و آنها را درمانده و خسته نكند.

- ميان شتر و بچه آن جدايى نياندازد. ترديدى نيست در اين كه مثال شتر و بچه‏اش به عنوان مصداق است و با نظر به علت حكم شامل همه مادران و بچه‏هاى حيوانات مى‏باشد. و شير حيوان را كاملا ندوشد كه به بچه حيوان ضررى وارد كند. (اين ماده در شماره 12 ذكر شده است، و در اينجا براى اين كه همه دستورات‏ امير المؤمنين عليه السّلام را ثبت كنيم، متذكر شديم).

- آن قدر بر پشت حيوان سوار نشود كه حيوان به مشقت بيفتد؛ لذا بايد براى سوار شدن از همه آن حيوانات، با عدالت بهره بردارى كند. ملاك اين ماده شامل بار نيز مى‏شود، يعنى نبايد آن قدر بار سنگين بر پشت حيوان حمل كند كه حيوان به زحمت بيفتد و بايد بار را با ديگر حيوانات تعديل نمايد.

-  اگر حيوانى خسته و درمانده باشد، بايد براى آن حيوان آسايش بدهد.

-  با حيوانى كه سم آن شكافته يا در حركت و راه رفتن خود را مى‏كشد، ملايمت كند.

-  در مسير راه حيوانات را به جايگاههاى آبگير (چشمه‏سارها) وارد كند.

-  حيوانات را از زمين‏هاى گياه دار (مراتع) به طرف جاده‏هاى معمولى كه خشك مى‏باشند، نكشاند.

-  در هر چند ساعت مناسب، آنها را براى استراحت رها كند.

-  حيوانات را در جايگاههايى كه آب در آن ها جمع مى‏شود و هم چنين در جايگاههاى گياه دار، رها كند.

نكته فوق العاده با اهميّتى كه در ذيل دستورات امير المؤمنين عليه السّلام در باره حيوان آمده است، اين است كه مى‏فرمايد: فَإِنَّ ذلِكَ أَعظَمُ لأَجرِكَ وَ أَقرَبُ لِرُشدِكَ إِن شاءَ اللَّه (عمل به اين دستورات پاداش تو را با عظمت‏تر مى‏نمايد و عامل نزديك شدن تو به رشد و كمال است.)

هر فرد و جامعه‏اى كه به ذات حيات انسانى ارزش و احترامى قائل نشود، آن فرد و جامعه هر ادعايى كه در باره رشد و كمال داشته باشد، جز دروغ و خود فريبى و به مسخره گرفتن ديگران چيز ديگرى در بر ندارد.

از اين نكته به خوبى ثابت مى‏شود كه احترام ذات حيوان بدان جهت است كه داراى حيات است، نه بدان جهت كه يك ماده اقتصادى مفيد است، بلكه دليل و عامل رشد و كمال انسانى است، با نظر به اين مواد و دستورات است كه مى‏توان ارزش و احترام ذات انسان را كه از نظر عظمت قابل مقايسه با ديگر جانداران نيست درك كرد.

و ضمنا اين حقيقت هم اثبات مى‏شود كه هر فرد و جامعه‏اى كه به ذات حيات انسانى ارزش و احترامى قائل نشود، آن فرد و جامعه هر ادعايى كه در باره رشد و كمال داشته باشد، جز دروغ و خود فريبى و به مسخره گرفتن ديگران چيز ديگرى در بر ندارد.

مطلب ديگرى كه از توجه دقيق به مواد و دستورات فوق روشن مى‏شود، لزوم تجديد نظر در باره ادعاى كسانى است كه مى‏گويند: ما در كتاب هاى تاريخى، مشغول خواندن تاريخ انسانها مى‏باشيم!! در صورتى كه هر چه مى‏نگريم چشمگيرترين و بيشترين سطور اين تواريخ اين كلمات و جملات است: زدند و كشتند و سوزاندند و غارت كردند و مسلط شدند و محو و نابود ساختند و رفتند!! ... اگر حد اقل براى يك بار هم كه شده، يك نامگذارى صحيح در باره معانى انجام بدهند، بايد بگويند: ما در كتابهاى تاريخى به جز سطرهايى چند در هر كتاب، مشغول خواندن تاريخ طبيعى موجوداتى هستيم كه انسان ناميده شده‏اند.


تخلیص و فرآوری برای تبیان: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان


منبع: رسائل فقهى؛ علامه محمد تقی جعغری، ص 113 تا ص121