انگيزه دينى و فرهنگى در وضع حديث - انگیزه دینی و فرهنگی در وضع حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انگیزه دینی و فرهنگی در وضع حدیث - نسخه متنی

ناصر رفیعی محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصلنامه طلوع_شماره 2

انگيزه دينى و فرهنگى در وضع حديث

حجه الاسلام دكتر ناصر رفيعى محمدى

مقدمه:

با نگاهى گذرا به كتب روايى به آسانى مى‏توان پى برد افرادى به دواعى و انگيزه‏هاى گوناگون دست‏به وضع حديث زده و مطالب ناروايى را به رسول خداصلى الله عليه وآله و ائمه معصومين‏عليهم السلام‏نسبت داده‏اند، رسول گرامى اسلام در زمان حيات نورانى خويش، خطر دروغ‏پردازى را متذكر گرديده و بارها فرمودند: من كذب على متعمدا فليتبو امقعده من النار . هر كس بر من دروغ ببندد بايد جايگاهى از آتش برگزيند .[1]

حركت ناپسند جعل حديث ‏به صورت كمرنگ در زمان حيات رسول خداصلى الله عليه وآله آغاز گرديد و در سال‏هاى پس از رحلت آن حضرت به ويژه در دوران خلافت‏بنى اميه و عام الجماعه [2]گسترش يافت . [3]

دروغ‏پردازى در حديث‏به انگيزه‏هاى مختلفى صورت پذيرفت كه يكى از خطرناك‏ترين آن‏ها انگيزه فرهنگى و دينى بود . در اين مقاله بر آنيم تا به بررسى و تبيين انگيزه مزبور بپردازيم .

1) تعدد مرجعيت فكرى و دينى

بر اساس نصوص مسلم ودليل‏هاى قطعى رسول خداصلى الله عليه وآله حاكميت‏سياسى و دينى پس از خود را به اميرالمؤمنين على‏عليه السلام واگذار كرد[4]. آن حضرت با ذكر نام ائمه معصومان‏عليهم السلام و تبيين فضايل آنان، وظيفه مردم را در رجوع به اعلم مشخص كرد . افرادى كه داراى علم لدنى بوده و آگاه‏ترين مردم زمان خود نسبت‏به تفسير و فهم قرآن و سنت رسولش بودند، گر چه حوادث پس از رحلت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله منجر به حذف عملى اهل بيت و در راس آنان على‏عليه السلام از صحنه خلافت و حكومت‏شد اما مرجعيت فكرى و دينى در جاى خود محفوظ بوده و بر همگان لازم بود در مسايل دينى خود از اهل بيت‏يا كسانى كه از آن آبشخور سيراب مى‏شدند، بهره جويند . تاريخ گواه اين مرجعيت است تا آن جا كه عمر پناه مى‏برد به خدا در معضل و مشكلى كه على‏عليه السلام آن جا حاضر نباشد[5]. وى تاكيد داشت «على اقضانا»[6]. عائشه مى‏گفت[7]: على در ميان باقى ماندگان آگاه‏ترين نسبت‏به سنت است . شخصيتى كه بنابر فرمايش رسول خداصلى الله عليه وآله «على مع القرآن والقرآن مع على لا يفترقان حتى يردا على الحوض‏» [8]هرگز از قرآن جدايى ندارد و همه جا با قرآن است، اما متاسفانه در واقعه يوم الخميس (رخداد روز پنج‏شنبه) كه اغلب مورخان و محدثان از جمله بخارى در جاهاى متعدد كتابش به صراحت آورده، نظريه قرآن محورى وحسبنا كتاب الله مطرح شد . ابن عباس در حالى كه اشك چونان سيل بر گونه هايش جارى بود مى‏گفت: تمام مصيبت‏ها و بدبختى همان است كه با اختلاف و شلوغ كارى خود، مانع از نوشتن كتاب توسط رسول خداصلى الله عليه وآله شدند و گفتند كه رسول خداصلى الله عليه وآله هذيان مى‏گويد . [9]

عواملى كه حاكميت‏سياسى را از جايگاه خود دور كردند، كوشيدند تا وحدت در مرجعيت فكرى و دينى مردم را بر هم ريخته و افراد ديگرى را به عنوان ملجا ومرجع فكرى بتراشند . عمر در خطبه‏اى گفت: هر كس مى‏خواهد درباره قرآن بپرسد به ابى بن كعب مراجعه كند و هر كس قصد دارد درباره حلال و حرام الهى سؤال كند بايد به معاذ بن جبل رجوع كند و هر كس قصد دارد در مورد فرائض و واجبات بداند به زيد بن ثابت مراجعه كند و هر كس در مورد مال سؤال دارد سراغ من بيايد كه خازن و نگهبان آن هستم . [10]

مصداق آشكار اين تفكيك، نظريه عدالت همه صحابه و آنان را قابل اقتدا دانستن است‏با انتساب متنى به رسول خداصلى الله عليه وآله كه فرمود اصحابى كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم . . .

ابوبكر بزاز (م‏292ق) پس از نقل روايت مى‏نويسد [و هذا الكلام لا يصح عن النبي‏صلى الله عليه وآله ]. [11]

بررسى نظريه عدالت صحابه تحقيق مستقلى را مى‏طلبد [12]در همين باره سخنان بى اساسى جعل نمودند تا به مقابله با ده‏ها حديث در تبيين جايگاه اهل بيت و ارتباط وثيق آنان با رسول خداصلى الله عليه وآله بپردازند از جمله; عن ابن عباس مرفوعا، ابوبكر منى بمنزلة هارون من موسى علامه امينى تصريح مى‏كند اين سخن از موضوعات على بن حسن كلبى است . [13]روشن است اين سخن كذب در برابر حديث منزلت كه جايگاه امام على‏عليه السلام را نسبت‏به رسول خدا بيان مى‏كند، وضع شده است .

/ 12