ماجرای پنگول و نیما در یك روز پاییزی
گزارش پشت صحنه برنامه «رنگینكمان»
حدود 6 سال پیش برنامه تلویزیونی رنگینكمان ویژه كودكان 3 تا 8 سال به تهیهكنندگی علیاكبر ذاكری و با شخصیت دوست داشتنی چرا آغاز به كار كرد.
از همان دوران خاله نرگس (آزاده آلایوب) در كنار «چرا» قرار گرفت و برنامههای موفقی را اجرا كردند كه گل این برنامه قطعه موسیقی «آهویی دارم خوشگله، فرار كرده ز دستم» با صدای چرا بود كه بعدها آلبوم چرا و مجموعه قطعاتی كه این عروسك در برنامه رنگینكمان میخواند منتشر شد و به دنبال استقبال از این آلبوم عروسك «چرا» در مدلهای مختلف كیف كودك، لباس،جا مدادی و... به بازار آمد.
درست در اوج موفقیت چرا بود كه شخصیت دیگری به نام «چیه» متولد شد و از آن پس، این دو كنار هم، مجموعههای موفقی را روی آنتن بردند. اسفند سال 85 نیما و پنگول با یك تغییر اساسی در ساختار این برنامه وارد رنگینكمان شدند و از آن دوران با آزمون و خطاهایی كه انجام شد این 2 شخصیت رفته رفته پخته شدند تا به نیما پسر بچه 12 ساله و پنگول گربه خانگی كه به دنیای آدمها راه پیدا كرده، رسیدند و حالا دختر خانمهای گل و آقا پسرهایی كه هرروز بعد از ظهر ساعت 15/13 دقیقه همراه بزرگترهای خود پای برنامه رنگینكمان مینشینند با پنگولخان، گربه بانمك و تا اندازهای بیادب و گستاخ و همچنین نیما پسر بچه بازیگوش اما حرف گوش كن این برنامه آشنا هستند؛ اما نكته قابل توجه تغییرات نهایی است كه بار دیگر در رنگینكمان اتفاق افتاده تا شاید این پختگی دوچندان شود.
به گزارش جام جم ، ماجرا از این قرار است كه از حدود 3 ماه پیش، تهیهكننده این برنامه تغییر كرد و فواد صفاریانپور به همراه امیر كاوه به عنوان تهیهكننده وارد میدان كار شدند و در نخستین اقدام دكور برنامه را تغییر دادند و در ادامه این تغییر و تحول بود كه لاله صبوری ابتدا به عنوان سرپرست نویسندگان و نویسنده اصلی برنامه در تیتراژ قرار گرفت و پس از چند ماه كار علاوه بر نویسندگی در سمت كارگردان هنری نیز قرار گرفت و بتازگی به عنوان راوی، داستانهای نوشته شده برای بازی نیما و پنگول را سر صحنه روایت میكند.
به دلیل همه این تغییر و تحولها بود كه برای تهیه گزارش از برنامه رنگینكمان به استودیوی نرگس شبكه 5 سیما رفتم تا از نزدیك شاهد فعالیت این گروه تازه باشم. در شمالی سازمان صدا و سیما مكانی است كه كودكان منتظر با لباسهایی رنگین ایستادهاند تا اتوبوسهای رنگینكمانی از راه برسند و منتظران را به ایستگاه آخر برسانند. همراه با كودكان مشتاق من هم سوار اتوبوس رنگینكمان شدم و از سربالایی پیچ درپیچ سازمان صدا و سیما بالا رفتم. استودیوی پخش زنده برنامه رنگینكمان در مرتفعترین نقطه جامجم قرار دارد درست نزدیك رنگینكمان آسمان پس از یك روز بارانی.
رنگ صورتی در رنگینكمان
در اوج شادمانی بچهها به استودیوی رنگینكمان رسیدم. این برنامه به 3 آیتم 10 دقیقهای تقسیم میشود كه 2 آیتم اول، طرح موضوع مورد نظر با روایت لاله صبوری و بازی مهیار مجیب در نقش نیما و صداپیشگی هومن حاج عبداللهی در كاراكتر پنگول و جان بخشی همزمان علی پاكدست است و در نهایت آیتم سوم نتیجهگیری موضوع مطرح شده باحضور كودكان دعوت شده به این برنامه است و نكته جالب اینكه در نهایت، بحثهای آموزشی با سوال و جوابهایی كه از بچههای حاضر در استودیوی نرگس پرسیده میشود به نوعی مورد قضاوت عموم قرار میگیرد. در واقع با این شیوه، خود بچهها در نتیجهگیری خوب یا بد بودن موضوع مطرح شده سهیم میشوند.
وارد استودیو كه شدم دكور تازه تغییر كرده رنگینكمان جلب توجه میكرد. رنگآمیزی شاد صورتی خانهای كه در ورودی آن با طرحی از پنجه گربه طراحی شده بود به درستی بیانكننده خانه پنگول، گربه شیطان رنگینكمان است. در واقع در طراحی جدید دكور این برنامه، جایگاه تمام شخصیتها كاملا مشخص بود و دیگر خبری از نرده خانه نیما، پسر همسایه وجود نداشت و فرهنگسرای رنگینكمان در انتهای كوچه باغی جای آن را به خود اختصاص داده بود.
پیامهای بهداشتی پنگول
عقربههای ساعت به شروع برنامه نزدیك میشد و از خاله نرگس با اجرای آزاده آلایوب خبری نبود. علت تاخیر را پرسیدم. در پاسخ گفتند كه آیتم امروز برای خاله نرگس نوشته نشده و او امروز برنامه ندارد. همینطور هم بود. وقتی برنامه آغاز شد راوی برنامه ابتدا توضیح داد كه خاله نرگس نیست و پنگول و نیما در خانه تنها هستند و بعد راوی، داستان را اینگونه آغاز كرد كه پنگول در حال خواندن درس علوم خود و بهداشت دهان و دندان بود و نیما هم با ظرفی پر از پسته مشغول بازی كردن و پس از توضیحات راوی، بازی مهیار مجیب با صدا پیشگی هومن حاج عبداللهی آغاز شد. به این ترتیب كه نیما مشغول خوردن پسته بود و لابهلای آن پستههای سربسته را با دندان میشكست و میخورد و پنگول هم با استناد به آموختههای خود، نیما را از این كار نهی میكرد و مدام پیامهای بهداشتی را با زبان گربهای خود بیان میكرد و نیما هم همه آنها را با شوخی و خنده از سر خود باز میكرد.
پس از به پایان رسیدن آیتم اول، فواد صفاریان پور ضمن نظارت بر مسائل فنی و صحنه بیش از بقیه آماده صحبت كردن بود و به نظر میرسید در زمان موجود میتواند از تهیهكنندگی این مجموعه بگوید. او ابتدا به دلایل تهیهكنندگی برنامه رنگینكمان اشاره كرد و گفت: برنامه رنگینكمان عقبهای طولانی دارد و خود من همواره یكی از بینندههای پر وپا قرص این برنامه بودم و زمانی كه قرار شد تهیه و تولید این برنامه به من سپرده شود با حساسیت بیشتری با این مسوولیت برخورد كردم. مدام از خودم پرسیدم كه چقدر میتوانم موفق باشم، چون همواره دوست دارم به نقطه خوبی از كار تهیه و تولید دربرنامههای تلویزیونی برسم.
با صحبتهای تهیهكننده این نكته مطرح میشود كه كار تهیه و تولید یك برنامه برای كودكان نیاز به تجربه و تخصص دارد. آیا تهیهكننده تجربه و تخصص كافی در این كار را دارد؟ صفاریانپور در پاسخ به این پرسش گفت: من پیش از این در برنامه صبح بخیر ایران در بخش كودك كار میكردم و این شناخت از آن دوران به وجود آمد، در ضمن مشورت در این كار را فراموش نكردم و با دوستانی چون خانم نگار استخر، آزاده پورمختار و بسیاری دیگر از كسانی كه در این كار تخصص و تجربه داشتند، مشورت كردم. همان یك ماه اول به چیدمان موردنظر از كم و كیف اجرای این برنامه رسیدم و پس از آن با خانم صبوری صحبت كردم كه به عنوان سرپرست نویسندگان همراه با یك تیم نویسنده به رنگینكمان بیایند اما رفته رفته در طراحی و اسكلت بندی كل مجموعه به این نتیجه رسیدم كه هم من و هم لاله صبوری به عنوان كارگردان هنری قرار بگیریم. به این ترتیب از حدود 3 ماه پیش به اتفاق خانم صبوری، كارگردانی هنری این برنامه را به عهده گرفتیم و البته از سوی دیگر من به اتفاق دوست خوبم امیر كاوه تهیهكنندگی مشترك این برنامه را به عهده داریم.
ساختار تولید برنامه ویژه كودك و نوجوان شرایط خاص و منحصر به فردی دارد كه شاید هر تهیهكنندهای از عهده آن برنیاید، كما اینكه بسیاری از برنامهها به دلیل همین ناآگاهی دچار لطمههای بسیاری شده است. برهمین اساس از صفاریانپور درباره ساختار جدید رنگینكمان پرسیدم: وی در این باره گفت: خواست من و خانم صبوری به عنوان كارگردان و همچنین آقای زارعان، مدیر كودك شبكه 5 سیما این است كه ساختار برنامه رنگینكمان به سوی نمایشی شدن سوق پیدا كند، البته ناگفته نماند پیش از این هم برنامه نمایشی بود اما در سری جدید برنامه قصد بر این است كه پیامها را بیش از گذشته نمایشی اجرا كنیم و از سوی دیگر به عقیده من شخصیتهای نمایشی رنگینكمان پیش از این شخصیتپردازی درستی نشده بودند. به این معنی كه بیننده هیچ یك از شخصیتها را بدرستی نمیشناخت و نمیدانست كه كاراكتر نمایشی به طور مستقل چه كار میخواهد انجام دهد. در سری جدید با ایدههای خانم صبوری قصد داریم به شخصیتپردازی درست هریك از شخصیتها دست یابیم یا حتی ممكن است در آینده نزدیك شخصیتهای دیگری هم به رنگینكمان اضافه شود.
نیما بازیگوش، اما دوست داشتنی
به برنامه برمیگردیم. پنگول ماكت یك دندان را مقابل كتاب علوم خود قرار داده و هر آنچه را كه در كتاب میخواند به طور عملی روی ماكت نشان میدهد و با صدای بلند جوری كه نیما این نكتهها را بشنود آنها را میخواند تا شاید درس عبرتی باشد برای او، اما غافل از اینكه گوش نیما بدهكار این حرفها نیست و به كار خود ادامه میدهد تا اینكه یكی از دندانهای او میشكند و درست از این لحظه به بعد بود كه راوی داستان هم به كمك پنگول آمد و دنبال راه چاره برای درمان درد او گشتند. نیما هم با دستمالی دندان خود را محكم بسته بود و به این ترتیب پیامهای بهداشتی به زبان كودكانه مطرح شد؛ اما نكته قابل توجه چگونگی بیان نكتهها به زبان نمایش است. به همین دلیل پای صحبت مهیار مجیب، بازیگر نقش نیما نشستم. وی پیش از بیان كم و كیف چگونگی ارائه مطالب به زبان نمایش گفت: نیما پسر بچه بازیگوش و البته مؤدبی است كه حدود 12 سال دارد، اما با شكل و شمایل ادبیات آدمهای بزرگسال صحبت میكند.
اما دانستن چگونگی و چرایی حضور نیما در این برنامه نیز خالی از لطف نیست، مجیب در این باره گفت: شخصیت نیما اسفند سال 85 وارد برنامه رنگینكمان شد. او خواهری به نام مینا داشت. نیما در آن زمان پسر بچهای بود كه كارهای كودكانه انجام میداد و سعی میكرد نشان دهد نه بچه خیلی بدی و نه بچه خیلی خوبی است. درواقع پسری متعادل اما بازیگوش بود. این روند ادامه پیدا كرد تا اینكه نوروز سال 1386 مجبور شدم به عنوان مجری برنامه باشم كه من با این روند موافق نبودم. زیراكه به عنوان بازیگر آمده بودم، اما بعد به مجری بازیگر تبدیل شدم و دلیل مخالفتم هم خیلی واضح و منطقی بود، دوست نداشتم در ابتدا به عنوان نیمای بازیگوش معرفی شوم و بعد در پایان برنامه میكروفن دست بگیرم و با صحبت با بچهها اشتباه نیما را به نوعی توجیه كنم. پس از آن هومان فاضل به عنوان كارگردان به برنامه آمد و در شكلگیری و پختگی شخصیت نیما خیلی كمك كرد و جهشی در این شخصیت به وجود آورد و از آن زمان به بعد بود كه نیما پسربچه واقعی شد و به همراه دادا اجرای برنامه داشت تا اینكه دادا رفت و پنگول آمد و برنامه ادامه پیدا كرد.
آشتی با دنیای كودكان
بچههایی كه منتظر بودند تا وارد استودیو شوند كمكم از راه رسیدند و با تعجب و شیطنت كودكانه خود بر جایگاهی كه برای آنها درنظر گرفته شده بود نشستند. قبل از شروع این قسمت از برنامه پنگول و نیما با كودكان حاضر در استودیو سلام و احوالپرسی كردند. لاله صبوری هم به جمع آنها پیوست و مشغول خوش و بش با بچهها شد. این كارگردان بقدری غرق در بازی با بچهها شده بود كه زمان را فراموش كرده بود و با اشاره عوامل متوجه شد تنها 30 ثانیه به آغاز برنامه مانده است. متن نوشته شده را به دست گرفت و از پشت صحنه محو تماشای دنیای كودكانه بچههای رنگینكمانی شد.
حاج عبداللهی : شخصیت پنگول كه به ظاهر گستاخو بی ادب به نظر می رسد بر اساس مثل ادب از كه آموختی ... طراحی شده استپس از پایان برنامه نوبت لاله صبوری بود تا از او درباره رنگینكمان و چگونگی پیوستن او به این برنامه سوال كنم. او گفت: من كودكان را بسیار دوست دارم اما یك اتفاق جالب در یك سال اخیر برای من افتاد و آن هم مادر شدن دوبارهام بعد از سالهای طولانی بود. با تولد دخترم كه اكنون یك سال و دو ماه دارد، ارتباط قطع شدهام با بچهها بار دیگر برقرار شد و من از طریق دختر نازنینم به دنیای كودكان نزدیكتر شدم؛ شاید مادر شدن دوبارهام من را با دنیای كودكان آشتی داده است.
از همین رو تصمیم گرفتم كار برای كودكان را جدیتر بگیرم ضمن اینكه پیش از این با دنیای كودكان غریبه نبودم و 2 سال پیش هم آیتمهایی برای برنامه شهرك ترافیك نوشتم و در شبكه جامجم به طور پارهوقت برای كودكان كار میكردم.
از او میپرسم چه عواملی باعث شد تا با برنامه رنگینكمان همكاری كنید؟ وی در پاسخ به این پرسش گفت: به عقیده من برنامه رنگینكمان با توجه به روتین بودن آن نسبت به سایر برنامههای كودك بهتر است و از سوی دیگر مشاركت خود بچهها در برنامه در موفقیت آن تعیینكنندهتر است و این حضور باعث شده حرف رنگینكمان غیرمستقیم و در قالب نمایش مطرح شود و به نوعی آموزش غیرمستقیم داده میشود كه تاثیر مطلوبتری نیز خواهد داشت.
لاله صبوری به نمایشی بودن برنامه و تاثیر آن اشاره كرد، اما به نظر میرسد انتخاب موضوعات مختلف و همچنین شیوه پرداخت به آن مهم و ضروری است. این كارگردان و البته بازیگر مجموعههای طنز در پاسخ به اولویتهای انتخاب موضوعات مختلف برای برنامه گفت: همانطور كه اشاره كردید موضوعات مختلف طبق اولویتها دستهبندی میشود.
بهعنوان نمونه تعالیم دینی و اخلاقی و آموزشهای اخلاقی مانند احترام به بزرگترها به ویژه پدر و مادر در اولویت قرار دارند و پس از آن آموزش مهارت زندگی مانند آداب خوب زندگی كردن و آداب معاشرت به میان میآید و بعد هم موضوعات اجتماعی چون مدیریت زمان، میهنپرستی و ... مطرح میشود. اما معمولا به این منوال است كه موضوعات علمی كه بیشتر به محیط زیست مربوط میشود را در هفته یكبار مطرح میكنیم. در واقع دستهبندی موضوعات به گونهای است كه در هفته یك موضوع مطرح میشود.
شیوه ارتباط برقرار كردن لاله صبوری با كودكان و همچنین بازخورد آن یكی از نكات قابل توجه است كه این كارگردان به آن اشاره میكند: اشتیاق و علاقه بچههایی كه به استودیو میآیند، نشانه برخورد ما با كودكان است، زیرا آنها پیش از این برنامههای ما را نگاه كردهاند و با این برنامه از قبل آشنا بودهاند. بنابراین گمان میكنم این علاقه و استقبال نشانه برقراری ارتباط با كودكان است. به همین دلیل در حال حاضر رنگینكمان برای من بسیار جذابتر است و مرا به كارم علاقهمند میكند.
آوازهایی برای كودكان
موسیقی یكی از مهمترین بخشهای برنامه «رنگینكمان» است، به این ترتیب كه اغلب پیامها با شعر و موسیقی و البته آواز پنگول برای بچهها مطرح میشود. بنابراین نقش هنر موسیقی و علی شهرجویی، آهنگساز و نوازنده كیبورد برنامه رنگینكمان بسیار حائز اهمیت است؛ این آهنگساز درباره همكاری خود با رنگینكمان گفت: نزدیك به 7 سال است كه با این برنامه كار میكنم و با شش تهیهكنندهای كه رنگینكمان به خود دیده همكار بودهام؛ اگر اشتباه نكنم تقریبا از پایان دوره چرا تا به امروز با رنگینكمان بودهام.
وی در ادامه افزود: در دورهای كه عروسك چپل آمد و هومن حاج عبداللهی به جمع ما پیوست، رسما به عنوان آهنگساز و نوازنده رنگینكمان معرفی شدم و از آن پس ملودیهای بسیاری ساختم كه شاپرك یكی از معرفترینهای آن است. البته ملودیهای ساخته شده در زمان چپل هم خیلی معروف شد كه یكی از دلایل معروفیت آن ملودیسازی خوب هومن حاجعبداللهی، صداپیشه این عرسك بود، چراكه به عقیده من هومن یكی از بینظیرهای این كار است، چون خیلی از ملودیها را بدون اینكه هماهنگ كنیم هومن میخواند و من ساز میزنم یا من ساز میزنم و هومن میخواند بدون اینكه از قبل با هم هماهنگ كرده باشیم.
ملودیسازی برای برنامه كودك كه به شكل زنده و روزانه روی آنتن میرود، بسیار سخت است و تخصص خاص خودش را میخواهد. شهرجویی درباره ویژگیهای ملودی برای كودك گفت: ملودی ساختن برای كودك كاری دشوار و بسیار تخصصی است. به همین در چند سالی كه با رنگینكمان كار میكنم، تمام كارهای دیگر را رها كردم و به طور تخصصی كار كودك انجام میدهم؛ این دقت نظر هم به دلیل حساسیتهای موجود در ساخت یك ملودی است، چراكه برای ملودیسازی برنامه كودك باید از تمام ابزاری كه برای ساخت ملودی نیاز است استفاده شود كه هم كودكپسند باشد و هم بزرگترها را جذب كند. در نتیجه از نظر گام موسیقی، صدا، ریتم و حتی آكوردهایی كه برای ساخت یك ملودی استفاده میشود باید تخصصی درباره كودكان باشد.
ادب از كه آموختی، از بیادبان
عروسك پنگول را مرضیه محبوب طراحی كرده است. پنگول یكی از جذابترین شخصیتهای رنگینكمان است و علاوه بر بچهها، بزرگترها هم او را دوست دارند. پنگول با صداپیشگی هومن حاجعبداللهی و جانبخشی علی پاكدست در رنگینكمان هویت پیدا كرده است؛ هومن حاجعبداللهی درباره كاراكتر این گربه شیطان گفت: پنگول شخصیتی است كه انتقادهای بسیاری به آن میشود چراكه بسیاری این گربه را تا اندازهای بیادب و گستاخ میدانند و من هم همه این انتقادها را میپذیرم، اما آنچه درنظر گروه از روز اول مطرح بود، توجه به این موضوع است كه شخصیت پنگول براساس جمله معروف ادب از كه آموختی از بیادبان شخصیتپردازی شده است، به این معنا كه انتقادهای خالهنرگس از پنگول و همراهی نیما با خاله این نكته را به بچههای گوشزد میكند كه پنگول كار اشتباهی كرد، پس شما این كار را انجام ندهید.
با صحبتهای حاجعبداللهی و هماهنگی با عروسكگردان پنگول سراغ علی پاكدست رفتم تا از عرسكگردانی كار جویا شوم، اما این هنرمند در ابتدای صحبتهای خود به اشتباه من در كاربرد واژه عروسكگردان اشاره كرد و گفت: عرسكگردانی كلمه اشتباهی است و نام درست آن «بازیدهندگی» و «جانبخشی» به عروسك است.
در واقع در شكلگیری شخصیت یك عرسك 3 نفر نقش دارند: یكی طراح و سازنده عروسك است، بعد كسی كه جانبخشی میكند و دیگری هم صداپیشه آن است كه هدف هر 3 نفر آنها این است كه به كاراكتری جان دهند و درباره جانبخشی پنگول باید بگویم این كاراكتر اولین تجربه بازیگردانیام نیست و من به هماهنگی صدا و بازیدهندگی عادت دارم و تا حالا هم مشكلی پیش نیامده و من حواسم هم پیش عروسك و هم پیش حاجعبداللهی است و فكر میكنم تا به حال كمترین خطا را داشتهایم.
رنگینكمان به پایان رسید و بچهها با كولهباری از حرفهای ناگفته پیش پدرها و مادرهای خود میرفتند تا از رنگینكمان و آنچه در 10 دقیقه گذشته بگویند. بعدازظهر از راه رسیده و گروه هم متن روز آینده را در دقایقی كوتاه با هم مرور میكنند. به امید موفقیت بیشتر.
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی