شکار بن لادن
فیلمی در باره شناسایی مخفیگاه و کشته شدن اسامه بن لادن
بعد از یک دوری دو ساله حالا بیگلو برگشته است و در اولین قدم فیلمش برای دریافت جایزه گلدن گلوب نامزد بهترین فیلم درام سال نیز شده است. اما داستان فیلم جدید او درباره چیست؟
به گزارش نیویورک تایمز اعضای ارشد و کارمندان سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا این هفته پیامی از مرد مشهور سازمان متبوع خود دریافت کرده اند که به آنها هشدار می داد از محتوای فیلم "سی دقیقه بامداد"ساخته کاترین بیگلو نگرانی به خود راه ندهند و با پشتکار بیش از پیش به امور جاری سازمان بپردازند.:مایکل جی مورل که در این چندین ساله همواره از مدیران ارشد سازمان سیا به حساب می آمده و قرار است بزودی به عنوان مرد شماره یک این سازمان معرفی شده و رسما به کار بپردازد در اظهار نظری جنجالی اعلام کرده:" آنچه در فیلم سی دقیقه بامداد در رابطه با بازجویی ها از مظنونین و فشار وارده به این متهمان دیده می شود اغراق محض است.من این نکته را که استفاده صرف از تکنیک های بازجویی برای مطلعین و مظنونان و فشار وارده بر آنها کلید اصلی پیدا کردن مخفیگاه اسامه بن لادن بوده است را تکذیب می کنم.
این فکر اشتباهی است که تصور شود اولا در سازمان سیا چنین رفتارهای قهری وجود داشته باشد و در ضمن فقط استفاده از بازجویی توانسته باشد چنین عملیاتی را به موفقیت برساند.البته ممکن است رفتارهای قهری گاهی انجام شود و ضروری هم باشد اما چیزی که در فیلم دیده می شود مورد نظر ما نیست.آنچه مارا در این عملیات به موفقیت رسانید یک همکاری پیچیده از شبکه های اطلاعاتی بوده است..."
اما مهمترین قسمت سخنان مورل جایی است که او اذعان می کند که گاهی از این تکنیک ها و شکنجه های شدید در سازمان تحت امرش استفاده شده است.مواردی چون عملیات اول ماه می 2011 به گستردگی زیادی نیاز داشت اما پیش از آن این عملیات مراحل اطلاعاتی عظیمی را پشت سر گذاشته بود که مهمترین آن بازجویی بسیار شدید از متهمانی بود که به نوعی از محل اختفای اسامه بن لادن آگاه بودند.
اما از منظر سینمایی آنچه در فیلم دیده می شود حکایت از شکنجه و استفاده از تکنیک های قهری به مثابه ابزاری بسیار عادی است.خود کاترین بیگلو کارگردان فیلم 157 دقیقه ای سی دقیقه بامداد نیز در گفتگویش با هالیوود ریپورتر اذعان داشته بود که مهمترین و سخت ترین کارش در حین ساخت این فیلم همین پرداخت و درآوردن سکانس های بازجویی بوده است.هرچند از نظر او مارک بوال فیلمنامه نویس فیلم به ظرافت این صحنه ها را نوشته بوده است.
با این همه معلوم نیست ژست سیاسی و تبلیغاتی مایکل جی مورل مربوط به قضیه انتصاب او به بدین سمت است که پیش از این با واکنش برخی از سناتورها روبرو شده بوده و یا اینکه اظهار نظرهای منتقدان سینما در باب فراوانی و شدت و حدت شکنجه در فیلم سی دقیقه بامداد اینگونه او را آشفته کرده که نسبت به فیلم موضوع گرفته است.
جالب اینجااست که بودجه 40 میلیون دلاری فیلم سی دقیقه بامداد تماما از مرجع دولتی اخذ شده است و مهمتر اینکه به گززارش نشریات آمریکایی در تابستان ،2012 منابع محرمانه در باره عملیات اول ماه می 2011 که به شکار بن لادن ختم گردید همگی از سوی پنتاگون و سیا در اختیار کاترین بیگلو و تیم تحقیقاتی اش قرار گرفته بود.
سی دقیقه بامداد فیلمی تاریخی و جنگی است که به شکار اسامه بن لادن و مراحل یافتن او می پردازد.عملیاتی که اول ماه می سال گذشته به انجام رسید و طی آن رهبر القاعده در محل اختفایش توسط کماندوهای آمریکایی به هلاکت رسید.
یک زن قرار است اسامه بن لادن را بکشد...این جمله کلیدی فیلم سی دقیقه بامداد به کارگردانی کاترین بیگلو است. یک مستند درام جنگی که نقش اولش را یک زن بازی میکند و در باره شکل گیری عملیات گروه 6 در اول می 2011 است. روزی که کماندوهای آمریکایی وارد منزل بن لادن شدند و اورا به هلاکت رساندند.
بازهم کاترین بیگلو سراغ یک پروژه جنگی رفته و این بار رابطه اوبا پنتاگون باعث شده که اطلاعات دست اولی در باره حمله اول می سال 2011 و کشتن اسامه بن لادن در اختیارش قرار بگیرد و او با بودجهای 40 میلیون دلاری، ساخت فیلمی به نام "سی دقیقه بامداد" را کلید بزند.
فیلمی 157 دقیقه ای که نقش اولش یک زن (با بازی جسیکا چستین) به نام مایا است. زنی که افسر ارشد ارتش است و به واقع از زبان او شرح عملیات روایت میشود. و در نظر داشته باشید که اصلا قرار نیست در طی تمام این دو ساعت و نیم عملیات پارتیزانی و چریکی ببینید و صحنه ها مربوط به شناسایی و درگیری گروه کماندوهای آمریکایی با اسامه بن لادن و اطرافیانش باشد.
در حقیقت چیزی حدود 20 دقیقه پایانی فیلم به شکار بن لادن اختصاص داده شده و بیش از 2ساعت از زمان فیلم به زندگی مایا و سرگذشت او اختصاص دارد. مایا همان افسرسابق سازمان سیا است که حالا در ارتش خدمت میکند و پیشینه زیادی در افغانستان دارد و مهمترین تجربهاش کشته شدن بسیاری از همقطارانش در بمب گذاریهای القاعده بوده و از او شخصیتی بدون خلق و خوی انسانی ساخته است.
سکانس افتتاحیه فیلم در واقع شروع برای تزریق انگیزه جهت یافتن اسامه بن لادن و کشتن او است. در راهروهای سازمان سیا،افسران متعددی این و آن طرف میروند و مدام در حال پرخاشگری هستند.در همین یک دو روزه یکی از مهمترین پایگاههای ارتش آمریکا در افغانستان به نام کمپ چپمن بوسیله بمب گذاری افراد القاعده به روی هوا رفته و آبروریزی بزرگی به بار آمده است. در همین سکانس اطلاعات زیادی به بیننده منتقل میشود تا دریابد این انفجار در حقیقت نقطه عطفی برای سران سیا و پنتاگون به شمار میآید تا یک نیروی انگیزشی بسیار پرقدرت به بدنه سازمان وارد گردد و یکبار برای همیشه به سراغ اسامه بن لادن بروند و کارش را بسازند.
نوع نگاه کاترین بیگلو به جنگ و تروریسم یک نگاه روایی صرف و تحلیلی نیست. به مانند قفسه درد این نگاه اگرچه نزدیک است اما جنبی است. یک گزارش سربسته است. گزارشی از عملیاتی که حتی برای خود آمریکاییها نیز انجامش تا مدتها محل مناقشه بود.
در این بین همان مایا که حدود 10 تن از افرادش را در همان کمپ از دست داده چنان از خود بیخود شده که مدام یقه روسایش را میگیرد و از آنها با عتاب میخواهد که هرجور که شده برنامه ی عملیاتی بسیار سری را بچینند تا او بتواند سر از مخفیگاه بن لادن در بیاورد...
همانگونه که قفسه درد فیلمی صرفا جنگی نبود و تمام سکانس را عملیات جنگی در بر نمیگرفت،سی دقیقه بامداد نیز صرفا اثری جنگی نیست. تماشاگر میتواند غیر از کابل و بخشی از جغرافیای افغانستان، به کرات تمام دنیا را سیر کند و در واقع سی دقیقه بامداد میتواند یک تور جهانی از نیویورک به کابل و برعکس باشد.
ولی به هرحال هرچه باشد سی دقیقه بامداد یک ماجراجویی صرف است. یک ماجراجویی در حد جهانی که اگرچه روایتگر عملیاتی است که هیچ وقت دستاوردش معلوم نشد اما از سوی دیگر جذابیتهای فراوانی برانگیخت. طرفه آنکه این فیلم بازهم غوغای ضد تروریسم و شعارهای هیجان انگیز اما توخالی را نخواهد توانست زنده کند.
چرا که از روی ناچاری، نوع نگاه کاترین بیگلو به جنگ و تروریسم یک نگاه روایی صرف و تحلیلی نیست. به مانند قفسه درد این نگاه اگرچه نزدیک است اما جنبی است. یک گزارش سربسته است. گزارشی از عملیاتی که حتی برای خود آمریکاییها نیز انجامش تا مدتها محل مناقشه بود. شاید به یاد داشته باشید که در تابستان 2004 جورج دبلیو بوش گفته بود که اصلا درک نمیکند چرا باید اینهمه برای اسامه بن لادن وقت گذاشته شود و میت رامنی نیز در سال 2007 اذعان داشته بود که صرف میلیاردها دلار برای کشتن یک نفر اصلا عقلایی نیست...
در سی دقیقه بامداد همچنانکه فیلمنامه نویس اثر مارک بوال گفته با یک دوجین کاراکتر طرفیم. اما اگر تصور میکنید تمام آنها در روایت داستانکها نقش دارند احتمالا اینگونه نیست. البته عمده نقشهای مکمل در فیلم کارشان را خوب انجام می دهند اما باید بپذیریم که با فیلمی طرفیم که قصه اش یک روایت غیر داستانی است.شاید مستند درام هم بشود بر سی دقیقه بامداد اطلاق کرد.
سی دقیقه بامداد یک کار سفارشی محض هم هست و عوام فریبی در حد اعلا دارد. خوش ساختیاش نیز گویای هوش بالای بیگلواست. زنی کهنسال که فقط توانایی دارد که فیلمهای جنگی براساس روایتهای محرمانه بسازد. اگر ماراتون نفس گیر رقابت بین دوفیلم قفسه درد و آواتار در اسکار 2010 را به یاد دارید پس حتما از میزان منفور بودن بیگلو نیز خبر دارید. کارگردان زن آمریکایی در رقابتهای اسکار 2010 تقریبا تمامی جوایز مهم را برای فیلم جنگیاش به خانه برد در حالیکه هیچ کس از فیلم او چیزی سر در نیاورد.
البته قفسه درد(شاید میدان بلا بهترین ترجمه برای هارت لاکر باشد) فیلم بدی نبود اما هرگز در حد و اندازههای یک فیلم اسکار قرار نمیگرفت. قفسه درد یک فیلم سفارشی بود که با پشتیبانی تمام قد سیا و پنتاگون ساخته شد و در اکران محدودش نیز کسی تحویلش نگرفت. حالا کاترین بیگلو در 61 سالگی بازهم سراغ فیلمی با مضمون جنگی رفته که فقط شاید خود او میتوانست برای به سرانجام رسیدنش پا پیش بگذارد.
فرآوری : مسعود عجمی
بخش سینما وتلویزیون تبیان
منابع : خبرآنلاین ، همشهری