نگاهي به كتاب قواعد فقهيه
محمدعلي سلطاني نگارش قواعد فقهي و تبويب و تنظيم آن از ديرباز در بين فقيهان شيعه و اهل سنّت رايج بود. گروهي از فقيهان بررسي و تجزيه و تحليل قواعد فقهي را در تقويت توان و قدرت اجتهاد و استنباط نسبت به بحث و بررسي موردي مسائل ترجيح ميدهند. اينان بر اين باور هستند كه علاقهمندان به دستيابي بر قدرت و ملكه اجتهاد اگر وقت و فرصت خود را صرف فهم و درك قواعد فقهي كنند زودتر و مطمئنتر و گستردهتر به ملكه اجتهاد دست خواهند يافت زيرا در قلمرو يك قاعده فقهي موارد فراواني از مسائل و مشكلات روزمره جامعهها قرار ميگيرد و با درك و فهم آن آگاهي گستردهتري نسبت به مسائلِ در قلمرو قاعده فقهي بدست ميآيد. در برابر اين گروه از فقيهان، كساني وجود دارند كه ممارست طولاني با موارد و مسائل فقهي را در تقويت و استحكام توان استنباط افراد موثرتر ميدانند، در اين كه اين شيوه استحكام توان استنباط را در دانشپژوهان بيشتر ميكند ترديد جدّي وجود دارد گرچه نسبت به پارهاي از پيآمدهاي نه چندان خوشآيند آن نميتوان ترديدي داشت. كمترين زيان روش دوّم از دست رفتن فرصتهاي فراوان است كه متاسفانه در روش آموزش به شيوه دوّم وجود دارد بگذريم از اين كه اين روش دانشآموختگان را جزئينگر ميسازد و آنان را نسبت به درك و فهم روح كلّي فقه ناتوان ميسازد و در نتيجه فقيه برون آمده از چنين شيوهاي درباره پارهاي از مسائل خرد و كماهميّت چنان پافشاري ميكند كه گويي اصول و پايههاي دين مورد نقادي قرار گرفته است و در عين حال از پيآمدهاي منفي پافشاري خود در مسائل كلان ديني غافل ميماند.از جمله فقيهاني كه آموزش به روش "فراگيري قواعد فقهي" را توصيه ميكردند و خود در اين راه گامهاي جدّي برداشته است مرحوم آيتاللّه ميرزا حسن موسوي بجنوردي است كه با نگارش هفت جلد "قواعد فقهيّه" كاري سترگ كردند و پس از ايشان اين سنت ديرينه كه مدّت مديدي به فراموشي سپرده شده بود بار ديگر احيأ گشت و تعدادي از فقيهان معاصر نگاشتههايي در اين راستا ارائه كردند كه بايد در جاي خود از آنها بحث كرد و تلاششان را ارج نهاد.از جمله كساني كه در اينباره قدمي برداشتهاند فرزند مرحوم آيتاللّه بجنوردي، آقاي سيدمحمد موسوي بجنوردي است كه با نگارش "قواعد فقهيه" به زبان فارسي كوشيدهاند اين حركت را به ميان دانشجويان و محققان فارسيزبان بكشانند. آقاي بجنوردي هيجده قاعده فقهي را در اين كتاب مورد بحث و بررسي قرار دادهاند.قواعدي كه وي در اين كتاب مورد توجّه قرار دادهاند به شرح زير است: قاعده اتلاف، قاعده احسان، قاعده اصالة الصّحه، قاعده اصالة اللزوم، قاعده اقدام، قاعده الاسلام يجب ما قبله، قاعده الشرط الفاسد ليس بمفسد للعقد، قاعدة المغرور يرجع الي من غرّه، قاعده تحذير، قاعدة ندرء الحدود بالشبهات، قاعده عدم ضمان الامين، قاعده قرعة، قاعده لاضرر و لاضرار، قاعده لوث، قاعده كل مبيح تلف قبل قبضه فحو من مال بايعه، قاعدة ما يضمن بصحيحه يضمن بفاسد، قاعده من ملك شيئاً ملك الاقرار به، قاعده نفي السبيل، قاعده نفي عسر و حرج و قاعدة يد.آقاي بجنوردي هر قاعده را از چندين زاويه مورد بحث قرار داده است اين شيوه بحث تا حدود زيادي برگرفته از روش پدرشان در كتاب ارزشمند "القواعد الفقهيه" است. زوايايي كه وي در هر قاعده مورد توجّه قرار داده به شرح زير است:1ـ مفهوم قاعده
نخست وي در چند سطر تلاش ميكند معنا و مفهوم هر قاعدهاي را تبيين كند تا خواننده كتاب توجّه داشته باشد كه در طول بحث از قاعده در پي نفي يا اثبات چه چيزي است.2ـ مدرك قاعده
هر قاعده فقهي برگرفته از مدارك و مستنداتي است كه اعتبار آنها در مباحث اصولي به عنوان حجّت مورد اثبات قرار گرفته است اين مستندات در ذيل يكي از چهار منبع معتبر در اجتهاد يعني قرآن كريم، سنّت معصوم(ع)، حكم عقل و اجماع جاي ميگيرد و گاه مستندات چيزهايي است كه به واسطه به اين چهار منبع برميگردند از قبيل بناي عقلا، تسالم اصحاب، مقتضاي قواعد ادله عامّه و امثال آنها كه اينها مدارك و مستندات مستقل به شمار نميآيند و به نوعي به همان چهار منبع ياد شده برميگردند.3ـ موارد تطبيق قاعده
يكي از مباحث جدّي و مفيد در مقوله "قواعد فقهي" موارد تطبيق و جريان قاعده است نويسنده محترم تلاش ميكند ذيل هر قاعده به موارد مهمّ جريان آن پرداخته و مورد بحث قرار دهد. البته بايد توجّه داشت كه موارد جريان قاعده، غير از مصاديق كاربرد جزئي است زيرا گاه ممكن است ذيل مورد كاربرد يك قاعده، دهها و صدها مساله جزئي قابل طرح و تصور باشد. به عنوان مثال قاعده اصالة الصحّه كه در معاملهها جاري است هر نوع معاملهاي كه از موارد جريان اين قاعده باشد اين قاعده در آنجا كاربرد دارد.4ـ تبيين نوع قاعده
در مواردي بين اين كه يك قاعده فقهي است و يا اصولي بين فقيهان بحث است گروهي آن را مساله اصولي ميدانند و گروهي قاعده فقهي ميشمارند. بديهي است در مواردي كه قاعده مورد اختلاف است مورد بحث و كنكاش قرار گيرد زيرا بين اين كه چيزي مساله اصولي باشد و يا قاعده فقهي و يا مساله فقهي تفاوت جدّي وجود دارد و از پيآمدهاي فراواني برخوردار است. نويسنده در اين موارد تلاش كرده وضعيّت قاعده را مشخص كند.5ـ مقصود از قاعده
واژهها و تعابير در حوزههاي گوناگون مفاهيم متفاوتي پيدا ميكنند و در بين هر جمعي و صنفي و در قلمرو هر دانشي واژهها مفاهيم خاص خود را دارند كه مراد و مقصود به كارگيران آن واژهها و تعبيرها را بيان ميكند. عدم آگاهي از مقصود كاربران واژهها ممكن است خواننده را با توجه به پيشزمينههاي ذهنياش در ارتباط با آن واژه گمراه كند از اينرو معمولاً پژوهشگران در حوزه قواعد فقهي مقصود خود را از آن واژه بيان ميكنند چيزي كه در پژوهشهاي معاصر از آن به تبيين كليد واژهها و تبيين واژههاي كليدي ياد ميكنند. نويسنده محترم كتاب "قواعد فقهيه" گرچه در همه موارد اين روش را بكار نبرده است امّا در موارد فراواني چنين كرده است.6ـ رابطه قاعدهها
در مواردي امكان دارد چند قاعده از زاويههايي به هم مرتبط و يا ناظر باشند و به گونهاي موجب ترديد و دودلي بكار گيرنده قاعدهها در انتخاب قاعده درست باشد از اينرو معمولاً فقيهان تلاش ميكنند در چنين مواردي تكليف را روشن كنند و رابطه قواعد را با هم تبيين كنند. نويسنده محترم هم در موارد لازم از اين تلاش دريغ نورزيده و روابط بين قواعد را تبيين كرده است.مولف محترم در ضمن مباحث گاه به مباحث حقوقي روز هم كشانده شده است كه از جمله مباحث سودمند و ارزشمند كتاب است از قبيل مبحث نسبتاً مفصل مسووليّت مدني كه خواندني است. در ضمن در مواردي از مباني خود سخن گفته كه قطعاً براي خواننده قابل تامل و دقّت است از قبيل نظريه وي در خصوص حجيّت خبر واحد كه موضوع حجيّت را موثوقالصدور بودن روايت ميداند و نه خبرثقه در اينباره مينويسد:"در حجيّت خبر واحد موضوع حجيّت را خبري ميدانيم كه موثوقالصدور باشد نه خبرثقه ...زيرا وثوق به صدور گاه به وثاقت راوي است و گاه به عمل اصحاب و شايد وثاقتي كه از عمل اصحاب پديد ميآيد به مراتب بيش از توثيق كتب رجالي باشد" (ص295)
بايد به اين بيان افزود كه در مواردي وثوق به صدور روايت از قراين موجود در روايت و يا قراين و شواهد خارجي از قبيل موافقت با پيام و روح كلّي قرآن و يا تعاليم اسلامي و يا قراين و شواهد تاريخي به دست ميآيد و نبايد چنين وثوقها را دستكم گرفت و شايد در مواردي در رساندن پژوهشگر به واقع راهگشاتر باشد. در مجموع كتاب قواعد فقهيه ارزشمند و مفيد است و كمك خوبي ميتواند براي پژوهشگران حوزه فقه باشد امّا نكتهاي كه بهرهگيري از كتاب را ممكن است براي برخي خوانندگان كم كند بيان سنگين و دشوار آن است. كتاب از سلاست و رواني يك نوشته فارسي فاصله جدّي دارد و عربينگاري و ادبيات عرب به شدت بر كتاب سايه افكنده است اگر نوشته پيش از راهي بازار كتاب شدن توسط مطلّع به مباحث فقهي و مسلط به نگارش فارسي بازبيني ميشد شايد از سنگيني آن تا حدودي كاسته ميشد آوردن مثال و نمونه براي اثبات اين امر سهل و فراوان است. در ذيل يك پاراگراف از متن كتاب را نقل ميكنم و يك پاراگراف پيشنهادي را ميآورم تا مطلب تا حدودي روشن گردد:"ميزان دلالت قاعده قرعه چقدر است؟ آيا قرعه كل شبهات را دربرميگيرد؟ مانند: شبهه حكميّه، موضوعيه، بدويه، مقرونه به علم اجمالي تحريميه و وجوبيه يا خير؟ ادلّه قرعه از دربرگرفتن بعضي از اين اقسام ابا دارد؟ ما ميگوييم ظاهر لسان اينكه ميگويد: "القرعة لكل امر مشكل" و "القرعة لكل امر مشتبه" و "القرعة لكل امر مجهول" دربرگيرنده همه موارد است و فرقي ميان شبهه حكميّه و موضوعيه و وجوبيه و تحريميه و بدويه و يا شبه مقرون به علم اجمالي نيست. امّا بايد ديد واقع مساله چيست؟ آيا ميتوان اطلاق "القرعة لكل امر مشكل" همه اين موارد را دربرميگيرد؟ مسلماً نه؛ زيرا اگر ملتزم به اين امر شويم، بايد فقه را به كلّي تعطيل كنيم و هرجا فقيه دچار شك و شبهة شود فوراً مساله را با قرعه حل كند..." عبارت پيشنهادي:"قلمرو قاعده قرعه كجاست؟ آيا همه شبههها از قبيل شبهه حكمي، موضوعي، بدوي، تحريمي، وجوبي و مقرون به علم اجمالي را فراميگيرد يا نه؟ گرچه ظاهر تعبيرهايي چون "القرعة لكل امر مشكل"، "القرعة لكل امر مشتبه" و "القرعة لكل امر مجهول" دربرگيرنده همه موارد شبهه است امّا لازمه آن تعطيلي كل فقه است چون فقيه هرجا دچار شك و شبهه شد دست به دامن قرعه خواهد شد و قطعاً اين درست نيست بنابراين بايد موارد فراگيري قاعده قرعه را مورد بررسي قرار داد". (ص 230)
به نظر ميرسد يك ويرايش جدّي هم كتاب را خواندني و آسان خواهد كرد و هم حجم آن را خواهد كاست. در پايان يادآوري اين نكته خالي از فايده نيست كه اگر مولف محترم در چاپهاي آينده عناوين قاعدهها را هم در ساختار زبان فارسي ارائه كند بسيار شيرين و مناسب خواهد بود.البته اين يادآوري به هيچ عنوان از ارزش علمي و تحقيقي كتاب نميكاهد و به واقع پيشنهادي است در راستاي ارائه مطالب خوب در آرايش زيبا.