تبیان، دستیار زندگی
آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی (2)
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نظري به شخصيت اخلاقي آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي (2)

نويسنده:محمد حسين رياحي

مجالس درس آقا سيد محمد باقر رونق و صفاي خاصي به نيم آورد بخشيده بود و به نوشته ي جابري ،مرحوم درچه اي اصول دين را از توحيد تا معاد و دروس اجتهاد تدريس مي کرد . وي سي و هشت سال به امامت و رياضت مشغول بود و هيچ گاه وقت درس را دقيقه اي تاخير و تعطيل روا نداشت است .حاج ميرزا علي آقا با همت عالي از درس اين استاد فرزانه و الگوي علمي و عملي بهره مند مي شد . در اين رابطه حکايتي را از مرحومآية الله شيخ حيدر علي محقق نقل مي کنم که مي فرمود : «مرحومآية الله سيد محمد باقر درچه اي در جلسه درس بين شاگردانش مطلبي علمي (فقهي ) را مطرح فرموده و خطاب به آنان گفته بود :اين مساله را کجا ديده ايد ؟ همه سکوت کرده بودند . حاجي « حاج ميرزا علي آقا »نيز سکوت کرده بود . وقتي مرحوم درچه اي رفته بودند به طرف حجره ي خودشان ، حاج ميرزا علي آقا شيرازي نيزهمراه ايشان رفته بود به حجره و جاي آن مطلب و يا آدرس آن مساله را به ايشان گفته بود .آقا سيد محمد باقر درچه اي فرموده بود :شما که مي دانستي چرا نگفتي ؟

بي شک اين ماجرا از تواضع و فروتني حاج ميرزا علي آقا در احترام به استاد شايسته اي مانندآية الله سيد محمد باقر درچه اي حکايت مي کند .به جز توانايي و قوت علمي ، زهد و قناعت و پارسايي اين استاد در شاگرداني مانند حکيم شيرازي بي تاثير نبود . استاد همايي درخصوص زهد مرحوم درچه اي آورده است :

« در هنگام سلامت غذايش بسيار ساده و نان و خورش شام و ناهار او يا پياز و سبزي بود و يا دوغ و سکنجبين و ... آن بزرگوار در علم و ورع آيتي بود عظيم ... در سادگي و صفاي روح و بي اعتنايي به امور دنيوي گويي فرشته اي بود که از عرش به فرش آمده و براي تربيت خلايق با ايشان همنشين شده است . مکر ديديم که سهم امام هاي کلان براي او آورده اند و ديناري نپذيرفت .با اين که مي دانستم بيش از چهار پنج شاهي پول سياه نداشت . وقي سبب را پرسيدم مي فرمود : فعلا بحمدالله مقروض نيستم و خرجي فرداي خود را هم دارم و معلوم نيست که فردا و پس فردا چه پيش آيد ؟ بنابراين گاهي مي ديدم چهار صد پانصد تومان که به پول ما روزي چهار صد يا پانصد هزارتومان [تازه اين ميزان هم مربوط به زمان نوشتن اين مطالب است ] برايش سهم آوردند و بيش از چند ريال که مقروض بود قبول نکرد .اگر احياناً لقمه اي شبهه ناک خورده بود ، فوراً انگشت بر گلو کرد و همه را برمي آورد و اين حالت را مخصوصاً خود يک بار به راي العين ديدم ، ماجرا ازاين قرار بود : يکي از بازرگانان ثروتمند ،آن بزرگوار را با چند تن از علما و طلاب دعوت کرده بود . سفره اي گسترده بود ازغذاهاي متنوع با انواع تکلف و تنوق .آن مرحوم به عادت هميشگي مقدار کمي غذا تناول کرد . پس از آنکه دست و دهان شسته شد ، ميزبان قباله اي را مشتمل بر مساله اي که به فتواي سيد (محمد باقر درچه اي )حرام بود ، براي امضا حضور آن روحاني آورد . وي دانست که آن ميهماني مقدمه اي براي امضاي اين سند بوده و شبهه ي رشوه داشته است .رنگش تغيير کرد و تنش به لرزه افتاد و فرمود : « من به تو چه بدي کرده بودم که اين زقوم را به حلق من کردي ؟ چرا اين نوشته را قبل از ناهار نياوردي تا دست به اين غذاي آلوده نکنم ؟» پس آشفته حال برخاست و دوان دوان به مدرسه آمد و کنار باغچه ي مدرسه مقابل حجره اش نشست و با انگشت به حلق فرو کرد و همه را استفراغ کرد و پس از آن نفس راحتي کشيد ... » (2)

بي شک سلوک اين گونه استادان بر شاگرداني مستعد چون حاج ميرزا علي آقا بسيار تاثير گذار بوده است.

در زماني که ميرزا علي آقا شيرازي از محضرآية الله سيد محمد باقر درچه اي استفاده مي نمود ،دو نامور عرصه ي فلسفه مشغول افاضه ي اين دانش شاگردان خويش بودند . اين دو عالم عامل که مدت نيم قرن فلسفه ي صدرايي را دراصفهان تدريس مي کردند و جاذبه ي حوزه ي علمي آنان دانش پژوهان را از بلاد دور و نزديک به محضرشان فرا مي خواند ،آخوند ملا محمد کاشاني معروف به آخوند کاشي ( م : 1333 هـ . ق ) و جهانگيرخان قشقايي ( م : 1328 هـ . ق ) بودند . آخوند کاشي در گوشه ي مدرسه ي صدر بازار زندگي زاهدانه اي را برگزيده بود .

وي که از غواصان بزرگ در اقيانوس انديشه بود ، با کوله باري از حکمت شاگردان تشنه ي معرفت را به سوي خود فرا مي خواند ؛ و چون معاشر حق طلبان و مرشد راه جويان محسوب مي گرديد ، حاج ميرزا علي آقا شيرازي به مجلس پر فيض او راه يافت و بر کشتي انديشه اي که ناخدايش آخوند کاشي بود سوارگرديد تا بهتر بتواند در درياي علم گوهرگرانبهاي معرفت را صيد کند . اين استاد را از صاحبان کرامت معرفي کرده اند و مي گويند : هنگام شب و سحر ذکرملکوتي " يا سبوح " و " يا قدوس " از حجره اش بلند بود و شخصي موثق خاطر نشان نموده که : « احساس مي کردم درختان نيز گويي با اين ذکر او هم نوا هستند » (3)

مرحوم آية الله بروجردي که در فلسفه نزد وي شاگردي نموده ، آخوند کاشي را مجتهد در معقول و منقول معرفي کرده است . مرحوم جابري انصاري درباره ي وي آورده است :«هرنيم شب نمازي چنان با سوز و گداز مي خواند و بدنش به لرزه مي افتاد که از بيرون حجره صداي حرکت استخوان هايش احساس مي شد » (4) مولف سياحت شرق نيز پس از بيان موقعيت علمي ،درباب مواعظ اخلاقي وي چنين آورده :

« منظومه را نزد او مي خوانديم . بسيار محقق و ملابود و خوب درس مي گفت با اينکه معروف و مجتهد در معقول و رياضي بود ،بسيار مقدس ، متدين و رياضت کش ، بلکه درطهارت و نجاسات دقيق بود . هميشه قبل از درس يک ربع ساعت نصيحت مي نمود و به قدري موثر واقع مي شد که از دنيا صرف نظرکرد ،متوجه آخرت مي شديم » (5)

ازديگر شخصيت هايي که آية الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي از مجالس علمي و سيره ي معنوي آنان بهره برد ،حکيم رباني و فقيه والا مقامآية الله ميرزا جهانگير خان قشقايي است . جهانگيرخان را مرد فوق العاده اي وصف کرده اند و گويند آخوند کاشي در برابرش اظهار کوچکي مي نمود . اين دو معاصر يار صميمي هم بوده و با يکديگر ارتباط قلبي خاصي داشته اند . وقتي از محضر آقا محمد رضا قمشه اي خوشه چيني مي نمودند ،با هم مباحث جالبي را مطرح مي نمودند . حکيم قشقايي امور کفن و دفن خود را به آخوند کاشي تفويض نمود و او هم به وصيت يار ديرين خويش عمل کرد . (6)

يکي از ويژگي هاي خان اين بود که با روحيه ي بالا و اخلاق و سلوک والا توانست پس از مدت ها رکود فلسفي ، حکمت را احيا و در حوزه ي اصفهان توسعه دهد . (7) مرحوم سيد حسن مشکان ، از تلاميذ ارجمند مرحوم قشقايي ، پيرامون بسط فلسفي حوزه ، اصفهان در دوران استاد خود مي نويسد :«اين فکر کم کم توسعه يافت و طرفداران آن علوم زياد شدند و گوش ها قدري به سنخ استدلال فلاسفه و فنون رياضيون آشنا شده ،تا آنجا که پس از سه سال جهانگيرخان از حجره ي مدرسه بيرون آمد و در شبستان مسجد جارچي براي عده اي که قريب يکصد و سي نفر مي شدند [ درس مي گفت ] (8)

يکي ازابعاد تبحراين حکيم دانا سرشت ، مهارت در تبيين و توضيح نهج البلاغه است و شرح نهج البلاغه اي را هم بدو نسبت مي دهند . جابري انصاري که از تلاميذ وي بوده مي نويسد :« در مدرسه ي صدر خدمت آن بزرگوار نهج البلاغه مي خواندم و شرحي بر آن کتاب مستطاب مي نوشت » (9) اين ويژگي سبب آن گرديد تا شاگرداني چون حاج ميرزا علي آقا شيرازي پروانه وار ازشمع وجود اين عارف وارسته کسب فيض نمايند .حکيم شيرازي خود نيز در قلمرو نهج البلاغه چراغ هدايتي شد به گونه اي که شهيد مطهري را وارد دنياي نهج البلاغه نمود .

به علاوه وارستگي اين استاد ، حاج ميرزا علي آقا را در رها نمودن متاع دنيوي و ترک امور فناناپذير و روي آوردن به معنويت و نگريستن به جهان به حالت عبرت و بصيرت مصمم تر کرد و کوشيد دانشي را به کاربرد که به او کمک کند مزرعه ي آخرت را پربارو معطر به کردار و خلق نيک بگرداند .

محفل درس جهانگيرخان مزيت ديگري نيز براي حاج ميرزا علي آقا داشت و آن اينکه با هم درساني چون شيخ حسنعلي اصفهاني مانوس گشت ؛ همان عارف عابدي که به دليل اهتمام به عبادات ، نوافل و شب زنده داري و روزه داري و اقتدا به خاندان عصمت و طهارت (ع) در خلق و خوي ، صاحب مقامات و کراماتي شگفت بود . وي با عالمي عارف و زاهدي کامل چونآية الله ميرزا محمد علي شاه آبادي نيز انس و الفت پيدا کرد . آن طور که برداشت مي شود ، از خصوصيات گرانباراخلاقي مرحوم خان ، سعه ي صدر ، حسن سلوک و بزرگ منشي آن فيلسوف بزرگ است و اين گذشت و بزرگواري نيز در سراسر زندگاني عالم رباني حاج ميرزا علي آقا شيرازي نيز ديده مي شود .

از ديگر خصوصيات اخلاقي خان اين بود که تا آنجا که شرع روا مي داشت عفو مي فرمود .دراين مورد مولف تاريخ حکماي متاخرين به نقل از جابري آورده است : « اگر شارب مسکري يا فاعل منکري را شبانه به مدرسه آورده ،براي اجراي حد ، آن مرحوم مي فرمود حبسش کنند تا به هوش آيد ؛بعد خود نيمه ي شب رفته و او را رها و ازمدرسه بيرونش برده و حکيمانه به راه راستش آورده » (10)

ازرجال موثر و مطرح در تاريخ معاصر ايران شهيدآية الله سيد حسن مدرس است . وي که خود ازدست پروردگان حوزه ي علمي ـ معنوي اصفهان است ،از دوستان و نيزاستادان عالم رباني حاج ميرزا علي آقا شيرازي محسوب مي شده است . مدرس پس ازبازگشت از نجف و قبل از عزيمت به تهران مدتي را در مدارس علميه واقع در بازاراصفهان و در حوالي کار ميرزا علي آقا شيرازي در دو مدرسه ي مرسوم به جده کوچک و جده بزرگ و نيزمدرسه ي صدر مشغول به تدريس و تربيت طلاب بود . مجلس درس اين عالم مبارز بزم محبت و کلاس تدريس رشادت و شجاعت بود . او هميشه به طلاب توصيه مي کرد ترقي هر قوم به دانش اوست ،ولي علم به تنهايي کافي نيست و مسلمان بايد به هردو بال علم و تقوا مجهز باشد . مدرس براي طلبه ها ، فقه ، اصول ، ادبيات ، فلسفه و تفسير قرآن تدريس مي کرد و مانند استاد ديگرحاج ميرزا علي آقا ، يعني حکيم جهانگيرخان قشقايي ، او هم نهج البلاغه را جزو متون درسي قرار داد . (11)

معلم اخلاق و عالم رباني حاج ميرزا علي آقا شيرازي طي خاطره اي به ياد ماندني از زندگي و حوزه ي درس مدرس سخن گفته و اظهارداشته است .

«مدرس زندگي عجيبي داشت . در تمام عمرطلبگي را ترک نکرد . لباس کرباسي مي پوشيد و لقمه اي نان ، خوراک او بود . در مراجعت از نجف ، روزهاي پنجشبه براي طلاب درس اخلاق مي گفت . مبناي درس اخلاق او نهج البلاغه بود . يک روز به درس ايشان رفتم ؛ چنان حاضر الذهن عبارات نهج البلاغه را از بر مي خواند و از کتب بزرگان شعر و ادب و ادبيات عرب ضرب المثل مي آورد که من علاقمند شدم و سبب شد مدتي به درس ايشان بروم . مدرس مي گفت :آقا !شخصيت انسان به اخلاق انساني است .پيامبر مي فرمود : « بعثت لاتمم مکارم الاخلاق » و بالاترين کتاب اخلاق ، نهج البلاغه است . بخوانيد و به ديگران ياد دهيد »به هر حال ، مشوق من در نهج البلاغه ،مدرس بود » .(12)

حاج ميرزا علي آقا (13) به ميزان تاثيرگذاري مدرس در راه و روش خود نيز اشاره مي کند و مي فرمايد :«من در اصفهان ، درس هاي آقا سيد محمد باقر درچه اي و آخوند کاشي و حاج ميرزا محمد حکيم را در حد لازم خوانده بودم . در جريان مشروطه خواهي به اصفهان آمدم و چند سال هم به کار تجارت اشتغال داشتم . يک روز مدرس فرمود :«آقا ! شما حيف است که مسير خودتان را عوض کنيد . شما تجارت دنيا و آخرت را دنبال کنيد و آن ، درس و بحث و منبر و ارشاد مردم است » از آن پس به وعظ و خطابه و درس و بحث پرداختم . من حدود شش سال از مدرس کوچک تر بودم ، ولي او زود تحصيلات خود را به پايان رساند و وقتي به نجف رفت 22 سال داشت و زماني هم که به اصفهان بازگشت حدود 30 سال داشت و مردي کامل و جامع بود . يک بارهم در مدرسه ي سپهسالار تهران به خدمت ايشان رسيدم و سپس عازم خراسان شدم .خداوند درجاتش را متعالي فرمايد (14) » .

پي نوشتها :

1 ـ طبيب جسم و جان ، صص 37 و 38 .

2 ـ مقالات ادبي ، جلال الدين همايي ، ج 1 ، ص 18 .

3 ـ مجموعه ارباب معرفت ، محمد حسين رياحي ،انجمن مفاخر اصفهان ، ص 101 .

4 ـ تاريخ حکما و عرفاي متاخرين ، منوچهر صدوقي سها ، ص 75 .

5 ـ سياحت شرق ، آقا نجفي قوچاني ، ص 188 .

6 ـ ر . ک : مجموعه ارباب معرفت ، ص 103 ؛ ناصح صالح ، ص 79 .

7 ـ ر . ک : « سکاکي عصر يا حيات جهانگير خان قشقايي » ، محمد حسين رياحي ، روزنامه کيهان ، 16 فروردين 73 .

8 ـ ر . ک : «حجه الحق » محمد حسين رياحي ، آيين فرزانگي ، ج 2 .

9 ـ همان .

10 ـ تاريخ حکما و عرفاي متاخرين ، ص 85 .

11 ـ مدرس مجاهدي شکست ناپذير ، عبدالعلي باقي ،صص 158 ـ 159 .

12 ـ ر . ک : ناصح صالح ، صص 117 و 118 .

13 ـ مدرس مجاهدي شکست ناپذير ، عبدالعلي باقي ، صص 158 ـ 159 .

14 ـ همان.

منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره